خروج از افغانستان و پیامدهایآن
رایان:
اجازه دهید به موضوع خروج نیروهای ایالات متحده و ناتو بپردازیم، در هنگام خروج کجا حضور داشتید؟
مسعود:
من در کابل بودم.
رایان:
در کابل بودید؟
مسعود:
بلی. در کابل بودم.
رایان:
هشدار سقوط را شنیده بودید؟
مسعود:
چندین سال پیش از وقوع آن می دانستم. می دانستم که افغانستان در پرتگاه سقوط است. چون همهی نشانه ها گواهی وقوع چنین تراژدی را می داد. متأسفانه وقتی شنیدم که وزیر دفاع آمریکا خطاب به مردم گفت: در سقوط افغانستان «غافلگیر» شدند، من شوکه شدم شان! سقوط غافلگیری کننده نبود، مثل روز روشن بود که سقوط آمدنیست. اگر کسی دیگری نمی فهمید که مطمئنم همه می دانستند، خودم شخصاً آقای خلیل زاد، سفارت آمریکا [درکابل]، برخی از رئسای جمهور و مقاماتی را که با سفرهایم در اروپا و منطقه دیدار کردم، هشدار دادم که همه رخداد ها گواهی سقوط افغانستان را می دهد. به آنها گفتم که سقوط افغانستان تراژیک است، باعث تباهی می شود و همهی آنچه را که در این بیست سال بعنوان دستاورد داریم به باد فنا خواهد داد؛ همه این قربانی ها، همه این خونریزی ها و عرق ریزی ها، همه این سرمایه هایی که هزینه شد، به هدر خواهد رفت، لطفا توجه کنید! گفتم: این پروسهی را که شما پیش می برید، پروسهی صلح نیست بلکه تحویل دادن دو دستهای افغانستان به تروریسم است. گفتم: پروسه صلح تان بدون پیش شرط، خروج تان بدون پیش شرط و هیچ کار تان را درست نمی بینم، با این حال، طالبان بی صبرانه منتظر اشغال افغانستان هستند. و گفتم همه این کارهایی که تا حالا کردید، مردم را بی روحیه و مورال شان را شکسته است. بسیار واضح به آقای خلیل زاد گفتم که: «اگر می خواهید مردم افغانستان را تنها رها کنید، بسیار خوب، اما لااقل دشمن ما را با مذاکرات تان بالانکشید و ما را بی مورال نکنید. رفتنی هستید، بروید! ما قبلا مثل پدرم کاملا به تنهایی جنگیدهایم، دوباره می جنگیم اما با کارهایی که شما می کنید، دستان ما را محکم بستهاید و دشمن ما را پرداز می دهید و مطمئنم روزی ما را ملامت به بی کفایتی خواهید کرد که چرا نتوانستیم بجنگیم و امروز دقیقا همان اتفاق افتاده است».
رایان:
این کار ایالات متحده و دنیا باعث خشم و عصبانیت است. بگویید که از تاریخ خروج ما، پیش از پیش آگاهی داشتید؟
مسعود:
وقتی تاریخ خروج ماه سپتامبر [2021] اعلان شد، فهمیدم، اما قبلاً از تاریخ دقیق آن خبر نداشتم. ولی قلباً می دانستم که 2021 سال نحسی برای مردم افغانستان رقم خواهد خورد.
رایان:
تاجایی که من می دانم در جریان خروج، فرانسه به شما پیشنهاد تخلیه داد، چرا نپذیرفتید؟
مسعود:
نه تنها فرانسه بلکه کشور های دیگری هم این پیشنهاد را دادند. اما درآن لحظه یکباره به یاد نگاه مردمانی افتادم که برای شان حرف از «آزادی»، « میراث و آرمانهای پدرم»، «دموکراسی»، «حقوق بشر»، «حقوق زنان» و «مبارزه علیه تروریسم» می زدم، با مجسم کردنِ [معصومیت] چهرههای آن ها جلو چشمم، چطور می توانستم به خود اجازه دهم پس ازآنهمه قولوقرار تنها و بیکس رهای شان کنم؟ و تازه در خارج چکار می کردم؟ چندین شب پیش از سقوط در این رابطه زیاد فکر کردم و می دانستم که افغانستان سقوط کردنیست و همانند پدرم آمادهی استقبال از قربانی نهایی که دادن جانم باشد بودم. رُک بگویم، چون می فهمیدم که چگونه همه چیز از هم متلاشی شده و از دست رفته است. و اینکه چگونه طالبان همراه به ارزش میلیاردها دالر اسلحه و تجهیزات نظامی رها گشتهاند و اساساً یک دره تنهای تنها در نبرد با [هیولای] طالب مانده است. بعلاوه، اینکه همه اتفاقات خبر از مرگ و نابودی ما می داد. من نمی خواستم زنده باشم و ببینم کشورم در چنین وضعوحالی گرفتار شود، اما متأسفانه من نمردم، زنده ماندم و سقوط میهنم را با چشمان خودم دیدم که مشاهدهی آن با این وضع از مرگ هم برایم سنگینتر است. ولی من انسانی هستم معتقد به خداوند و باورمند بر این که او به دلایلی ما را زنده نگهداشت، بنابراین، از آن زمان به بعد، هدفم بازپسگیری کشورم و اعادهی عزت و حیثیت ربوده شدهی مردمانم شده است.
رایان:
منم به او باور و اعتقاد دارم. می توانیم کمی راجع به وقایع بعد از خروج صحبت کنیم؟ چون مردم آمریکا تنها گوشهی از آنچه اتفاق افتاد را مشاهده کردند و برای شان هراسافگن بوده، بعنوان نمونه، افغان هایی را دیدند که به تقلای نجات جان شان روی بال های طیاره های جی 17 سوار شدند و سقوط کردند؛ آمریکایی هایی را دیدند که هنگام خروج انتحار شدند؛ نوزادانی را دیدند که در تلاش نجات بر روی سیم های خاردار تکهتکه شدند؛ مردمانی را دیدند که فقط بخاطر رسانیدن اطفال شان بجای امن، آن ها را از دست دادند. آنچه که ما ندیدیم و آنچه که واقعا کسی راجع به آن نمی داند، این است که پس از کنار رفتن دوربین ها از صحنه، چه اتفاقاتی افتاد؟ پس از رفتن آمریکا، چه صورت گرفت؟ دوست دارید اندکی هم در مورد آن صحبت کنید؟
مسعود:
پس از کنار رفتن دوربین ها و خروج آمریکا، این چهار موضوع بوقوع پیوست:
اول، یک ملت تباه شد. در 14 آگست دختر کابل – افغانستان از آیندهاش دنیایی از امید و آرزو توقع داشت. در راه مکتب به رفتوبرگشت بود و با خود فکر می کرد: «خوب، فردا یا پس فردا، پنج یا ده سال بعد داکتر می شوم، انجنییر می شوم، سیاستمدار می شوم، والی می شوم، رئیس جمهور می شوم و..» امید ها و آرزو هایی از این قبیل، بناً، سقوط اولترازهمه، رویای او و مردمم را متلاشی کرد.
دوم، اینکه شیشهای اعتماد مردم افغانستان شکست. مردم افغانستان با پوست و استخوان شان احساس کردند که چگونه یک شبه تنها رها شده و به باد فراموشی سپرده می شوند. و دو دسته تحویل دشمنی می شوند که بیست سال با آن جنگیدهاند.
اتفاق سوم، جهان متوجه نشد که چه فجایع و ترورهای وحشتناکی نبود که طالبان بر سر مردم نیاوردند. دخترانِ معترض در جاده ها وحشیانه سرکوب شدند، زندانی شدند، مورد تجاوز قرارگرفتند، ترور حیثیت و هتک حرمت شدند و خلاصه با فجایعی که به مردم روا داشتند حتی دست کمونیست ها و شوروی ها را از پشت بستند.
و مورد چهارم اینکه، مردم تسلیم نشده و امید شان را از دست ندادند، باآنکه تعداد شان اندک بود در غم تنهایی نشدند و با دستان خالی مبارزه کردند، با دل و جان جنگیدند و تا امروز می رزمند. مردمانی از نیروهای قطعات خاص و شهروندان عادی به کوه پایه ها بالا شدند، خیال شان هم نبود که هنوزهم آیا دوستی از آن ها حمایت هوایی و زمینی می کند یا خیر. آن ها پای ارزش هایی ایستادند که جهان آن را پامال کرد. با این وصف، این چهار رویدادی بود که پس از کنار رفتن دوربین ها در افغانستان بوقوع پیوست. اما مردم افغانستان با همه این ترور ها و وحشت ها هنوز بسیار زیاد امیدوار و مشتاق به بازپسگیری کشور شان هستند.
رایان:
حکومت چگونه سقوط کرد؟ تاآنجا که به وزارت دفاع، امنیت ملی (نسخه سی آی ای افغانستان) و رئیس جمهور ارتباط دارد، جریان از چه قرار بود؟ هنگامی که طالب ها یکی پس از دیگری سکتور های مختلف دولت افغانستان را اشغال می کردند، مقامات همه کشته شده بودند؟
مسعود:
نه. کسی کشته نشده بود. متأسفانه یکی از عواملی که به سقوط افغانستان انجامید، مدیریت ضعیف کابل بود. آقای غنی با شرایطی که پدید آورد، اتحاد در محور خود و حکومتش را ناممکن ساخته بود. چون بسیار پیش از سقوط کابل مردمم را دورهم جمع کردم، مردم حاضر به همکاری شدند، پیام شان را به آقای اشرف غنی و حکومت رساندیم که: «ما آمادهایم و حاضر نیستیم افغانستان سقوط کند». پیام مردم را ناشنیده گرفتند.
بحث دیگر، نقش دوستان بین المللی ماست، آن ها نیز باید مسئوولیت فاجعهای را که در افغانستان خلق کردند، بعهده بگیرند. و در عین حال، در سقوط افغانستان، بیشتر از همه خودمان را مقصر می دانم: مقصر حکومت است، مقصر رهبران و سیاستمدارانی هستند که از دورنگری احمد شاه مسعود و دیگر رهبران گذشته برخوردار نبودند؛ چون آن ها وقتی متوجه می شدند اتفاقی در شرف وقوع است، برای دفع آن آمادگی می گرفتند. این گروه ها به حدی تنگنظر و پیشپابین بودند که نه آمادگی گرفتند، نه اتحاد کردند و نه مقاومت. پس چه شد؟ رئیس جمهور از کشور فرار کرد. همزمان با فرار وی همه چیز از هم پاشید. متأسفانه به تعقیب آن، طالبان موفق شدند بدون هیچ مقاومتی وارد کابل شوند. مسألهی دیگر اینکه، گیرم اگر مقاومت مسلحانه هم در شهر کابل صورت می گرفت، به قیمت خون هزارها کابلی تمام می شد. پس، وقتی رهبری هیچ برنامهای نداشتند، وقتی رئیس جمهور اول تر از همه فرار کرد، من خودم کابل بودم و همهی این اتفاقات را از نزدیک بعنوان شاهد عینی با چشمان خودم دیدم. وقتی رئیس جمهور یک شب پیش از سقوط فرار کرد، حتی به همکاران، همسنگران و قوماندان گارد خود هم خبر نداد. به دروغ به رئیس گارد خود گفت که:« برود مقدمات جلسهای را بچیند و خودش با چرخ بالی فرار کرد». بنابراین، در چنین هرج و مرجی سقوط خیلی سریع اتفاق افتاد و هیچگونه مقاومتی هم صورت نگرفت چون که آقای غنی با سیاست هایی که روی دست داشت، مشروعیتش را از دست داده بود و همچنان حمایت مردمانی مانند من که حاضر بودیم به هر قیمتی که شده به ارزش های جمهوری اسلامی افغانستان چنگ زده و تمامیت ارضی آنرا حفظ کنیم، آقای غنی با حس تمامیت خواهی که داشت از دست داد و با آن مخالفت کرد.
رایان:
سقوط به چه پیمانه سریع از کابل به دیگر مناطق سرایت کرد؟
مسعود:
کابل پیش از پنجشیر به دست طالبان افتاد. من خودم کابل بودم که سقوط کرد. سقوط سایر مناطق بسیار سریع بود، چون سه ماه پیش از سقوط، طالبان حتی کنترل یک ولسوالی را هم نداشتند. سقوط همزمان با خروج فاجعه بار و بدون پیش شرط و مذاکرات آمریکا با طالبان قوت گرفت، سربازان افغانستان بی مورال شدند و اساساً حکومت آقای غنی هیچ پالیسی و سیاستی در مورد آن نداشت. چنانکه تذکر دادم افغانستان فاقد یک دکترین نظامی بود، با این حال، شکست روحیه و مورال نیروها خیلی سریع اتفاق افتاد و سقوط سرعت گرفت.
رایان:
طالبان چه اندازه از خاک افغانستان را در حال حاضر تحت کنترل دارند؟
مسعود:
طالبان کنترل شهر ها، ولایت های مهم و مراکز ولسوالی ها را دردست دارند اما کنترل تمامی جغرافیای افغانستان برای هر کشور و حکومتی ناممکن است. افغانستان کشور کوهستانی است و کنترل کلی آن غیر ممکن.
