قرآن در قرآن
قرآن به گواهی خودش کتابی است که از جانب پروردگار جهانیان نازل گردیده (واقعه،80. حاقه، 43. احزاب، 2) و در خدایی بودن آن هیچ تردیدی نیست (بقره، 2) این کتاب در شب قدر نازل گردیده ( قدر ،1) آیات قرآن مجید گواهی می دهد، که قرآن نه در رویا و نه در عالم خیال، بل در عالم واقع پاره پاره بوسیله ی جبرئیل-فرشته وحی – به پیامبر اسلام فرستاده شد. ( بقره، 97. نحل ، 22) مشرکان قریش خدایی بودن قرآن را انکار نموده گاهی آن را شعر ( صافات،36) و زمانی هم قصههای پیشینیان ( انفال، 31. فرقان، 5) و باری هم خوابهای پریشان می خواندند ( انبیاء، 5) اما قرآن، خودش را کتاب هدایت و راهنما برای آن عده کسانی می خواند، که تقوا و پرهیزگاری پیشه سازند ( بقره، 2) این کتاب برای ستمگران و نافرمانان هیچ سودی بجز زیان بار نیاورد ( اسرأ، 82 ).
قرآن حاوی مسایل 1- اعتقادی 2- فقهی و حقوقی 3- اخلاقی 4- قصهها و حکایات است، که با سبک ویژه و منحصر به فرد تنظیم یافته است؛ سبکی که نه شعراست و نه نثر و در فصاحت و بلاغت در حد اعجاز است. قرآن چند بار مشرکان را به چالش میکشد و میگوید، اگر در خدایی بودن آن تردید دارید، شبیه یکی از سورهها بیاورید (بقره، 23. هود، 13 ) و باز می گوید، اگر جن و انس همدست و متحد شوند، تا آیه ی مانند قرآن بسازند، از ساختن آن عاجز می مانند ( اسراء، 88). به روایت تاریخ، مسیلمه کذاب و سجاح دو پیامبر دروغین سعی داشتند، تا آیاتی نظیر قرآن بسازند و سخنانی را بدین منظور منتشر کردند، اما موجب تمسخر شان گردید و سودی عاید شان نشد، از آن زمان تا امروز کسی را یارای آن نبوده، تا سخنی به پایهی قرآن بسازد، از این رو قرآن دست کم نزد ادبای عرب چه مسلمان و چه غیر مسلمان از رهگذر ادبی اثری خارق العاده و در اوج کمال است. بی مثالی قرآن از یکسو به آسمانی بودن گواهی میدهد، از سوی دیگر قرآن در خدایی بودن خود گفته است، اگر این کتاب از غیر خدا بود، میان آیات آن تضاد و ناهماهنگی وجود می داشت و این هماهنگی تمام تنها از خدا بر می آید و بس ( نساء، 82).
امی بودن پیامبر اسلام ( جمعه، 2) اندکترین دستاویزی برای معاندان برجا نمیگذارد، تا گویند قرآن ساختهی بشر است. در آغاز زمانی که وحی نازل می گردید، پیامبر هیجانی می شد و تلاش می ورزید تا آن را حفظ بدارد تا چیزی از آن از حافظه اش نریزد، ولی خطاب الهی سرازیر شد و به پیامبر گوشزد کرد، راحت باش، احساس نگرانی مکن، ما آن را حفظ می داریم (قیامه،16)
شماری تازه آمده اند، مدعی اند که درست قرآن کتاب آسمانی است، لیکن مخاطب اش تنها عرب زبان ها است، نه سایر اقوام و طوائف، این ادعا از جانب قرآن به صراحت رد می گردد و خود را متعلق به جهانیان می خواند (ص،87) در چندین نوبت قرآن زبان خود را عربی روشن وصف می دارد، از این رو نویسنده باورش بدین است، که اصل متن قرآن همان عربی است، و هیچ ترجمهی نمیتواند در جایگاه اصلی آن بنشیند و از آن اهمیت و اعتبار برخوردار گردد ( نحل، 103. زمر ، 28 . فصلت، 3 . شوری ، 7 . زخرف، 3).
آنگونه که با متن انجیل در عالم مسیحیت معامله شد، به پیروی از دنیای مسیحیت، شماری هم از میان مسلمانها در پی آن افتاده اند، تعلیمات قرآنی را در مسایل اخلاقی منحصر سازند و از بقیه موارد آن چشم بپوشند و به سخن دیگر پیامهای سیاسی و اجتماعی قرآن را بحال تعلیق درآورده و تنها به مسایل فردی آن بسنده کنند، که این امر نیز در تضاد با نص قرآن قرار دارد، زیرا قرآن خود را فعال در اجتماع می داند ( نساء،105) افزون بر دو دلیل ذکر شده، نزول پی در پی قرآن خود نیز سند دیگری است که پیامبر در این میان کاره ی نیست و تنها در نقش حامل عمل میدارد چه، باری هم نزول وحی پس از پرسش دستهی از یهودیان برای چند روزی بر پیامبربه تاخیر افتاد، و پیامبر هم اندکی ملول گردید، اما با آغاز مجدد وحی هم دل پیامبر شادمان گردید و هم به این شبه –در میان مشرکان –پاسخ داده شد، که اگر قرآن ساخته ی بشر بود، بزودی میساختند و می بافتند، ولی هرگز آن گونه نیست، قرآن چیزی که تار و پودش به دست پروردگار ساخته می شود و هرزمانی که او اراده کند، نازل می شود، نه در غیر آن.
قرآن خود را پند و اندرز می داند ( حاقه، 48 . تکویر، 27) اما این پیام چنان سنگین و دشوارمی باشد که اگر بر کوه نازل می گردید، از شدت سنگینی، کوه ریز ریز می شد ( حشر، 21). مراد از این سخن چیست، برایم روشن نشد.
پیامبر در قرآن
شمار محدودی از ابنای بشر در درازنای تاریخ سمت پیامبری داشتند، پیام خدا را به انسان آوردند و میان آسمان و زمین پیوند زدند، این سلسله از آدم شروع و به محمد پایان پذیرفته است (احزاب، 40) قرآن 33 تن از ایشان را نام میبرد، که همهی آنها در محدودهی جغرافیایی شرق میانه زیسته اند. اما در چند مورد قرآن به صراحت میگوید، خداوند به هر امتی پیامبری فرستاده (پابراهیم، 4) و هر قومی دارای پیامبری بوده ( نحل، 26) این نکته نشان میدهد که ما از اسامی شمار کثیری از پیامبران که در افریقا، شرق دور، روسیه و امریکا زیسته اند، معلومات نداریم.
در جایی هم آمده است، که هیچ قومی قبل از آن که پیام آسمانی به آنها رسانیده شود، به عذاب کشیده نمی شود (اسراء، 15). طرفه این که نه تنها هر قومی دارای پیامبری بوده، فراتر از آن جنیات نیز پیامبر خود را داشته اند ( انعام، 130). با وجود کثرت پیامبران، دعوت آنها یکی است، و تفاوتی میان آنها در امر دعوت دیده نمی شود (بقره، 285) اما قوانین و شریعتهای آنها به مقتضای وضعیت فرهنگی و اجتماعی شان فرق میکند ( نساء، 160. حج،67). در قرآن پیامبری دیده نمیشود که با مخالفت و دشمنیهای مشرکین روبرو نشده باشند، انواع مصائب و دشمنیها در هر عصری متفاوت است و معجزههایی که پیامبران برای اثبات مدعای شان نشان میدادند، از یکدیگر فرق داشت، معجزه ی موسی به گونهی بود و از عیسی به گونهی دیگر. نوع معجزهی پیامبران در هر زمانه با خواست و شرائط عصر ارتباط داشت و نمیشد تقاضای زمانه چیزی باشد و معجزهی پیامبر چیز دیگر (اعراف، 106) به گواهی قرآن بیشتر پیامبران به آزار و تمسخر قومش مواجه شده ( اعراف، 94. زخرف، 7) گاهی به آنها مجنون ( قمر، 9. قلم، 2) و گاهی جادوگر خطاب کرده اند (زاویات، 52) کسانی هم از آن میان بدست مردم کشته شدند.
همهی آنها از جنس مردم بوده و از میان آنها برخواسته و وظیفهی شان پند دادن بود. قرآن از محمد بعنوان آخرین پیامبر نام می برد،( ص، 87) ولی دلیل آن را بیان نمی دارد، که چرا نسل های پس از او از نعمت وجود پیامبران محروم افتاده اند؟ ایمان به پیامبران همسنگ ایمان به خدا از الطاف الهی است ( نساء، 69. حجرات، 170) ولی چرا امت های بعدی از داشتن چنین نعمتی محروم ماندند؟ در حالی که پیامبران پیشین وصف شان دراین است، که مسوولیت رهبری و هدایت قومی را عهده دار بودند، اما محمد رحمت برای جهانیان خوانده شده است، که میرساند، ایشان ماموریت جهانی دارد و پیام اش متعلق به قوم و منطقه ی معینی نیست ( فرقان، 1. انبیاء، 107. ص، 87. قلم، 52 )
محمد تنها گیرندهی وحی بود و خود در این میان نقشی نداشت (کهف، 110) از رهگذر عملی نیز او الگو و نمونه بود و مسلمانها میباید، از آن پیروی و اطاعت بدارند، ( احزاب، 21) ایشان گاهی در معرض وسوسههای شیطانی قرار میگرفت، اما لطف و یاری خدا به سراغش میرسید، و در مواردی هم مورد عتاب پروردگار نیز قرار می گرفت (عبس،1) گاهی خیالاتی دامنگیرش میشد، که از بیم ملامت مردم آن را پنهان میداشت و چیزی در آن مورد بر زبان نمی آورد ( احزاب، 37).
قرآن مجید در چندین جا وظیفهی پیامبران را دادن پند و اندرز معرفی میدارد، نه چیزی بیشتر از آن ( مائده، 68. انعام، 107.هود، 13.رعد، 7.احقاف، 9) و باری هم به پیامبر هشدار گونه تاکید میورزد، ای پیامبر تو تنها هشدار دهندهای، بر مردم مسلط نیستی، از این امر بر میآید، که پیامبر صلاحیت تحمیل باورهای خود را بر مردم نداشت، و تنها ماموریت ابلاغ را داشتند، از این رو پس از پیامبر نیز کسی صلاحیت آن را دارا نیست، تا بنام تطبیق، پخش و گسترش اسلام از زور و جبر کار بگیرد.
علاوه بر آن به پیامبر دستور داده می شود، تا به کفر کافران اندوهگین مباش ( آل عمران، 176 غاشیه، 21-22). در برابر این ماموریت پیامبران از مردم چیزی نمیطلبند، بل مزد خود را از خدا میخواهند، بدین معنی که آنها ماموریت خدایی دارند ( شعراء، 180. سبا، 47. یونس، 72) اگر تنها شرط نبوت، وحی بوده باشد، به استناد سوره قصص، آیه 7 بر مادر موسی نیز وحی شده است و مسوولیت رسالت به زنان نیز تعلق گرفته است.
دو پیام اساسی قرآن
قرآن دارای دو پیام اساسی است؛ یکی توحید و دیگری معاد، بقیه احکام و مسایل در محور این دو موضوع قرار میگیرند. از آیات قرآن بر میآید که در میان عربهای عصر بعثت عقیده ناخداباوری وجود نداشته، به جای آن« شرک» از باورهای شایع و فراگیر بود، از این رو قرآن بر بطلان شرک تاکید ورزیده و پیامبر برای زدودن آن از جامعه تلاش پی گیر بعمل آورد. اما در میان مشرکان کسانی هم بودند، که به روز رستاخیز و زنده شدن پس از مرگ باورمند نبودند (غافر، 59) . این دو مساله چنان به هم پیوند خورده است، که قرآن منکران قیامت را منکران خدا هم میداند ( نحل 221) قرآن شرک را ستم بزرگ معرفی میدارد ( لقمان، 13) که قابل عفو و بخشش نمیباشد ( نساء، 48) ایمان به خدای یکتا که در قرآن از آن به ایمان به« غیب» تعبیر شده است ( بقره، 3) و ایمان به روز بازپرس دو مسالهی عقل گریز است، بدین معنی که عقل را یارای آن نیست، که دلایلی اطمینان بخشی دراین موارد ارائه نماید، دلایلی مطرح می دارد، که خود پرسش دیگری را خلق می کند و پاسخ آن پرسش دیگر را می زاید.
قوم موسی از او خواستند، تا خدا را به آن ها نشان دهد (نساء، 153. فرقان، 21) و شاید همین مطالبات موجب گردید، تا میل ملاقات با خدا در دل موسی جوانه زند، تا این که واقعهی طور به میان آمد ( اعراف، 143) اما ابراهیم خود از پروردگار میخواهد، تا خود را جهت آرامش درونی اش به وی نشان دهد که چگونه مردگان را در قیامت زنده میگرداند ( بقره، 260) این دو مثال خظیر بودن دو مسالهی توحید و معاد را بازگو میدارد، به گونهی که پیامبران بزرگی را وا میدارد، تا از خدا سند و ثبوت مطالبه کنند.
قرآن برای اثبات توحید دو دلیل مطرح پیشکش میدارد، نخست این که، اگر دو خدا وجود می داشت، نظام هستی برهم می خورد و هماهنگی در امور آن از بین میرفت ( انبیاء، 22 ) دوم این که پیوسته بتان را به ناتوانی و زبونی وصف میدارد ( فرقان، 55) و بجای آن از قدرت بی همتای پروردگار یگانه میگوید، که زمین و آسمان را خلق کرده، شب و روز را آفریده، نظم مستحکمی را در جهان برقرار داشته، انسان را در بهترین صورت ایجاد کرده و پس از مرگ دوباره آنها را زنده میسازد و مورد بازپرس قرار میدهد ( حج، 66. جاثیه،26. روم، 40. بقره، 28 )
قرآن خدا را ذات توانا و تنها درخور پرستش معرفی میدارد، (بقره، 255) که همه چیز در ید قدرت اوست، برای او در قرآن« ید » (فتح، 10) ، « وجهه » ( قصص، 88) ، « نفس » ( مائده، 116) و « عرش» ( نحل، 23) آمده است، درعین حال مثل و مانندی ندارد ( شوری، 11) همه چیز در حیطهی صلاحیت اوست، مرگ و زندگی، فقر و غنا، تندرستی، بیماری، او زنده جاوید است، خواب و غنودگی را بر او راه نیست ( بقره، 255) هرچه می خواهد انجام می دهد و برهمه چیز قادراست (نور، 45. طلاق، 12. مائده،) و به کسی پاسخگو نیست (انبیا، 23 ) خداوند در قرآن دنیا را در برابر عقبا ناچیز معرفی میدارد (نساء، 77) زندگی دنیا را زود گذر و سرگرمی بیش نمیداند ( محمد، 37. حدید، 20) از دید قرآن دنیا بازیچه ی است (عنکبوت، 64) و مال و متاع آن اسباب فریب است ( منافقون، 6) و در مقایسه با عقبا حقیر و کم ارزش می باشد ( تغابن، 17) برای اثبات قیامت در قرآن دلایلی متعددی آمده است، از جمله به تکرار گفته شده که همانگونه که شما را از عدم برای اولین بار خلق کرد، در روز رستاخیز نیز میآفریند ( نحل،78). و یا هم آمده است که همانگونه که باران زمین مرده را زنده میکند و میرویاند، در قیامت مردم نیز زنده میشوند ( زخرف، 11) بیدار شدن اصحاب کهف پس از چند صد سال مثال دیگری است( کهف، 61. فصلت، 36)، که خداوند خواسته است، برای بندگان نشان دهد، برای اثبات قیامت، پروردگار می گوید، آنهایی که در زنده شدن پس از مرگ شان تردید دارند، آیا نمی اندیشند که نگهداشتن آسمان دشواراست یا زنده کردن مرده ها؟ ( نازعات، 27) همچنان داستان کسی را ذکر می کند که او در مورد زنده شدن پس از مرگ تردید روا داشت، خداوند او را میرانید و صد سال بعد تر دوباره زنده گردانید، در حالی که خودش فکر می کرد، روزی بیشتر بر سرش نگذشته است ( بقره، 259 ) قرآن اذعان می دارد که کثیری از مردم نسبت به قیامت بی باورند ( غافر، 59)، اما زمانی که خطری گریبان شان را بگیرد و زیانی عاید حال شان شود، به خدا رو می آورند و یاد خدا می کنند ( یونس، 12) با این همه قرآن به تکرار تاکید می ورزد، که همه موجودات تسبیح خدا را می گویند و به بارگاه او سر تعظیم فرود می آرند ( نحل، 49. حج، 18. رحمان، 6. حدید، 1. حشر، 1. صف، 1. سجده 1. تغابن، 1) ولی در چگونگی آن شرحی نیامده، این دانشمندان قرآنی اند، که نظر ارائه می کنند. به استناد آیات قرآن، تنها اسلام دین مورد تایید خداست ( ال عمران، 85. صف ، 7)، از این رو نظریه کثرت گرایی دینی نمیتواند، پیوندی با قرآن برقرار نماید. اما به وضاحت به مسلمانها دستور میدهد که خدایان دروغین کفار را دشنام ندهید که در برابر به خدای حقیقی بی حرمتی میکنند، زیرا هر کسی به راه و رسمی که در پیش گرفته، راضی و قانع می باشد، این دستور میرساند روی التزام به کثرت گرایی سیاسی میان پیروان همه ادیان در اسلام تاکید شده است(انعام،۱۰۸ ) خدا در قرآن ذات حساب گر است، ذرهی از خیر و شر از حساب او بیرون نمیافتد و در قیامت آنهایی پیروز اند، که اعمال نیک شان بر اعمال بد شان چربی کند ( قارعه، 6) آن چه عارفان مسلمان بیرون داده، کعبه و بتخانه را یکی شمرده و از «عشق »سخن گفته اند، در قرآن بنای روشنی ندارد، از آن فراتر گوشه نشینی و عزلت گزینی را اختراع مسیحیان میداند، که از سفارشات عیسی نبود ( حدید، 27) در برتری لطف و مرحمت خدا نسبت به خشم و قهرش گفته شده، که پروردگار در برابر هر نیکی ده برابر پاداش میدهد، اما مجرم را بقدر جرمش به مجازات میکشد، ( انعام، 160) و این ثابت کننده غلبه رحمت بر غضب اوست.
