امارت طالبان با معضله چهار گانه جدی مواجه است. و با گذشت هر روز این مشکلات عمیق تر شده می روند.
- عدم شناسایی امارت طالبان از سوی جامعه جهانی بعنوان یک دولت مشروع و قانونی؛
- عدم تشکیل یک دولت کارآ و فراگیر از سوی طالبان که بتواند، اسباب قناعت مردم افغانستان، جناح های سیاسی و نهاد های مدنی را فراهم آورد؛
- مشکلات مالی و اقتصادی ، که با حضور طالبان در کابل، مساعدت های جهانی به افغانستان قطع گردید؛
- صف بندی های درونی طالبان، که با گذشت زمان فاصله میان آن ها عریض تر شده می رود.
تحریک طالبان با چند تعهد، رضایت ایالات متخده امریکا و کشور های منطقه را بدست آورده بودند، تا جاگزین حکومت اشرف غنی شدند؛
به امریکا و متحدانش تعهد سپرده بودند، که از قلمرو افغانستان تهدیدی متوجه منافع آن کشور ها صورت نمی گیرد. همچنان کشور های همسایه را قانع ساخته بودند، که افغانستان آینده پایگاه تهدید در برابر آن ها نمی باشد، از همین بابت بود، که ورود طالبان را به شهر های بزرگ و بویژه شهر کابل با سکوت بدرقه کردند. طالبان وعده سپرده بودند، که دیگر آن گروه سخت گیر، ضد حقوق بشری نیستند، با زنان، احزاب سیاسی، نهاد های مدنی و کارمندان دولت قبلی مطابق قوانین و معیار های بین المللی رفتار خواهند نمود، ولی در عمل آن های، بار دیگر ثابت کردند، که هیچ گونه تغییری در گفتار و رفتار شان بمیان نیامده است.
کشور های همسایه افغانستان، که فکر می کردند، افغانستان زیر اداره طالبان می تواند، صلح و ثبات را در این کشور برگرداند، دیده شد که، حملاتی از قلمرو افغانستان ،در پاکستان صورت گرفت، در چند نوبت تنش های مرزی میان ایران و افغانستان بوقع پیوست و تنش ها در حدی رسید که ایران ناگزیر گردید، نیرو های بیشتری را در مرز شرقی خود مستقر نماید. حملات راکتی به ازبکستان انجام شد، که دست کم در سه دهه پسین بی سابقه بوده است.
کشور های همسایه که داعش را تهدیدی جدی برای امنیت منطقه می دانند، به وعده های طالبان دل بسته بودند، که گویا تحرکات داعش بوسیله طالبان مهار زده خواهد شد، اما دیده شد، که داعش در چندین شهر افغانستان حملات خونین را براه انداخت و توانایی اداره طالبان را در امر تامین امنیت بشدت زیر سوال برد. از آن گذشته شواهدی دیده شد، که طالبان به منظور زیر فشار قرار دادن همسایه های افغانستان، خود به داعش سازی پرداخته و حملاتی را در برابر آن ها خود سازماندهی می کند، تا از این طریق بتواند امتیازات بیشتری را بدست آورد.
در مجموع در این عرصه، اگر اندک خوشبینی هایی در هشت ماه قبل نسبت به امارت طالبان وجود داشت، طی این مدت سیر نزولی خود را پیموده است، و ترمیم آن بوسیله طالبان کار ی است، که گمان نمی رود از توان آن گروه بوده باشد.
تحریک طالبان 20 سال قبل هم برای چند سالی بر اکثریت جفرافیای افغانستان حاکم بودند، فکر بر این بود، که این نوبت با عبرت آموزی از گذشته، در حصه تشکیل حکومت، و استخدام اشخاص با فهم از خود ابتکار بخرچ خواهند داد، اما باز هم، راهی را دنبال کردند که در گذشته پیموده بودند، در سراسر حکومت، قاری و مولوی را در کار های فنی و مسلکی توظیف نمودند، که نتیجه آن چیزی غیر از رکود و فلج ادارات بوده نمی تواند. طالبان وا نمود می کردند، که اشخاص مسلکی را حفظ می دارند، ولی این گروه سیاستی را اعمال داشتند، که نه تنها در افغانستان که در هیچ جای جهان سابقه و نمونه ندارد، احزاب سیاسی را ملغی اعلام کردند، جایی برای فغالیت نهاد های مدنی نگذاشتند، ارتش و پولیس ملی را نابود نمودند، بجای آن افراد تعلیم نادیده و مکتب نرفته را به استخدام گرفتند. حاصل چنین تشکیلاتی، فقر و بیگاری سراسری، زجر و شکنجه مردم، خود سری وو بی قانونی، نا رضایتی و فرارا از کشور است، و هرگز نمی تواند، اسباب بقا را برای آن گروه فراهم نماید، و مشروعیت بین المللی را به همراه آورد.
تحریک طالبان، بسان تنظیم های جهادی بشدت فریب وعده های چرب و نرم کشور های همسایه را خورده بودند، و فکر می کردند ، پس از خروج نیرو های امریکایی، کمک های میلیارد دالری چین، روسیه، ایران و پاکستان به افغانستان سرازیر می شود، آن گروه با خیال راحت به حکومت داری می پردازند، نا آگاه از این که، طالبان هیچ گاه کاندیدای حکومت کردن نبوده اند، و از آن ها استفاده ابزاری بعمل آمد. وقتی طالبان وارد کابل شدند، انتظار زیادی داشتند، اما عمده ترین حامی آن ها کشور چین با ار سال 1000 تخته کمپل امارت طالبان را مورد حمایت قرار داد، و از دیگران که هیچ خبری نشد. امرو زهمه نهاد های دولتی به گونه ی فلج بوده، معاش پزشکان و معلمان بوسیله ی موسسات بین المللی تامین می گردد.کثیری از قطعات نظامی آن ها، از فرط گرسنگی به خانه های شان برگشته اند، ودر برخی از ولایات برای دفع فقر و گرسنگی روی گرد آوری مالیه و عشر میان نیرو های شان درگیری های خونین صورت گرفته و می گیرد.
پول افغانستان در بانک جهانی منجمد گردیده و از دسترسی طالبان خارج ساخته شده است. برای جبران این معضله ، تمام توان خود را طالبان دراستخراج معادن خرد و کوجک بمصرف می رسانند، مانند ذغال سنگ، نفت خام و گرد آوری تکس و مالیه از دکانداران که هرگز نمی تواند نیازمندی یک دولت را کفایت نماید. زرع تریاک را تشویق و گسترش داده اند، تا بتوانند در پایان فصل از این ناحیه نیازمندی های مالی شان مرفوع گردد، اما برای منطقه و جهان زهر کاشته اند، درد و مصیبت پخش می دارند.
گزارش ها می رساند که نیرو های طالبان از چند ماه بدین سو معاش دریافت نکرده اند، و دیگر انگیزه ای برای جنگیدن ندارند، از همین روست که بشدت با کمبود نیروی جنگی مواجه می باشند
رفتار تبعیض آمیز امارت طالبان در گام نخست طالبان مربوط، تاجیک ها، ازبیک ها و ترکمن ها را ناراض گردانید، در عمل نمی توان آن ها را نیرو وابسته به طالبان بحساب آورد. شماری از سران آن ها خلع سلاح و عده ای هم به وظایف غیر مهم گماشته شده اند. مناطق شمال شرقی و شمال افغانستان بوسیله فرماندها پشتون تبار طالبان مدیریت و رهبری می شود، بی جهت نیست، که اکثریت طالبان دیروز در مناطق شمال افغانستان به جبهه مقاومت ملی افغانستان تماس قایم کرده و منتظر یک حرکت اند، در میان طالبان جنوب و جنوبغرب افغانستان نیز روابط مطلوبی بر قرار نمی باشد. این گروه از ابتدا، یک نیروی منسجم و متمرکز نبود، بلکه از سوی کشور های مختلف رهبری و حمایت می شدند. جناح ملا برادر که بصورت عمده در قندهار و هلمند مرکزیت دارند، از سوی ایران پشتیبانی می شدند، در حال حاضر مهمترین فرمانده آن ها بنام ملا عبدالقیوم ذاکر مورد سو ظن واقع شده، از معاونیت وزارت دفاع ملی کناره گیری کرده است. بر اساس یک گزارش، خانه شخصی وی از سوی محافظان ملا هبت الله مورد بازرسی قرار گرفته و تمام سلاح های آن ظبط شده است.
اگر قندهار ی ها ملا هبت الله را امیر المونین می خوانند، طالبان سمت پکتیا با عنوان دادن سراج الدین حقانی بنام ” خلیفه صاحب” از خود گروه و دسته خود را دارند. رقابت بین این دو جناح به رقابت خلق و پرچم و حزب و جمعیت مشابه بوده می تواند. گفته شده، که جناح حقانی با پاکستان روابط تنگاتنگی دارد، ولی از برخی گزارش ها بر می آید، که این گروه برای تشکیل یک حکومت مشترک متمایل تر است، در حالی که جناح ملا برادر قصد حکومت را به تنهایی در سر می پروراند. این تفاوت ها در پیام هایی که به نشانی جبهه مقاومت ملی ارسال می دارند بخوبی آشکار است. اختلاف این جناح، در جایی رسیده که جناح حقانی در سالمرگ ملا عمر حضور پیدا نمی کند و در مقابل آن خود را ریشه دارتر وانمود نمود، از سالروز پیروزی مجاهدین افغانستان بدون حضور سران جناح ملا برادر در تالار رادیو تلویزیون افغانستان تجلیل بعمل می آورد.
با یک جمعبندی ساده به این نتیجه رسیده می توانیم که امارت طالبان انتظار یک حرکت نظامی مردمی را دارد، که در شمال افغانستان از جانب جبهه مقاومت ملی افغانستان تدارک دیده شده است، و چنین حرکتی بسرعت می تواند با عث تحریک تمام نیرو هایی که در سراسر افغانستان زیر فشار به سر می برند گردد، و به یک جنبش ملی تبدیل گردد. مواضع خنثی کشور های همسایه در قبال قضایای افغانستان جدی تر خواهد شد،آمدن شهبازشریف درپاکستان ،طالبان را بیشتر ازگذشته مورددست درازی پاکستان قرارداده که موجب انزوای بیشترطالبان می گردد. و در سطح جهانی که پس از جنگ اکراین افغانستان بفراموشی رفته است، دو باره مطرح خواهد گردید.
از پایان رنج و بدبختی مردم افغانستان بصورت قاطع نمی توان سخن گفت، اما از این که سلطه طالبان به پایان خود خواهد رسید، و آن هم بصورت دراماتیک و غیر منتظره ی آن، تردیدی وجود ندارد.