رایان:
درست. شما از کدام ولایت هستید؟
مسعود:
من از ولایت پنجشیر هستم. مقاومت هم از پنجشیر آغاز شد و در حال حاضر در دوازده ولایت شمالی و شمال شرقی افغانستان گسترش یافته است. ما استراتژی گرفتن ولسوالی ها و ولایت ها را نداریم، چون منابع لازم برای حفظ و نگهداری آن در دسترس ما نیست. اگر خواسته باشم همین فردا ولسوالی را سقوط می دهم اما نمی دانم تا روز بعد می توانم حفظ کنم یا خیر. بنابر این، فعلا کمبود منابع چیزی است که ما را از داشتن استراتژی گرفتن یک ولسوالی یا ولایت، ناتوان می سازد.
رایان:
پیش از آن که وارد استراتژی جنگ شما شویم، دوست دارم سؤالی در مورد حمایت مالی آمریکا از طالبان بپرسم، همه می دانیم که ایالات متحده هفتهی 40 میلیون تا ۸۷ میلیون دالر به طالبان حمایت مالی می فرستد. آیا حمایت های مالی یا هرگونه کمکی دیگری از سوی ایالات متحده، ناتو یا سایر کشور ها به طالبان و یا سازمان های تروریستی دیگر، ارائه می شود؟
مسعود:
خوب، شایعاتی زیادی وجود دارد که (جی دی آی) حمایت مالی می شود.
رایان:
جی دی آی چیست؟
مسعود:
در اصل، جی دی آی، همان کا جی بی یا سی آی ای، (سازمان بدنام جاسوسی) طالبان است که در زندانی ساختن، شکنجه دادن، تجاوز و ناپدید کردن مردم: اطفال، زنان و مردان افغانستان، دست دارد. در واقع، این سازمان در بدل اطلاعات در مورد القاعده و دیگر سازمان های تروریستی، حمایت مالی دریافت می کند.
رایان:
از سوی کی حمایت می شود؟
مسعود:
شایعات حاکی از آن است که از سوی منابع غربی حمایت مالی می شود. فقط شایعه است. شواهدی برای اثبات آن وجود ندارد. من کسی هستم که همواره در تلاش است تا صادق باشد. «به باور من سیاستِ توأم با صداقت، بهترین نوع سیاست است». صرفنظر از آن، از بانک جهانی گرفته تا بانک آسیایی، شواهدی وجود دارد که از سوی نهاد هایی کمک هایی به دسترس طالبان قرار داده می شود و در مورد کمک های مستقیم که هفته وار 87 میلیون دالر به طالبان می رسد. جلسات سری، مراودات و تشریک معلومات در میان شان طبق معمول جریان دارد و مطابق به گفته های «سیگار»، در سه سال گذشته 17 میلیارد دالر در دسترس طالبان قرار داده شده است.
رایان:
17 میلیارد دالر!
مسعود:
بلی 17 میلیارد دالر طبقه گفتهی ادارهی سیگار اگر اشتباه نکرده باشم.
رایان:
اجازه دهید در رابطه به «کنفرانس دوحه» صحبت کنیم، وقتی راجع به طالبان صحبت می کنیم، می شود توضیح دهید که منظور از کنفرانس دوحه چیست؟
مسعود:
کنفرانس دوحه در آغاز یک گام ابتکاری جهت پایان دادن به جنگ افغانستان و کشیدن طالبان به پای میز مذاکره بود. در ابتدا، گام مثبتی تلقی می شد. اما شیوهی تعامل با آن و عملی کردنش کاملا غیر مسئوولانه بود، طوری که اگر امروزه از دوحه یاد شود، در خاطرهی دختران، زنان و مردان افغانستان، کابوس وحشتناکی را زنده می کند. دوحه [قطر] با در نظر گرفتن یک دفتر سیاسی برای طالبان در آن کشور و بالا کشیدن آن ها تا حدی که فرصت داشتند از آنجا به مسکو پرواز کرده و در «کنفرانس مسکو» اشتراک کنند و حتی در پرواز به سایر مناطق دنیا از دوحه و پاکستان پرواز می کردند. این دومین دور از مراحل بالا کشیدن طالبان بود، سومین گام آن همین پروسه صلح و مذاکرهی مستقیم شان با آمریکا بود که ما همیشه فکر می کردیم آمریکا هرگز با تروریست ها مذاکره نخواهد کرد. بالاخره مذاکرات صورت گرفت و طالبان را تا یک سطح دیگری بالا کشیدند و چون این مذاکرات به بدترین نوع ممکن و بدون هیچگونه پیش شرط و بدون در نظر گرفتن مردم و حکومت افغانستان، صورت گرفت، در نهایت کنفرانس دوحه به تنهایی حکومت افغانستان را سقوط داد. و هر آنچه در طول این بیست سال به دست آورده بودیم را، به فنا داد.
رایان:
در کنفرانس دوحه کی ها اشتراک داشتند؟
مسعود:
در آغاز، مذاکراتِ کنفرانس دوحه میان طالبان و ایالات متحده بود و در مراحل بعدی نماینده هایی را از دولت افغانستان اضافه کردند. در آن توافقنامه، طالبان به مواردی زیادی متعهد شدند اما مذاکرات به نحوی بود که طالبان را در هیچ موضوعی مسئوولیت پذیر نکردند. توافقنامه شرطی نبود و طالبان با خود فکر کردند که درست که ما تعهد دادیم اما این تعهدات هیچ پیش شرط و ضمانت اجرایی نداشت. توافقنامه خیلی یکطرفه و ضمناً طوری بود که طالبان بالاکشیده شده و قدرت در افغانستان به آن ها داده شود. این اتفاقی بود که در دوحه افتاد و به همین منظور هم مردم به پروسهی دوحه اعتماد نکردند. جای تأسف است؛ چون کنفرانس دوحه می توانست صفحهی جدیدی از سرنوشت افغانستان را رقم زده و باعث بوجود آمدن عصر جدیدی در آن کشور شود. «کنفرانس بن» با همهی عیبونقص هایش آغاز جدیدی برای مردم افغانستان بود و هنوز بن را بعنوان یک شروع تازه به یاد دارند اما دوحه، لکهای ننگیست بر تاریخ افغانستان.
رایان:
باور کنید غافلگیر شدم، بگذارید از اینجا شروع کنم که چه تعدادی از کشور های خاورمیانه به حمایت طالبان و یا دیگر گروه های تروریستی، می پردازند؟ این سؤال را به دلیلی می پرسم که طالبان حتی توانستند در دوحه دفتر سیاسی باز کرده و نماینده بفرستند.
مسعود:
حرف و حدیث هایی در میان سیاستمداران افغانستان است که بدون چراغ سبز نشان دادن ایالات متحده آمریکا، باز نمودن دفتر برای طالبان در دوحه ناممکن بود. چون قطر بدون رضایت آمریکا از عهدهی آن بر نمی آمد.
رایان:
کشور های خاورماینهای دیگری هم هستند که از طالبان یا تروریسم حمایت کنند؟
مسعود:
خوب، تعریف ها و برداشت های متفاوتی می توان از حمایت داشت. نفس این که با هم جلساتی داشتند، نشان از حمایت کردن شان دارد. شرم باد به رهبران کشور های خاورمیانهای، منطقهای، و جهانی که با طالبان دیده شوند، گروهی که در قرن بیست و یک علیه همه ارزش های بشری است، مخالف ارزش های مدرن و در تضاد با ارزش های اسلامی است. بعنوان نمونه، «ممناعت دختران از رفتن به مکتب برخلاف همه اصول اسلام است». حتی «بوکوحرام» در آفریقا از رفتن دختران به مکتب ممانعت نمی کند، اما طالبان این کار را می کنند! پس شرم باد به رهبران امارات متحده عربی، قطر، عربستان سعودی و بقیه کشور هایی که تلاش کردند با همکاری شان همراه گروهی که از رفتن دختران به مکتب ممانعت می کند، تصویر مخدوشی از اسلام ارائه دهند. تصاویری را از جرایم شنیعی که طالبان مرتکب می شوند، برای تان نشان دادم، امیدوارم چنین اتفاقی نمی افتاد. در مورد حمایت مثمر، حمایت مالی و دیگر اقدامات نمی دانم و فکر نمی کنم طالبان در موقعیتی باشند که خیلی به کمک ها نیاز داشته باشند. چون سالانه 2.5 میلیارد دالر درآمد داخلی دارند، برای مصرف آن به کسی هم پاسخگو نیستند. دنیا و آمریکا هم ۷۰ میلیون دالر هفته وار برای سایر هزینه ها به حساب شان واریز می کنند.