بخش چهارم و پایانی
- 3. هستی شناسی قرآنی و هستی شناسی سیاسی
قرآن از ملتهای جهان، قوانین و سنتهای خداوند در این جهان سخن میزند، نوع بحثهای قرآنی در کانتکس هستیشناسی فلسفی است. در صورتی که هستیشناسی قرآنی به تناسب هستیشناسی فلسفی بسیار محدودتر است. و از هستی شناسی قران به هستی شناسی سیاسی نمیتوان نتیجه گیری کرد. همانطور که به هستی شناسی فزیک و سایر علوم دیگر از منظر اسلام نمیتوان پرداخت. لذا انتظار داشتن از فلسفه سیاسی اسلامی کاری عبس خواهد بود و راه بجای نمیبرد. درین خصوص روشنگران دینی مسلمان چون نصر حامد ابوزید، محمدآرکون، عابدالجابری، کریم سروش، مجتهد شبستری، ودها چهره جدید باور دارند که تفسیر سیاسی از هستی شناسی قرآن توسط مفسرین صورت گرفته است به ویژه مفسرانی چون طبری و ابن کثیر که بر مفسران بعدی و آراء اسلامگرایی رادیکال نیز تاثیر گذاشت. «طه حسین (1973 – 1889) تاکید دارد که «قرآن اساساً ذهنیت مشرکانه اعراب قرن هفتم را بازتاب میدهد. طه حسی، امین خولی و احمد خلفالله بعدتر، این اندیشه را بسط دادند این اندیشه در نهایت به گسست بنیادی از تلقی سنتی وکاملاً جا افتاده از قرآن به عنوان کلام الله، از یک سو، و نیز تلقی از قرآن به عنوان متن، از سوی دیگر، انجامید.« (ابوزید، 2015: 77)
محمد ارکون مینویسد: «ابن رشد گامی چند در این راه برداشت ولی پشت دیوارهای مذهب فقهی مالکی زندانی ماند و در نتیجه نتوانست کاری از پیش ببرد.» (ارکون، 2015: 73) به تعبیر محمد آرکون امروز برای مسلمانان کار سختی است که جایگاه الهیاتی گفتار قرآنی را از شرایط تاریخی و زبانی محض که با تکیه بر عقل الهی گفتارهای بشری را پدید می آورد جدا کنند. طوری که اندیشه اسلامی کلاسیک به واسطه کسانی چون ابن تیمیه فرا فگنانه به این مسئله بر خورد داشته اند. و معضل را به ژرف اندیشی صحابه و افراد اوایل اسلام منوط داشتند. اما با آشنایی اندیشمندان مسلمان با رویکردهای معرفت شناختی جدید و در بوته آزمون گذاشتن قرآن شناسی کلاسیک پی به ضعفهای عمیق مفسرانی چون طبری خواهند برد که با شتاب زدگی از معرف شناختی بشری و مشروعیت الهیاتی عقل انسان گذشته اند و مسئله را بصورت گنگ و شتاب زده برای همیشه بسته نگاهداشتند.
در تفسیر محمد عبده و احمدخان سرهندی دغدغههای سیاسی که آشکار بود، این مودودی بود که به جنبشهای اسلام سیاسی پایه و مبنای قرآنی بخشید و سید قطب از آن الهام گرفت. او بیش از هر کس دیگری به بسط «بنیادگرایی راست کیشانه» که به آن «اسلامگرایی» نیز میگویند شکل و جهت بخشید و بر آن تاثیر نهاد. (ابوزید، 2015: 75) و همینطور در مواردی که از اقوام مختلف چون عاد و ثمود و غیره یادآوری نموده است بصورت کلی نکاتی را در مورد علل زوال این اقوام بیان میکند. این آیات از سنت و یا وجود قوانین سخن میگوید فارغ از پرداختن به جامعه و شکل گیری آن ذکری بمیان نیامده است. منظور قرآن از دعوت مردم به آموزش از این موارد فقط بابت عبرت و اندرزی است که مردم باید از آن بیاموزند و یا مردم را به سمت آنها هدایت میکند. یعنی به نظر نمیرسد اقوام را به عنوان جوامع سیاسی چیزی که در رأس سیاسی به آن پرداخته میشود نشده است.
طه حسین با اشاره به سرشت ادبی قرآن، که این کتاب را به گونهای منحصر به فرد تبدیل میسازد، بر جنبه ویژه و منحصر به فرد زیبایی شناختی سبک قرآن یعنی اعجاز تأکید میکند. دوم آن که طه حسین داستان قرآنی به مکه رسیدن ابراهیم، همسرش هاجر و پسرش اسماعیل را روایتی شفاهی در نظر گرفت که به زمانی طولانی پیش از وحی قرآن باز میگشت. به گفته او این داستان طراحی شده بود تا تنش میان عربهای مشترک، ساکنان اصلی یثرب و قبایل عرب یهودی را که ساکن این شهر بودند کاهش دهد. نه تنها قرآن این قصه را به کار گرفت تا اسلام را در بافت سنت یهودی مسیحی قرار دهد، بلکه همچنین اولویت خود به عنوان دینی یکتا پرست را تثبیت کند. طه حسین بر این نکته تأکید میکرد که این داستان را نباید حاوی هیچ واقعیت تاریخی به حساب آورد، واقعیتی که قرار است این مفروضات را بر موقعیتی زبان شناختی در شبه جزیره عربستان دیکته کند. (ابوزید، 2015: 78 – 77)
محمد آرکون باور دارد که: «آنچه مسلمانان امروز متن قرآن میشناسند، نه مقدس است، نه وحیانی. کلمات وحی شده همه شفاهی بودند و پیامبر خود هرگز قرآن را ننوشت. در نتیجه وحی مقدس گفتار شفاهی بود که به شکل تکرار ناپذیر برای یک بار در تاریخ روی داد.» (ارکون، 2015: 73) از نظر او باید روششناسی تفسیر، سنتی کاملاً کنار گذاشته شود و به نوعی انقلاب پارادایمی جا به جایی نظام مسائل و منظومه فکری باور داشت. امین خولی روش رنسانس (نوزائی) را بر پژوهش در باب زبان (نحو) و بلاغت، تفسیر قرآن وارد کرده است. او پژوهش ادبی در باب قرآن را امری ضروری میدید. احمد خلفالله و شکری عیار نیز چنین روش را در قرآن پژوهی پیاده ساختند. سید قطب نظریه پرداز مشهور بنیادگرایی اسلامی متأخر، نوشتههای خود در باب قرآن را با پیاده سازی روش ادبی شاید با اندکی امپرسیونیستیتر آغاز کرد.
امین خولی به دشواریهای اشاره میکند که مفسران قرآن، به ویژه مفسران الهی دان، تجربه کرده اند. این دشواری ها یا نتیجه تخیل ایدئولوژی پیش ساخته بر قرآن بوده یا نتیجه تلاش برای اثبات وثاقت تاریخی روایتهای قرآنی بوده است. در هردو مورد معنای لفظی قرآن نادیده گرفته شده است. … پژوهش در باب قرآن به عنوان روایتی ادبی که رویکرد ادبی آن را پیش مینهد پرسش از وثاقت تاریخی متن را تبدیل به مسئلهای بی ربط و یا پرسشی خطا میسازد. او با نقل قولهای از منابع کلاسیک مانند قاضی عبدالجبار، زمخشری، رازی و نیز منابع مدرن مانند عبده و خلفالله بر این نکته تأکید میکند که داستانهای قرآنی مجموعهای از مثل هاست و هدف از آنها انتقال دادههای تاریخی نیست. داستانهای قرآنی، به عنوان داستان هایی از جنس مثل به دسته متشابهات یا امور مبهم تعلق دارند. (ابوزید، 2015: 82)
در برخی موارد نیز آیاتی وجود دارد که بیشتر بار سیاسی دارد اما اگر اینها را اساساً هستیشناسی قرآن قرار دهیم جای تأمل دارد زیرا به هیچ جزئیات پیرامون مناسبات چنین بحثهای پرداخته نشده است که از آن بتوان هستیشناسی سیاسی را استنباط کرد. به هیچ نوع ارتباط علل و معلولی سیاسی پرداخته نشده است. شآن اسلام در عرصه یک نظریه پردازی کوچک و جزئیات ریز زندهگی انسانها در عرصه سیاست نپرداخته است. همانطوری که به اقتصاد به گونهای عملی تمرکز نکرده است. دین برای بیان ارشادات خودش و با انگیزههای چون جلوه قدرت بر قدرتها و غیره امکان دارد مباحثی را در حوزه دانش و علم مطرح نموده باشد ولی این دلیل نمیشود که قرآن حتماً جامع همه علوم است بلکه علومی که مربوط به هدایت انسان است صدق میکند.
- 3. 1. رابطه اسلام با علوم هنجاری
آیات و روایات متعددی در اسلام وجود دارد که به حوزه امور اجتماعی و هنجاری پرداخته است. در اسلام هنجارها عمدتاً در قالب احکام بیان میشوند و باید خاطر نشان ساخت که احکام اجتماعی الزاماً اکثریت آن نیاز به ایجاد حکومت نیز ندارد و ضمانت اجرائی و اغلب دارای احکام اجتماعی مشمول این جهان نه بلکه آنجهانی است. مثلاً قواعد رانندهگی، برخورد با کرونا و غیره که نیاز دولتها را میطلبد. برخی آیات هستند که نیاز به جنبه سیاسی را افاده میکنند و به شکل احکام اند که نیاز به ایجاد دولت دارند و ضمانت اجرائی آنها التزام حکومت را میرسانند. مثلاً جهاد یکی از احکام است که نیاز بر دولت دارد، اما هیچکدام آیات قرآن به کار سیاست مشخص دعوت نکرده است.
از قرن پنجم هجری فلسفه و الهیات اسلامی اندک اندک به حاشیه رفت. هم فقها و هم قدرتهای سیاسی به اذیت و آزار یا حمله به فیلسوفان و الهی دانان ناراست کیش پرداختند. در اندلس قرن دوازدهم خلیفه وقت که در پی جلب حمایت برای جنگ علیه شاهان کاتولیک بود، ابن رشد، الهی دان نامو را تکفیر کرد و دستور داد کتابهایش را بسوزانند. دو نفر صوفیان که اعدام شدند، منصور حلاج و شیخ سهروردی بودند. (ابوزید، 2015: 23)
فیلسوفان مانند هابرماس از ارتباط میان آدمیان و از عقلانیت پویا و نه ایستا و جامد، عقلانیت متکثر و گشوده بر دادههای متغیر واقعیت و تاریخ و جامعه و غیره سخن میگویند. اکنون میبینیم که جوامعی که سراسر مدرن و پر تحرک اند ما را وا میدارند که سایه تاریخ مندی و دگرگونی را بر سر همه چیز بگستریم و نظام اجتماعی را مجموعهای از همآورد جوییهایی ببینیم که آنها نیز متغیرند، همآورد جوییهایی که رقابت میان گروهها و غیره را امکان پذیر میکنند. در برابر این همه تحدی نو آئین و نو پدید، اندیشه اسلامی نمیتواند خود را در زندان عقل مطلق انگار و ذات باور فرو بندد، عقلی که هنوز بدان مجال نداده که بنیادین بودن نقد کانت و مطلق بودن دیالکتیک هگل را دریابد. (ارکون، 2015: 72)
چون در اسلام دین و دنیا و در نتیجه شریعت و سیاست با یکدیگر در آمیخته و کل یگانه و تجزیه ناپذیری را پدید آورده اند، ناگذیر رشد اندیشههای سیاسی جز در دامان شریعت ممکن نبوده است. فقیهان و فیلسوفان اسلامی هرجا که از سیاست و کشورداری سخن گفته اند، همانا احکام شریعت را به عنوان محک درستی عقاید خویش اختیار کرده اند. (عنایت، 1385: 107) خلاصه این که احکام اسلامی میتواند سیاست را در حوزه هنجارها مستقیماً تحت تاثیر قرار دهند و اساساً در باب هنجارها و ارزشهای سیاست است که بتوان تا نظریات منسجم و نظام مندی را از آن استخراج کنیم؛ اسلام در تمام عرصههای مرتبط با ارزشها یعنی بصورت مستقیم و یا غیر مستقیم هرچه که با سعادت بشر ارتباط دارد، در ورای حرف و سخن است. اما در جاهای که به سعادت و شقاوت بشر سروکار ندارد و یا هدایت بشر را در بر نمیگیرد، ضرورت ندارد که از اسلام چیزی را در بیاوریم.
