تاریخ افغانستان

قیام کوهـدامـن

نویسنده: Vladimir Boyko برگردان: سیاسنگ

قیام کوهدامن در اواخر جولای و اوایل اگست ۱۹۳۰، یکی از دلیرانه‌ترین تلاش‌ها برای سرنگونی محمدنادر شاه شمرده می‌شود. او پس از دورۀ نُه ‌ماهه که افغان‌ها آن را “انقلاب” می‌نامند، در اکتبر ۱۹۲۹ به قدرت رسیده بود.

خیزشی که از کوهدامن و کوهستان – معروف به “شمالی” با باشندگان عمدتاً تاجیک به نام “شمالی‌وارها” – آغاز شد و تا سطح شورش بزرگ ملی گسترش یافت، سه انگیزه داشت:

۱. ضبط بخشی از زمین‌های کوهدامن برای بودوباش قبایل پشتون که در جریان انقلاب به سود نادر جنگیده بودند. (قضیۀ انتقال اراضی باید تا پاییز ۱۹۳۰ پیاده می‌شد.)

۲. مصادرۀ اموال و خلع سلاح اجباری کوهدامنی‌ها که از زمان حکومت حبیب‌الله کلکانی معروف به بچۀ سقا به اسلحۀ فراوان دست‌رسی داشتند.

۳. انتصاب محمد یوسف خان، زمین‌دار بسیار متنفذ منطقه، به حیث حاکم در تابستان ۱۹۳۰. (او منشی خاص امیر حبیب‌الله، حاکم ولایت لوگر و رئیس کمیسیون مصالحه در ولایت شرقی بود و به درخواست خواهرزاده‌اش، خلیل‌الله – مبارز جوان سقاویِ بخشیده‌شده توسط نادر – از زندان آزاد گردید. سپس، سلسلۀ وظایف زیرین به یوسف خان سپرده شد: خلع سلاح شمالی، بازگردانی آثار/ اموالی که توسط هواداران حبیب‌الله از کابل برده شده بود، شناسایی افراد غیروفادار و کارهای دیگری در همین راستا)

شاید نادر امیدوار بود که با چنین انتصاب، هم منطقۀ دردسر آفرینی را آرام می‌‌کند و هم سنگینی مسئوولیت اقدامات خطیری چون محاسبۀ اراضی ضبط ‌شده برای انتقال [اصل مالکیت] به قبایل پشتون را بر دوش وی می‌گذارد.

انتقال اراضی نقطۀ کلیدی ماجرا بود و دو هدف داشت: پاداش به قبایلی که در جریان جنگ از نادر حمایت کرده بودند و جاسازی قبایل پشتون در حومۀ شهر کابل برای تأمین امنیت رژیم.

نادرشاه اوضاع منطقه را خیلی نادرست ارزیابی کره بود. Viktor G. Korgun افغانستان‌شناس روسی می‌نویسد: “حوادث کوهدامن اولین قیام مشترک تاجیک‌ها و پشتون‌ها در برابر رژیم حاکم بود و از نگاه اجتماعی بر دهقانان محلی و از لحاظ سیاسی در سایۀ رهبری آنان تمرکز داشت”.

در آغاز شورش، دایرۀ نخبگان کوهدامن افزون بر محمد یوسف خان این‌ها بودند:

● محمداعظم خان تتم‌دره: از زمین‌داران بزرگ با سرمایۀ حدود ۶۰۰۰۰۰ افغانی، رئیس پیشین شورای دولتی حبیب‌الله
● میربابا چاریکاری: والی بدخشان در دوران حبیب‌الله
● عمراخان: زمین‌داری با سرمایۀ حدود ۲۰۰۰۰۰ افغانی
● عبدالقادر تره‌کی از قبیلۀ غلزایی با درآمد خانوادگی حدود یک میلیون افغانی، والی قندهار در دوران حبیب‌الله (خواهرش با حبیب‌الله کلکانی ازدواج کرده بود.)
● میرزا عبدالقیوم: مستوفی ادارۀ حبیب‌الله با سرمایۀ ۴۰۰۰۰۰ افغانی که در زمان وقوع شورش رئیس ادارۀ خوانین (ارباب؟) کوهدامن بود.

مقامات کابل برای مهار کردن وضعیت تلاش داشتند. شاه محمود، برادر نادر و وزیر حربیه، در جبل‌السراج، چاریکار و کوهدامن جلسات مردمی برگزار کرد. پسرهای جوان بزرگان محل به کابل خواسته شدند تا گروگان باشند.

امانی‌ها در نقش دومین گروه مخالف نادر،‌ تبلیغات وسیعی به راه انداختند تا حکومت از دست رفتۀ امان‌الله را بازگردانند. منابع دپلماتیک شوروی “شبکۀ امانی” را گروه سازمان‌نیافته و پارچه پارچه با اهداف گوناگون شخصی خوانده اند. (همان منبع بر حلقات جوانان و نظامی تأکید داشتند و خاصتاً از کسی به نام “حفیظ‌ الله” قونسل پیشین در تاشکند، یاد می‌کردند.)

در اواسط جولای ۱۹۳۰، امانی‌ها و کوهدامنی‌ها بر اقدام مشترک علیه نادر به توافق رسیدند. یگانه اختلاف شان تعیین زمان آغاز شورش بود. کوهستانی‌ها آن را پس از فصل گندم-درو می‌گفتند و امانی‌ها آغاز دیرتری را پیش‌نهاد می‌کردند تا از حمایت قبایل مهمند، هزاره‌ها و غلزایی‌ها نیز برخوردار باشند. در نتیجه، هر دو جانب اقدام مشترک شان را تا پاییز به تعویق انداختند و گفتند: در گام نخست، نیروهای کوهدامن در سراسر صفحات شمال قیام کنند. امانی‌ها در کابل به آنان بپیوندند و حامیان و اعضای زندانی خود – از جمله سقاوی‌ها – را آزاد کنند. برجسته‌ترین کسی که باید از بند رها می‌شد، محمدولی خان نایب‌السلطنۀ سابق یا “رهبر موقت کشور تا زمان بازگشت امان‌الله” بود.

سومین مرکز ضد نادری در شمال افغانستان عمدتاً مهاجرین بخارایی به رهبری ابراهیم بیک بود. عمرا خان با او ارتباط گرفت و هردو به توافق رسیدند که مهاجرین بلافاصله پس از کودتای کابل-کوهدامن در قطغن زمین قیام کنند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا