سیاسی و اجتماعی

عسکر امریکا را کی به افغانستان آورد؟

محمود صیقل

طالبان بیست سال به بهانه حضور عسکر امریکا و هفت سال قبل از آن و سه سال بعد از آن بدون حضور هیچ عسکر خارجی به جز از تروریستان اجنبی متحد شان، خشونت و خونریزی نموده اند. با شعار «جهاد با کفر» ملیشه سازی کرده و با انفجار و انتحار و اختناق از مردم افغانستان قربانی گرفته اند. 24 اسد (15 اگست) را “روز پیروزی بر اشغال امریکا” نامیده اند.
ولی عسکر امریکا را کی و چی به کشور ما آورد؟
تعدادی به ویژه جوانان زیر سن 30 شاید تعجب کنند که بیست و سه سال قبل هیچ تبعه افغانستان از امریکا تقاضا نکرده بود که عسکر بفرستد. برخلاف، رهبری مقاومت آنوقت در برابر طالبان، شدیداً مخالف حضور نیرو های خارجی در افغانستان بود و در تقابل با افراطیت و تروریزم از جهان صرف طلب حمایت سیاسی و تخنیکی داشت. ضمناً هیچگونه شواهدی وجود ندارد که امریکا قبل از حادثه 11 سپتمبر نیت ارسال نیرو به افغانستان را داشته باشد. امریکا آن زمان افغانستان را تنها گذاشته و در برابر طالبان و دیگر گروه های تروریستی، مانند موضع امروزی اش، از «سیاست نعل و میخ»استفاده میکرد.
حوادث تروریستی ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ در امریکا که توسط رهبر القاعده به میزبانی طالبان در افغانستان سازماندهی شده بود باعث مرگ سه هزار تن اکثراً مردمان ملکی و فروپاشی برج ‌های مرکز تجارتی جهان گردید. طالبان به دلایل سنتی و وابستگى هاى خود شان از تسلیمی بن لادن به آمریکا خودداری کردند. انتقام گیری امریکا برانگیخته شد و به اساس ماده ۵۱ منشور ملل متحد، به تشویق و حمایت شورای امنیت، به افغانستان نیرو فرستاد. پس عملکرد القاعده و طالبان یگانه علت آمدن عسکر امریکا به افغانستان بود.
بعد از آن هم، هیچ قطعنامه سازمان ملل وجود ندارد که عساکر امریکا و ناتو را قوای اشغالگر شناخته، آنرا تقبیح کرده و خواهان خروجش از افغانستان شده باشد. برخلاف، بخاطر حوادث ۱۱ سپتامبر یک فضای عاطفی خاص به نفع امریکا به وجود آمده بود. ایران، روسیه، چین و حتی پاکستان حامی طالبان از آمدن عساکر امریکا به افغانستان استقبال کردند و با آنها همکار شدند. جواد ظریف، وزیر امور خارجه سابق ایران می‌گوید که ایران در کنفرانس بن ۲۰۰۱ مهمترین نقش را بازی کرد. کنفرانسی که به اساس توافقنامه آن، شورای امنیت سازمان ملل نیروهای بین المللی همکاری امنیتی (آیساف) را به افغانستان فرستاد که متشکل از عساکر امریکا و متحدانش بود.
طالبان با کشاندن پای عساکر امریکا و ناتو به افغانستان مردم شانرا در برابر یک کار انجام شده قرار دادند و خود شان بدون ایستادگی از صحنه فرار کرده و به خاستگاه اولی شان پاکستان پناه بردند. البته پنج سال حاکمیت ظالمانه شان بر مردم افغانستان (به ویژه زنان) و کشته شدن آنی سه هزار از اتباع عادی امریکا، یک وجه مشترک بین افغانستان و امریکا به وجود آورده بود. نیروهای مقاومت که تازه فرمانده عمومی‌شان احمد شاه مسعود را در توطئه القاعده – طالبان از دست داده بودند، با دل گرفته و با نگرانی جدی در پیاده شدن نیروهای خارجی در میدان هوایی بگرام که خبرساز شد، اقدامات نیروهای بین المللی را با برنامه‌های شان همآهنگ ساختند و ظرف چند هفته حاکمیت طالبان از هم پاشید.
در آغاز، حضور نیرو های خارجی به یک فرصت برای مبارزه مشترک با تروریسم، تامین امنیت، ایجاد قوای مسلح و بازسازی افغانستان تبدیل شد. افغانستان در جهت قانونمندی و توسعه گام‌های بزرگی برداشت و ابتکاراتی را در همگرایی منطقه‌ای روی دست گرفت. تلاش‌های جدی در کار بود تا هرچه زودتر قوای مسلح کشور جان گرفته و عساکر غربی کشور را ترک گویند. سرانجام به اساس تصمیم سران ناتو در لزبن در ۲۰۱۰ در تفاهم با حکومت افغانستان، بدون کدام توافقنامه با طالبان، نیرو های خارجی از صد و چهل هزار به ده هزار تقلیل یافت و در ۲۰۱۴ نیروهای مسلح افغانستان مسئولیت امنیت کشور را به عهده گرفت. قرار بود تا ۲۰۱۶ نیرو های باقیمانده خارجی نیز کشور را ترک گویند و بهانه خشونت طالبان خاتمه یابد، ولی برخلاف، طالبان به حملات تروریستی شان شدت بیشتر دادند و این تعداد در نقش آموزشی باقی ماند.
با طولانی شدن حضور نیرو های غربی در افغانستان، دلیل اصلی آن (حوادث 11 سپتمبر) فراموش شد و اشتباهاتی نیز از آنها سر زد. با تداوم استفاده ابزاری پاکستان از طالبان، ظهور بیشتر چین و روسیه به صفت قدرت های جهانی و ازدیاد تخاصم بین ایران و امریکا، در منطقه ادامه حضور امریکا و متحدانش در افغانستان زیر سوال قرار گرفت و به مخالفت های جدی انجامید. در سیاست داخلی افغانستان نیز از تداوم حضور نیرو های غربی سوء استفاده های سیاسی (در بازی قدرت)، امنیتی و پولی صورت گرفت. این مخالفت ها و سوء استفاده ها زمینه را برای برگشت طالبان مساعد ساخت.
در حالیکه در ۲۰۰۱ اکثریت مطلق کشورهای منطقه از آمدن عساکر آمریکا به افغانستان و فروپاشی اداره طالبان استقبال کردند، با گذشت زمان و تغییرات کلان سیاسی در جهان رویکرد آنها در برابر آمریکا تغییر کرد و تدریجاً به استفاده از طالبان به عنوان ابزار سیاسی رو آوردند.
با خروج امریکا از افغانستان و مشتعل شدن جنگ ها در اوکراین و خاورمیانه، رقابت ها و استفاده جویی ها از طالبان داخل فصل جدیدی شده است.
هویداست که أفغانستان قربانی استفاده ‌های ابزاری از افراطیت و تروریزم در بازی‌ های ژئوپلیتیک قرار گرفته است. ادامه مبارزات آزادیبخش مردم ما، وحدت مجدد جهان در مبارزه با افراطیت و تروریسم، و ورشکستگی های درونی طالبان، مؤلفه های مهم تغییر مثبت در اوضاع را تشکیل میدهند.
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا