این اثر نوشته صادق زیبا کلام از استادان دانشگاه تهران است، در (1377) برای نخستین بار به طبع رسیده است و تا کنون 36 بار زیر چاپ رفته است که نشان از موفقیت کتاب دارد.
در این اثر موضوع عقب ماندگی ایران به بررسی و کنکاش گرفته شده و مولف با جسارت در یک فضای داغ دشمنی با آمریکا با شرح و تفصیل گفته است که ریشه های عقب ماندگی ایران را در سیاست های غرب نه، بل در درون جامعه ایران باید جستجو کرد و از این بابت کتاب ما چگونه ما شدیم؟ اثر بدیع و ابتکاری است. برای آن که نویسنده نظریه ی خود را بیان بدارد، از موقعیت جغرافیایی ایران آغاز می دارد، به شرایط اقلیمی آن می پردازد و تبعات آن را باز گو می دارد. سپس از چرایی خاموشی علم در تمدن اسلامی سخن می گوید، که سراسر با نثری روان و عبارات بومی و عاری از اصطلاحات فنی به نگارش درامده است.
چاپ 36 ام این اثر به همراه با نقدهای پاره ای از دانشمندان ایرانی زیور چاپ یافته است، که به گمان صاحب این قلم، منتقدین گرامی کتاب را سراپا نخوانده اند؛ یا فرصت کافی نداشته و یا این که کم مهری نشان داده اند.
نویسنده این سطور، در حالی که فکر و اندیشه دکتر زیبا کلام را بخاطر خلق این اثر جذاب و خواندنی می ستایم، کار ایشان را از این بابت می ستایم، که نباید همه تقصیرات را به گردن دیگران اندازیم و از کاستی های خود چشم فرو ببندیم در عین زمان، نکته هایی با مطالعه این کتاب، در ذهن من بوجود آمده که اگر نگویم، پاسخ طلب است. توضیح بیشتری می خواهد.
نخستین بحث در کتاب ما چگونه ما شدیم، آن است، که اقلیم ایران امروزی در توسعه نیافته گی آن مقصر شناخته شده است، آسمان کم باران وو جود سلسله کوه های البرز و زا گرس موجب قلت باران گردیده و سر انجام قبیله نشینی را در این سرزمین بار آورده است. طرح چنین مساله، این پرسش را ایجاد می دارد که اگر کمبود باران ایران متفرق و عقب افتاده و ضعیف را به وجود آورده، با همین سرزمین و با همین اقلیم ایران تاریخی در عهد ساسانی ها و اشکانی ها کشوری قدرتمند و اثر گذار بود؟ نمی شود خشکی سرزمین در یک برهه ی تاریخ موجب شکوه، اقتدار، همبستگی بوده باشد و در زمان دیگری باعث،تفرق،ضعف و در ماندگی.
صادق زیبا کلام با همه چابکی و تند ذهنی اش، چرا نتوانسته به اثر عرفان و تصوف در حیات مردم ایران پی ببرد و به زوایای گوناگون آن اشاره نماید. وجود ده ها و صدها شخصیت عرفانی دنیا گریز و مخالف دانش طبیعی به کنکاش گرفته نشده است. در حالی که به باور صاحب این قلم، استعداد های بزرگی صرف عرفان و تصوف گردیده، که اگر به ترویج علم و دانش می پرداختند هر یک شان اثر قابل ملاحظه ی بر جا می نهادند.
نویسنده کتاب ماچگونه ما شدیم ،در باب عقب ماندگی ایران با قاطعیت به چند نکته اشاره می دارد که گفته می شود،اسلام دربرهه ی تمدن بزرگی را سروصورت بخشید،در آن باره می گوید،آن تمدن متعلق به مسلمان ها نبود ،دلایل اوعبارتند از:
– اسلام از دل بیابان های حجاز بر خاسته بود، در درون خود دارای تمدنی نبود.
– آن چه در بغداد در زمان عباسی ها به ظهور رسید و نام تمدن اسلامی را به خود گرفت، تمدنی بود که از ایران، هند و یونان اقتباس شده بود.
– نهضت علمی که در بغداد سر بلند کرد، نهضت دولتی بود، نه این که برخاسته از میان مردم باشد. به باور زیبا کلام از این بابت؛ این نهضت با فرمان مامون الرشید به حرکت افتاد و به دستور متوکل عباسی متوقف شد.
نویسنده این سطور را عقیده بر این است که جان ادعاهای زیبا کلام در چند سطر ذکر شده جا گرفته است که از نظر من بحث طلب است.
همه مجامع بشری در اثر داد و ستد علمی و فرهنگی پله های ترقی را می پیمایند و این امر از سنت های پذیرفته شده در طول تاریخ است. هیچ مردمی در هیچ گوشه ی از جهان دارای همه چیز نبوده و همه چیز را به تنهایی ایجاد نکرده است، اگر چیزی داده ، چیزی گرفته. چرا این مساله فقط به مسلمان های نخستین اختصاص داده شود؟ مگر در عصر مدرن نیز نمی بینیم که همه ملت ها از طریق ترجمه به تبادل علمی و فرهنگی می پردازند و زندگی خود را رونق می بخشند. پیشرفت چین، جاپان ، آمریکا و روسیه مگر از طریق ترجمه صورت نگرفته است؟
اگر مراد زیبا کلام از ترجمه این باشد که دانشمندان مسلمان به دانش بشری چیزی نه افزوده اند، سخن ایست، غیر دقیق و بدور از واقعیت. اختراعات و نوآوری های مسلمانان که به آن اعتراف دارند، چطور می شود ، ترجمه باشد؟ اگر این تمدن ترجمه بود، چرا صد ها سال آثار ابن سینا ، ذکریا رازی ،بیرونی در غرب تدریس می شد ، و غربی ها به همان متون اصلی آن نمی پرداختند؟
هر خواننده ای بر این گفته ی استاد زیبا کلام در حیرت می افتد، که می گوید، تمدن اسلامی تمدن حکومتی بود و با تعویض پالیسی حکومت از حرکت باز ماند. امروزه در بسیاری از دانشگاهای جهان مطلبی زیر عنوان راه دوم توسعه خوانده می شود، و آن سخن از توسعه های می گوید که به صورت برنامه ریزی شده از سوی حکومت ها به اجرا درآمده و یا در می آیند، مانند توسعه جاپان ، کوریا ، سنگاپور و حتی ایالات متحده امریکا. این روش در گوشه و کنار جهان نتیجه مطلوب ببار آورده ، اما در مورد تمدن اسلامی با تخفیف از آن یاد شده و راهی انحرافی شمرده شده است، که با واقعیت آن در تضاد می باشد.
دکتر صادق زیبا کلام مدعی است ، که مضمون تمدن اسلامی بصورت دولتی بوسیله ی حکومت آورده شده بود، مگر می شود علم و دانش را مانند کالای تجاری صادر و وارد کرد؟ آن چه تاریخ بشر تا امروز به خود دیده این است که علم بوسیله اشخاض خبیر سینه به سینه نقل می شود، با خود مدرسه و کلاس می آورد. حوزه های علمی و اجتماعی بحث و فهم بهمراه می آورد، خانه به خانه نفوذ می کند، و از میان صدها و هزاران کس یکی یا دو تا علمبردار می شوند و چنین جریانی را حکومت هابا صدور فرمان گرچه می توانند تضعیف کنند، اما نمی توانند نابود بدارند.