یادداشت از برداشت؛ هلال فرشیدود و «خورشید خنکخورده»
نویسنده: محمد نعیم رحیم
هلال یکی از چهرههای برتر در میان شاعرانی است که در بیست و چند سال گذشته در افغانستان رشد کردهاند. آشنایی من و هلال برمیگردد به سالهای 2008 و یا 2009، وقتی هر دو همدوره دانشگاه کندز بودیم. اما در این یادداشت، برداشتهای خودم را در مورد اثر شعری او مینویسم، نه خودش. این اثر «خورشید خنکخورده» نام دارد که شامل 212 برگ میشود و در آن 58 شعر در اوزان پیشنهادی نیما گنجانیده شدهاست. این یادداشت بهطور ویژه به چند شاخصه در شعر هلال میپردازد و در آن به دنبال بوطیقای شعر نو فارسی میرود. شعر نو و بهویژه شعر نو فارسی دارای شاخصههای فراوانی است. من بهعنوان یک مخاطب به برخی از این شاخصهها در «خورشید خنکخورده» برخوردهام که در این یادداشت بهطور بسیار فشرده به آنها میپردازم.
- آزادی اندیشه:
شعر نو فارسی علاوه بر اینکه از محدودیتهای سنتی در سبک و مضمون بیرون میآید، به آزادی بیان اندیشهها و احساسات نیز میپردازد. از اینرو، آزادی اندیشه در شعر نو فارسی بهعنوان یکی از ویژهگیهای مهم این جریان مطرح است. شعر نو فارسی در افغانستان شاید پس از دهههای شصت و یا هفتاد میلادی، با ورود تحولات اجتماعی و فرهنگی، بیشتر به آزادی اندیشه پرداخته باشد. شاعران پس از این دورهها آزادتر از تمامی موضوعات اجتماعی، فرهنگی، سیاسی، جنگ، صلح، عدالت و طبیعت در شعر خود بهره بردهاند. از این رو، آزادی اندیشه در شعر نو فارسی در افغانستان باعث تولید آثاری با سویههای مختلف زندهگی شخصی، عشق، اجتماع، سیاست، حقوقبشر، و مسائل معاصر شدهاست. بنابراین، شعر نو فارسی بهعنوان یک عرصه برای بیان آزادانه دیدگاهها و اندیشهها در ادبیات فارسی این کشور شناخته میشود.
پیشینه آزادی اندیشه در شعر همطراز تحولات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی جوامع مختلف است، هرچند در افغانستان شاید هنوز این کوششها به پختهگی ادبیات جهان نرسیده باشد. اما این تجربهها با وجود وضعیت حاکم بر فضای فرهنگ و سیاست کشور، میتواند جهش خوبی در این مسیر باشد. تجربههای شعری هلال فرشیدود در این اثر نسبت به کتاب دیگری از او بهنام «سرزمین من کیاووش فردوسیست» نمونهای از کوششهای موفق این عرصه در سالهای پسین در افغانستان است. بهعنوان مثال، شعر هلال توانستهاست افکار، احساسات و ایدههای او را بهگونه آزاد و بدون محدودیتهای سیاسی یا اجتماعی طرح و ابراز کند. بهعبارت دیگر، آزادی اندیشه به شاعر این امکان را دادهاست که احساسات و تجربیات خود را بدون اینکه متعهد به قوانین خاصی در زمان خاصی شود یا تحت فشارهای ایدئولوژیک قرار بگیرد، بیان کند.
نمونه:
پیوسته دربهدر
پامال روزهای پریشانِ بیپدر
جانبرزده به کوچه و پسکوچهی گمان
از قلب صخرههای جهان سر کشیدهام
پیچیده در زمان و گلآلوده در بیان
با روزگار مرده بهاکنون رسیدهام
پیموده هرکجا
تا چیست تا چرا
تا پلههای رویت آنسوی انتها
تا خوف تا خدا!
…
پا از گلیم حال برون تاختم به غیب
یکلحظه سر به سیطرهی کهکشان زدم
در حیطهی تکامل و امکان خویشتن
دور و برِ زمین و زمان را نشان زدم
…
ای داد از تشدد تجدیدهای جبر!
بازآمدم بهخویش
مشغول دام و دانه و دنیا و دین و داد
ره میزدم بهپیش
*ص 17-18
تاکی چنین غریبه در آشوب بادها؟
حماسهی حقارت ایمان خویش را
فریاد میزنید؟
*ص 22
تهماندههای پهنهی تمرین بندهگی
چوبینهبینشان جفاکیش جنگخوی
در نیستسارِ عافیتآباد نیستی
بسیار بیچُرا
از رویش حقیقت ممکن گذشتهاید
بسیار در تلافی دوران پوچ تان
پیمودهاید راه دراز غم و غبار
*ص 24
آزادی اندیشه در این نمونهها و نمونههای دیگر به شاعر این امکان را دادهاست تا از تجربیات اجتماعی، فرهنگی و زیستی خود خلاقانه استفاده کند، بدون وابستهگی به موضوعاتی که در زمان خاصی برای جامعه یا سیاست حاکم مهم هستند. فکر و فرمان در این نمونهها مستقل هستند و مذهبزدهگی یا تاثیرپذیری از مناسبات اجتماعی ندارند. هرچند نمونههایی هم در این اثر وجود دارند که خالی از این مناسبات نیستند.
- تنوع مضامین:
هرچند شاعران فارسیزبان به موضوعات متنوعی اشاره میکنند؛ از عشق و انسانیت تا مسائل اجتماعی و سیاسی، شعر نو فارسی بهعنوان یک جنبه مهم از ادبیات معاصر افغانستان، تنوع زیادی از مضامین و موضوعات را در خود جای دادهاست. این تنوع مضمونی در شعر هلال هم بسیار دیده میشود:
2.1. عشق
مضمون عشق در شعر فارسی پیشینه بسیار درازدامنی دارد و شاعران در دورههای مختلف با سبکهای مختلف به بررسی عواطف و تجربیات عاشقانه خود پرداختهاند. در شعر نو فارسی اما نوع نگاه شاعرانه به عشق تفاوتهای دارد. نخست از همه، معرفت نوین از عشق خاستگاه چندلایه دارد و عشق را بهعنوان یک پدیده زمانمند معرفی میکند. محیط، ماحول، فضا و ابزارهای معرفتی عشق دگرگون میشود. از اینرو، شاعر برای ابراز احساسات و عواطف در شکستهای عشقی بهجای کوه کندن، دل میکند و برای ابراز عشق تنها گلسرخ کافی نیست. میبینیم که حتا نمادها دستخوش تحول میشوند و این تحولمندی همیشه امکان تازهای را برای شاعر و بیان تجربههای او فراهم میکند.
نمونه:
ای دختر زرین!
ای دختر قشنگ خداوندگار جان!
ای مستِ مستِ مست!
تنها تو ای تعارف تعریف هرچه هست!
چندیست نیستی
درگیر چیستی؟
نفرین به هرچه فاصله
دوری
ندارمت
اندازهی خدای خدا دوست دارمت!
*ص 142 – 143
عشق در نمونه بالا و دیگر نمونههای این اثر لایههای نو دارد، اما ساختار حاکم ذهنی را نمیشکند و برای خلق روایت تازه دست به برهمزدن معنا برای رسیدن به معناآمیزی امروزی نمیزند. امکان استفاده از عنصر امروزی شعر نو فارسی در این نمونه به « اندازهی خدای خدا» دوست داشتن خلاصه میشود.
ویا:
محبوب من ببین!
باآنکه جز صدای خودم را ندیدهام
*ص 163
برخلاف نمونه اولی، حالا شاعر از دیدن صدا حرف میزند که انسجام حاکم ذهنی در مورد شنیدن صدا را برهم میزند. به همین دلیل، به لحاظ مضمونی و به لحاظ نو بودن، شعر هلال قابل توجه است.
2.2. اجتماع و سیاست
شعر نو فارسی به تبعات اجتماعی و سیاسی معاصر پرداخته و اغلب شاعران دیدگاهها و انتقادات خود را در مورد مسائل اجتماعی و سیاسی اعلام کردهاند. در کشورهای شبیه افغانستان، شاعر حتا زیر بار مسوولیت اجتماعی و سیاسی قرار میگیرد. شعر هلال نمونه بارزی از مضمونمندی اجتماعی و سیاسی است و هلال یک شاعر متعهد اجتماعی است.
نمونه:
جمهوری
ای حاتم اندوه بشر!
