چند روز پیش و پس از تبلیغات مفصل، طالبان نشست و همایش برای شورایی بنام شورای علما را در کابل راهاندازی کرد. هدف آنها مشروعیت بخشی داخلی و خارجی به امارتشان از رهگذر تایید علما و متنفذین قومی بود. البته در حین سه روز برگزاری این نشست، حملات مسلحانهای هم به جلسات این شورا شد.
در ادامه لایوهای مستمر استاد جعفریان، کارشناس ارشد و البته ایرانی مسایل افغانستان، شام شنبه گذشته(۱۱ سرطان/تیرماه)درباره علت برگزاری، کیفیت و کمیت آن، خروجی این نشست، اشتراککنندگان و مابقی موارد، گفتگوی مفصلی با مولوی”حبیبالله حسام” رئیس شورای اخوت و رئیس مجمع علمای افغانستان انجام داد، که در ادامه خواهید خواند.
نظر به اهمیت بسیار زیاد سخنانی که در این مصاحبه تبادله شد، با کسب اجازه از جعفریان صاحب، این گفتگو را که در قالب لایو اینستاگرام انجام شده بود، بهصورت نوشتار درآورده و تقدیم مخاطبان خود میکند.
طی این گفتگو مولوی حسام به نکات بسیار مهم، اساسی و تعیین کنندهای اشاره کرده است. از جمله شخصیت علمای همسو با طالب، فتوای عجیب مولوی انصاری مبنی بر لزوم گردن زدن مخالفان طالبان، پشت پرده برگزاری چنین نشستها، تبدیل پایتخت و…نیز نکات اساسی دیگری که تا کنون از دید اغلب پژوهشگران و کارشناسان مسایل افغانستان و پژوهشگران تاریخچه طالبان، مغفول مانده است.
انتشار این گفتگو با ذکر منبع آن یعنی خبرگزاری صدای افغانستان، منعی ندارد
محمدحسین جعفریان:
در خصوص حملاتی که به محل برگزاری شورای علمای طالبان شد، آیا شما اطلاعاتی دارید؟
مولوی حبیبالله حسام:
طبق اطلاع دقیق و منبع موثقی که دارم، کسانی که به محل برگزاری شورا حمله کردند، از خود طالبان و از صفوف آنها من جمله نیروهای امنیتی بودند. همچنین اظهارات جبهه آزادگان[مبنی بر پذیرش مسوولیت این حمله]کاملا غلط است.
محمدحسین جعفریان:
دنیا تصور میکرد طالب این شورا را جهت جایگزینی لویه جرگه و پارلمان برگزار کرده تا کسب مشروعیت کند، اما موقفی که از آن جلسه بیرون آمد، بسیار رادیکال بود. آیا اینها در تناقض نیست؟ هدف جلب مشروعیت از جامعه جهانی بود اما نه در خصوص اجازهٔ بازگشت خانمها به محل کار و نه بازگشایی مدارس دخترانه صحبتی شد و نه پیرامون حکومت همه شمول. بر عکس از کشتار مخالفان حرفهایی زده شد. از نظر شما علت اصلی آن چیست؟
مولوی حبیبالله حسام:
پایتخت افغانستان یعنی کابل، یک مکان اداری جهت برگزاری نشستها و شوراهاست. آی اس آی[سازمان اطلاعاتی ارتش]پاکستان مرکز حکومت کابل را برای کسب مشروعیت تحت فشار قرار داد. در نتیجه طالبان موظف شد در مورد مخالفان و گمانه زنی پیرامون مسایل بینالمللی نشستی بگذارد.
شورای طالبان در میان خود طالبان بود، چه عوام و چه خواص. این جلسه شباهت بسیار زیادی به جلسات دستار بندی[عمامه گذاری]داشت و مملو از موعظه، پند و مدح همدیگر بود. بعلاوه آنها رهبر خود را معرفی و با او تجدید بیعت کردند. این مجلس، مجلس تصمیم گیری در خصوص مسائل مهم مملکت نبود. مسائل مهم مملکت نفاق، تعدد پایتخت و پرچم، فقر، عدم دسترسی به مراکز تعلیم و تربیت و تاراج معادن میباشد. همانطور که صدراعظم پاکستان در اظهاراتی مدعی درآمد بسیار بالای کشورش از استخراج معادن زغال سنگ و سایر معادن افغانستان شد. این مجلس بیشتر نمایش غرور و استکبار طالب در مقابل مردم و تمکین از بیگانگان بود.
طالب همانطور که در ۲۸ سال گذشته دستور اعدام مردم مسلمان مجاهد را صادر میکرد، در این شورا نیز متعهد شدند که سر مخالفان را خواهند زد.
در این نشست مطبوعات، احزاب سیاسی، زنان، مذاهب، جریانهای فکری، جامعه حقوقی و مدنی حضور نداشتند و در عوض فقط اعضای گروه طالبان به تملق، پند و ستایش و فخر فروشی نسبت به هم پرداختند.
حتی انتقادات بعضی مانند “شیخ قاهر اندرابی بلخی” مورد سانسور قرار گرفت و دستور عدم نشر اظهاراتشان را از رادیو ملی افغانستان دادند. آنها صحبتهای آقای انصاری را که عقایدش از زمره عقاید خوارج تکفیری است در چند نوبت پخش کردند. این عقاید تکفیری همان مفاد استراتژی در ۲۷ سال گذشته است که باعث کشتار مجاهدین و استاد ربانی، با ذکر قربه الی الله شد. طالبان در این مجلس نشان دادند که همچون گرگ تیزدندانی زیر پوست میش هستند. در واقع این اظهارات، اعلان سلب اعتراض، مظاهره و مخالفت با مردم بود.
محمدحسین جعفریان:
برگزاری این جلسه به جای فایده باعث ضرر طالبان نشد؟
مولوی حبیبالله حسام:
تا طالبان با پروتکلهای استخباراتی هستند ضرر نمیکنند. . طالبان مطابق با پروتکل “ملا برادر” و آقای “خلیلزاد” و قدرت محکم مرکز ارتش امریکا همگام هستند. بنابراین به آنها آسیب نمیرسد. در جلسه اینطور بوده که مثلا سخنان رهبر شدید باشد و اخر جلسه کمی نرمش باشد، در واقع جامعه جهانی را بین دو قضاوت قرار دهند، تا جایی که رهبرشان اعلام کرد؛ ما با جامعه جهانی جنگ داریم و تعامل نمیکنیم، اینها کفار هستند و دستوراتشان پذیرفته نمیشود. نه دستور میگیریم و نه دستور میدهیم، ما مستقل و آزاد هستیم و خودمان اراده داریم. همزمان که رهبرشان این جنگها و نفرتها را به جامعه جهانی حواله کرد، اقای متقی با ناراحتی و انتقاد نشسته بود. اینها بازیهای دیکته شده از طرف استخبارات پاکستان است. این باور من طبق قضایای سازمانی و دشمن شناسی است.
یکبار دیگر طالب تعهد کرد که ما با این مردم سروکار نداریم. ما برای خودمان حکومت میسازیم و با خودمان زندگی میکنیم. اگر این ملت دچار فقر و گرسنگی است یا کشته میشود، مربوط به ما نیست! ما باجامعه جهانی قصد تعامل نداریم. ما جریانی داریم بنام طالبان و امارت. ما فقط طبق شریعت[من درآوردی و قبیلهای]هستیم و هر کسی خلاف ما سخن بگوید باطل است. من باورم بر این است که جامعه جهانی، حکومت اسلامی و مردم از اینها ناامید شدند. مردم دیگر امید به آزادی بیان، تعلیم و تربیت، فقرزدایی، اشتغال زایی ومصونیت مال، جان و آبروی خود ندارند.
محمدحسین جعفریان:
اینها از مدتها قبل بارها اعلام کردند میخواهند شورا بگذارند. افراد را دعوت کنند. لویی جرگه راه بیاندازند. ۱۱ بند هم اعلام کردند که برخی چنین بود؛
۱. حمایت از طالبان که موسوم به امارت اسلامیست. (که این تازگی ندارد)
۲. بیعت با ملا هیبت الله بعنوان رهبر. (که آن هم از قبل بوده است)
۳. درخواست شناسایی امارت از جانب دولتها، سازمانها، سازمان ملل. (که میبینیم اینها ظرف ۹ ماه برای شناسایی در حال التماس هستند و کسی قبول نمیکند.)
۴. حمایت از عدم کشت و قاچاق مواد مخدر. (همان که ملا هبت الله فرمان ممنوعیت کشت را صادر کرد و آن هم دروغ بود. کشت بهاره را انجام دادند و بزرگترین باراندازهای مواد مخدر منطقه را هم خودشان دارند.)
۵. اطمینان از عدم مداخله و مخالفت مسلحانه علیه امارت اسلامی. (که تا بهحال مردم را با همین استدلال میکشتند.)…
مولوی حبیبالله حسام:
در متن پشتوی این متن، در مورد این بند آمده است که:
“هر گونه مخالفت در برابر نظام اسلامی بعنوان مفسد فیالارض شناخته میشود و واجب است که امارت اسلامی او را از سر راه بردارد”. در فارسی یک بند و در پشتو دو بند دارد. این ممانعت از صداهای مدنی و انتقادات قلمی و مطبوعات و… میشود.
محمدحسین جعفریان:
میبینیم که این بندها همه تکراری است. اینها گمان داشتند ماحصل جلسه باعث نرمش نگاه دنیاو ممالک اسلامی نسبت به امارتشان شود؛ که البته باعث ناامیدی همه شد.
یک قسمتی هم که من خواندم و برایم جالب بود، این بود که رقم قابل توجهی از علما که بین ۸۰ تا ۱۰۰ نفر بود از ساکنین پاکستان و به اجبار آورده شده بودند. این درست است؟
مولوی حبیبالله حسام:
بله، از علمای پاکستان آورده بودند و کسانی به ما گفتند که علمای پاکستانی در هتل کانتینانتال اقامت دارند. در واقع آن بخش که تحت تاثیر آی اس آی پاکستان هستند و رهبران طالبان پاکستانی در این همایش شرکت داشتند. همچنین اعضای مختلف جیش محمد، لشکر طیبه و سپاه صحابه پاکستان در جلسه بودند.
محمد حسین جعفریان:
با این وصف این شورا یک اجماع تروریستی بوده است. گویا تعدادی از علمای ولسوالی پنجشیر هم رفته بودند. اینها چه کسانی هستند استاد؟
مولوی حبیبالله حسام:
یک تعداد از علما چارهای ندارند، اگر نروند، کشته میشوند. یک
عده هم ریش سفیدان و متنفذین هستند که در صورت عدم حضور به عنوان مخالف و همکار نیروی مقاومت کشته شده و سرشان زده میشود. بعضی افراد هم از مسئولین امارت گماشته شده در پنجشیر بودند.
محمدحسین جعفریان:
پس معتقدید که اینها یا عالم نیستند یا از ترس آن جا حضور داشتند.
مولوی حبیبالله حسام:
اینها از ترس رفته بودند. برایشان شرط گذاشته بودند. که دو نفر عالم و متنفذ، با سابقه جهادی در برابر دولت قبلی و قوای خارجی حضور داشته باشند. این شرطها برای هر کسی نبود، شرط مشخص برای اینها بود.
محمدحسین جعفریان:
یک نکتهای هم بود که میگفتند، مشخصا مولویها و علمایی را از هر منطقه دعوت کرده بودند که حتما تحصیلکرده پاکستان بوده باشند. درست است؟
مولوی حبیبالله حسام:
شکی نیست. در مجموع اینطور بود. واضح است که علما بخش اندک و بیشتر متنفذین بودند. یک بار ادعا کردند که بالای ۸ هزار نفر هستند. روز دیگر در پایان جلسه گفتند که چهار هزار و پانصد و شصت و اندی هستند. خود تالار لویی جرگه[محل برگزاری شورای علمای طالبان]اما تعداد صندلیهایش ۲۵۰۰ نفر ظرفیت دارد. ما جلسات امرصاحب شهید و استاد ربانی را در آنجا برگزار کردیم و از گنجایش آن خیمه آگاهیم. در واقع تعداد علما ۵۰۰ و ۶۰۰ نفر بوده، بقیه عوام مرتبط به آنها و تعداد کمی هم ملاهای مسوول در امارت بودند.
محمدحسین جعفریان:
یک نکته برای من جالب است، چرا علمای دنیای اسلام ساکتند، با توجه به این که اینها باعث بدنامی اسلام در اذهان عمومی و مخاطب عام هستند. زیرا خود را نماینده اسلام معرفی میکنند و کسانی که کمی از اسلام بو برده باشند، متوجه ضرر آنها به اسلام میشوند.
چرا مثلا بزرگان دنیای اسلام در الازهر ساکتند، حالا علمای ممالکی که به قدرت وصل هستند، مانند سعودیها را رها کنیم، اما علمای آزاده کم نیستند؛ چرا صدایی از آنها بلند نمیشود؟
مولوی حبیبالله حسام:
دو عامل دارد؛ یکی اینکه علمای آزاده کم هستند و بدون شک در قلمرویی هستند که به آنها اجازه آزادی بیان و اراده داده نمیشود. در سراسر دنیای اسلام همین است و گرنه در وطن ما نود درصد علما در منبر و مسجد و مدرسه مخالف طالب هستند. اما اگر این مخالفت را اظهار کنند کشته میشوند. همینطور است در پاکستان و کشورهای عربی.
در دانشگاه الازهر با تمام مشکلات، وابستگیها و جنجالها، پیشتر فتوا مبنی بر عدم جواز جنگ طالبان صادر شد. در قطر، سعودی، پاکستان و اندونزی هم این عدم جواز قبلا صادر شده است. حتی علمای افغانستان و پاکستان با این جنگ نامشروع اعلان مخالفت کرده بودند.
دوم علمای مطرح، در قلمرو حاکمیتهایی هستند که همگام با سیاستهای غرب و یا منافع ملیشان است. اولویت آنها منافع کشورشان است و سعی میکنند وارد این بازی نشوند.
در کشورهای همسایه و غیره، بخاطر همین مسائل است که علما نمیتوانند از اسلام و خون مسلمین دفاع کنند. در واقع سیاست طالب به نفع کشورشان است. ما میدانیم که در گذشته هند زیر سلطه بریتانیا بود، حالا پاکستان بریتانیایی است که بر ما حکومت میکند!
اگر از ۲۸۰ سال پیش تا ۴۰، ۵۰ سال قبل از انقلاب، یعنی زمان امیر عبدالرحمنخان تا زمان نادرشاه و ظاهر شاه به مدیریت بریتانیا توجه کنید، خواهید دید که مدیریت پاکستان هم به همین شیوه است. این در صورتی است که نه مدیریت انگلیس تغییر کرده و نه افغانستان. حال مدیریت هند بریتانیایی که جزیرهٔ بزرگی بود، عین مدیریت پاکستان است. علمایی که قصد مخالفت داشته باشند، زیر ذره بین قرار میگیرند، همانطور که بعضی علمای پاکستان و افغانستان را ترور کردند، زیرا مخالف مقاصدشان بود. ۱۱۱۶۰ عالم اهل منبر و شوراهای ولایات را گام به گام شهید کردند.
مولوی ایاز نیازی، مولوی نفلح و…بسیاری دیگر از علمای اصیل و آزاده ما را ترور کردند. ما اسناد و مدارک کافی دال بر درست داشتن انگلیس در این ترورها را داشتیم. حتی در خود دولت کابل و غنی، استانکزی با طالب و پاکستان و انگلیس در ترور اینها شریک بودند.
محمدحسین جعفریان:
شما روحانی هستید و خیلی خوب میتوانید به این سوال پاسخ دهید. ملایعقوب وزیر دفاع امارت و از شرکت کنندگان در شورا، از علمای حاضر خواست که در حمایت از طالبان فتوا صادر کنند. آقای حسام، هر کسی که در افغانستان عالم دین حساب میشود، قادر به صدور فتواست؟ شأن صدور فتوا در اختیار کیست؟ فتوای دستوری هم داریم؟
مولوی حبیبالله حسام:
من اول دو مساله را مطرح میکنم:
۱. دست و صورت مجاهدین مقاومت،
قابل بوسیدن است. امروز دفاع از مملکت و شرف و ناموس، مرهون خونها و رنجهای مقاومتگران است. در اندراب تا پنجشیر و بدخشان و پروان و کاپیسا تا بلخاب.
این عزت و شرف و آبرو که بالاترین عظمت است، امروز از آن مقاومتگران است.
۲. مساله بلخاب را باید اشاره کنم. با عرض تسلیت و همدردی اعلام میکنم که بلخاب، پیکر و جان و عضو بدن ماست. هم سرزمینش و هم مردمش، بلخاب پنجشیر دیگری برای ماست. اما بلخاب مانند پنجشیر از داخل توسط دشمنی که پول گرفت، مورد تسلیم واقع و معامله شد. خون این چوپانها و دهقانها و زن و بچه بر گردن کسانی است که از مشهد و تهران تا کابل بر خون اینها قمار سیاسی کردند. برای شکم و شهوت خود، ملت بلخاب را به خون کشیدند. اینها تصور نکنند که کسی نمیداند و از قضاوت مردم مخفی خواهند بود. در نتیجهٔ این ظلمی که کردند، لوای خیانتشان هم در دنیا و هم در آخرت بلند است. در قیامت شهدا صدا میزنند: «هذا لواء من غدر»؛ و در دنیا هم تاج رسوایی بر سر اینها میماند. با توکل بر خدا، بلخاب روزی آزاد میشود، اما رسوایی بر پیشانی اینها باقی خواهد ماند.
و اما در مورد سؤال شما:
در قطعنامه میبینید که مردم را باغی خواندهاند. فتوا وقتی داده میشود که مصدر و منبعش، فتوای شرعی باشد. اولین مصدریت قرآن است. دومین مصدریت حدیث و سومین مصدریت اجتهاد فقهای مذهب است. اما شما دیدید که در یک متن ساده، در داخل خیمه، نوشتهاند که: «هر کس مخالف ما بود، باغی خوانده شده و گردنش هم زده میشود.» در واقع اینها ارزش و احترامی برای منبر، مسجد و مذهب قائل نیستند.
اینها به میادین و خیابانها میآیند و میگویند: «ما به پنجشیر و بلخاب رفته و جهاد میکنیم و مشرکین را میکشیم.»
این از خصایص خوارج و تکفیریها در تاریخ اسلام است. شما ببینید، استاد ربانی و همه مجاهدین طی ۳۰ سال مبارزهشان، جریانات مخالف خود را بدنام نکرده و از الفاظ زشت استفاده نکردند و آنها را برادر خود مینامیدند.
اما طالب از روزی که جنگ را شروع کرد، دیگران را یا تکفیر میکنند و یا مرتد میخوانند. اول گفتند مخالفان شرور و فاسدند و بعد مرتد، منافق و کافر خواندند. حال به مقطعی رسیدهاند که مخالفین خود را باغی میخوانند. در حالی که اگر حکومت الهی بر محور حاکم عادل و حق شکل بگیرد و امت با او بیعت کنند و کسی این بیعت را نقض کند، باغی است. در واقع باغی کسی است که عصای وحدت امت را بشکند. در امت اسلامی، همه به یک حلقه وصل هستند و باغی از حلقه خروج میکند. مثلا امت به دور علی (ع) حلقه زدند و حکومت او واجد شرایط و خودش امام و زعیم به حق و اهل عدل بود. گروهی پیدا شدند و نفاق کردند. اینها را خوارج میخواندند.
یعنی خروج از جماعت امت اسلامی. اما باید به طالب گفت که چه کسی با شما بیعت کرده است؟ ما ۴۰ میلیون نفوس داریم و اگر ۱۵ میلیون نفر آنها واجدالشرایط باشند، آیا ۱۰۰ هزار نفر با شما بیعت کردهاند؟
حکومتی که با اراده، رضا و اختیار مردم نباشد، حاکمش شرعاً ظالم و حکومت نامشروع است. حاکم غلبه، زور، قهری و غاصب است. مردم با او بیعت نمیکنند. اینها فاقد سواد، تقوا، تخصص و خداترسی هستند.
آقای انصاری را برای اعزاز به جامعه مدنی مدینه منوره اعزام کردند که تحصیل کند و عقایدش اصلاح شود. در امتحانات ناکام ماند و نمراتش قابل قبول نبود. او را به شبکه تلویزیونی وصال و کلمه و سپس به هرات بردند، او از پس نمرات و تحصیل برنیامد. وقتی او تشنه خون مردم است و به سفاکی عشق میورزد، از نظر فقه حنفی و جمهور علما، پشت او نماز باطل است. زیرا خونی که خدا معصوم اعلام کرده، و ریختش را حرام دانسته، او حلال میداند. کسی که در برابر خدا معارضه بکند و خونهای معصوم را مباح و حلال اعلام کند، این به اتفاق خروج از ملت اسلام است. او فاسق و پشتش نماز باطل است.
این به مردم میگوید: «سر بزنید، سر ببرید.» سر چه کسی را میبری؟ تو اهل سنت و جماعت نیستی. تو خارج اهل سنت و جماعت هستی. طبق اهل سنت نماز پشت او نزد خداوند باطل است. زیرا در این مقطع زمانی، او خون انسانهای اهل بخشش، اهل ایمان و اسلام، اهل حج و زکات و تقوا را مباح اعلام کرده است. در امت اسلامی، جز کافر، فاسق و خون آشام کسی این کار را نمیکند. سنگینترین فساد و خبائث ریختن خون مسلمان است. تو به کدام جرأت و با کدام ایمان دستور میدهی؟ مگر به اندازه یک طلبه ابتدایی سواد نداری؟ یقینا که نداری. تو اصلا خداوند با عظمت را نمیبینی، که از تو حساب میگیرد که در قیامت نزد ملک مقتدر بایستی که چه کردی؟ «بأی ذنبٍ قتلت؟» این جوانها را برای چه میکشی؟ بنابراین نماز پشتشان باطل است زیرا فتوای خون مردم را دادند.
فلهذا وقتی شما از تخصص و فن سؤال میکنید، در جامعه اسلامی فقط یک مفتی میباشد که آن مفتی اعظم است. او یک کابینه بزرگ از تقوا و تخصص دارد. او به سؤالهای موجود در جامعه پاسخ میدهد. اینها نه تنها تخصص ندارند بلکه مفتی هم نیستند. شما اندازه علم انصاری را متوجه شدید، که چه جهل مقدس و چه موجودی بوده است. بنابراین، اینها حق فتوا ندارند. آن مجلس، یک مجلس موعظه بود که در همان مجلس، قرار را صادر کردند.
محمدحسین جعفریان:
شما یک مجموعه بعنوان شورای علمای مقاومت هم دارید. واکنش این شورای عالی علمای مقاومت، در قبال آن چه طالبان در کابل برگزار کردند و شورای علمای طالب، چه بود؟
مولوی حبیبالله حسام:
ما قبلا خبر داشتیم که چنین مجلسی برپا خواهد شد، مکتوباتی از این هم به ما رسیده بود. بنابراین علمای ما یک اعلامیه را نوشتند و ما رونوشت آن را به یکصد نفر از علما و دانشمندان اطراف و اکناف داخلی و خارجی ارسال کردیم تا مورد مطالعه قرار دهند.
همزمان طالبان مجلس خود را برگزار کرده و به معرفی رهبرشان پرداختند. همچنین فتوای قتل مردم را طبق عادت همیشگیشان صادر کردند. این حربه سرکوبی آنهاست. ما میدانستیم که اینها شمشیر در گلوی مردم میکنند. چیز تازهای نبود. بنابراین ما اعلامیهٔ وزین و تاریخیای را صادر کردیم که در ۴ حوزه معرف طالبان بود: معرفی در حوزهٔ تعصب قومی و نفاق ملی، حوزهٔ فکری، اعتقادی و مذهبی، در حوزه تقلب و حوزهٔ تکفیر و خوارج.
ما این را در اختیار همهٔ رسانهها قرار دادیم و برای رسانهٔ وزین شما هم فرستادیم. به محض اینکه قطعنامهاشان آمد، فردا نتیجه گیریمان را میکنیم و متنمان میرسد. اکنون دارالافتاء مقاومت و علمای اطراف و اکناف از کابل تا هرات و بلخ گرفته و از شمال و شمال شرق تا جنوب، در ذیل مشورت هستند و مسایل را مطالعه میکنند. این نتیجهگیری توسط خود دارالافتاء در اختیار رسانهها قرار میگیرد که پس از قطعنامه طالبان است. در واقع دارالافتاء نظرات علما و متخصصین را جمع آوری کرده و در اختیار رسانهها قرار میدهد. این موقف شورای عالی علمای مقاومت و دارالافتاءش است.
محمدحسین جعفریان:
به عنوان آخرین سؤال، حاصل این شورا و جمع کردن این عده در ۳ روز برای طالب چه بود و چه سودی داشت؟
مولوی حبیبالله حسام:
بسیار سؤال به جایی کردید. باور من این است که اولا از طرف پاکستان بر آنها فشار وارد شده بود و دوم عوام فریبی در جهت فریب مردم به راه انداختند. سوم قصد داشتند به جوامع اسلامی اعلام کنند که علما هستند و کار علمی و مراکز علمی دارند. چهارم، مردم را با شمشیر بران کشتار تهدید کنند، و بگویند آقای حکمتیار دیگر از حزب اسلامی نگو، آقای صلاح الدین و استاد عطا! بعنوان یک جمعیت، سخن نگویید، آقای محقق و خلیلی! دیگر حزبی وجود ندارد، جنبشیها دیگر حزبی در بین نیست، اصحاب رسانه دیگر رسانهای مخالف ما نیست، دیگر جامعه مدنی و حقوقی و… نیست و دیگر صدای مخالف امارت بلند نشود. در این میان، یکی از علمایشان، به نام اسماعیل، اظهار داشت: “کسانی که در جهاد با ما نبودند، در این وطن حق زندگی دارند اما حق عزت ندارند. احساس نکنند توسط ما عزیز شمرده میشوند. ما به شما عزت نمیدهیم. شما ذلیل هستید. منتها حق زندگی در این وطن را دارید. در هر مسند و جایگاهی که بودید. اما عزت ندارید.”
خود رهبرشان اعلام کرد که ما به تخصص نیاز نداریم. دولت متشکل از علماست. ما جامعه را علمایی میسازیم و کسی حق حکومت بر دولت علمایی را ندارد. چیز دیگری به نام تخصص، فن و حرفه وجود ندارد، امری که در جامعه امروز ضرورت اولی، بنیادین و اساسی است. اینها مربوط به علما میباشد. در یک کلام، آزادی اعتراض و مخالفت را با شمشیر در گلوی مردم سرکوب کردند.
محمدحسین جعفریان:
با تشکر از شما که دعوت ما را قبول کردیدو محبت کرده تشریف آوردید. اگر نکتهای باقی مانده و من نپرسیدم بفرمایید.
مولوی حبیبالله حسام:
باور من این است که توسط طالب، قشر متخصص و علوم و فنون متنوع جامعه، منسوخ اعلام شد. مثلا احزاب سیاسی دیگر وجود ندارند، خاطر جمع باشند که دیگر نیست. جامعه و نهادهای مدنی، رسانههای تعلیمی دیگر وجود ندارند. همچنین در قضایای سیاسی و حقوقی و غیره، چیزی رسمیت ندارد.
رسانهها از حیث زبان گویا در آزادی بیان، بسیار قدرتمند هستند و در دنیا اعتبار دارند. پیامبر (ص) در حجة الوداع بالای سنگ میرفت، ابراهیم (ع) هم روی سنگ میرفت و بیانیه میداد، نبی اکرم (ص) بالای کوه نور و منبر مسجد الحرام و مسجد نبوی سخن میگفت. معنایش این است که صدای رسانه باید بلند و رسا باشد. در اخرین خطبه امام رضا (ع) هم فرمود که حاضران به غایبان برسانند.
طالبان رسانه و جریانها و مذاهب اسلامی را به سخره گرفت. سلفی، اهل حدیث، جمعیت اسلام، حزب التحریر و بقیه احزاب را که در این جهت فکری کار میکردند، همچنین منظومههای دعوتی و تعلیمی را تمام شده اعلام کردند. دیگر نهادی غیر نهاد طالب که آن را امارت نامیدند، رسمیت ندارد. کسی هم انتظار نداشته باشد که در میدان کابل برایش گل پاشیده شود و برایشان اعزاز و اکرام صورت بگیرد و حقوق سیاسی و مدنی شان تامین میشود. این حرف را خود ملا هیبت الله اعلام کرد که این مسایل من بعد از طریق ما خواهد بود. در این وطن حق زندگی دارید و اگر مخالفتی کنید، امارت اسلامی پاسخ میگوید. زندگی کنید، مخالفت و فتنه نکنید. باقی مسائل دولت مربوط به علما میشود. علما خود صلاحشان را میدانند.
محمدحسین جعفریان:
نظر به عضویت و مسوولیتتان در جبهه مقاومت ملی افغانستان، در پایان بحث از مقاومت هم بگویید، آیا اتفاق جدیدی افتاده است؟
مولوی حبیبالله حسام:
برای اطمینان سنگرداران عزیز و همیشه در سنگر میگویم که مصلحت خدا با شماست. دعای همه یتیمان و بیوه زنان و داغ دیدهها، بعنوان یک ثروت عظیم پشت شماست. میلیونها نفر از مردم از شما انتظار دارند. میلیونها نفر بر بالای کوههای پامیر و هندوکش انتظار دارند که این صداها روزی به نجاتشان برسد. این سه مساله بسیار مهم است. چهارم این که حرکتهایی که ریشه در دین و نزد خدا و مردم مقبولیت دارد، هرگز خاموش نمیشود. تاریخ اسلام پر از این ماجراها و کشمکش هاست. ما به پیروزی یقین داریم و این مقاومت شروع شده و ادامه پیدا میکند. امروز گاهی در بلخاب، گاهی در سمنگان و دیگر نقاط گسترش دارد. شما آزار و اذیت مردم در کاپیسا و تقسیم زمینهایشان در فاریاب را میبینید. اینها همه دال بر این است که مقاومت بعنوان یک حرکت، غرور و شرف مردم و مدافع عزت و ناموسشان است. شما در خانهها و قلبهای مردم حضور دارید. من با جرأت میگویم که امروز دیگر در شمال، شمال شرق و جنوب غرب، طالب وجود ندارد.
تمام کسانی که بعنوان جهاد با طالبان همراه بودند، هزار بار پشیمان هستند. دیگر بزرگ و کوچکشان به این وضعیت باور و ایمان نداشته و آن را قبول ندارند. آنها شاهد ستم بر قریههایشان هستند و به این فکر میکنند که بر هموطنانشان، همقطارانشان و ناموسشان چه میگذرد. بر جوانان مردم و مال و ملکشان چه میگذرد.
مانند قضیه مولوی مهدی. عین همین قضیه شما حوزه جنوب غرب، شمال و شمال شرق را دیدید. در قندهار بین خود طوایف پشتون “نورزی” و “اچکزی” استخوان شکنی است و دیگر توافق نیست. کجای این شبیه اسلام است؟ که بگویند مردم را سرکوب کنید و تیر بزنید؟
آقای انصاری که فتوای به اعدام میدهد، در وطنش از میان ۳ میلیون هراتی، حتی ۱۰۰ نفر با او بیعت دارد؟ او فتوای قتل مقتدیهایش را داده است. مقتدیهایش باید کشته شوند.
این پیام را باید همه احساس کنند. وقتی ما مقاومت میکنیم، این مقاومت حزب سیاسی و جریان قومی نیست. این یک معنایی است که در دل و جان مردم است. مقاومت یعنی آزادی، حریت، استقلال، دفاع از شرف و عزت، دفاع از کرامت انسانی.
مقاومت یعنی دستگیری از مظلومین، زندانی شدن در زندانهای ستم، پاک کردن اشک یتیم و کودکانی که پدرانشان در زندان است، مقاومت یعنی عین جوهر دین رفتار درست با اسرا. .
مقاومت یک خط فکری است که در جهاد و مقاومت گذشته به رهبری استاد شهید، آمرصاحب شهید و دیگران وجود داشت. خط فکری، مبانی و منطقش همان است. دو تجاوز غرب و پاکستان را پاسخ گفتید و این تجاوز سوم را هم ان شاءالله پاسخ میگویید. این مقاومت فرا حزبی، فراتنظیمی، فراقومی و فرا منطقهایست. این مقاومت از فراز کوههای هندوکش و پامیر تا تورغندی گسترده است. طالبان دیگر یک جریان معلومالحال است. که در تعریف ۲۸ ساله شان روشن است که اینها کیستند و چیستند و برای چه ساخته شدهاند. سه خصوصیت دارند؛
یک) مبنا؛ ساخته استخبارات دشمن جهنمی
دو) تفکر؛ تکفیری خوارج
سه) عصاره و شالوده: تعصب قبیلهای یک قوم و باز از آن قوم هم یک قسمت خاصش
انگیزه درونی اینها کاملا قومی است. تعصب جاهلیت است. تفکر اعتقادی آنها هم تکفیری و از نوع خوارج است و مبانیاش ساخته پرداختهٔ استخبارات است. طالب چیز دیگری نیست.