سیاسی و اجتماعی

فقه مقاومت انقلابی از دیدگاه امام ابوحنیفه رضی الله عنه

نوشته: دکتور محمد أیمن جمال

ترجمه: دکتر هجرت الله جبرئیلی

بخش دوم

 مطلب نخست: خوانش تاریخی و تحلیل سیاسی رویدادهای این انقلاب

در دو فرع در باره آن سخن گفته ام:
فرع نخست: ملاحظات عمومی در باره تدوین تاریخ در این روزگار:
خواننده اندیشمند ملاحظه می کند که آنچه را که تاریخ­نگاران در باره این بازه زمانی نوشته­اند، رویدادهای تاریخی را به شکل مؤثق و بی­طرفانه ثبت نکرده­اند. همچنان آنچه را که در این بازه زمانی روی داده است و از سوی خاندان­های گوناگون دست به دست شده است ، باعث آن شده که تاریخ­نگاران توجه بسیار در یادآوری از خوبی­های انقلابات پیشین برای اقامه حکومت نکنند، بلکه آنان را بدان سو کشانیده است که در جزئیات این انقلابات، برپاکنندگان و پشتیبانان آن­ها نپردازند.
روشن است که تاریخ را کسانی می­نویسند که غالب شده­اند و انصار مقاومت­گران و انقلاب­گران که حقائق را می­دانند، نمی­توانند آن را بر خلاف رضایت و خوشنودی فرمان­روایان بنویسند.
آغاز تاریخ عباسیان  به گونه­ای نوشته شده است که عباسیان را خوشنود بسازد، زیرا در روزگار آنان نوشته شده بود، در حالیکه تاریخ دولت بنی امیه همه در عهد کسانی نوشته شد که دشمنان آنان حکومت را از آنان به میراث برده بودند، یعنی دولت بنی عباس، پس تاریخ آنان نیز به گونه­ای نوشته شد که خوشنودی عباسیان را در کل فراهم کند.
این در باره تاریخ­نگاران که در شمار بزرگان دانشمندان اسلام هستند، نکوهش نمی­شوند، لیکن داستان راستین تاریخ است که امکان ندارد که کسی که در باره این بازه زمانی و شرایط آن سخن می­زند، از آن چشم­پوشی کند.

بی­‌هیچ شکی روش تاریخ­نگاری نزد دانشمندان مسلمان روشی بود که از دیگر تاریخ­نگاران متمایز بود، یکی از ویژگی­های آن ایمان به وحدت امت بود، به­همین­گونه امتیاز آن توثیق علمی و مستند­نویسی بود که پیرو آن اعتماد بر روش نقد روایات تاریخی ، سنجش یکی با دیگری بود تا بتوانند چهره رویدادها را به قدر توان کامل کنند [1].
روشن است که هیچ کسی در باره اندیشه­های سیاسی امام ابوحنیفه کتاب مستقلی ننوشته است [2] و تا جائی که من می­دانم پژوهش خاص علمی در باره آن انجام نشده است، از این رو پژوهش در کتاب­های مناقب و تراجم [زندگینامه­ها] یگانه راه شناخت این اندیشه­هاست، پس از آنکه واقعیت ناآرامی­ها در دولت­ها و زمان آغاز تنازع و کشمکش برسر حکومت درست فهم شود. همچنان نیازمند فهم واقع پیرامونی او، خوانش رویدادهای این بازه زمانی، نقشه جیوپولیتیکی منطقه در زمان حیات امام رضی الله عنه می­باشد.

فرع دوم: وضعیت حکومت در عهد امویان:

عصر امویان را می­‌شود به دو دوره زمانی تقسیم کرد: دوره قوت و دوره ضعف. ده سال اخیر در واپسین روزهای عصر آنان شامل ضعف شدید و منازعات بسیار در میان آنان بود. در این زمان انقلاب­های منظم از سوی عباسیان، خوارج و دیگران علیه آنان ظهور کرد، این به خاطر ضعف امویان و کثرت اختلاف در میان آنان بود. برخی از این انقلاب­ها را تاریخ­نگاران در روایت رویدادهای این بازه زمانی آورده­اند. در این جا فقط ذکر حکایت برخی از انقلاب­ها که در دروه زمانی حکومت ولید بن یزید (125-126 هـ) رخ داده است، بسنده می­شود. این بازه زمانی از یک سال زیاد نیست، لیکن شامل بسیاری از بدبختی­های دولت اموی است که در واپسین روزگاران عهد اموی اتفاق افتیده است، به گونه­ای که نشانه­های انقلابات علیه بنی امیه در اکثر مکان­ها روشن و چندپارگی در میان آنان ظاهر شد. البته ولید بن یزید حکومت خود را با عدل و انصاف میان مردم شروع کرد، چیزی که ذهبی در تاریخ اسلام گفته است [3].
یزید بن ولید بن عبدالملک ملقب به ناقص، به دلیل این که به لشکر حقوق نرسید ، علیه خلافت شورش شد و در نتیجه آن پسر کاکای او ولید کشته شد. این چیزی است که در باره جنایات این دوره روایت شده است [4].
سال 126: در جمادی الآخر آن خلیفه ولید بن یزید بن عبدالملک در قلعه البحراء در نزدیکی تدمر کشته شد، خلافت او یک سال و سه ماه بود. او از زیباترین مردم و قوی­ترین آنان بود و بهترین نظم را داشت، لیکن فاسق تنبل بود، برادرش سلیمان پنداشت که او را از خود دور کرده است، از­این­رو علیه او همراه با پسر کاکای خود یزید بن ولید ملقب به ناقص قیام کرد [5].
از مصائب این دوره انتشار و گسترش بدعت در اعتقاد در میان آنان بود. ابن عبدالحکم گفت: از شافعی شنیدم که می­گفت: هنگامی که یزید بن ولید به حکومت رسید مردم را به عقیده قدریه دعوت کرد و مردم را مجبور به پذیرش آن کرد [6].
پس چگونه است که از امامی که به جز از الله متعال از کسی دیگر نمی­ترسد، و در راه حق پروای ملامت هیچ ملامتگر را ندارد، مانند امام ابوحنیفه رضی الله عنه به این ظلمی که بر امت رفته است، راضی و خوشنود باشد؟
مقاومت و ایستادگی و پایداری امامان بزرگ مانند امام ما امام ابوحنیفه رضی الله عنه در برابر این حاکمان سبب حفظ دین است. اگر این مقاومت­ها و پایداری­ها و ایستادگی­ها که خود را مکلف به آن می­دانستند، نبود، همانا عقیده سلیم از میان رفته بود، وجود و هویت امت از میان می­رفت، حاکمان در ظلم خود بر مردم ادامه می­داند، نفس­های مشایخ ضعیف وسوسه می­شد که احکام شریعت را مطابق مصلحت­های حاکمان تغییر دهند، لیکن الله متعال دین خود را به وسیله این کسانی که سخن حق را می­گفتند و از هیچ کسی به جز الله متعال نمی­ترسیدند، حفظ کرد.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا