
شناخت تطبيقي شهید احمدشاه مسعود
مسعود وشخصيت هاي بزرگ جهان
سخن از احمدشاه مسعود است.
از آخرين پيامدار پهناي نبرد و رهايي سدة معاصر و همه روزگاران كه با فتح آخرين فرازها، بر سكوي جاودانة تاريخ تكيه زد.
سخن از رستم مجسمي است كه فردوسي خويش را گم كرده است، تا در شهنامة جهان، جاودانه تسجيل گردد.
و يادكرد از وخشور و چراغدار آرياناست كه از بلنداي هندوكش و بام جهان تكبير آزادي و ايمان را به گوش غفلت زده گان زمان فرياد نمود و خوابيده گان ذلت آشنا را، با زمزمة نجات و آگاهي، از خواب زمستاني هزار ساله بيدار كرد.
و سخن از مردستان مرديست كه واژه ها در بازتاب شكوهنده گي و قيامت قيامش مي شكند و تبلور حماسه هاي راستين شانة اسطوره ها را خم مي كند، تا ژانر و نوع ديگري آفريده شود، بيان شهامت آرينزمين و تجسم و تصوير آگاهي و تماميت خراسان را.
آري سخن از احمد شاه مسعود قهرمان ملي افغانستان و سرتاج آزاده گان تاريخ است كه فرعونيان زمين را با زبوني هم آغوش ساخت و ملت كهن سال و پير خواب بردة روزگار را بيدار و بر گردونة خورشيدي افتخارات سوار كرد. تا از بلندا و اوجها گسترة ناكرانگي را به تماشا بنشيند و سياهي و خفت را در مدار و مرزش راهي نباشد.
واقعيتي فراتر از افسانه:
وقتي سخن از احمد شاه مسعود است، بيگمان انديشمندان و نويسندگان، از آن به نام شير پنجشير، متفكر جهاد و مقاومت، استراتيژيست.بي همتاي جنگ هاي پراگنده و صاعقه آسا ياد مي كنند. اين القاب با آنكه واقعي و بيانگر اوصاف مسعود است، ولي تماميت هستي او را بر نمي تابد.
وقتي احمد شاه مسعود يك اردوگاه را به زانو در آورد و جنرالان ارتش سرخ با همه جنگ و نبردها، با ياد كرد از <<مسعود خوشبخت>> و اداي احترام به او، افغانستان را ترك گفتند، جهان احمد شاه را با اين القاب مسما كرد. و آن روزگاري بود كه سراسر افغانستان در انقلاب مي جوشيد و هزاران جبهه وجود داشت.
بزرگي واقعي مسعود در ده سال دوم مبارزه و مقاومت اش بيشتر تسجيل گرديد. ده سالي كه جهان ديگر با سقوط شوروي به آرزوي خود رسيده بود و به آرزوي مهار كردن مسعود با كاربست همه ترفندهابود. نيروهاي داخل را با استفاده از عناصر قومي و مذهبي و نا آگاهي سياسي، در برابرش تجهيز مي كرد.
درين روزگار تنها مسعود بود و در برابرش همه نيروهاي شرور و ضد مقاومت افغانستان. اگر در مبارزه با شوروي، مسعود چهرة افسانوي و محبوب دلها گرديده بود،در دورة مقاومت ده ساله كه چلنچ ثروت و شيطنت ومداخله استخبارات جهاني و منطقوي را به تنهايي به آورد نشسته بود، به سيمايی تبديل شد كه ديگر در افسانه گنجايي نداشت.
اگر در ده سال نخست احمد شاه مسعود شير پنجشير، عقاب هندوكش، قهرمان ملي، مبازر قرن، جوانمرد فاتح، نماد شجاعت، سپاهي نامدار معاصر و . . . بود، بعد از مقاومت بي نظير كه در برابر مثلث (ثروت، قدرت و شيطنت) جهان به تنهايي ايستاد و همه توطئه ها را شكست و تا ناجوانمردانه شهيدش نكردند. در پهنه هاي نبرد و مبارزه، بر او ظفري نيافتند. مسعود مرز تصور و افسانه ها را شكست. اكنون نمي دانيم، او را چه بخوانيم و به چه نامي يادش كينم. پيشواي جنگهاي رهايي بخش، فاتح تاريخ، قهرماني بر فراز دو هزاره؟
نمي دانم با چه نامي مي شود ياد كرد و ستود. هيچ نامي نمي تواند همه ويژه گي هاي او را برتابد. ناگزير بايد گفت:
احمد شاه مسعود، احمد شاه مسعود است.
ويژه گي هاي استثنايي و قهرمان تاريخ:
تاريخ مردان فراواني را در فراز و فرود هاي خويش تجربه نموده و به خاطر سپرده است، كه هر يك كارنامة را براي خويش اختصاص داده اند و در شرايط خاصي به نبرد و مبارزه برخاسته اند. در يك بررسي تطبيقي ومقايسة فشرده، شخصيت هاي تاريخ را دركنار احمد شاه مسعود قرارمي دهيم . ويژه گي هاي استثنايي هر يك را ياد آورمي شويم، تا ابهت مرد را دريافته باشيم.
ويژه گي هاي استثنايي:
– دشمن مسعود در 23 سال در كنارش قرار داشت و از آنجا و از پايگاه هاي اصلي خود او را مورد حمله قرار مي داد.
– مسعود از شكست و عقب نشيني هاي برنامه ريزي شده، پيروزي ها آفريد.
– بعد از شكست قاطع همه نيروهادردوره مقاومت ، با نبوغ بي نظير مقاومتي را اساس گذاشت كه درمخيلة هيچ نظامي نمي گنجيد وصاحت نظران نظامي وسياسي تصورش راهم نمي كردند.
– با انكشاف جنگ گريلايي و تركيب آن با جنگ هاي منظم شيوة را آفريد كه جهان تجربة آنرا نداشت.
-طولاني ترين دور مبارزه و مقاومت را عليه قدرت هاي اشغالگر سپري نمود. آنهم دربرابر چند قدرت جهاني ومنطقوي .
در هيچ گوشة جهان هيچ مبارزي با اين مشخصات به مبارزه و مقاومت برنخاسته و چنين پيروز نبوده است كه اين همه ويژه گي ها بگونة استثنايي، خاص مسعود است.
آنگاه كه احمد شاه مسعود در برابر ابر قدرت شوروي مي جنگيد، ژورناليستان و كسانيكه از پايگاه هاي منظم او بازديد مي كردند و يا جنگ و مقاومت او را ارزيابي مي نمودند، مسعود را با شخصيت هاي بزرگ تاريخ مقايسه كرده و يا از آنها برتر دانسته اند.
يكي او را برتر از ناپليون گفت، ديگري همطرار چيگوارا، مارشال تيتو، مائوتسه تونگ، هوچيمين خواند و كساني هم با ريكان و پاپ پال دوم ولخواو نساء در شكست اردوگاه شوروي سهيم دانستند.
اما پرمخاطره ترين دورة حيات او را كسي بياد نمي آورد، دورة كه مسعود صميمانه تمام هستي اش را در راه آرمانش قرباني كرد. شايد اين مرحلة مقاومت براي بيروني ها سودي نداشت و از آن رو ديگر از ما چيزي نگفتند و حتي تخريب هم كردند، ولي اين دوره بود كه عظمت پيشين و مبارزه عليه شوروي را، حتي كمرنگ ساخت. بخصوص كه بار همة اين مصايب به تنهايي بر شانه هاي مسعود بود. باري در يكي از محافل گفتم احمد شاه مسعود برتر از چيگوارا و جنرال جياب و مائو است، يكي از دوستان گفت: يار عزيز مبالغه مي كني. چنين نيست و از چيگوارا ستايش زياد كرد. گفتم: آنچه را ابراز داشته ام، نه از سر تفنن و تبليغ است كه واقعاً به آن ايمان دارم، و اين را هم بايد بگويم كه من اعتقاد دارم بعد از مردان مقدس، مسعود كمال نهايت عظمت انسان را تجربه كرده است و در جهان اسباب، انسان همين اندازه بزرگ مي شود بالاتر از اين متصور نيست و اكنون نيز ناگزيريم در راستاي همان اعتقاد، مقايسه گذرایي را عنوان نمايم كه بررسي مفصل در همه ابعاد و جزبجز را موضوع رساله اي قرار خواهم داد.
مسعود و مائوتسه تونگ:
يكي از شخصيت هاي نامدار انقلابي كه با مبارزات توده اي به قدرت رسيد و از طريق شيوة محاصرة شهر ها با اشغال دهات، شيوة نويني را در مبارزه ايجاد كرد، مائوتسه تونگ رهبر انقلاب چين است. وقتي مسعود را با مائو مقايسه مي كنيم به اين تفاوت هاي آشكار مي رسيم.
1- مائو در برابر يك قدرت محلي يا ملي مبارزه مي كرد. او خواست دولت چيان كاي شيك را در چين سقوط دهد درين مبارزه ابر قدرت شوروي دركنار او بود تا انجا كه درسركوب تركستان شرقي كه نيروي بسيار گستردة هم نبودند ,نيروهاي ستالين دركنار او مي رزميد.اوتوانست چيان كايچيك را ازچين اصلي بيرون كند كه بلاخره او رفت در جزيرة تايوان و قدرت خود را ادامه داد.
در حاليكه براي مسعود مبارزه عليه يك دولت محلي، بگونة رفتن در جشن عروسي بود و حتي آنرا در شمار مبارزه نمي آورد. مسعود با ابرقدرت هاي بزرگ زمان روبرو بود.
2- مسعود بيشتر از مائو زير فشار و تحت ضربات سنگين بود. همچنانكه نويسندة كتاب <<سربازان راه خدا>> كپلانگ نيز اين نكته را تصريح نموده است. در يكي از حملات شوروي ها در پنجشير 200 هليكوپتر 60 جت عليه او در عمليات سهم داشت. شايد در تمام عمر مائو چنين عملياتي را نديده باشد.
3- مسعود 23 سال در برابر قدرت هاي استعماري جهان قرار داشت و مائو با قدرت داخلي مي جنگيد.
4- مسعود، در برابر اشغال و تجاوز از آزادي دفاع مي كرد و با ارتش بيگانه روبرو بود و مائو با نيرو هاي حكومت چين مبارزه داشت.
5- مسعود در شرايط سقوط كامل و اضمحلال قوت ها كه اكثراً نهضت ها در چنين شرايط ختم مي كردند مقاومت را سازمان داد و با هسته گذاري مجدد دوباره در سراسر كشور گسترش داد. چنين رويداد و عملكردي را تا هنوز هيچ مبارزي تجربه نكرده است. بخصوص زمانيكه، قدرت، شرارت و عمق دشمني طالب را با مسعود مورد توجه قرار دهيم.
6-دستاورد هاي جديد درتخنيك نظامي ، صد بارانكشاف يافته تر ازروزگار مائو بود كه همه برضد مسعود وبه پيمانه وسيع استفاده شد و مائو چنين فشاري را اصلا نديده بود.
مسعود و جنرال جياب:
جنرال جياب در مبارزه عليه استعمار بگونة مسعود قرار داشت و اما او هم به اندازة احمد شاه مسعود دورة طولاني مبارزه را تجربه نكرده است. گذشته از آن دشمن جياب از سرزمين متحدة امريكا از آنسوي اقيانوس آرام بر عليه او نيرو تجهيز مي كرد و امكانات مي آورد و اين زياد تفاوت دارد، با دشمنان مسعود چون اتحاد شوروي كه برعلاوه همه میدان های هوایی افغانستان که دراختیارش بود، از پايگاه هاي تاجيكستان، ازبكستان، تركمنستان نیزمي توانست مستقيماً مسعود را مورد حمله و بمبارد قرار دهد و در ظرف چند ساعت نيرو ها و لشكر زميني اش از خاك شوروي به پايگاه مسعود برسد و همچنان تجاوز پاكستان كه از پشاور و كويته و نقاط ديگر طيارات پاكستان، مسعود را بمبارد مي كرد و ارتش پاكستان در موقع ضرورت از تورخم تا خط شمال كابل در يك و نيم ساعت مي رسيد. بناءً جياب هيچگاه فشاري را كه مسعود تجربه كرده است. نديده و چنين طولاني مبارزه نكرده است. شايد او در برابر چنين حملات اصلاً نمي توانست مقاومت نمايد. و مشخصة ديگر اينكه از جياب در برابر امريكا اردوگاه نو ظهور سوسياليزم حمايت مي كرد، درحاليكه مسعود ده سال مبارزه را تنها بود كه تقريباً همه قدرت ها، او را كه آزادي و استقلال ملت و ميهنش را مي خواست، دشمن خود مي دانستند و بگونه اي تخريبش مي كردند.
مسعود و مارشال تيتو:
تيتو جنرال آب ديده بود كه در كنار اردوگاه سوسياليزم برجا مانده و از موضع قدرت دشمنان ، را خفه كرد. اشتهار او هم در جنگ منظم و وابسته به ارتش منظمي بود كه در جنگ جهاني، دستاورد هايي داشتند.
چنين جنرالان در تاريخ زياد گذشته اند، مقاومت و ارادة ستالين نيز چنين بوده است و حتي تيتو و بسيار كسان ديگر در ساية او، ايستاده گي كرده اند. شايد اگر چنان جنرالان در مبارزات گوريلايي مي افتادند، و يا با يك گروپ پارتيزاني در مقابله با قدرت هاي بزرگ جهان، مجبور مي گرديدند، اصلاً راه خود را نمي يافتند، همچنانكه از تمام جنرالان ارتش افغانستان يك تن نتوانست به چنين مبارزه روي آورد و از خود رشادتي نشان دهد.
مسعود و چيگوارا:
چيگوارا مبارز با ايمان بود كه صميمانه در اوج روند مبارزات آزاديبخش به جنگ پارتيزاني آغاز كرد. او و كاسترو مبارزه را بر عليه دولت و ادارة محلي حكومت كيوبا آغاز كردند و آن حكومت را سقوط دادند. اين مبارزه بسيار تفاوت دارد با مبارزه در برابر قدرت اشغالگر و آنهم بزرگترين ابر قدرت دنيا.
چيگوارا هميشه، افراد معدودي را در جنگل ها اداره مي كرد. درحاليكه مسعود از ادارة افراد محدود، تا ارتش داري و تنظيم نيرو در برابر ابر قدرت ها پيش رفت و مبارزان و دليراني چون چيگـوارا، شايـد چنديـن تن در سپـاه او بود. مارشال فهيم، قوماندان پناه، بسم الله خان، گدا محمد خالـد، عبدالحي حقجـو، سيـد يحيي و . . . هر كدام مبارزاني بودند كه بگونة چيگوارا، مبارزاتي را به تنهايي اداره مي كردند و جنگ ها را به پيش مي بردند.
بناءً چيگوارا كه جنگ قدرت خارجي را نديده بود، با مسعود كه تمام عمرش در مبارزه عليه ارتش اشغالگر و بزرگترين دستاورد هاي تخنيك نظامي زمان بود، اصلاً قابل مقايسه نيست و همينگونه است كاسترو كه در پناه اردوگاه شوروي ايستاد و جز حملة خليج خوكها كه چند كيوبايي آواره با یااري امريكايي ها باري به او حمله كردند، ديگر جنگ منظم استعمار را نديده و به جان لمس نكرده است. مي دانيم زمانيكه امريكا كيوبا را به اشغال مستقيم اخطار داد، اتحاد شوروي وقت، با موشك هاي ذره وي خود از داخل كيوبا و از خارج به مدافعه او برآمد.
پاتريس لومومبا:
پاتريس لومومبا كه بيشتر شخصيت سياسي بوده تا نظامي و با توجه و تبليغ اردوگاه سوسياليزم، نام و نشاني كمايي كرده است و نمي شود آنرا در مقايسه با مسعود، نام برد.
آنچه گفتيم فقط طرحيست درزمينة يك بررسي تطبقي كه درزمان ديگر به گونة همه جانبه ، اين بحث را به تبيين خواهيم آورد
پايان