خاتم تزویر
جز دغدغهی داغ و دروغ و دم و دهشت
بر سفرهی رنگین کمایی
تو چه داری؟
*ص 62
کابل ویران
وطن در چاه و من آواره و افراسیاب دربهدر پیروز
بههرسو میتپم اما نمیپیشد دلم آنسان که تا از صورتِ آلالهی نوذر نشان یابم
چنین بیداستان، بیقهرمان، بیآسمان
سراپا نابرابر، بیبرادر، با دل پا در گِلِ بیگانه از پرواز میآیم
بهسمت خانهی دیرینهی دیروزیانِ مانده سر در خاک و خون و خشم
که ما را همنشان بودند و هم آیینه و نازش
“دماغ نازکی دارم”
مرا ای همنژاد، ای همزبان! آهسته، بیفریاد و بیدشنام نامم گیر
غریبی خانه ویرانم
تو خود میدانیام، خود میدانیام، خود میدانیام…
که شد یکسالواندی از دوچشمم میچکد جانم
*ص 72
ضمن اینکه شعر هلال از بار اجتماعی و سیاسی خوب برآمدهاست، از چشم نیز بهجای اشک، جان چکاندهاست که شعر او را درمسیر نو حرکت میدهد.
2.3. هویت و فرهنگ
مضامین شعر هلال پُر است از پدیدهها و اسطورههای هویتی، فرهنگی، تاریخی و گاه او حتا دادخواهی یکتنه برعلیه بیمهریها در برابر فرهنگ و زبانش میشود. شعر هلال نمونهای موفق از تلاشهای فرهنگی و میراثی است و جنبههای مختلفی از هویت و فرهنگ را تجسم دادهاست.
نمونه:
وارثان جم
هوشنگیان شاد
مهبودیان پاک
هیشوییان مهر
سیندختهای عشق
گردآفریدها
سالارسارهای نریمانیانِ نام
فرامانروافرازِ فریدونیان فر
بهرامیانِ غرقهی تیغ تژاوها
گیوانِ آبروی غریوان سرسکو
کشوادگانِ پهنهی امواج صحنهها
…
*ص 47
ای پارسی!
چهره عوض کردهای چرا؟
از خاک خاکِ کابل تان بوی خون دمد
دوشنبه از تعارض خط میلگد هنوز
تهران تان ببین
پروازسارِ جلگهی افراسیابهاست
کیخسروی کجاست؟
انوشیروانی کو؟
پیمان کنید بهر خدا بابکی کنید
تا اردشیرهای دیگر سر برآورند
*ص 49
میبینید که شعر هلال اشباح شده از نمادها، اسطورهها و تصاویری که مخاطب را به گذشتهی بسیار بسیار دور و پُر هنر میبرد. شاعر با استفاده از امکانات هویتی و فرهنگی نهتنها که گذشته را گوشزد امروزیان میکند، بلکه با هنرنمایی فوقالعادهای از صوتآمیزیها و ترکیبها برای خلق موسیقی درونی و روایت تازه در شعر بهره میبرد و شعر را در مسیر نو میگذارد.
2.4. فلسفه و متافیزیک
تفکر فلسفی و متافیزیکی نیز در شعر هلال موضوع قابل بحث است و او در شعر خود به مسائلی مانند وجود، زمان، و پرسشگریهای زندهگی پرداختهاست.
نمونه:
در خواب
در پوچِ زندهگی
تا از میان هیچ، اهورا عبور کرد
آتش، سر از مخالفت آب و خاک زد
از دور
از هزارهی میلادِ آفتاب
آغاز شد پدید
*ص 3
ای دیگر آسودهگانِ عاریتآلودهجان!
زندهگانی چیست؟
اوجِ آفتهای ویران است در منظورتان؟
باخود از تعقید ارکان حضور دیگران
لحظهیی بیاتکا
دور از پناه
از کنون، یکپلک آنسوتر به فردا بنگرید
…
*ص 115 – 116
جهانبینی حاکم در فلسفه و پرداخت متافزیکی شعر هلال جای پرسش دارد، بهویژه در زمانی که بحث جهانهای موازی و رمزگشایی سیاهچالهها از طرح مساله بیرون شدهاند. هستی به اندازه خودش میتواند عمر داشتهباشد. شعر باید ذهنیت غالب را به چالش بکشد و از فلسفه و متافزیک بهعنوان عرصهای برای پرسشگری سود ببرد. نه اینکه دستکاری کند و با سادهسازی پرسشهای اساسی، ادامه یک گفتمان غالب فرهنگی را در یک جامعه عقبافتاده دوام بدهد. حتا اگر شعر توانایی ارایه پاسخ هم نداشتهباشد، باید بپرسد و مخاطب را به فعلیت وادارد.
