بخش دوم
- 1. مفهوم کاربردی اسلام
اسلام در لغت به معنای تسلیم شدن، انقیاد کردن و فرمان پذیرفتن است. و در اصطلاح، واژه اسلام در متون اسلامی، به دو معنی به کار میرود: معنای عام و معنای خاص: اسلام به معنای عام، یعنی انقیاد و تسلیم شدن ظاهری و باطنی در برابر خدا. اسلام به این معنی در نقطه مقابل شرک و بی خدایی قرار گرفته، دین همه انبیاء الهی از آدم تا خاتم به حساب میرود و بر این اساس است که قرآنکریم همه انبیاء و پیامبران گذشته را مسلم و کلیه ادیان گذشته را اسلام میخواند. اسلام به معنای خاص عبارت از همان دینی که از طرف خداوند، به حضرت محمدبن عبدالله به منظور هدایت و احیای کافه بشریت نازل گردیده است. اسلام به این معنا در برابر سایر ادیان مانند یهودیت، مسیحیت و غرب قرار میگیرد. (اشرفی، 1389: 14)
اسلام به عنوان یک مذهب ریشه در واژهای به شدت اقتدارگرایانه با بار سیاسی دارد. اسلام ناشی از انقیاد و فرمانبرداری بدون قید و شرط است و به جای کلمه متعادلتر معادل آن یعنی ایمان که باور مندی توام با تصدیق است و بیشتر جنبه عرفانی را افاده میکند. کسانی که اسلام میآورند لزومی هم ندارد که آنها ایمان قلبی داشته باشند و یا خیر و کافی است که در برابر قانون خداوند تسلیم شوند و مراسم مذهبی را بدون معطلی انجام دهند. در معنی کلمه اسلام ابولاعلی مودودی با استناد به کتابهای لغت عربی، اسلام را عبارت از «تسلیم و امتثال» یعنی پذیرفتن امر و نهی امر کننده و نهی کننده بدون اعتراض، اطاعت امر خدا و تسلیم شدن به فرمان خدا بدون کدام اعتراض میدانست. (مودودی، 1984: 2) اغلب اندیمشندان دینی بنیادگرای گذشته و رادیکال کنونی نگاهی متسلب و غیر قابل تغییر دارند. آنها اسلام را یک برنامه آسمانی و غیر قابل تغییر و تفسیر نا پذیر میدانند که از جانب خداوند صرفاً برای هدایت کل بشریت آمده است و دارای مسئولیتی سیاسی و ایمانی می باشد. بگونهای مثال نوع نگاه مودودی در رابطه با اسلام چنین است که تمام جهان با در نظرداشت حرکات و تحولات موزون ملزم به اطاعت دین خدا در این جهان اند. او با استفاده از استدلال برهان نظم در امر پذیرش دات خداوند یک گام دیگر به تخصیص این موضوع پرداخته و مینویسد که: در این صورت آفتاب و ماه و زمین «مسلم» یعنی مسلمان اند و همچنین درخت و سنگ و چهار پایان نیز مسلمان اند. بلکه انسانیکه خدایش را نمیشناسد و منکر وجود خدا و آیات اوست، و یا اینکه غیر خدا را عبادت میکند، یا برای خدا قایل است بشریکی، از لحاظ فطرتیکه بر اساس آن آفریده شده مسلمان است، بدلیل اینکه جز بموجب قانونیکه خدا وضع کرده ولادت و حیات و مرگ وی صورت نمیگیرد؛ و همچنان کلیه اعضاء بدن انسان جز بموجب همین قانون الهی بوسیله دیگری انجام نمیکرد، بلکه حقیقت امر این است که زبانی را که انسان در اظهار رائی و نظر از جهت شرک و کفر و جهالت و سفاهت بکار میبرد، بذاته، جز دین اسلام راهی و طریقی ندارد و همچنین، سری را که انسان با کمال کراهت خاطر در برابر غیرر خدا خم میکند، بر حسب انگیزه و عامل فطرتی که بموجب آن آفریده شده جز اسلام دینی ندارد و نیز قلبی را که از روی نادانی و سفاهت، جایگاه محبت و احترام غیر خدا قرار میدهد، بر حسب فطرت ونهاد اصلی، مسلمان است. بنابرین باید گفت: همه چیز مطیع امر و تسلیم فرمان و قانون خداوندی است. (مودودی، 1984: 5-4)
ابن تیمیه با اتکاء به احادیث نبوی میگوید که پیامبر اسلام از آغاز رسالت خود میان مفهوم اسلام و مفهوم ایمان فرق نهاد، بدین شرح که اسلام با اعمال ظاهری ادای شهادتین نماز و روزه و زکات و حج حاصل میشود، ولی ایمان عقیدهای درونی و قلبی به خدا و فرشتگان و کتابها و فرستادگان و روز قیامت است. این تفاوت دست کم در یک جای در این آیه از سوره حجرات آشکار شده است: «بادیه نشینان گفتند که ایمان آوردیم ما بگو ایمان نیاورده این و لیکن بگوئید اسلام آورده ایم و هنوز ایمان به دلهای شما راه نیافته است.حجرات آیه 14.» (عنایت، 1385: 114)
- 2. برنامه و کارکرد اسلام
با توجه به داعیهی پیامبر اسلام به عنوان داعی کل بشریت به راه راست و آموزههای مکتوب آئین اسلام بدون شک نمیتوان به صراحت ابراز داشت که اسلام برای همگان دستورالعملها و یا آموزههای نداشته باشد، بنابر این برنامه اسلام برای کل بشریت ناشی از ادعای است که اسلام برای راهنمایی بشر و به همین منظور به عنوان ختم تمام داعیههای آسمانی و اکملترین آئین آسمانی روی آن تاکید دارد طوری که پیامبر اسلام نیز خود ختم رسالت آسمانی به انسانها را توسط خودش اعلام نموده است. از این سبب هر ادعای به عنوان آئین مذهبی جدید از نظر اسلام باطل است و هیچ کسی ادعای کاملترین و برحقترین مذهب را در برابر اسلام ندارد. سید قطب در زمینه برنامه اسلام چنین مینویسد: همانا اسلام یک برنامه آسمانی و روش الهی است که خداوند آنرا برای سعادت و تکامل انسانها وضع فرموده و جریان یافتن و تحقق پیدا کردن آنرا در زندهگی به کوشش و سعی خود افراد انسان قرار داده، به این معنی که برنامه اسلام بهمان اندازه که افراد بشر در زندهگی برای اجرا و عمل شدن آن کوشش نماید و به اندازهای که قدرت دارند و به قدری که امکانات خارجی و وضع زندهگی ایشان اثر میگذارد و پیشروی مینمایند، هان وضع موجود اسلام در هر اجتماعی که وارد شد و مورد پذیرش مردم واقع گشت از همان وضع موجود همان حالتی که دارند اصلاح و پیشروی ایشان را بسوی ترقی و کمال شروع میکند و بقدریکه نیرو و استعداد دارند و این استعداد و نیرو موجود را بکار میبرند آنها را بسوی هدف نهایی و آخرین نکته تکاملی سوق میدهد و میزان و اساس اسلام این است که در همه مراحل مقتضای فطرت انسانی را در نظر میگیرد و حتی یک لحظه از مقدار و قدرت و امکانات خارجی مادی و طبیعی و فطری وی غافل نمیگردد. و به موقع خود انسان را با کمال آسانی و راحتی بدرجه از کمال و سعادت میرساند که هیچ یک از روشهای ساختگی و برنامههای موضوعه مغز بشری قدرت انجام آن را ندارد چنانکه در گذشته و مدت زمانی که مردم به آن عمل میکردند (مثل صدر اسلام) همین کار را انجام داد و در آینده همه هرگاه بشر در راه آن دست به کوشش زند و به تعهداتش عمل نماید همین خواهد شد. (قطب، 1391: 22-21)
همچنان تعریف عارفانهتری نیز از برنامه و کارکرد اسلام ارائه مینمایند طوری که سید حسین نصر مینویسد: «در اسلام اگرچه محبت و معرفت همیشه با یکدیگر آمیخته و از هم مجزا نیست، حقیقت اصلی وحی محمدی معرفت به حقیقت و واقعیت یکتا و تمیز بین وجود و عدم یا واقعیت و غیر واقعیت است که شهادت اول، آن معنی را به واضحترین و کاملترین وجهی ادا می نماید. معنویت اسلام اساساً عرفانی است و دعاوی اولیای این دین همان «رب ارنا الاشیاء کما هی» است، و نهایت معرفت درک این مطلب است که واقعیت و حقیقتی جز الله نیست و لا اله نفی هر گونه ثنویت و کثرت است.» (نصر، 1382: 23)
- 3. ارکان اسلام
رویکرد شناسایی ارکان اسلام به عنوان اساسات قابل جمع میان فرقههای متعدد اسلام به ویژه اهل سنت را میتوان در یک کانتکس مطالعه کرد اما این خود دارای چالشهای جدی اعم از نظر معرفت شناختی درونی و هم از معرفت شناختی بیرونی شریعت ناشی میشود درین خصوص محدودیتها محمد آرکون متفکر برجسته الجزایری مینویسد که «روشن است که فقیهان کسی را که نا آزموده و خام دستانه به سراغ متون مقدس و مرده ریگ میراث رود یا بخواهد از سر هوس و دلبخواه با آن بازی کند، به چیزی نمیگیرند و او را میرانند. ازینرو باید نو اندیش مسلمان راه احتیاط پیش گیرد و خود را از نظر علمی چنان آماده و آسوده سازد که در باب معرفت متون کهن و ابزارها و شروط فنی اجتهاد کلاسیک چیزی بر او پوشیده نباشد.» (آرکون، 2015: 41) ازینرو ارکان و پایههای معرفت شناختی اسلام عبارتند از: قرآن، سنت، حدیث، فقه و ایمان که این ارکان را کما بیش میپذیرند.
- 3. 1. قرآن
قرآن در زمان حیات پیامبر بصورت مدون شکل نگرفته بود بلکه بصورت پراکنده پارههای مجزا نزد اشخاص و افراد مورد اعتماد پیامبر نوشته شده وجود داشت. پس از تحولات دو خلیفه نخست ابوبکر و عمر که قلمرو اسلام گسترش یافت و از طرفی قاریان و کسانی که بخشهای مختلف قران نزد شان موجود بود پراکنده شده میرفت تا این که حضرت عثمان زید بن ثابت و برخی از قریشیان را فرمود تا قرآن را بدین صورت که امروز است مرتب سازند. پس از تدوین و جمع آوری قران به شکل امروزی «نسخهای از آن را در مدینه نهادند و نسخهای به کوفه و نسخهای به بصره فرستادند و نسخه چهارم را به شام روانه داشتند و آنچه را که با نسخ مذبور مطابقت نداشت از میان بردند.» (فاخوری و جر، 1386: 106) در اسلام یا یهودیت و هندی، زبان مقدس لازمه حیات دینی و معنوی است و صورت و لباس کلام الهی محسوب میشود.
- 3. 2. سنت و حدیث
سنت: سنت پیامبر مجموعهای گفتار و کردار و رفتار و احکام او و همچنان شامل رسوم و آداب امت اسلامی در دوران اول اسلام نیز میباشد. آنچه را با این سنت مخالف بود بدعت میخواندند. مرجع مردم در عمل به سنت اختصاصاً صحابه بودند، یعنی آن کسانی که معاصر پیامبر و با او زیسته بودند. سنت بعد از قرآن نخستین مرجع مسلمانان شد. گرچه بعداً خلفای بنی امیه دولت خود را بر مبنای کشوری استوار کرده بودند، تا آنجا که در عصر ایشان دین و دولت از هم جدا شدند. بنی عباس که پایههای دولتشان بر دوش ایرانیان نهاده بود به عرب پشت کردند، و حال آن که در ایام حکومت بنی امیه کارها به دست عنصر عرب بود، بنی عباس گفتند: «هیچ مسلمانی را بر مسلمان دیگری جز به تقوی فضیلت نیست.» و سلطه دین و کشوری را باهم تلفیق کردند و به فقها و مردان دین روی آوردند، و از آنها خواستند تا نصوص فقهی را گرد آوردند. از این تاریخ (نیمه قرن دوم هجری) مهمترین مصنفات فقهی بوجود آمد.
از همان آغاز دو نوع روش درتحقیق احکام بوجود آمد: گروهی چون داود ظاهری و ابن حنبل، به شیوه کهن، تنها به احادیث پرداختند و احکام خود را بر خصوص صریح بنیان نهادند. طایفه دیگر برای اندیشه و تجربه خود نیز ارجی قائل شدند و به مقارنه و قیاس پرداختند، یا به نظر عقلی و رأی استناد کردند، یا به هردو به اضافه اصول دینی. (فاخوری و جر، 1386: 107)
حدیث: را در آغاز از زبان صحابه گرد آوردند، که از پیامبر شنیده بودند. سپس از زبان تابعین که دومین نسل بودند، سپس از زبان تابعین تابعین یعنی سومین نسل. حدیث از دو جز مرکب است: یکی متن و دیگری اسناد، متن، خود حدیث است و اسناد این است که مثلاً گفته شود: «حدیث کرد ما را فلان از فلان از رسولالله ص.» اختلافات سیاسی موجب شد که هزارها حدیث مجعول به وجود آید، لذا بهترین کار علمای حدیث جدا کردن احادیث صحیح از احادیث مجعول بود.
معنی آیات مقدس قرآن همیشه روشن نیست، ولی متاسفانه، در چه مواردی این وصف و وضوح رعایت نشده است. بدین جهت شرح گفتار و کردار پیغمبر با اشتیاق زیاد از اصحابی که زنده بودند گردآوری شد، و عموم مسلمانان اتفاق دادند که سندیت احادیث کمتر از قرآن نیست، بدین ترتیب کاملاً صحیح نیست بگوئیم که قرآن در نزد مسلمانان یگانه کتاب منزل و تنها وحی و الهام است، بلکه اجماع مسلمانان قائل به این است که قول و فعل الهام آمیز حضرت محمد نیز، بویژه در موارد تعارض بین عقل و ایمان، بمنزله تکمله و تبصره کتابالله است. (آربری، 1358: 8)
- 3. 3. شریعت
شریعت: شریعت در اصل به مکانی اطلاق میشود که مردم از آن آب میگرفتند و آب مینوشیدند. اما بعداً در معانی کیش، آئین و راه نیز کار برد پیدا کرد. و در اصطلاح عبارت است از احکامی که خداوند توسط پیامبری از پیامبرانش به بندهگان خویش فرستاده است، چه آن احکام متعلق به کسب عمل باشد که احکام فرعی و عملی نامیده میشود و به خاطر آن علم فقه تدوین گردید و یا مرتبط به کیفیت اعتقاد که احکام اصولی و اعتقادی به آن گفته میشود. و به خاطر آن علم کلام تخصیص داده شده است. (اشرفی، 1389: 14)
در روزگاری که همگان بر سر تصورات سنتی مربوط به الهیات، انسانشناسی، منطق بی هیچ مناقشهای اجماع داشتند و آنها را شالوده زندهگی اجتماعی قرار داده بودند، فقیهان علمی کامل تاسیس کردند. (آرکون، 2015: 74) تا اکنون تلنگرهای جدی بر شانهها و نظم کلاسیک که فقاهت گذشته بر آن استوار است در جامعه اسلامی بوجود نیامده است.
بر اساس مکاتب اصلی فقهی منابع شناخت شرع به ترتیب اهمیت از این قرار است. نخست و مهمتر از همه قرآن و تفسیر آن خزانه بنیاد معرفت اسلامی است. منبع دوم که در برابر قرآن منبع فرعی است قول و فعل محمد پیامبر است شامل تقریر یعنی رد یا تائید به افعال و اقوال صحابه اش نیز میشود. که به آن سنت پیامبر میگویند. سومین منبع معرفت شناختی در اسلام «اجماع» علمای اسلام است. حدود و ثغور اجماع تنها به اموری محدودند که نسل نخست مسلمانان (صحابه پیامبر) بر آن اتفاق نظر داشتند، این محدود سازی مبتنی بر این فرض است که چنین اجماعی ب شک میبایست بر سنتی نبوی بنا شده باشد که به دست نسل بعد رسیده است. چهارمین و آخرین منبع شناخت اسلام به کار گیری قیاسات عقلی است، یعنی استنباط قاعدهای برای موردی معین که در یکی از منابع بالا آمده است، آن هم از طریق تناسب آن موارد با قاعده اثبات شدهای سایر آن. این آموزهای که مورد قبول تمام مکاتب فقهی قرار نگرفته است. (ابوزید، 2015: 25 – 24) اجماع مسلمانان بر این روی، یکی از مسائل عقیده و قانون (کلام و فقه) است که پذیرش آن به معنای لزوم گردن نهادن به آن است. همچنین یکی از نشانههای راست کیشی نیز است که یکپارچگی امت را بیشتر و صفوف آنان را تنگتر میکند. (آرکون، 2015: 65)
هنگامی که احمدبن حنبل به مخالفت با آنچه او بصورت زیاده رویهای حاکی از اصالت عقل معتزله محکومشان میکرد، قیاس را به عنوان بدعتی غیر مجاز مردود دانست، در عوض خود را مجبور دید با جمع آوری مقدار بی سابقهای از احادیث پیغمبر و قبول آنهای که سایر جامعان حدیث مشکوک و مردود میشمردند، مبانی الهی و نبوی شریعت را گسترش و استحکام بخشد. این نمونه و هکذا مثالهای از این قبیل از دیگران، این نظریه را بوجود میآورد کسانی که در مورد وحی و مخالفت با عقل غلو میکنند، فقط هنگامی در مانور خود موفق میگردند که یا حاصل مجموع و حی را افزایش دهند و یا آنچه را که دیگران میخواهند در حوزه عادی عقل بدانند جزو وحی بشمار آورند. (آربری، 1358: 14)
- 3. 4. ایمان
ایمان در لغت به معنای تصدیق نمودن و باور کردن است و در اصطلاح عبارت است از تصدیق و باور قلبی به هر آنچه که حضرت محمد (ص) از جانب خداوند آورده و اعتراف و اقرار زبانی به آن و عمل به مقتضای آن. (اشرفی، 1389: 209) و این که آیا عمل به ایمان جزء ایمان است و یا خیر سه مذهب از چهار مذهب اهل سنت یعنی شافعی، حنبلی و مالکی معتقدند که عمل جزء ایمان است اما امام ابوحنیفه آنرا جزء ایمان نمیداند بلکه از شرایط ایمان میداند.
ایمان به خدا رکن اول ایمان که اساس و شالوده آموزههای اسلامی بر آن استوار است و بدون داشتن ایمان به خدا سایر ارکان ایمان بی مفهوم میشوند. بنابرین تعالیم قرآن بر محور خدا شناسی از نوع وحدانیت میچرخد و همچنان رابطه خدا و طبیعت، شرایط ایمان به خدا میباشد. جهان بینی اسلامی مبتنی بر توحید است توحید به مفهوم تعمیم کلمه طبیه و جاری ساختن آن بر زبان و تصدیق قلبی ممکن است و در غیر آن ایمان به خدا نمیتواند تکمیل شود. بنابرین توحید به دو نوع است: توحید ربوبیت و توحید الوهیت.
- توحید عملی: یعنی اعتقاد و ایمان به این که آفریدگار، کردگار و پروردگار و مدبر و گرداننده جهان هستی، یکی است و تنها اوست که همه چیز را میآفریند، زنده میکند، می میراند، روزی میدهد، اداره و تدبیر و هدایت میکند. و نفع و ضرر همه تنها به دست اوست، و هیچ چیز در جهان بدون اراده و مشیت او صورت نمیپذیرد. از جنبیدن یک تار عنکبوت گرفته تا منهدم شدن کوه های بزرگ و ویران شدن شهرهای عظیم همه در اداره و خواست مستقیم اوست.
- توحید الوهیت: یعنی فقط یک خدا را پرستش و عبادت نمودن و تنها در برابر یک معبود، کرنش و خشوع و خضوع کردن و جز او هرکس و هر چیز را مستحق و سزاوار عبادت ندانستن است. بنابرین توحید ربوبیت، توحید نظری است و توحید الوهیت نتیجه طبیعی و منطقی توحید ربوبیت میباشد. (اشرفی، 1389: 231)