اسلامیتحلیل و تبصره سیاسی
روشنگری های حدیث شناسانه (۳)
نویسنده: «حسن بن علی السقاف» ترجمه: دکتر هجرت الله جبرئیلی
اما حدیث جَاریه که با لفظ «أین الله؟» نقل شده است، نزد ما مردود است و باطل است به دلایل زیر:
:sparkle:دلیل نخست: در سند روایت «أين الله» شخصی به نام هلال بن أبي ميمونة وجود دارد که نام کامل او هلال بن علي بن أسامة است. حافظ مزي در ترجمه او در “تهذيب الكمال” (30/344) چنین گفته است: (ابو حاتم گفته است: شیخی که حدیث او نوشته میشود. نسائی گفته است: در او ایرادی نیست). و ذهبي در “السير” (6/360) گفته است: (گفتم: من از طریق تحقیق کامل میدانم که اگر ابو حاتم رازی در مورد کسی بگوید که حدیث او نوشته میشود، در نزد او حجت نیست). در کتاب “الجرح والتعديل” (6/109) آمده است که این شیخ ضعف حدیث دارد. بنابراین، سند روایت «أين الله» ضعیف است!
:sparkle:دلیل دوم: اساتید مسلم مانند مالک در “الموطأ” (777)، عبد الرزاق در “المصنف” (9/175)، و احمد در “المسند” (3/451-452) نیز این روایت را به این صورت نقل کردهاند: «أتشهدين أن لا إله إلا الله…». و لفظ «أتشهدين» صحیح است و با سایر رفتارهای پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم در دستور به مردم برای گفتن شهادتین همخوانی دارد، بنابراین لفظ «أتشهدين» لفظی معتبرتر است. همچنین این روایت توسط احمد و ابن حبان در “صحيحه” با لفظ «من ربكِ؟» نیز نقل شده است.
:sparkle:دلیل سوم:- این اختلاف در حدیث ناشی از تفاوت در الفاظ است؛ امام بیهقی در مورد این حدیث گفته است که (اختلاف در لفظ روایتگران) باعث اضطراب در حدیث میشود. بیهقی در “الأسماء والصفات” ص (422) در مورد حدیث معاویه بن حکم السلمي چنین گفته است: [وهذا صحيح قد أخرجه مسلم مقطّعاً من حديث الأوزاعي وحجاج الصوَّاف عن يحيى بن أبي كثير دون قصة الجارية؛ وأظنه إنما تركها من الحديث لاختلاف الرواة في لفظه؟ وقد ذكرت في كتاب الظهار من السنن مخالفة من خالف معاوية بن الحكم في لفظ الحديث].
ترجمه : این صحیح است که مسلم این حدیث را به صورت جداگانه از حدیث الأوزاعي و حجاج الصوَّاف از یحیی بن أبی کثیر روایت کرده است، بدون ذکر قصهی جاریه/ کنیزک. به نظر میرسد که او این بخش از حدیث را به دلیل اختلاف روایتگران در لفظ آن حذف کرده است. و من در کتاب “الظهار” از سنن، مخالفت کسانی که با معاویه بن حکم در لفظ حدیث اختلاف داشتند را ذکر کردهام.
و امام محدث کوثری رحمه الله تعالى بر سخنان حافظ بیهقی در “الأسماء والصفات” اینگونه تعلیق کرده است:
[ وقصة الجارية مذكورة فيما بأيدينا من نسخ مسلم لعلها زيدت فيما بعد إتماماً للحديث؛ أو كانت نسخة المصنّف ناقصة؛ وقد أشار المصنّف ـ أي البيهقي ـ إلى اضطراب الحديث بقوله: (وقد ذكرت في كتاب الظهار ـ من السنن ـ مخالفة من خالف معاوية بن الحكم في لفظ الحديث) …] اهـ
ترجمه: این نقل قول اشاره به اضطراب و تناقض در روایات مربوط به حدیث “أين الله؟” دارد. طبق گفته بیهقی، ممکن است بخش مربوط به جارية در برخی نسخهها اضافه شده باشد یا نسخهای که خود او در اختیار داشت ناقص بوده باشد. او همچنین به اختلافي که در نقل حدیث از معاویه بن حکم وجود داشته اشاره کرده است، و این اختلافات باعث اضطراب در متن حدیث میشود.
بله، طبق توضیحات ارائه شده، این حدیث دچار اضطراب است و لفظ “أين الله؟” در آن ثابت نیست.
:sparkle:دلیل چهارم: همانا طبق گفتههای امام البيهقي، او قطعی بیان کرده است که مسلم داستان الجارية را در صحیح خود روایت نکرده است. همچنین، نسخه البيهقي ناقص نیست و او این حدیث را از طریق سلسله راویان معتبر از جمله الحاکم، ابن حبان، ابن خزيمة و مسلم نقل کرده است. بنابراین، کتاب البيهقي به صورت کامل و معتبر شنیده شده است، و این مسأله دلیلی است برای رد روایت “أين الله؟” در صحیحه مسلم.
:sparkle: دلیل پنجم: این حدیث تأویل شده است و به ظاهرش گرفته نمیشود، به اجماع اهل تنزیه و کسانی که اثبات جهت را قبول دارند.
امام نووی در شرح صحيح مسلم (5/24) گفته است:
[قال القاضي عياض: لا خلاف بين المسلمين قاطبة فقيههم ومحدثهم ومتكلمهم ونظارهم ومقلدهم أن الظواهر الواردة بذكر الله تعالى في السماء كقوله تعالى {أأمنتم من في السماء} أن يخسف بكم الأرض ونحوه ليست على ظاهرها بل متأولة عند جميعهم. فمن قال باثبات جهة فوق من غير تحديد ولا تكييف من المحدثين والفقهاء والمتكلمين تأول في السماء أي على السماء. ومن قال من دهماء النظار والمتكلمين وأصحاب التنزيه بنفي الحد واستحالة الجهة في حقه سبحانه وتعالى تأولوها تأويلات بحسب مقتضاها. وذكر نحو ما سبق.
:sparkle:دلیل نخست: در سند روایت «أين الله» شخصی به نام هلال بن أبي ميمونة وجود دارد که نام کامل او هلال بن علي بن أسامة است. حافظ مزي در ترجمه او در “تهذيب الكمال” (30/344) چنین گفته است: (ابو حاتم گفته است: شیخی که حدیث او نوشته میشود. نسائی گفته است: در او ایرادی نیست). و ذهبي در “السير” (6/360) گفته است: (گفتم: من از طریق تحقیق کامل میدانم که اگر ابو حاتم رازی در مورد کسی بگوید که حدیث او نوشته میشود، در نزد او حجت نیست). در کتاب “الجرح والتعديل” (6/109) آمده است که این شیخ ضعف حدیث دارد. بنابراین، سند روایت «أين الله» ضعیف است!
:sparkle:دلیل دوم: اساتید مسلم مانند مالک در “الموطأ” (777)، عبد الرزاق در “المصنف” (9/175)، و احمد در “المسند” (3/451-452) نیز این روایت را به این صورت نقل کردهاند: «أتشهدين أن لا إله إلا الله…». و لفظ «أتشهدين» صحیح است و با سایر رفتارهای پیامبر صلى الله عليه وآله وسلم در دستور به مردم برای گفتن شهادتین همخوانی دارد، بنابراین لفظ «أتشهدين» لفظی معتبرتر است. همچنین این روایت توسط احمد و ابن حبان در “صحيحه” با لفظ «من ربكِ؟» نیز نقل شده است.
:sparkle:دلیل سوم:- این اختلاف در حدیث ناشی از تفاوت در الفاظ است؛ امام بیهقی در مورد این حدیث گفته است که (اختلاف در لفظ روایتگران) باعث اضطراب در حدیث میشود. بیهقی در “الأسماء والصفات” ص (422) در مورد حدیث معاویه بن حکم السلمي چنین گفته است: [وهذا صحيح قد أخرجه مسلم مقطّعاً من حديث الأوزاعي وحجاج الصوَّاف عن يحيى بن أبي كثير دون قصة الجارية؛ وأظنه إنما تركها من الحديث لاختلاف الرواة في لفظه؟ وقد ذكرت في كتاب الظهار من السنن مخالفة من خالف معاوية بن الحكم في لفظ الحديث].
ترجمه : این صحیح است که مسلم این حدیث را به صورت جداگانه از حدیث الأوزاعي و حجاج الصوَّاف از یحیی بن أبی کثیر روایت کرده است، بدون ذکر قصهی جاریه/ کنیزک. به نظر میرسد که او این بخش از حدیث را به دلیل اختلاف روایتگران در لفظ آن حذف کرده است. و من در کتاب “الظهار” از سنن، مخالفت کسانی که با معاویه بن حکم در لفظ حدیث اختلاف داشتند را ذکر کردهام.
و امام محدث کوثری رحمه الله تعالى بر سخنان حافظ بیهقی در “الأسماء والصفات” اینگونه تعلیق کرده است:
[ وقصة الجارية مذكورة فيما بأيدينا من نسخ مسلم لعلها زيدت فيما بعد إتماماً للحديث؛ أو كانت نسخة المصنّف ناقصة؛ وقد أشار المصنّف ـ أي البيهقي ـ إلى اضطراب الحديث بقوله: (وقد ذكرت في كتاب الظهار ـ من السنن ـ مخالفة من خالف معاوية بن الحكم في لفظ الحديث) …] اهـ
ترجمه: این نقل قول اشاره به اضطراب و تناقض در روایات مربوط به حدیث “أين الله؟” دارد. طبق گفته بیهقی، ممکن است بخش مربوط به جارية در برخی نسخهها اضافه شده باشد یا نسخهای که خود او در اختیار داشت ناقص بوده باشد. او همچنین به اختلافي که در نقل حدیث از معاویه بن حکم وجود داشته اشاره کرده است، و این اختلافات باعث اضطراب در متن حدیث میشود.
بله، طبق توضیحات ارائه شده، این حدیث دچار اضطراب است و لفظ “أين الله؟” در آن ثابت نیست.
:sparkle:دلیل چهارم: همانا طبق گفتههای امام البيهقي، او قطعی بیان کرده است که مسلم داستان الجارية را در صحیح خود روایت نکرده است. همچنین، نسخه البيهقي ناقص نیست و او این حدیث را از طریق سلسله راویان معتبر از جمله الحاکم، ابن حبان، ابن خزيمة و مسلم نقل کرده است. بنابراین، کتاب البيهقي به صورت کامل و معتبر شنیده شده است، و این مسأله دلیلی است برای رد روایت “أين الله؟” در صحیحه مسلم.
:sparkle: دلیل پنجم: این حدیث تأویل شده است و به ظاهرش گرفته نمیشود، به اجماع اهل تنزیه و کسانی که اثبات جهت را قبول دارند.
امام نووی در شرح صحيح مسلم (5/24) گفته است:
[قال القاضي عياض: لا خلاف بين المسلمين قاطبة فقيههم ومحدثهم ومتكلمهم ونظارهم ومقلدهم أن الظواهر الواردة بذكر الله تعالى في السماء كقوله تعالى {أأمنتم من في السماء} أن يخسف بكم الأرض ونحوه ليست على ظاهرها بل متأولة عند جميعهم. فمن قال باثبات جهة فوق من غير تحديد ولا تكييف من المحدثين والفقهاء والمتكلمين تأول في السماء أي على السماء. ومن قال من دهماء النظار والمتكلمين وأصحاب التنزيه بنفي الحد واستحالة الجهة في حقه سبحانه وتعالى تأولوها تأويلات بحسب مقتضاها. وذكر نحو ما سبق.
قال: ويا ليت شعري ما الذي جمع أهل السنة والحق كلهم على وجوب الامساك عن الفكر في الذات كما أمروا وسكتوا لحيرة العقل واتفقوا على تحريم التكييف والتشكيل وأن ذلك من وقوفهم وامساكهم غير شاك في الوجود والموجود وغير قادح في التوحيد بل هو حقيقته ثم تسامح بعضهم باثبات الجهة خاشيا من مثل هذا التسامح وهل بين التكييف واثبات الجهات فرق لكن أطلاق ما أطلقه الشرع من أنه القاهر فوق عباده وانه استوى على العرش مع التمسك بالآية الجامعة للتنزيه الكلى الذي لا يصح في المعقول غيره وهو قوله تعالى {ليس كمثله شيء} عصمة لمن وفقه الله تعالى].
ترجمه: [قاضي عياض گفت: هیچ اختلافی بین تمام مسلمانان، اعم از فقیه و محدث و متکلم و ناظر و مقلد در این موضوع وجود ندارد که ظواهر آیات ذکر خداوند در آسمان مانند آیه {أأمنتم من في السماء} که به معنای تهدید به فرو رفتن زمین آمده است، به ظاهر خود گرفته نمیشود بلکه تأویل میشود. کسانی که از محدثان و فقهاء و متکلمان، قائل به اثبات جهت بالا بدون تعیین و تکییف هستند، تأویل کردهاند که آسمان به معنی “بر آسمان” است. کسانی که از برترین های مناظره کنتدگان و متکلمان و اهل تنزیه هستند، با نفی حد و غیرممکن دانستن وجود جهت برای خداوند، آیات را به تأویلهایی مطابق با مقتضیات آنها حمل کردهاند. و همانطور که پیشتر گفته شد، تأکید دارد که همه اهل سنت بر لزوم امتناع از تفکر در ذات خداوند اجماع دارند و ساکت ماندند، چون عقل در این مورد به جایی نمیرسد، و متفقند بر تحریم تکییف و تشکیک در ذات الهی که اینها در حقیقت به معنای نقض توحید نیست بلکه در واقع حقیقت آن است. سپس بعضی از آنها در اثبات جهت تسامح کردهاند، در حالی که تسامح در این زمینه شبیه به تکییف است. اما آنچه در شرع آمده است، مثل قول خداوند که “او بر بندگان خود غالب است” و “او بر عرش استوا کرده” همراه با تمسک به آیهای که تنزیه کلی را به همراه دارد، که طبق آن هیچ چیزی مشابه خداوند نیست، عصمت برای کسی است که خداوند او را موفق کند.] هر کسی که بخواهد بیشتر بداند، باید به کتاب ما با عنوان “تنقیح الفهوم العالية بما ثبت وما لم یثبت من حدیث الجاریه” که حدود ۳۵ سال پیش منتشر شده است، مراجعه کند.
ما به جدالهای بینتیجه نیازی نداریم. هر کسی که از میان مجسّمهها، مشبّهها، مثبتها و مُمثّلهها توهینی کند، انشاءالله توهین او به خودش بر می گردد.
والله تعالى أعلم.
ترجمه: [قاضي عياض گفت: هیچ اختلافی بین تمام مسلمانان، اعم از فقیه و محدث و متکلم و ناظر و مقلد در این موضوع وجود ندارد که ظواهر آیات ذکر خداوند در آسمان مانند آیه {أأمنتم من في السماء} که به معنای تهدید به فرو رفتن زمین آمده است، به ظاهر خود گرفته نمیشود بلکه تأویل میشود. کسانی که از محدثان و فقهاء و متکلمان، قائل به اثبات جهت بالا بدون تعیین و تکییف هستند، تأویل کردهاند که آسمان به معنی “بر آسمان” است. کسانی که از برترین های مناظره کنتدگان و متکلمان و اهل تنزیه هستند، با نفی حد و غیرممکن دانستن وجود جهت برای خداوند، آیات را به تأویلهایی مطابق با مقتضیات آنها حمل کردهاند. و همانطور که پیشتر گفته شد، تأکید دارد که همه اهل سنت بر لزوم امتناع از تفکر در ذات خداوند اجماع دارند و ساکت ماندند، چون عقل در این مورد به جایی نمیرسد، و متفقند بر تحریم تکییف و تشکیک در ذات الهی که اینها در حقیقت به معنای نقض توحید نیست بلکه در واقع حقیقت آن است. سپس بعضی از آنها در اثبات جهت تسامح کردهاند، در حالی که تسامح در این زمینه شبیه به تکییف است. اما آنچه در شرع آمده است، مثل قول خداوند که “او بر بندگان خود غالب است” و “او بر عرش استوا کرده” همراه با تمسک به آیهای که تنزیه کلی را به همراه دارد، که طبق آن هیچ چیزی مشابه خداوند نیست، عصمت برای کسی است که خداوند او را موفق کند.] هر کسی که بخواهد بیشتر بداند، باید به کتاب ما با عنوان “تنقیح الفهوم العالية بما ثبت وما لم یثبت من حدیث الجاریه” که حدود ۳۵ سال پیش منتشر شده است، مراجعه کند.
ما به جدالهای بینتیجه نیازی نداریم. هر کسی که از میان مجسّمهها، مشبّهها، مثبتها و مُمثّلهها توهینی کند، انشاءالله توهین او به خودش بر می گردد.
والله تعالى أعلم.
برچسب ها
احادیث شناسی