- زبان:
کاربرد عناصر زبانی در شعر هلال یک بحث است و زبان شعر بحث دیگر. شعر هلال از عناصر زبانی متنوعی مانند تشبیه، استعاره، مجاز و… بهگونهای بسیار خلاقانه استفاده کردهاست. اما آیا شعر هلال زبان امروزی دارد و یا بهتر است بپرسم، شعر نو فارسی در افغانستان زبانش امروزی است؟
زبان هرچند در شعر نو فارسی بارور و تخیلی است و از تازهگیها و عظمت واژهگانی بهره میبرد، اما زبان فارسی در افغانستان آنگونه که باید تحت تأثیر تغییرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و فنآوری قرار نگرفتهاست. از اینرو، شاعران فارسیزبان نیز در دورههای مختلف ادبی با زبانی غیر سیّال روبهرو هستند که در فرایند زمانی مختلف دچار تحول نشدهاست. شاید هم به همین دلیل، مخاطب قرن بیست و یکم میتواند به راحتی با زبان هردورهای رابطه خوب برقرار کند بدون اینکه زبان شعر امروز طعم تازهای بر او برانگیزد.
متاسفانه، شعر نو فارسی در افغانستان نیز از زبان فقط بهعنوان ابزاری برای بیان احساسات شخصی و تجربیات زندهگی استفاده میکند. از اینرو، برای برانگیختن تفکر انتقادی، بیان فنآورانه و تأملات فلسفی چه بهلحاظ دستوری، واژهگانی و معنامندی نوین مکان ندارد. اگر شاعری انگلیسیزبان در کالیفورنیای امریکا با زبان فنآورانه از پیچیدهگیها در حیات فرازمین حرف بزند و شاعری دیگر فارسیزبان در کابل از ضرورت استنجا، حتا اگر ساختار زبان بههم بخورد، موسیقی درونی ایجاد کند، مجاز، استعاره و تصاویری که ارایه میشود، از آن محدوده زبانی بیرون نخواهند شد و زبانی که ارایه میکند نیز زبانی غیر انتزاعی خواهد بود.
در شعر هلال اما انحراف از قواعد سنتی به زبان امکان تازهای بخشیدهاست تا خلاقیت و نوآوری زبانی در شعر او را به نمایش بگذارد. از اینرو، زبان در شعر هلال بهگونه کلی تحول پیدا کرده و با توجه به تغییرات زمان و مکان، بسیار چندگانه و زیبا شدهاست.
نمونه:
پاییز!
ای دخترِ قشنگِ گلآویزِ غصهخیز!
نقاشِ نسخههای دلانگیزِ بوسهریز
*ص 26
شعر هلال با در نظرداشت چیدمان واژهگانی منحصر بهفرد او، بسیار موزیکال است. از همینرو، شعر او این شگرد زبانی را دارد که بسیار خلاقانه موسیقی درونی خلق کند.
ویا:
در این روزان روزانزار شبدربست جاندرجبر
نمیدانند و میدانیم و میپرسد مرا بیوقفه حسرتهای دلبرکن
خراسان این اَبَرخاکِ سخاوتمندِ تنها را
چهکس در خاطر تاریخ دارد یاد اینسان مانده تلخ و تار و زخمآلود؟
*ص 53
ضمن بهرهمندی از این موسیقی رقصان و فوقالعاده، میبینیم که شعر هلال تصویرگر تحسینبرانگیزی نیز است. اینها زبان دگرگونه شعر هلال هستند که او را متمایز میکنند. هرچند کوشش بر تولید موسیقی، خلق تصاویر، و بازیهای زبانی در بعضی از نمونهها از خواننده آن ایجاز و فشردهگی زبانی را میگیرد.
زندهگی در جهان لحظهها و سرمایه برای من همینقدر فرصت داد تا پس از ماهها این کتاب را بخوانم و یادداشت فشرداهای از برداشتهای خود بنویسم. برای بحث بیشتر در مورد شعر هلال و شاخصههای دیگری آن در فرصتهای آینده خواهم پرداخت. آرزو دارم هلال، این شاعر شگردگرا، به راه دشوار آزادی ادامه دهد. من هم شبیه هلال ادبیات و فرهنگ فارسی را دوست میدارم ولی فکر میکنم تعامل با ادبیات جهان همچنان کار بسیار باصوابی خواهد بود. چرا که شعر امروز جهان به تعامل بیشتر با مخاطب اهمیت میدهد و تلاش میکند پیامهای قویتری به مخاطب منتقل کند. شعر نو فارسی نیز باید بازتابدهنده تحولات اجتماعی، سیاسی و فرهنگی دوران مدرن باشد.