خشونت تکفیر
پرسش: آیا تکفیر را هم میشود جزء خشونت زبانی به شمار آورد؟
پاسخ: تکفیر را هم میتوان جزء خشونت زبانی، هم جزء خشونت فکری و هم جزء خشونت فیزیکی به شمار آورد. تکفیر مراحل گوناگونی دارد، نخست در ذهن تکفیری نطفه بندی میگردد، باز بر زبانش جاری میشود و در مرحلۀ سوم نتایجی بر آن مترتّب میگردد، که محرومیت انسانِ تکفیرشده از میراث، جداشدن از همسر، گردن زدن و سپس نخواندن نماز و عدم تدفین در قبرستان مسلمانان از آن نتایج به شمار میروند. انسان تکفیری خودش را سخنگو و سکرتر خدا در زمین می پندارد؛ سخنگویی که نماد زندۀ زمختی و خشونت به شمار میرود. برخی ها تکفیر را زادۀ زندانهای مصر در دهۀ هفتاد می دانند، غافل از اینکه تکفیر در تاریخ ما ریشههایی بس عمیق تر داشته است. تکفیر از عصر خوارج تا امروز در این امت بیداد نموده و در بسا حالت ها خرمن اجتهاد و تفکر را به آتش کشیده است. اگر به کتاب های گذشته مروری کنیم هزاران نمونۀ تکفیر را خواهیم یافت. کتاب الملل والنحل نوشتۀ عبدالقاهر بغدادی، دانشمند قرن پنجم هجری شافعی، یکی از نمونه هایی است که نشان می-دهد مذاهب اسلامی همدیگر خویش را چگونه با تیر تکفیر نشانه گرفته و در این میدان هنرنمایی های شگفت-انگیزی نموده اند.
خوارج، علی و ابن عباس و ابوایوب انصاری و گروه بزرگی از یاران پیامبر را تکفیر نمودند. قدری ها در تکفیر کمتر از خوارج نبودند. گروهی دیگر آمده هم خوارج و هم قدری ها را تکفیر نموده و آن ها را زشت ترین آفریده های خدا در زمین دانستند. ابو الهزیل از رهبران معتزله، رهبر دیگر آن مذهب، ابراهیم نظام را تکفیر نمود، و سپس مرداد معتزلی در تکفیر هر دوی شان نوشت، و دیگران آمدند و مرداد را برای آنکه گفته بود ممکن است یک فعل از دو فاعل صادر گردد، تکفیر نمودند. و جبایی معتزلی فرزندش را بر سر مسائل خورد و ریزۀ اجتهادی تکفیر نمود. و خلاصۀ سخن اینکه گردونۀ تکفیر در امتداد تاریخ این جغرافیا پیوسته در گردش بوده و هر روز لباس نوی بر تن نموده و این سلسله را نهایتی نبوده است؛ تو گویی ما خود امتی از کفار بوده ایم که باید همدیگر خویش را بر سر مسایل فرعی اجتهادی گردن زنیم. در کشاکش تکفیر و تکفیر مضاد، بهانه های فراوانی در دست داریم که یکی پس از دیگری استفاده گردیده و هر گروه خودش را «فرقۀ ناجیه» خوانده و بقیه را مستحق آتش جهنم. فتنۀ خلق قرآن، ماجرای اجتهادی دیگری بود که هیچ لزومی نداشت ولی بهانه ای شد برای کشتن و تعذیب گروه بزرگی از موافقان و مخالفان. گیوتین این فتنه تا سال ها تشنۀ خون بود و جان موافقان و مخالفانی را که همدیگر خویش را تکفیر می نمودند چپ و راست می گرفت. حضرت امام بخاری كتابی دارد بنام «خلق افعال العباد» که در ضمن نقل روایاتی مبنی بر تکفیر جهمیه – یکی از مذاهب اسلامی که گروهی از احناف هم به آن منتسب اند- حکایت تکفیر و کشتن «جعد بن درهم» نظریه پرداز نخستین مذهب جهمیه را نقل می نماید. او می نویسد: خالد فرزند عبدالله قسری نماز عید قربان را در واسط «عراق» ادا نموده و – در پایان خطبۀ عید- اعلام نمود: بروید قربانی کنید، خداوند قربانی های تان را قبول فرماید، اما من جعد بن درهم را امروز قربانی می کنم. سپس از منبر پایین شد و جعد بن درهم را – که بنا بر روایات تاریخی چون گوسفندی در کنار منبر بسته بودند- در داخل مسجد، و آن هم در روز عید قربان و در کنار منبر پیامبر ذبح نمود، چون او معتقد بود که قرآن خالق نه بل مخلوق است. ابن القیم معطله را، که بیشترین مسلمانان را شامل می شود، تکفیر نموده و فرمودند که آن ها کافرترین مخلوقات خدایند. سپس همان معطله آمدند و ابن القیم را هم تکفیر و هم بر مرکبی سرچپه سوار کرده و در شهر دمشق گرداندند.
ابن تیمیه، دانشمند دیگری است که صدها بار از تکفیر و گردن زدن مخالفان حرف زده است، مخلوق خواندن قرآن و مسائلی از این قبیل بار بار در فتاوای ایشان تکرار شده که به بریدن گردنِ قائلان آن توصیه نموده است. مبنای این تکفیرها نزد ایشان گاهی خیلی خنده آور بوده است. در حالی که پیروان بیشتر مذاهب اسلامی نیت نماز را بر زبان جاری می سازند و دلیل خودشان را هم دارند، ولی ابن تیمیه فتوا داد که اگر فردی بیاید و نیت نماز را با صدایی بلندتر طوری که برای نمازگزاران پهلویش تشویش خلق کند، ادا نماید، باید از این کار توبه کند و اگر توبه نکرد باید کشته شود. خواننده می تواند به صفحۀ ۹۸ الفتاوی الکبری، ابن تیمیه، المجلد الثانی، دارالکتب العلمیه، ۱۹۷۱، بیروت، لبنان، مراجعه فرماید.
دیگران را بگذارید همین مفسر بزرگوار کشور خود ما، فخرالدین رازی، می آید و در تفسیر مفاتیح الغیب خویش هنگام شرح آیت ۱۱ سورۀ شوری، کتابِ «توحید» ابن خزیمه را به سادگی، کتابِ شرک می خواند، این در حالیست که هم فخرالدین رازی و هم ابن خزیمه از مجتهدان بزرگ مذهب شافعی بوده اند. در پایان می خواهم بگویم، بزرگان ما قابل احترام اند ولی نه تا حدی که آن ها را مصون از نقد و معصوم از خطا دانست، بویژه وقتی مسئله به تکفیر و کشتن رابطه می گیرد. این همه تکفیر و تکفیر مضادی که در سراسر جهان اسلام جریان دارد، و باز این گردن بریدن هایی که بر مبنای این تکفیرها صورت می گیرد، دانه هایش را می توان در میراث فکری و اجتهادی برخی بزرگان ما یافت که باید آن را دور ریخت و نگذاشت فرهنگ کینه و خشونت به گفتمانی مسلط تبدیل گردیده و تمدنی در آستانۀ انتحار قرار گیرد. راه برای ساختن جامعه ای بهتر از همینجا می گذرد.
سرچشمه شاید گرفتن به بیل
چو پر شد نشاید گذشتن به پیل