
از سوی دیگر یافتههای ما نشان میدهد که گروه طالبان با وجود اینکه بزرگترین جریان برونآمده از گفتمان نوبنیادگرایی در افعانستان میباشد. اما نظاممندترین و متعهدترین و منسجمترین جریان نوبنیادگرایی نیست و نهتنها از اصول گفتمان نوبنیادگرایی عدول کرده بلکه اصول اساسی اسلام را نیز نمیپذیرند و با تاریخاسلام و افعانستان، الهیات، تفسیر قرآن و پیشرفتهای علمی و سیاسی جهان اسلام در قرن بیستم و بیست و یکم کاملآ بیگانهاند. در حالیکه بنیادگرایی اسلامی در قرن بیستم دارای تاریخ طولانی گفتوگوهای علمی مکتوب است چیزی که طالبان از چنین رهگذر و چشماندازی بیبهرهاند.نهتنها طالبان، بلکه اکثریت جریانهای ایدئولوژیمحورِ که از گفتمان بنیادگرایی اسلامی و نوبنیادگرایی سرکشیدهاند، دین یک ابزار بوده برای شان و سیاست هدف اصلی، شما وقتی به حقانیت این موضوع پیمیبرید که جریان شناسی علمی و دقیقتری از ماهیت این جریانها داشته باشید.
همچنان طالبان یک جریان قومی با اکثریت پشتون و متأثر از اسلام سیاسی دیوبندی است که دو هدف را دنبال میکند: هدف قومی آن رسیدن و دستیابی به قدرت سیاسی و احیای تاج و تخت تاریخی پشتونها و پیاده کردن فرهنگ پشتونوالی در سراسر افعانستان و هدف مذهبی آنها تطبیق شریعت افراطی دیوبندی است.
در اینجا بابِ جریان شناسی طالبان را میبندم و به موضوع یادداشتم: (فرضیههای در بابِ شکست طالبان) میپردازم مسئلهی که با گذشت هر روز بیشتر شده میرود و بقا و تداوم حیات این جریان نظامی_سیاسی را با خطر فروپاشی مواجه کرده و یک آشفتگی پارانویایی را در این روزها در میان رهبران این گروه خلق کرده است.
خیلیها به این باوراند که طالبان یک جریان منسجم و با برنامه و از هماهنگی بالای در سطح رهبری برخورداراند و هیچ اختلاف و تضادِ دیدگاه و منافعی میان رهبران، فرماندهان و قدمههای پایانی آنها وجود ندارد. اما بنده که از چندین سال میشود در مورد جریانشناسی، تیپشناسی، معرفتشناسی و هستیشناسی جنبش طالبان مطالعه میکنم و همواره کتابها، پژوهشها و مقالاتی که در مورد طالبان چاپ و نشر میشود آنها را میخوانم، به این باورم که طالبان متفرقاند و چندپارچه نه یک دست و منسجم در این زمینه کتی گنون روزنامهنگاری غربی که بیش از سه دهه میشود در باره افعانستان مطالعه میکند و در تازهترین مصاحبه اش با حسن عباس استاد دانشگاه و روزنامه نگاری آمریکایی پاکستانی تبار تاکید کرده : “طالبان یکپارچه نیستند” با من همسوی دارد و خودی حسن عباس در کتاب تازهاش (بازگشت طالبان) از چندپارچگی طالبان پرده برداشته است.
۱_ گذشتهی اختلافات درونی این گروه برمیگردد به تنشهای میان گروهی شورای کویته و کراچی بر سری رهبری این گروه پس از مرگِ ملاعمر رهبر این گروه که با مداخله آیاسآی ملااختر منصور جانشین او شد؛
۲_ ️ پس از کشته شدن ملا منصور در برگشت از ایران در مسیر بلوچستان_کویته اختلافات میان حقانیها و قندهاریها بیشتر شد، سراجالدین حقانی از جناح شبکه حقانی و ملا یعقوب و ملا باقی حقانی و ملاهبتالله از جناح قندهار به رقابت کرسی رهبری پرداختند و درنهایت با مداخله پاکستانیها و فیصله شورای کویته ملاهبتالله رهبر و یعقوب و سراج به عنوان معاونین اش تعیین شدند. اما اختلافات فروکش نکرد؛
️ ۳_ سومین مورد اختلافی میان طالبان برمیگردد به برگشت دوباره این گروه به کابل و رسیدن به تاج و تخت قدرت، این مورد خیلی جدی و نگران کننده پنداشته میشود، وقتی شبکه حقانی در تبانی با اشرفغنی و حلقهی غلزایی دور براش چون: محب و فضلی خود را پیشتر از هرکسی به کابل رساندن و همهای مراکز و منابع قدرت دولتی را به شمول کاخ ریاست جمهوری تصاحب کرد، این عمل با واکنش جناج درانیهای قندهار چون:ملا هبتالله، ملابرادر و ملایعقوب مواجه شد و منجر به درگیری فزیکی میان سربازان جناح قندهار و شبکه حقانی نیز شد و پس از یک ماه فیض حمید رئیس آیاسآی به کابل آمد و با اسکانِ چند روزه در هتل مشهور کابل سرینا و نوشیدن قهوه پیروزی و گرفتن عکس یادگاری، کیک قدرت کابل را میان قندهاریها و حقانیها تقسیم کرد و کابینه و حکومت جدید این گروه رسانهیی شد و دو منبع قدرت به میان آمد کابل و قندهار اختلافات همچنان باقی ماند؛
۴_ کشته شدن خلیل حقانی وزیر مهاجرین این گروه و کاکای سراجالدین حقانی که از بازیگران کلیدی شبکه حقانی به شمار میرفت و نقش بسیار پررنگی در برگشتِ دوباره حقانی به کابل داشت شکافها و اختلافات میان گروهی طالبان را آفتابی تر کرد.
۵_ رسانهای شدن اختلافات و انتقادهای تند رهبران عمل گرای این گروه از سیاست های ملاهبتالله امیر شان فرار عباس استانیکزی معین سیاسی وزارت خارجه این گروه به امارات متحدهوعربی که حکم بازداشت اش را هبتالله داده بود. و خیلی مهمتر از همه برگشت دوباره ترامپ به کاخ سفید و قطع کمکم های نقدی به افغانستان زیر سلطهی طالبان اختلافات این گروه را وارد فاز جدید و ویرانگری کرده و شکست آنها را حتمی کرده است.️سخنِ آخر
چه میشود و چه سناریوهای انتظار طالبان را میکشد؟
پاسخ این پرسش را کوتاه مینگارم چون در یادداشتی که اواخر سال ۱۴۰۱ به روزنامه هشت صبح تحت عنوان( سناریوهای سهگانهی آینده بحران افعانستان) نگاشتم بودم دادهام، دوستان میتوانند با مراجعه به سایت این روزنامه مطلب را مطالعه کنند.
اختلافات پنجگانهِ که فهرست وار به آن پرداختم بیانگر یک حقیقت است این که: طالبان در آستانهِ فروپاشی و از دست دادن قدرت است و تحول تازهِ در راه است. اوضاع متشنج و به هم خوردهِ این شب و روزهای کابل گواهی این ادعای ما است. بگذارید در خوشبینانه ترین حالت دو سناریو را در قبال آینده طالبان و افغانستان ارائه کنم:
سناریو نخست با توجه به سرازیر شدن نیروهای وفادار به هبتالله به کابل و جابجا شدن در نقاط مهم و استراتژیک کابل از جمله ارگ و فرودگاه کابل و عدم حضور سراجالدین حقانی و ملابرادر در کابل دیده میشود که هبتالله خطر کودتای دورنی را خنثی نموده اما در صورت برگشت حقانی به کابل خطر رویارویی اجتنابناپذیر به نظر میرسید.
سناریو دوم شکلگیری ائتلاف مشترک حقانیها و عمل گراهای طالبان همراه با جهان و مخالفان طالبان برای سرکوب جناح قندهار حتی کشتن هبتالله و به میان آمدن یک دولت همه شمول و فراگیری که هم جهان و هم همسایهها طرفدار آن میباشد و از ضروريات جامعه آسیب دیده افغانستان به شمار میرود.