مقالات

مسعود و آزادی!

نویسنده: شمس الدین حامد

چکیده
این پژوهش به مسعود و آزادی خواهی او پرداخته است.
احمدشاه مسعود از دوران نوجوانی اندیشه ی آزادی خواهی در سر داشت. او به خاطر آزادی و استقلال می جنگید.
آزادی در آن زمان ( در زمان احمد شاه مسعود ) مفهوم و تعریف مارکسیستی داشت.
احمدشاه مسعود فکر می کرد هرگاه ما یک استعمار را بزنیم و کشور اشغالگر را بیرون کنیم و خود یک حکومت بسازیم ما آزاد می شویم.
احمد شاه مسعود فکر می کرد بدون داشتن استقلال نمی توان آزاد بود. مسعود از ابتدا متوجه شده بود که ساختارهای قدرت در افغانستان در دست یک قوم خاص است از این رو دست به مبارزه زدـ
مسعود سمبول آزادی بود او در آینه تمام نمای آزاد منشی، و آزادگی و آزاد بود.
مسعود در طول کار زار سیاسی– نظامی خود به دیانت، استقلا رای و آزادی عمل، کاملا پای بند ماند و این ویژگی در تکوین شخصیت او به عنوان قهرمان ملی افغانستان، نقش برازنده داشت.
مسعود به این دلیل با گلبدین حکمتیار کینه داشت که از رابطه ی پنهانی حکمتیار با استخبارات پاکستان مطلع بود.
مسعود تمام پیروزی خود را بدون تخلف از حقوق انسانی (حقوق بشر) انجام داده است.
مسعود می گفت اگر دیروز برای دفاع از کشوم در مقابل لشکر سرخ می جنگیدم، امروز هم به خاطر دفاع از کشورم در برابر لشکر سیاه می جنگم.
مقدمه
در این مقاله به مسعود و آزادی خواهی پرداخته خواهد شد. موضوع آزادی خواهی در اندیشه ی مسعود به این دلیل مهم است که مسعود در چهار دهه ی پسین در تحولات کشور نقش داشته است.
در این پژوهش داده ها از منابع دست اول با مصاحبه با یاران نزدیک مسعود و منابع کتابخانه ای دست اول گرد آوری خواهد شد.
در باب اندیشه ی آزادی طلبی مسعود تا کنون مقاله ی تحقیقی به نظر پژوهشگر نرسیده است و پیشنه ی وجود ندارد.
این موضوع به خاطری انتخاب شده است که نسل نو از اندیشه آزادی خواهی و استقلال طلبی مسعود بهره ببرند.
احمد ولی مسعود برادر احمدشاه مسعود می گوید:« در دوران کودکی و نوجوانی، وقتی پدرم می خواهد با او (احمدشاه مسعود) به مسجد برود.
مسعود اما با پدرم به مسجد نمی رود و خود به تنهایی بعد از پدرم به مسجد برای عبادت می رود.
وقتی از مسجد بر می گردد، از او می پرسند چرا همراه پدرت به مسجد نرفتی؟
مسعود در جواب می گوید: وقتی با پدرم می رفتم می گفتند، او را پدرش به مسجد آورده.
مسعود به ادامه می گوید: من خود به مسجد می روم.
زلمی نشاط در مورد آزادی خواهی و استقلال طلبی احمدشاه مسعود می گوید:« مسعود فکر می کرد بدون داشتن استقلال نمی توان آزاد بود. وی به خاطر استقلال می جنگید تا آزادی داشته باشیم.
در سال (۱۹۷٠) وقتی نظام شاهی افغانستان به جمهوری تبدیل شد، در آن دوران افغانستان در وضعیت پسا استعماری قرار داشت.
در اواخر دهه (۱۹۴٠) کشورهای آفریقایی تا اواخر (۱۹۶٠) آزادی خود را بدست آوردند و مستقل شدند.
اتفاقا در جریان این تحولات کشور هایی از جمله مصر را داریم که ریس جمهور آن عبدالناصر است که می خواست، استقلال خود را از استعمار بدست آورد.
به نظر می رسد که احمدشاه مسعود تحت تاثیر فضای عمومی کشور های دور و نزدیک اسلامی قرار داشته است و این در کشورهای جهان سومی، حاکم بوده و به نظرم وی تحت آن شرایط، افکار اش شکل گرفته است».
واقعیت امر این است که احزاب سیاسی مدرن، یک تجربه ی مار کسیستی است.
اولین بار مار کسیسم این بحث را در جهان مطرح کرد. بعد از جنگ جهانی اول و بعد ازجنگ جهانی دوم، مسأله تشدید شد.
خود ساختار حزب به همین گونه مدلی که در شرق است در افغانستان بوده کاملن متاثر از، مارکسیسم بوده و حتی در شعار ها هم همین است.
لغت های تکامل، مبارزه ی طبقاتی، انقلاب این لغت هایی است که در ادبیات مارکسیستی مطرح شده است.
ما پیش از این دوره ها چیزی بنام انقلاب اسلامی نداریم و بحث آزادی که آزادی چیست؟
آزادی در همان زمان یک تعریف مارکسیستی دارد. احمدشاه مسعود فکر می کرد هرگاه ما یک استعمار را بزنیم و کشور، اشغال گر را بزنیم و خود ما یک حکومت بسازیم ما آزاد می شوییم و قطع مداخله در همان وقت عامل اساسی در ماندگی کشور ها حساب می شد.
آزادی قطع مداخله، عدم حضور قدرت های خارجی و این گونه تعریف وجود داشت.(منصور)
احمد شاه مسعود فکر می کرد و باورداشت که هرگاه این مداخله ها قطع شود، ثروت لازم و فهم لازم در درون هر کشور وجود دارد.
احمدشاه مسعود در مورد آزادی و استقلال می گوید:« اگر کشورهای جهان سوم دولت مستقل داشته باشند، دولت داران آن فکر خواهند کرد که برای کشور خود باید چه کارهایی بکنند.
آن ها فکر خواهند کرد که چرا باید زیر دست شوروی یا امریکا باشند و تلاش خواهند کرد که روی پای خود، ایستاده شده، اقتصاد خود را ساخته فابریکه خود را داشته، تولید خود را داشته نگذارند که مثلا پخته (پنبه)
را انگستان ببرد و بعد از تغییر آن را به تکه (پارچه) با قیمت بالا دوباره بالای همان کشور بفروشد.
وقتی که این گونه حکومت ها به وجود بیاید، طبیعتا مخالف با امریکا است یا نیست؟
مخالف شوروی است یا نیست؟
اینجاست که همان دو قطبی که در گذشته وجود داشت که ابدا نمی خواستند که دولت هایی به وجود آید که به اصطلاح عوام بگویند من مرد جان خود هستم و به پای خود ایستاده می شوم.
کشورهایی که روی پای خود ایستاده شوند در واقع زندگی مردم فرانسه و امریکا را خراب کرده.
اگر یک کشوری روی پای خود ایستاده شده، مردم کشورهای صنعتی با استفاده از چه زندگی بکنند؟
احمدشاه مسعود فکر می کرد بدون داشتن استقلال نمی توان آزاد بود ووی به خاطر استقلال می جنگید تا آزادی داشته باشیم.
دانش موجود در مورد افغانستان یک طرفه و یک جانبه به نفع یک قوم خاص ( پشتون ها ) است.
به احتمال زیاد احمدشاه مسعود از ابتدا متوجه شده بود که ساختار های قدرت در افغانستان در دست یک قوم خاص است.
مسعود نخست دست به مبارزه مسلحانه در مقابل نظام و سپس در برابر روس ها زده است.
مسعود بیرق آزادی را بر فراز هندو کش کوفت و در پای آن، خون خود را ریخت.
احمدشاه مسعود سمبول آزادی بود. او آینه ی تمام نمای آزاد منشی، آزادگی و آزاده بودن بود.
هر کس در اولین نشست با مسعود فقط در چند لحظه این دو نکته را در شخصیت او متوجه می شد: آداب و آزادگی روح او در برابر این پدیده آن قدر حساس بود که نمی توان آن را در کلمات گنجانید.
مسعود در طول کار زار سیاسی– نظامی خود به دیانت، استقلال رای و آزادی عمل، کاملن پای بند باقی ماند و این ویژگی در تکوین شخصیت او به عنوان قهرمان ملی افغانستان، نقش برازنده ای ایفا کرد.
مسعود همواره یا در برابر متجاوزین خارجی ایستاد و یا در مقابل وابستگان آن ها. اوبا شوروی رزمیده از پاکستان و امریکا پول و سلاح گرفت. با طالبان و القاعده جنگید، از ایران، روسیه و هند کمک مالی و نظامی دریافت کرد ولی هیچگاه استقلال و آزادی خود و مردم خویش را به معامله نگذاشت.
مسعود به این دلیل با گلبدین حکمتیار کینه داشت که از رابطه پنهانی حکمتیار با استخبارات پاکستان مطلع بود و نمی خواست افغانستان از دامی برهد و به دام دیگری گرفتار آید.
با وجود مشکلات و مجبوریت های فراوان در سال های جهاد، احمدشاه مسعود کوشید که به پاکستان سفر نکند و با ماندن در داخل افغانستان استقلالیت خود را حفظ نماید.
در طول این سال ها از مداخله دولت پاکستان در امور افغانستان به شدت انتقاد کرد و از دستور های پاکستان همواره سر باز زد و از شرکت در جنگ جلال آباد ابا ورزید و در سرکوب کودتای «تنی» که ریشه در پاکستان داشت، نقش موثری ایفا کرد.
از همین جا بود که پاکستان، آزادی احمدشاه مسعود را به خود توهین تلقی کرد و تا آخر با او دشمنی ورزید.
آقای کاپلان در کتاب «سربازان راه خدا» در سال (۱۹۹۱) پیرامون شخصیت مسعود می نویسد:« احمدشاه مسعود را باید در قطار بزرگترین رهبران نهضت های مقاومت در قرن (۲٠) حساب کرد.
مسعود تمام پیروزی خود را بدون تخلف از حقوق انسانی (حقوق بشر) انجام داده است؛ بدون آنکه زیر تاثیر کشورهای کمک کننده رفته باشد، از آن کمک دریافت می کرد».
ناصر فرزان در ۱۵ جوزای سال (۱۳۷۸) در تخار مصاحبه ای با احمدشاه مسعود انجام می دهد که در آن مصاحبه احمدشاه مسعود، در مورد آزادی و «جهاد» می گوید: جهاد در راه خدا، وطن و آزادی، آرمان من بود، چه عشقی والاتر ازاین؟
عشق به خدا، عشق به مردم، عشق به آزادی انسان. تلاش برای رهایی انسان از بند و زنجیر، وقتی که انسان چنین عشقی داشته باشد و به پاس آرمان اش، جان بر کف بگذارد و به خاطر صلح و آزادی «جهاد» کند تا انسان به حق طبیعی انسانی خود، یعنی آزادی، دست یابد، عشق به خودی خود معنی می شود.
فکر مسعود در وسعت آزادی، مطمین هستم بشتر از تفکر اخوانی ها بود.
ایشان حکومتی می خواست که در آن دموکراسی وجود داشته باشد، حقوق زن و مرد در چارچوب دینی رعایت شود.
مسعود معتقد به آزادی بیان بود. معتقد به برگذاری انتخابات آزاد بود و بیش از همه، به آزادی و استقلال کشورش باورداشت.
احمدشاه مسعود در مصاحبه ای با خبر نگار هفته نامه ی شورا در سال (۱۳۶۸) در فرخار در مورد کمک های خارجی می گوید:« عقیده و نظر من این است که دلیل کم توجهی منابع کمک کننده این است که همیشه مستقل عمل کردیم و هدف ما این بوده که ما خود حاکم بر سرنوشت خود باشیم و کارهای خود را خود در دست داشته باشیم و کم تر حرف و گپ کسی از بیرون را بشنویم؛ چرا که ما وطن خود را بهتر می شناسیم و خود بهتر می فهمیم که در داخل افغانستان چه کار سود مند است و چه کار سود مند نیست.
چه باید بکنیم و کسانی که در بیرون هستند، آن ها اصلا افغانستان را به آن شکلی نشناختند و نمی فهمند که چه باید شود، چه باید نشود.
ما هیچ وقت طرفدار وابستگی نبوده و نمی خواهیم که وابسته شویم؛ لذا نگرفتن کمک را بهتر می دانیم از این که وابسته به یکی از مراکز شویم».
حسین خان، یکتن از فرماندهان احمدشاه مسعود، راجع به آزادی دوستی و عشق به آزادی مسعود می گوید:« بهار بود و دامان کوه ها سبز شده بودند، در برابر ماله دریایی پنجشیر، سه شاخه شده و در میان خویش جزیره کوچکی تشکیل داده است که با سه پل به هم مربوط می گردند.
صبح بود، دریای پنجشیر، مواج تر می نمود و سبزه های نو رسته و همراه با آن، درختان بید در تلا لؤ اولین اشعه آفتاب با وزیدن باد بهاری می رقصیدند، در آن جزیره های کوچک، منظره جادویی و زیبایی داشتند.
احمدشاه مسعود فکر می کرد؛ اما چشم هایش یک باره ایستاد و او به ما گفت: آزادی هم عجیب نعمت است.