نتیجه گیری
اسلام پس از انحطاط تمدنهای بزرگ در قرن ششم میلادی عرض اندام نمود. اسلام همانند دو مذهب همزاد سامی دیگر آن یعنی یهودیت و مسیحیت دارای سرچشمه واحد بوده و زودتر از این دو مذهب قبلی سیاسی شد و اما این که اسلام و سیاست دارای قرینهای است یا خیر که در این پژوهش مشخص شد دریافت رگههای اندیشه سیاسی کاری دشوار است اما از طرفی نیز تاثیر تحول اسلام را بر تاریخ سیاسی بشریت نمیتوان نادیده گرفت. زندگی پیامبر در حقیقت دو حوزه متفاوت دین را نشان داد او به عنوان بانی یک آئین جدید البته تحت تاثیر یهودیت و مسیحیت نخست یک دهه بر خودسازی و تقویت بنیههای اعتقادی مسلمانان سپری شد و تا زمانی که اسلام از نظر روانشناختی جایگاه در باور عدهای از پیروان آن پیدا کرد آنگاه زمینه ایجاد نظام سیاسی و تقویت دولت اسلامی بر پایه دساتیر دینی (قرآنی) فراهم شد.
اسلام سیاسی در ده سال اخیر زندگی پیامبر شکل گرفت و در تقویت این نظام آیههای سیاسی نیز فرستاده شدند که در این مقاله به آن توجه گردید. اما مشکل این جاست که آیا منابع معرفت سیاسی در اسلام جاودانه است یا تاریخ مدار بوده و عاری از بار فلسفه سیاسی است؟ اگر اسلام به عنوان یک مکتب سیاسی با نگرش کلاسیک معرفتی نگریسته شود قطعاً امروز میتواند به عنوان یک مکتب منسوخ شده که تاریخ آن گذشته است و تمکین به آموزههای سیاسی اسلام منجر به بحرانهای فکری و سیاسی در جهان میشود.
درین خصوص اندیشمندان نو اندیش اسلامی با نگرشی نقادانه در صدد مطالعه تفسیری جدید با رویکردی هرمنوتیک دنبال راهکاری اند تا منابع و ارکان اسلام را بازنگری و مورد نقد قرار دهند تا از سیاست دینی در اسلام قداست زدایی صورت گیرد و دوباره زمینه بر گشت به اصل معرفت شناسی پویای اسلامی منجر شود.
فهرست منابع
- ابوزید نصر حامد (2015): اندیشه اسلامی تحلیلی تاریخی – انتقادی، ترجمه یاسر میر دامادی، انتشارات آموزشکده آنلاین برای جامعه مدنی ایران موسسه توانا.
- ارکون محمد (2015): از اجتهاد به نقد عقل اسلامی، ترجمه مهدی خلجی، انتشارات آموزشکده آنلاین برای جامعه مدنی ایران موسسه توانا.
- اشرفی سید احمد (1389): جستارهایی در دینشناسی تطبیقی، کابل انتشارات مطبعه مسلکی افغان.
- امینی علیاکبر (1395): پیوند ادب و سیاست، تهران انتشارات اطلاعت.
- آربری آ ج (1358): عقل و وحی در اسلام، ترجمه حسن جوادی، تهران انتشارات چاپخانه سپهر.
- بدوی عبدالرحمن (1398): در باب تاریخ الحاد در اسلام ترجمه معین کاظمی فر، تهران انتشارات نگاه معاصر.
- راجی عبدالقدوس (1394): نظام سیاسی اسلام، کابل انتشارات دیجیتالی مجموع موحدون.
- عنایت، حمید (1385): تقریر درسهای نهادها و اندیشه سیاسی در ایران و اسلام با تصحیح و مقدمهای دکتر صادق زیبا کلام، تهران انتشارات وزرات فرهنگ و ارشاد اسلامی.
- فاخوری حنا و جر خلیل (1386): تاریخ فلسفه در جهان اسلام، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران انتشارات علمی و فرهنگی.
- قطب سید (1391): اسلام آئین فطرت، ترجمه سید ابراهیم میرباقری کابل انتشارات میوند.
- کامبانی کریستان دلا (1397): فلسفه سیاست در جهان معاصر، ترجمه بزرگ نادر زاده تهران انتشارات هرمس.
- مودودی ابوالاعلی (1984): مبادی اسلام، ترجمه خلیل احمد الحامدی، لاهور انتشارات الاتحاد اسلامی.
- نصر سید حسین (1382): جاودان خرد، مجموعه مقالات، تهران انتشارات سروش