تحلیل و تبصره سیاسی

نگاهِ اجتماعی_فرهنگی به تکیه‌گاه و پس‌منظرِ مقاومت ملی افغانستان»

نویسنده: میرویس امین

 

چکیده:

از منظر علم جامعه شناسی افغانستان/خراسان کشوری‌ست دارای اقوام مختلف، زبان های مختلف، فرهنگ‌های متفاوت و از همه مهم‌تر پیشینه و تاریخ متفاوت. واقعیت مسأله این است که افغانستان/خراسان در درازنای تاریخ های متفاوتی که هر قوم و تبار در افغانستان/خراسان به خود و میراث شان می‌تراشند، همه ناظر بر این است که کشاکش و انقطاب‌‌های قومی و سیاسی اکثراً به عنوان یک شگاف فعال در مناسبات سیاسی و گفتمان قدرت نقش موثر و قابل توجهی داشته است.
ادامه این روایت و داستان با شک‌ گیری حکومت طالبانی در افغانستان/خراسان دوباره رو به بلندی گرفته است. هرچندی تعدادی به این باور اند که اشرف غنی احمدزی در این پانزده سال اخیر از جمله کسانی بود که این مناسبات قومی را زنده و پویا ساخت، اما طالبان در رادیکال‌ترین شکل آن در درون این قاعده بازی می‌کنند.
از این رو، این نوشته تلاش دارد تا مروری بر عنصر قومیت و زبان در امر ش‌کل گیری و گسترش طالبان در افغانستان/خراسان داشته باشد، تا بتواند چهره‌ای ملموس‌ و عینی‌تری از فضای سیاسی در کشور تبیین شود و با توجه به وضعیت موجود و نا به‌هنجار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، بتوان نگاهی به ضرورت و اهمیت مقاومت و مبارزه علیه وضعیت موجود انداخت.
مقدمه:
طالبان به عنوان یک گروه جنگی و ایدیدلوژیک از دل مذاهب اهل سنت و جماعت برخواسته اند و به رغم ادعای خودشان یکی از داعیه داران و پیروان اصلی مذهب حنفی هستند که در افغانستان/خراسان بیشترین پیرو را دارد. اینکه طالبان بر کدام رویکرد و معرفت دینی از حنفیت دفاع می‌کنند، من در اینجا کاری ندارم و این مسأله را در یکی دو نوشته های پیشین اندکی شرحی داده ام. اما یاد آوری این مسأله در این جا برای این بود که در نظر داشته باشیم که برای شناخت و تبیین تفکر طالبانیسم فهم و درک دینی و سایر ابعاد سازنده گروه طالبان برای پژوهش کمک زیادی می‌کند‌. طالبان را با چهار عنصر می‌توان شناخت.
یک: طالبان اکثراً از مناطق جنوب افغانستان برخواسته اند و نمایندگی از یک قوم مشخص بنام «پشتون» میکنند. یعنی عنصر قومیت و ارزش‌های قومی و ایلی در سمت و سو دهی و شکل گیری فکر طالبانی در افغانستان/خراسان نقش اولی و سازنده دارد.
دوم: جنگ و خشونت؛گروه طالبان بیشتر اهل جنگ و خشونت اند تا اهل گفتگو و مذاکره. من فکر میکنم جهان اجتماعی و زیستی که گروه طالبان در آن زندگی و بزرگ میشوند، سراسر نشان میدهد که بحث خشونت، انتقام، کین خواهی «یکی از عناصر کلیدی در مکتب پشتون والی» و نزاع قبیلوی در میان گروه طالبان به شدت وجود دارد.
علم جامعه شناسی به ما میگوید که جامعه را کنش و واکنش‌های انسان‌ها می‌سازد و خلق بسترها و فضای زندگی برخواسته از فهم و کنش‌ها در میان انسان‌های یک جامعه است. در کنار این عنصر بحث آموزش و پرورش گروه طالبان و فضای فکری‌ای که در آن پرورش ذهنی و فکری می‌شوند خیلی جدی و قابل توجه است که در فربه ساختن خشونت گری در میان شان برجسته و مهم است.
سوم: گروه طالبان با توجه به عرف قومی شان که اکثریت پشتون‌ها اند. نگاه شان به سیاست و دولت داری نگاه قومی و زبانی خاصی است که همواره فکر می‌کنند، افغانستان/خراسان ملک پدری خاص خودشان باشد و سایر اقوام در اینجا موقتی اند و مهمان. این مسایل در اندیشه و تفکر پشتون‌های به شدت قوم گرا بارها و بارها مطرح شده است که پشتون برادر بزرگ و واجب‌ الاحترام برای سایر اقوام باشند. این ادعای سلطه و اکثریت خواهی به هیچ‌ عنوان بر سایر اقوام قابل قبول نیست و از همین سبب باعث بروز اکثریت بحران در افغانستان/خراسان شده است.
چهارم: گروه طالبان در فجیع‌ترین و افراطی‌ترین صورت آن به دنبال سلطه فرهنگی و زبانی اند. گروه طالبان چون تکیه‌گاه به جز قوم ندارند، از حضور پر قدرت و میراث‌های فرهنگی و تمدنی سایر اقوام، بخصوص فارسی-دری به شدت نگران اند و از گسترش این هویت هراس دارند و حذف این هویت را، ابزاری برای بقای خودشان تعریف می‌کنند. بحث حذف لوحه‌های دانشگاه، دانشکده، بیمارستان و ده‌ها مفاهیم فارسی_دری نشان دهنده شدت انزجار و عقده طالبان به هویت سایر اقوام است.
و اینکه چرا مقاومت باید کرد؟
با توجه به بحث‌ها و اشاراتی که در بالا از شکل ساختار طالبان به عنوان یک گروه جنگی، قومی، زبانی و فرهنگی در افغانستان/ خراسان ارایه کرده شد و برای اینکه افغانستان/خراسان یک کشور متکثر و متنوع است. اهمیت و جایگاه مقاومت باید تعریف و در عین حال حمایت و همکاری جدی نیاز دارد.
مقاومت چیست؟
یک: مقاومت ملی افغانستان/ خراسان یک داعیه ملی، انسانی و فرهنگی است که هوای حذف و ترور را ندارد و در پی یک فضای مسالمت آمیز زندگی با کسانی که انسانی فکر می‌کنند و به اصول انسانی باور دارند. قصه کسانی که مخالف این داعیه اند جداست. مقاومت ملی شرایط و موقعیت جهانی و سیاست‌های جهانی را خوب میداند و در پی تامین روابط و مناسبات با جهان است و خود را در فضای سیاست جهانی شریک میداند و با استراتژی‌های مشخص و برای تامین نیازهای اساسی و منافع کشوری به این مناسبات اهمیت می‌دهد.
دوم: مقاومت تنها به سلاح و جنگ خلاصه نمی‌شود، بلکه در بعد فرهنگی و اجتماعی برخاسته از یک حوزه تمدنی است که میراث‌های سترگ و بزرگی را برای افغانستان/خراسان و بیرون از اینها_ حتی در سطح جهانی افتخار و عظمت دارد. تکیه‌گاه فرهنگی مقاومت خیلی بلند است، این ادعای من کاملا عینیت دارد و تنها در سطح شعار هم نیست، شما واکنش‌ها و مواجهه تمام فرهنگی‌ها و چیزفهم‌های جامعه افغانستان/خراسان و بیرون از آنرا نگاه کنید که چگونه از تفکر و سیاست انحصارگرایانه گروه  طالبان بدبین هستند و مدام از کثرت و همه شمول بودن سخن میزنند، الان اگر بدیلی به‌جای طالب در افغانستان/خراسان تعریف شود که می‌شود، همین مقاومت ملی است که همه‌ی اقوام و با تمام ارزش‌های شان منافع و حضور خودرا در ساختار آن تعریف می‌کنند که این نشان دهنده روایت متکثر و مطابق با واقع در مناسبات اجتماعی و سیاسی افغانستان/خراسان است. که گروه طالبان در پی نادیده گرفتن و حذف آن هستند. یعنی چیستی و چرایی مقامت این است که مقاومت یعنی فرهنگ، دانش، تعامل، انسانیت، عقلانیت و اعتدال در همه سطوح است. به یاد داشته باشیم که مقاومت شرط حضور و بقای ما در حیات اجتماعی و سیاسی ماست. اندکترین لطمه و آسیب برای مقاومت تمام سطوح حیات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی مانرا از میان بر می دارد. مقاومت نیاز اساسی است و باید از این داعیه پشتیبانی و حمایت کرد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا