گروه طالبان به معنی واقعی کلمه، یک گروه، میباشد و هنوز به صورت یک گروه عمل مینماید.
یک زمانی، گروه طالبان با افتخار میگفتند که «مقداری زیادی پول از بابت توزیع پاسپورت عاید نموده اند» ولی هیچ گاهی از خود نپرسیدند که چرا این همه مردم درتلاش اخذ پاسپورت با همهی هزینهی آن، میباشند؟ و چرا این همه مردم از کشورفرار میکنند؟
پاسخ پرسشهایی ازاین دست این است که اگر یک گروه نتواند درقدم نخست، خود مدنی شود ودرقدم دوم، حقوق مدنی شهروندان را حد اقل به عنوان یک پدیده بشناسد، طبیعی است که نمیتواند درک نماید اینکه فرار جامعه نشانگر تنفر مردم نسبت به این گروه میباشد.
افغانستان را گروه طالبان گروگان گرفته است؛ گروهی که حتی درس خواندن دختران را حرام وممنوع میداند و باوردارد که تحصیل دانش، موجب گسترش فساد میگردد؛ آنگونه که ملاعبدالعلی دیوبندی فتوا داده «به دلیل این که دختران ممکن است برأثر درس خواندن، نوشتن خط را یاد بگیرند وبعدا از این طریق با دیگران ارتباط برقرار نمایند. » چنین یک گروهی درهیچ قالبی قابل توجیه نیست؛ نه در قالب سازمانهای افراطی و نه در گروه جریانهای قومی. تنها میتوان گفت که این گروه، مجموعهای از بدویهایی اند که برأثر سیاستهای کشورهای منطقه شکلگرفته اند و امروز تبدیل به معضلهای برای افغانستان، منطقه و جهان شده اند.
مضحکتر ازهمه این است که گروه طالبان باوردارند که افغانستان گرفتار بحران نیست و یک حکومت مستقل وجود دارد. در حکومتی که چیزی بنام قانون اساسا وجود نداشته باشد، نظام اداری اصلا معمول نباشد، نظام اقتصادی تعریف شده نباشد، نظام اجتماعی ازهم پاشیده باشد و فقر مطلق بیداد نماید، چگونه و با کدام منطق میتوان مدعی شد که حکومتی وجود دارد و نظامی پا برجا است.