مدارس جهادی در افغانستان؛ ابزاری برای تحکیم سلطه طالبان بر زنان و دختران
برسام آریایی
گسترش مدارس جهادی در افغانستان، بهویژه در استان بغلان، نهتنها به بستری برای ترویج ایدئولوژی افراطی رژیم طالبان تبدیل شده است، بلکه با گزارشهای نگرانکنندهای از فساد اخلاقی و سوءاستفادههای سیستماتیک همراه بوده است. این مدارس، که در ظاهر به هدف آموزش دینی تأسیس شدهاند، عملاً به ابزاری برای تحمیل سلطه گروه طالبان بر زنان و دختران و تثبیت کنترل اجتماعی آنان بدل شدهاند.
یکی از جنبههای تاریک فعالیت این مدارس، تشویق دختران به پذیرش نقش «همسر دوم یا سوم اعضای طالبان» است. گزارشهای محلی نشان میدهد که در این محیطها، دختران جوان بهطور مستقیم و غیرمستقیم تحت فشار قرار میگیرند تا ازدواجهایی را بپذیرند که بهطور کامل برخلاف خواسته و اراده آنان است. طالبان از نفوذ خود در این مدارس برای کنترل ذهنی دانشآموزان استفاده میکنند و با ابزارهای مذهبی و روانی، آنان را قانع میسازند که چنین ازدواجهایی یک وظیفه شرعی یا افتخار خانوادگی است.
علاوه بر این، مواردی از فرار دادن دختران خوشچهره از این مدارس نیز گزارش شده است. این دختران، که بهطور ویژه مورد توجه اعضای طالبان قرار میگیرند، غالباً از خانوادههای خود جدا میشوند و سرنوشت آنان در ابهام باقی میماند. شواهد حاکی از آن است که برخی از این دختران به ازدواج اجباری با اعضای طالبان وادار شده یا مورد بهرهبرداریهای مختلف قرار میگیرند.
فساد اخلاقی در این مدارس، که زیر لوای آموزههای دینی فعالیت میکنند، به یک بحران جدی تبدیل شده است. در مواردی، مدیران مدارس یا معلمان، که اغلب از اعضای طالبان هستند، با سوءاستفاده از موقعیت خود، دانشآموزان را به ازدواجهای تحمیلی ترغیب کردهاند. حتی گزارشهایی وجود دارد که برخی از این افراد، پس از بهرهبرداری از دختران جوان، آنان را به عنوان «جوایز شرعی» در اختیار سایر اعضای طالبان قرار دادهاند.
مروه(مستعار) دختری که در مدرسهای جهادی گروه طالبان در شهر پلخمری مرکز استان بغلان درس خوانده، در گفتوگو با خبرنگار محلی ما گفته است: «وقتی وارد این مدرسه شدم، فکر میکردم فقط درسهای دینی میخوانیم، اما خیلی زود متوجه شدم که مدیران مدرسه، بهخصوص برای دخترانی که زیباتر هستند، برنامههای دیگری دارند. یک روز یکی از دوستانم را به دفتر خواستند و روز بعد، خبر ازدواج اجباریاش با یک طالب را شنیدیم. هیچکس جرئت مخالفت نداشت، چون همه میدانستند که این تصمیمها از قبل گرفته شده است و ما مجبور به اطاعت هستیم.»
یکی دیگر از دانشآموزان پیشین این مدارس که در مدرسهای دوشی بغلان مدتی را درس خوانده است، با تاید صحبتهای مروه گفته است: «طالبان همیشه میگفتند که ازدواج با مجاهدان باعث افتخار ماست. اما همه میدانستند که این ازدواجها به زور انجام میشود. من یکی از دخترانی را میشناختم که تلاش کرد فرار کند، اما دستگیر شد و بعد از آن هیچکس او را ندید. من نمیتوانستم این شرایط را تحمل کنم، پس راهی برای نرفتن به مدرسه پیدا کردم و دیگه به مدرسه نرفتم.»
فاطمه(مستعار) دختری دیگری است که همین اکنون در یکی از این مدارس درس میخواند، او در گفتوگو با خبرنگار محلی ما به شرط حفظ هویتاش گفته است: « مدتی دوسال است که به مدرسه میروم و طی این مدت حوادث وحشتناک زیادی را دیدم، اما ما حق نداریم سوال بپرسیم یا اعتراض کنیم. هر روز میگویند که باید مطیع باشیم. یک بار از یکی از معلمان پرسیدم چرا ما فقط باید درسهایی بخوانیم یا کارهای را انجام بدهیم که آنها میخواهند. او گفت که دختران برای اطاعت و خدمت خلق شدهاند. از سوی هم وقتی به اینجا آمدی مجبور به اطاعت هستی، ورنه نه خودت و نه وابستگانات در امنیت است. از آن روز فهمیدم که اینجا فقط جایی برای کنترل و بهرهکشی از ماست، نه آموزش و فراگیری دروس دینی.»
او افزوده است: «این مدارس فقط محلی برای تروریستپروری و شهوترانی طالبان است. آنها از ما میخواستند که تسلیم شویم و حتی به دختران میگفتند اگر با یک مجاهد ازدواج کنیم، بهشت برایمان تضمین شده است. اما واقعیت این بود که آنها ما را بهعنوان ابزار استفاده میکردند.»
این وضعیت نهتنها نشاندهنده نقض آشکار حقوق بشر است، بلکه به شکلی سیستماتیک جامعه افغانستان را به سمت سقوط اخلاقی و فرهنگی سوق میدهد. مدارس جهادی که میبایست مکانی برای تربیت معنوی باشند، به کانونهایی برای سرکوب، تبعیض و فساد اخلاقی تبدیل شدهاند. دخترانی که میتوانستند آیندهای روشن داشته باشند، اکنون در دام سیستمی گرفتار شدهاند که از آنان تنها بهعنوان ابزاری برای تحکیم قدرت طالبان استفاده میکند.
در سایه این واقعیتهای تلخ، جامعه بینالمللی و نهادهای حقوق بشری وظیفه دارند تا این مسائل را برجسته کرده و برای توقف سوءاستفاده از دختران و زنان افغانستان اقدام فوری انجام دهند. ادامه این وضعیت نهتنها حقوق میلیونها زن و دختر را تهدید میکند، بلکه آینده اجتماعی و فرهنگی افغانستان را نیز به نابودی خواهد کشاند.