پدیدار شناسی یکی از پارادایم های جدید در علوم انسانی است که توسط ادموندهوسرل اساس گذاشته شده است. در رویکرد پدیدار شناسانه در برخورد با واقیعتها به این مسأله توجه صورت میگیرد که پدیدهها و واقیعتها داری دو شکل « بود » و « نمود » تعریف میشوند. هوسرل باور دارد که اکثر از پدیدههای که ما بر اساس تعاریف متعارف آنها را شناخته ایم و یا میشناسیم، تنها « بود » از آنها است و ما نیازمند فهم به ماهیت پدیدهها یا همان « نمودها » هستیم. هوسرل در فرایند فهم اشیا چند مرحله را برای شناخت دقیق پدیدهها ذکر میکند که عبارت از مرحله تهی سازی، مرحله بازنگری، مرحله نیتی، مرحله خود بازنگری و مرحله روابط متقابل ذهنی_ ساختی میباشد. « نظریه های جامعه شناسی، ۱۳۸۷ ص ۱۷۸».او این پنج مرحله شناختی را برای یک پژوهشگر اجتماعی که در مقام یک پژوهشگر خنثی قرار دارد یاد آوری میکند. ما با این عقبه و نگاه به فهم بود و نمود طالبان در افغانستان می پردازیم، تا دیده شود که منشه یا آبشخور گروه طالبان در مناسبات سیاسی و اجتماعی از کجا ریشه می گیرد.
طالبان به باور خیلیها یک گروه دینی و سیاسی اند که در پی تامین شریعت اسلامی یا همان حکومت اسلامی اند که در ساختار سیاسی خود « امارت اسلامی» را بهترین شیوهی حکومت داری میدانند. تحقیقات نشان میدهد که طالبان برای اولین بار در دهه « هفتاد» به عنوان یک گروه سینفری که ادعای طلبه بودن در مدارس دینی را داشتند از ولایت قندهار سر بر آورده اند و بعد رفته رفته با همین چهره دینی گروه طالبان بزرگ و بزرگتر شده و تبدیل شده اند به یک گروه منسجم و نسبتاً یک دست. طالبان با انگیزه جهاد و تطبیق شریعت اسلامی در سال 1375 به مدت پنج سال در افغانستان حاکمیت داشتند و در این پنج سال با همه جریان ها و مسایل از روی ذهنیت قومی و ایدیولوژیک برخورد داشته اند. طالبان در مقام یک گروه دینی فهم و تفسیر خاص خودشان را از دین دارند و در پی اسلامی کردن ذهنیت ها و نهادهای اجتماعی مردم افغانستان هستند. مردمی که به باور آنها تحت استعمار کشورهای کفری است و رسالت اسلامی ما این است که علیه کفر و الحاد جهاد کنیم. « نیتمندی طالبان». حالا که طالبان دوباره در افغانستان حضور دارند و قدرت را به دست گرفته اند. برای توجیه حضور و حاکمیت شان بازهم از دین و شریعت اسلامی سخن میزنند و بصورت مشخص در پی اسلامی کردن جامعه اند. این همان بود مسأله طالبان در افغانستان است اما چهره دقیق و مشخص طالبان « نمود » چیست؟
همه کسانی که در مورد افغانستان کار کرده اند و یک فهمی از مناسبات سیاسی و اجتماعی در افغانستان دارند، همه توافق دارند که طالبان یک گروه بدوی و قومی اند که با نگاه های قومی در افغانستان فعالیت دارند و برای پنهان ساختن ماهیت قومی خود از حجاب دین و مذهب استفاده میکنند و در چهره قومی خود پوست روباه میپوشانند. به این معنی که طالبان با روپوش افغانییت و اسلامیت شالوده نظم اجتماعی و سیاسی شانرا تعریف میکنند. اما واقعیت های عینی در افغانستان این است که کشور افغانستان یک جامعه متنوع و متکثر است و هیچ قوم و گروهی ادعای اکثریت و حاکمیت تام را کرده نمی تواند. فهم و عقلانیت جمعی افغانستان نسبت به هر دوره ای دیگر بلند و محاسبه شده است. طالبان هر اندازه ای که تلاش کنند تا از هویت قومی خود دور شوند و با لباس شریعتمداری بر مردم افغانستان تحمیل شوند، امکان ندارد. موجی از مخالفت های درون گروهی و بیرون گروهی علیه روایت و نظم طالبانی در افغانستان در حال شکلگیری است و این مسأله نشان دهنده این است که طالب با «نمود» اصلی اش در افغانستان در حال شناخته شدن است و ایستادگی و مقاومت علیه هژمونی قومی طالبان تبدیل به یک داعیه شده و هر روز در حال گسترش است و این سلطه قومی و طرد و حذف سایر اقوام به هیچ عنوان دوام دار و بقا نخواهد داشت.