مسعود می گفت:« من مزدور هیچ کس نیستم و از طرف هیچ کس مبارزه نمی کنم و بدون مراجعه به احدی، تصمیم می گیرم.
ما برای آزادی می رزمیم. برای من زیستن در زیر چتر بردگی، پست ترین نوع زندگی است.
برای حیات مادی همه چیز می توان داشت؛ آب نان، مسکن ولی اگر آزادی ما بر باد رفت، اگر غرور ملی ما درهم شکسته شد و اگر استقلال ما نابود گشت، در آن صورت، این زندگی برای ما کوچک ترین لذت و ارزشی نخواهد داشت».
استیو کول، دبیر اداری روزنامه واشنگتن پست در مورد هزینه استقلال طلبی مسعود در کتاب (جنگ اشباح) می نویسد:« شخصیت مستقل مسعود، عملکرد غیر وابسته او و دشمنی دوامدار پاکستان با او، سبب شد تا امریکا نظریات پاکستان را در مورد او قبول کند و او را از یک اتحاد دوامدار با امریکا محروم سازد.
اگر دیروز برای دفاع از کشورم در مقابل لشکر سرخ می جنگیدم، امروز هم به خاطر دفاع از کشورم در برابر لشکر سیاه می جنگم.
اما در سختی های مبارزه با لشکر سیاه هر روز، اطراف او خالی می گردید.
دانشمندان، سیاست مداران، سیاست دانان چیزفهمان، نکته دانان، عالمان جهان اسلام، صلح طلبان و میانجی گران، مدافعان حقوق بشر، سازمان های بین المللی و منطقه ای، فرماندهان با نام و نشان و حتی عده ای از دوستان نزدیکش او را در سنگر مبارزه بر ضد لشکر سیاه تنها گذاشتند اما او بیرق آزادی در دست، بر بلندای هندوکش برامد تا مردمش او را ببینند که مسعود آن ها را تنها نگذاشته است.
و آخرین کلام او این بود که من باشم نباشم مقاومت ادامه دارد.
نتیجه گیری
مسعود برای استقلال و آزادی می رزمید و خود می گفت: ما برای آزادی می رزمیم. برای من زیستن در زیر چتر بردگی، پست ترین نوع زندگی است.
من مزدور هیچ کسی نیستم و از طرف هیچ کس مبارزه نمی کنم و بدون مراجعه به احدی، تصمیم می گیرم.
هدف ما این بوده که ما خود حاکم سرنوشت خود باشیم و کارهای خود را خود در دست داشته باشیم و کمدتر حرف و گپ کسی از بیرون را بشنویم.
چرا که ما وطن خود را بهتر می شناسیم و خود بهتر می فهمیم که در داخل افغانستان چه کار سود مند است و چه کار سودمند نیست.
ما هیچ وقت طرفدار وابستگی نبوده و نمی خواهیم که وابسته شویم.
فهرست منابع:
مسعود احمدولی (۱۳۹۵) وزیر اکبرخان، کابل– افغانستان
نشاط زلمی (۱۳۹۵) ریاست اجراییه، کابل افغانستان
منصور عبدالحفیظ(۱۳۹۵) خیرخانه، کابل– افغانستان
دشتی فهیم (۱۳۹۱) تحلیل وضعیت افغانستان منطقه و جهان از زبان احمد شاه مسعود، ص ۳۶،کابل انتشارت، بنیاد احمدشاه مسعود، چاپ اول
ریگستانی صالح محمد(۱۳۸۲) احمدشاه مسعود و آزادی، ص ۳۶،کابل واحد انتشاراتی بنیاد احمدشاه مسعود، چاپ اول
منصور عبداحفیظ منصور (۱۳۹۳) کارنامه مسعود، صص ۲۴۷ و ۲۴۸،کابل: انتشارات سعید چاپ دوم
فرزان احمدشاه (۱۳۸۲) مرد عشق مرد آزادی، ص ۹۵، کابل: انتشارات بین المللی سرور سادات، چاپ بیستم
غیاثی توریالی و فرزان احمدشاه(۱۳۸٠) مرد استوار و امید وار به افق های دور، ص ۷۹، مشهد: انتشارات ترانه، چاپ سوم
جاوید سید علی (۱۳۹۵) پل سرخ، کابل– افغانستان
کول استو (۱۳۸۵) جنگ اشباح، ص ۶۵، مترجم محمد اسحاق: انتشارات میوند.
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا