همآهنگی آمریکا – قطر وطالبان در برابر روسیه و ایران و سناریوهای احتمالی
نویسنده: مانی فرهمند
طرح مسئله
افغانستان یکبار دیگر صحنه رویارویی شبکههای استخباراتی و میدان گسترش استراتیژی قدرتهای جهان و منطقهیی گردیده است. علیالرغم تأکید برخی از سیاست مداران غرب بر کم اهمیت شدن افغانستان نزد این کشورها به ویژه آمریکا و غرب اما در عمل قاعده بر این استوار شده است که جایگاه افغانستان با توجه به موقعیت ژئوپولیتیک آن مورد نظر سیاستگذاران این کشورها همیشه دارای اهمیت میباشد.
در این تحلیل بر نقش طالبان پیرامون گسترش تهدید غرب و آمریکا در برابر ایران و روسیه و در نهایت چین توجه شده است که البته در این جا با سه پازل به هم پیوسته و رویداد اخیر که عبارتند از: 1. کشمکش امارت طالبان با ایران؛ 2. پشتونیزه سازی نوار مرزی شمال افغانستان و 3. نزدیکی بیشتر قطر – امریکا با رهبر طالبان در یک قاب قرار گرفته است.
- تنش آب و باجگیری طالبان از ایران
طی یک ماه اخیر پس از حضور ابراهیم رئیسی رئیس جمهوری اسلامی ایرن در سیستان و بلوچستان و تذکر هوشدار آمیز بر رهایی آب به جانب ایران تنشها و تحی برخوردهای جدی در مرز افغانستان و ایران صورت گرفت و درین میان سیاست دولت ایران از وضعیت تهاجمی و تهدید آمیز بر علیه طالبان کم کم به سمت مدارا و کاهش فشار و از آنطرف طالبان از وضعیت تدافعی به سمت تهاجمی تمایل پیدا کرد که حضور صدها عراده موترها و زرهپوشهای به جا مانده آمریکای طالبان و آمادگی هزاران جنگجوی این گروه که آمادهگی حمله به ایران را دارند، کاملاً مشهود است.
تهدیدهای بیشتر طالبان به جانب ایران به حضور نخست وزیر قطر در کندهار بی ربط نیست، و شکی نیست که حامل پیامی مهم برای رهبر در خفای طالبان باشد. روحیه تهاجمی طالبان در شبکههای اجتماعی و هم چنان حضور مخالفان بلوچ نظام جمهوری اسلامی ایران به ویژه خانواده عبدالمالک ریگی رهبر گروه تروریستی که توسط ایران اعدام گردید، در ولایت نیمروز، حاکی از حمایت پنهان و نیمه آشکار آمریکا از برخورد این گروه با دولت ایران دارد.
دولت ایران نیز علاوه بر این که آبی دریافت نخواهد کند بلکه وجهه داخلی و خارجی این کشور صدمه بیشتر دیده و این کشور ملزم به یکی از این سه سناریوی احتمالی خواهد بود: 1) مدارای بیشتر در برابر گروه طالبان و پرهیز از درگیر شدن با این گروه، یا 2) درگیر شدن با گروه طالبان با پذیرش ریسک طولانی شدن نبرد که هزینههای سرسام آوری برای ایران در پی خواهد داشت و یا 3) حمایت جبهه مقاومت ضد طالبان و استفاده از دها هزار نظامی پیشین افغانستان در مقابل طالبان که در ایران بی سرنوشت بسر میبرند و یا ورود لشکر فاطمیون در افغانستان، جنگ نیابتی را تا دستیابی به نتایج مورد نظر خود ادامه دهد.
هرسه مورد سناریوی یاد شده تبعات خودش را دارد، زیرا در صورتی از برخورد بپرهیزد یعنی با طالبان مدارا نماید باید برای طالبان امتیاز بیشتر بدهد و از حق آبه خود چشم پوشی کند که با طولانی شدن وضعیت موجود امتیاز بیشتر باید بدهد. این مورد برای طالبان نیز هزینههای سنگینی در قبال دارد زیرا نزدیکی با ایران آمریکا را در مقابلش خواهد داشت. حداقل پولی را که از آمریکا به دست میاورند از دست میدهند و تحریمهای بیشتر و بیشتر.
با درگیر شدن ایران با طالبان دولت ایران باید هزینههای مالی و جانی پرداخت نماید که در وضعیت رکود اقتصادی ایران زیان بیشتر خواهد دید. طالبان نیز در این درگیری نیروهای جنگیشان رو به تحلیل رفته و به شدت در برابر جبهات ضد طالبان آسیب پذیر خواهند شد و زمینه برای گسترش قلمرو جغرافیایی مخالفان شان افزایش خواهد یافت. و همچنان حمایت مالی آمریکا و نیروهای جنگی گروههای تندرو اسلامگرای سنی ضد شیعه را در جنگ مذهبی به دست میآورند. اما حمایت از نیروهای ضد طالبان در داخل افغانستان در کوتاه مدت نتیجه قابل ملاحظهای برای ایران در قبال ندارد ولی در بلند مدت میتواند درد سر جدی برای حکومت طالبان داشته باشد.
- جایگزین سازی پشتونهای مرز دیورند در شمال و تهدید آینده برای همسایههای شمالی و روسیه
سیاست جایگزین سازی قومی پشتونها در شمال کشور ریشه در سیاست سرکوب و پشتونیزه سازی عبدالرحمن خان و سپس محمدهاشم عموی ظاهر شاه دارد. این سیاست در عصر جمهوریت با جابجایی کوچیها ادامه یافت و با رویکار شدن طالبان به سرعت گسترش یافته است.
ذبیحالله مجاهد سخنگوی این گروه روز گذشته اذعان نمود که برای جلب اعتماد حکومت پاکستان، امارت این گروه در صدد است تا خانوادههای گروه طالبان پاکستان (TTP) را در شمال و نقاط دور دست مسکن گزین نمایند. این امر به مفهوم تطبیق سیاست پشتونیزه کردن شمال از یکطرف که جلو گسترش مخالفان قومی طالبان را بگیرد و از طرف دیگر تهدید و صدور گروههای انتحاری جهت نا امن سازی کشورهای شمال افغانستان و درگیر ساختن روسیه در دو جبهه خواهد بود.
آنچه واضح است پشت پرده چنین استراتیژی طالبان دولت پاکستان و آمریکا قرار دارد که دو هدف را همزمان دنبال میکنند، نخست دور ساختن پشتونهای تندرو مذهبی از قلمرو پاکستان و دوم تزریق اسلامگرایی تندرو در شمال کشور گسترش آن در کشورهای آسیای میانه. و این نوع سیاست قومیسازی شمال به واسطه طالبان برای کشورهای آسیای میانه با تفکیک قومی تاجیک و ازبک جایگزین سازی پشتونها میتواند منافع مشترک نژادی را در اینطرف سرحد به حداقل و در دراز مدت قطع نماید و تبعات چنین سیاستی زیان بیشتر را نصیب مردمان داخل افغانستان به ویژه تاجکان و ازبکان را خواهد داشت.
- ملاقات رسمی رهبران قطر و طالبان
سومین پازل این ماموریت منطقوی طالبان در پشت درهای بسته میان نخست وزیر قطر با ملا هیبتالله رهبر غایب طالبان در کندهار است. بدون شک نخست وزیر قطر حامل پیام جدی و مطالبات مشخص از طالبان در ازای دادن پاداش و امتیازات بیشتر است که در آینده واضخ خواهد شد.
این دیدارها در واقع افزودن یکسری مواد دیگری را در تفاهم نامه دوحه آمریکا و طالبان در قبال خواهد داشت که ظاهراً در امر مبارزه با داعش و مسائل زنان و غیره ارتباط خواهد داشت اما در حقیقت چنین سفرهای فوقالعاده چیز بیشتر از مطالبات پیرامون تفاهم نامه دارد. یکی دیگر از نکات واضح چنین ملاقات خدشه دار ساختن رابطه ملا هیبتالله با ایران است هست که سالها توسط این کشور مورد حمایت قرار گرفته است.
نتیجه
با کنار هم قرار دادن این سه رویکرد میتوان نتیجه گرفت که آمریکا در صدد است تا از طالبان به عنوان عمده ترین نیروهای تحت حمایت غیر مستقیم خود خواستهای جدیتری دارد و این گروه وارد یک درگیری گسترده تر منطقوی و تاثیر گذاری بر کشورهای مخالف آمریکا، یعنی روسیه، ایران و همچنان دارد کلیدی ترین نقش را در امتداد استراتیژی آمریکا طالبان به عهده خواهند گرفت بنابر این در دراز مدت دیده شود که کدام سناریوی احتمال بیشتری خواهد داشت، مخصوصاً این که آیا ایران میتواند وضعیت بمیان آمده را مدیریت نماید و دو باره از مهرههای که میان طالبان دارد استفاده نماید یا خیر؟