انسان در قرآن
انسان چه موجودی است و در نظام هستی حایز چه جایگاهی است؟ و غرض از آفرینش انسان چیست؟ قرآن انسان را« خلیفه »خدا در روی زمین میشناسد ( بقره، 30) این خلیفهی خدا در روی زمین، امانتی را بدوش گرفت، که کوهها از گرفتن آن ابا ورزیدند (احزاب، 72)، اما این که خلیفه به چه معنی است، دانشمندان قرآنی در این باب دیدگاه های متفاوتی دارند، عدهی را عقیده بر آن است، که انسان به خاطر داشتن«عقل»در مرتبه رفیع قرار گرفته است، شماری دیگر میگویند، بدین سبب ارجح است، که با وجود داشتن قوای غضبانی و شهوانی از میان آنها کسانی راه خدا جویی و خیر اندیشی را اختیار میکنند. هستند کسانی که فکر میکنند، انسان از آن بابت در جایگاه بلند ایستاده است که توان بهره برداری و تسخیر قوای طبیعت و استفاده از سایر چارپایان را دارد و قادر به عمران و آبادانی زمین می باشد.
همانگونه که در معرفی جایگاه انسان، قرآن صراحت دارد، در مورد آفرینش او نیز به روشنی میگوید، انسان و جن به مقصد عبادت و پرستش خلق شده اند ( زاریات، 56)، ولی مراد از عبادت چیست؟ بحثی است، که سخن در آن مورد به درازا رفته است و این که با وجود فرشتگان و عبادت آنها، سر آن که خداوند خواست تا انسان را خلق کند و نظارهگر عبادت آنها نیز باشد در خور تامل است.
انسان موجودی است که هم توانایی کار خیر را دارد و هم قادر به انجام شر می باشد( اسراء، 11)، در آفرینش او خداوند به خود مینازد و تبریک میگوید ( مومنون، 14)، در عین حال اگر راه خدا پرستی را اختیار نکند، در پستترین مرتبه( تین، 4)در ردیف چارپایان ( محمد ، 12) و فروتر از آن ها قرار می گیرد ( فرقان، 44) . این گل سر سبد هستی، در زبان قرآن« ناسپاس» ( علق، 6)، «عجول» ( اسراء، 11. انبیا، 37)، «حریص» ( معارج، 19) «مال دوست» ( عادیات، 87) توصیف شده است،که همهی این صفات ضعف و ناتوانی او را بازگو میدارد ( نساء، 28) . یکی از پرسشها این است، که خداوند از موجودی که خود نیکوتر از همه میداند، ضعیف است، ناسپاس است، کثیری از آن ها ستمکار اند، حریص و عجول اند چه می خواهد و از چه امتحان می گیرد؟ قرآن در این باب در یک جمله بسنده می نماید که، هیچ انسانی بیشتر از وسع و طاقتش اش مکلف نمی باشد ( بقره، 286) ترکیب وجود انسان به روایت قرآن، دوگانه است، یکی «روح خدا » ( لقمان، 9. ص، 72) و دیگر « گل سفالین » ( رحمان، 14) و این ترکیب به درستی میرساند، که انسان استعداد و ظرفیت خیر اندیشی و شر طلبی را دارا می باشد ( اسراء،11) ، اما یک نکته مسلم است، که دارای اراده و صلاحیت انتخاب میباشد ( یونس، 43. رعد، 27. رعد، 31) هدایت و نصرت پروردگار پس از اراده ی انسان شکل میگیرد و به تکرار قرآن میگوید، هدایت خدا نصیب «نافرمانان » ( بقره، 38. صف، 15. توبه، 44. منافقون، 6) « ستمکاران»، ( احقاف، 10. صف، 7) نمیشود.
طبیعت زندگی انسان رنج آلود و مصیبتبار است ( بلد، 4) ولی همه از تن واحد آفریده شده اند( نساء، 1) و قرآن هر گونه بحث برتری خونی و نژادی را از بیخ و بن رد میکند. زن و مرد از رهگذر شخصیت و کرامت برابر اند، درین که در اجتماع عربهای عصر بعثت مدیریت مردان بر زنان ذکر شده، بدلیل این است که مردان نان آور خانه اند ( نساء، 31) این امر می رساند، که در وضعیتی زنان نان آور باشند، حق مدیریت به زنان تعلق میگیرد.
تعدد زبانها و رنگها در میان انسانها، نشانههایی از قدرت خداست( روم، 23)و تفاوت اقوام و طوائف تنها به مقصد شناخت و معرفت میان انسانهاست و هیچ کسی را بر کسی جز به پرهیزگاری و تقوا برتری نیست(حجرات، 13) هر انسانی در برابر اعمال خودش پاسخگوست ( نجم، 39. نحل، 93) رفتار و گفتار دیگران از او پرسیده نمیشود و بخاطر اعمال دیگران مورد بازخواست و سرزنش قرار نمیگیرد ( فصلت، 46. شوری، 15. جاثیه، 15). قرآن اساس و پیوند دوستی و برادری را در ایمان و عقیده میداند ( حجرات، 10) و نسبت های پدری، پسری یا خویشاوندی مورد، اعتبار نمی باشد. نه تنها عقیده و ایمان در دنیا پیوند ایجاد میکند، فراتر از آن ایمان به خدا و ایمان به روز رستاخیز، ضامن بقای کارخیر می گردد و در غیاب آن، هر عمل نیکویی تباه و ضایع میباشد(محمد، 1) برعکس ایمان راستین برخی از بدیها و گناهان را زایل میکند ( محمد، 2) .
زندگی آزمایش است (نسان، 2) فراز و فرود در زندگی آزمایش است (انبیاء، 35) و هیچ یک از حوادث و پدیدهها چه خرد و چه بزرگ بیهوده و عبث آفریده نشده اند ( انبیاء، 16) بلکه همه دارای مقصد و مرامی اند. زندگی بشر چنان بوده است، که با اندکی رنج و مصیبت به یاد خدا میافتد، و با اندکی راحت و آسایش دست به طغیان و سرکشی میزند و خدا را بفراموشی میسپارد(شوری، 27)، اما سرکشی و نافرمانی انسانها بی پاسخ نمیماند، آن چه در دنیا بر او میرسد، نتیجه اعمال خودش است ( شوری، 30. لقمان، 21. غافر، 21) و در آخرت جزای اصلی را در مییابد. ستم و بیداد، بصورت قطعی نابودی و زوال را بار می آورد( قصص، 59).
یکی از منابع تفکر، در قرآن تاریخ است و قرآن در چندین نوبت از مومنان میخواهد، تا به تاریخ گذشته بنگرید و سرنوشت کسانی را که نافرمانی خدا را کردند و ستم پیشه کردند، مشاهده کنید و از آن عبرت گیرید،(ال عمران، 137. انعام، 11. اعراف، 84 و 86 و 103) این آیات نشان میدهد، که جباران تنها در قیامت به مجازات کشیده نمیشوند، بل در دنیا نیز مورد عذاب الهی قرار میگیرند (نعام، 11). با وجود این که کافران از لحاظ عددی« کثیر » اند ( مائده، 10. انعام، 109) گاهی در زندگی مرفهتر ( بقره، 126) و از لحاظ مال و متاع با شان و شوکت میباشند ( ال عمران، 196. یونس، 88) و خداوند میفرماید، اگر بیم از کثرت کفار نبود، خانههای آنها را از طلا و نقره میساختم ( زخرف، 33) و این همه هیچ گونه سودی برای آن ها در روز رستاخیز ندارد ( ال عمران، 117).
از دید قرآن، کفار بیش از آن که از خدا بیم داشته باشند، از زور میترسند(حشر، 13) و درمیان کافران، بادیه نشینان ( اعراب ) نسبت به دیگران از شدت و غلظت بیشتری برخوردارند ( توبه، 97).