لویه جرگه واژهی پشتو است و در زبان فارسی به معنی جرگهی بزرگ است. جرگه واژهی فارسی است و به معنی گروه و صف آمده است. جرگه در کاربردهای سیاسی- اجتماعی به معنای گردهمایی و نشست است. و یا به عبارت دیگر، هر مجلس، جلسه و گردهمایی که برای تصمیمگیری، نظرخواهی و رایزنی در بارهی یک امر محلی، ملی و قومی برگزار شود جرگه است.
نخستین جرگه در سال ۱۱۶۰ ه.ق مطابق با ۱۷۴۷ میلادی پس از کشتهشدن نادرشاه افشار در مزار شیرسرخ در قلعهی نظامی نادرآباد برگزار شد که در آن، احمدشاه ابدالی به عنوان پادشاه برگزیده شد.
لویهی جرگه ساختار سنتی و سمبولیکی است که برای حل معضلات و مشکلات میان اقوام مختلف پشتون در جنوب کشور بیشتر استفاده میشد که اکنون کارایی ندارد. جرگه در افغانستان سه گونه است، جرگهی محلی، جرگه قومی و جرگهی ملی. جرگهی ملی، بزرگترین انجمن بزرگان و شخصیتهای قومی و اجتماعی کشور است که در اوضاع بحرانی در میان قبایل پشتون تشکیل میشود. اعضای جرگه در بیشتر موارد از سوی پادشاه و یا رئیس جمهور فراخوانده میشود و اعضای آن میتوانند انتخابی باشند و یا هم انتصابی.
حاکمان پشتون برای جلب حمایت پشتونها و نیز ارعاب غیرپشتونها، لویهجرگه را دست و پا کرده و از آن بهعنوان دستگاهی هژمونیک برای ایجاد اجماع استفاده کردهاند.
لویه جرگهها همواره به عنوان ابزار مشروعیتبخش قدرتهای حاکمه در افغانستان برگزار شدهاند.
پس از سقوط نظام جمهوریت و روی کارآمدن امارت طالبان در این دیار، این گروه در کسب مشروعیت ملی و بینالمللی ناکام مانده و در تعهداتش با جهان نامؤفق بوده است. امارت طالبان در این گیرودار به هر ابزاری دست مییازد و تقلا میکند تا بستری برای تعامل جهانی با این گروه فراهم آید. گروه طالبان به عنوان یک جریان جنایتکار و خشونتمحور، همواره میکوشد تا یک چهرهی انسانی از خویش نشان دهد اما رویکردهای به ظاهرگرایانهی این گروه هیچگاهی نمیتواند حقیقت این گروه متحجر ودگماندیش را پنهان نگه دارد.
در جوامع مدرن، ساختارهای کلیشهای و سنتی نمیتوانند جایگزین نهادهای مدرن باشند و توسل به نهادهای سنتی، چیزی جز عقبگرد و واپسگرایی نیست. گروه طالبان با خشونت، سرکوب و فضای مختنق، با ملت در تقابل قرار گرفته و تمام پلهای ارتباطی و تعامل با مردم را از میان برداشتهاند. امارت طالبانی با توسل به لویه جرگه یا مجمع افغانها که قرار است در آیندههای نزدیک در کابل برگزار شود، در صدد کسب مشروعیت اجباری از ملت است تا مشروعیت نسبی داخلی، زمینههای مشروعیت بینالمللی را برای این گروه تبهکار فراهم آورد.
برگزاری هرنوع گردهمایی و جلسات بزرگ ملی در سایهی امارت طالبان، همسو با این گروه و توجیهگر وضع موجود بوده و هیچگاهی نمیتواند بنیان متزلزل امارت طالبان را استحکام بخشیده و مقبولیت و مشروعیت این گروه را فراهم سازد. هر نظامی که مبتنی بر خواست و ارادهی جمعی مردم نبوده و از رهگذر انتخابات برنیامده باشد، مشروعیت تام نداشته و نمیتواند نمایندهی مردم تلقی گردد. در شرایط خفقان و بحرانآمیز کنونی بهجای لویهجرگه، برگزاری انتخابات میتواند نوعیت نظام و روند شکلگیری نظام آینده را مشروعیت بخشد در غیرآن با راهکارهای سنتی و ابزارهای توجیهگر نمیتوان شرایط قایل پذیرش ملی و جهانی را فراهم کرد.
در شرایطی که فقر در این کشور عمومیت یافته، زمینههای کاری محدود گردیده و امنیت فزیکی و روانی از جامعه رخه بربسته است، هرگونه تلاشی در برگزاری لویه جرگه، در راستای تداوم حاکمیت نامشروع طالبان تلقی شده و جامعه را بیشتر از پیش دچار مشکل میسازد.
بررسی تاریخی لویهجرگهها:
لویهها جرگهها در مقاطع مختلف تاریخی نهتنها گرهگشا نبوده بلکه به معضلات قومی در این مملکت دامن زده و به عنوان ابزاری برای سرکوب مخالفین، مورد بهرهبرداری قرار گرفته است.
لویهجرگه قندهار؛ ۱۱۶۰ هجری/۱۷۴۷ میلادی
این نخستین لویه جرگه است که پس از کشتهشدن نادرشاه افشار در مزار شیرسرخ در قلعه نظامی نادرآباد برگزار شد؛ پس از ۹ روز مباحثه میان سران اقوام غلزایی، پوپلزایی، نورزایی و سدوزایی، به نتیجهی مطلوب نرسیدند تا اینکه صابرشاه کابلی، خوشهی گندم را به جای تاج بر کلاه احمدخان ابدالی از قوم سدوزایی نصب کرد و او به عنوان بادشاه انتخاب گردید.
لویه جرگه کابل ۱۹۵۵ میلادی ۱۳۲۴ هجری
این جرگه پس از شکلگیری کشور جدیدی به اسم پاکستان دایر گردید و ریاست آنرا محمدگل مومند به عهده داشت. ایدهی پشتونستان و پانپشتونیزم در اینجا طرح گردید و این اقدام پاکستان را واداشت تا در امور داخلی افغانستان مداخله و از شکلگیری حکومت مقتدری که پاکستان را به چالش کشد، جلوگیری کند. مداخلات پیدا و پنهان پاکستان در چهاردهه گذشته در تغیر رژیمهای سیاسی در افغانستان ریشه در پشتونستانخواهی دارد که لویه جرگه سال ۱۹۵۵ بدان اذعان داشت. پس از روی کارآوردن لشکر نیابتی پاکستان؛ امارت طالبانی بر مسند قدرت در این میهن ،اردوی این کشور منحل و این کشور به سوبهی پنجم پاکستان مبدل گردید.
لویه جرگه قانوناساسی۱۳۸۲ هجری/۲۰۰۳ میلادی
در این لویهجرگه، قانوناساسی تصویب و بنیاد نظام نوین در افغانستان گذاشته شد. نظام متمرکز و مرکز محور در این کشور شکلگرفت و جایگاه اقوام گوناگون در این مملکت به درستی تعریف نگردید.
لویه جرگهها در این سرزمین نمادی از همگرایی تکقومی در اینکشور به شمار میآید که در تضعیف اقوام متوطن در این میهن تقلا نموده و در راستای اهداف و آرمانهای قومی عمل کرده است. با ساختارهای مندرس و فرسوده که الزامات حقومی و سیاسی نداشته و ندارد، نمیتوان به چالشهای تاریخی و قومی در این مملکت نقطهی پایان گذاشت.