فرهنگ و ادبیات

نویسنده‌گی فن است یا هنر؟

نویسنده: جاوید فرهاد

نویسنده‌گی کاری‌ست بس دشوار که هم‌واره با کوشش و جنونی برای نوشتن به‌همراه است؛ ولی برای درک آن‌چه به‌نام ساختار در نوشته مطرح است، باید هر دو جنبه‌ی فنی و هنری نخست دانسته شود و سپس کاربرد یابد.
•نویسنده‌گی فن است: فنِ نویسنده‌گی؛ یعنی این‌که چگونه از واژه‌ها به‌گونه‌ی درست و هنجارمند آن در ساختار جمله بهره ببریم، به‌دستور کاربردی در زبان آشنا باشیم، بسامد و بازخورد واژه‌ها و جمله‌ها را در ذهن مخاطب بدانیم، به‌بار لغوی، اصطلاحی و عُرفی واژه‌ها در زبان نوشتار آشنا باشیم و جمله‌ها را یک‌دست، بدون پیچیده‌گی‌ و ریسمان بازی با کلمه‌ها و در یک ردیف روشن کنار هم بچینم و خلاصه سوادِ بسنده برای نوشتن داشته باشیم.
•نویسنده‌گی هنر است: دشوارترین مرحله‌ی نوشتن، توجه به‌مرحله‌ی هنری آن‌ است؛ زیرا در این مرحله که انتقال پیام در نوشته به‌کمک زبان هنری انجام می‌شود، چیزی از پیش تعیین شده و چهارچوبی وجود ندارد که بتوان آن را از قبل برای نویسنده‌ای گوش‌زد کرد که این گونه یا آن گونه از بار هنری واژه‌ها در چیدمان زبان استفاده کند.
هرچند در گونه‌های ادبی صنایع لفظی و بدیعی از پیش تعریف شده‌اند؛ اما نمی‌توان چگونه‌گی به‌کارگیری آن‌ها را در همه‌ای نوشته‌های هنری یک‌سان برای نویسنده‌گان و ساعران گوش‌زد کرد و مثلن برای کسی گفت و تاکید کرد که این گونه خیال‌ورزی کند و از عناصر استعاره، تشبیه، ایهام، جناس‌های لفظی و معنوی و چه چه در بازتاب تصویرهای هنری‌ در نوشته‌اش همان‌گونه بهره ببرد که ما می‌خواهیم؛ زیرا هر نویسنده‌ای بربنیاد سبک و سلیقه‌ی هنری خود که مبتنی بر ذایقه و تجربه‌ی هنری وی است، از آرایه‌های هنری خود در تولید آثار هنری (داستان، رمان، شعر، طنز، نمایش‌نامه و…) استفاده می‌کند.
•نویسنده‌گی هم فن است و هم هنر: فراگیری فن نویسنده‌گی و بهره‌جویی از آرایه‌های هنری (بیش‌تر هم در گونه‌های هنری) لازم و ملزوم هم اند و تنها نمی‌توان به یک مورد در این زمینه (تنها فن یا تنها هنر) بسنده کرد؛ بل‌که هر دو، دو روی یک سکّه اند که نوشته‌های ادبی را سرشار از اهمیت، انگیزش و دل‌چسبی می‌سازد؛ درست مانند: جنبه‌های کوششی و جوششی در شعر.
شعر در یک تعریف “آمیزه‌ای از جوشش و کوشش شاعرانه” است؛ کوشش مساوی بر فراگیری درست زبان از ره‌گذر هنجارهای دستوری، دانستن آرایه‌های لفظی و بدیعی و دانش‌های مرتبط با شعر است که بیش‌تر هم جنبه‌ی کَسبی دارد؛ ولی جوشش دربرگیرنده‌ی احساس و بازتاب آن به‌کمک آرایه‌های لفظی و معنوی است.
حالا هر قدر احساس و تخیّل برازنده و انگیزشی در ذهن داشته باشیم؛ اما بستر آن که زبان و تکنیک‌های زبانی‌ (فن) است را ندانیم یا فرا نگرفته باشیم، درست شبیه همان “گُنگِ خواب‌دیده‌ی” مولوی‌ایم. (من گُنگِ خواب‌دیده و عالم تمام کر+من عاجزم ز گفتن و خلق از شنیدنش)
به‌گمانم مثال بالا، تا جایی الزامی بودن فن و هنر را در نوشته‌های ادبی بیان می‌کند؛ اما جُستار در این‌جا پایان نمی‌یابد و محتوا گرایان برخلاف شکل‌گرایان، به‌این باور اند که محتوای خوب، خودش فُرمش (شکلش) را می‌آفریند؛ اما برعکس شکل‌گرایان، زبان و تکنیک‌های ارائه آن و ساختار آثار ادبی را محور قرار داده و دیدگاه محتوا گرایان را نقد می‌کنند.
داوری در باره‌ی این‌که دیدگاه کدام یک ارجح هست، کاری‌ست که در این جُستارِ اندک نمی‌گنجد؛ اما چیزی را که در این میان می‌توان به آن توجه کرد، فنی دانستن و هنری دانستن نوشته و در نظر گرفتن حدِ اعتدال در کاربرد جنبه‌های فنی و هنری در فرایند نویسنده‌گی و تولید فرآورده‌های ادبی است.
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا