مقالات

شریعت و پرسش‌های معاصر (بخش پایانی)

کمال الدین حامد

منظومه ی تجدید
شریعت درنخست خوانشی برخاسته از متن قرآن کریم و در قدم بعدی از سخنان روایت شده از پیامبراکرم (ص) می‌باشد واین دو و به‌ویژه متن قرآن کریم، یک متن زبانی است و چنانچه فیلسوفان زبان گفته اند؛ «چیزی به نام معنای خصوصی و فردی وجود ندارد بلکه معانی همیشه برداشت و تعابیر جمعی‌اند تا حقیقت خاص». بنابراین، درعین حالی که نمی‌توان بسادگی مدعی آن گردید که یک متن می‌تواند تفاسیر متناقض و متضادی را پذیرا گردد، نمی‌توان به آسانی پذیرفت که یک متن (هر قدر هم که واضح باشد)، جز یک معنای خصوصی، قابلیت تأویل به معنای دیگری را ندارد و یا اجتهاد برای یافتن مصادق دیگری را تحمل نمی‌کند. با توجه به آنچه گفته شد، به نظر می‌آید که ترجمه‌های هر متنی تقریبی می‌باشد و با این ویژگی تمام متون به شمول متون مقدس مستعد بحث، اختلاف نظر و تفسیر مداوم خواهند بود.
بنابرآنچه گفته شد، اگر بخواهیم از منظومه‌ی تجدید شریعت حرفی به میان آوریم، به این نکته توجه داشته باشیم که اگر نظام شریعت به صورت منفعل و مصلحت‌جویانه‌ی صرف، تجدید گردد، بحران‌های یاد شده در پیش، ممکن است حل گردد و حل آنها را در زیر چتر «مصلحت شرعی» جابجا نمود، ولی شریعت به عنوان یک نظام حقوقی راه متفاوتی را پیش‌رو نمی‌گذارد و فقط می‌تواند بر اخلاقی‌سازی بیشتر جامعه‌ی انسانی، تعالی روحی انسان‌ها و حفظ محیط‌زیست توصیه‌هایی داشته باشد. و اگر نظام شریعت را به صورت فعال بتوانیم مورد تجدید قرار دهیم، باید در قدم نخست زمینه‌ی تطبیقی نظام شرعی به صورت فرهنگی مورد مطالعه قرارگیرد تا اینکه از تقلیل نظام شریعت به عنوان صرف تبلور فرهنگی جامعه‌ی عربی صدر اسلام جلوگیری گردد و شریعت بتواند در دایره‌ی اجتهاد حقوقی در دوران باشد تا یک هویت فرهنگی محض. شهاب احمد، حقوق‌دان بنگالی می‌گوید که مسلمانان محدوده‌ی بنگال تا بالکان زیاد مقلد عصر نخستین نیستند بلکه متأثر از فرهنگ خودشان مسلمان‌اند؛ این به این معنی است که شریعت برای این مسلمانان اگر بتواند یک نظام حقوقی پیش رو باشد که خوب ورنه دیگر، یک فرهنگ نیست بلکه این فرهنگ خودشان است که جامه‌ی شریعت پوشیده و به حیات خود ادامه داده است. از طرف دیگر، مهم این است که شریعت را باید تبدیل به ساختار حقوقی‌ای نمود که از طریق چارچوب «اصول فقه» خویش، در جستجوی مشروعیت باشد تا جستجوی حکمت احکام اجتماعی. با این وضعیت می‌توان شریعت را از هویت بودن برای مسلمانان بیرون نمود و تبدیل به نظامی از تقنین نمود که به درد غیرمسلمانان نیز بیاید و اسلام که از شریعت بزرگتر است، تبدیل به هویت گردد. با این توجیه می‌توان سخن شاخت را نیز درک کرد که شریعت را هویت اسلام می‌داند و بالتبع هویت مسلمانان، با این توجیه می‌توان گفت که شریعت هویت اسلام است و نه الزاما هویت مسلمانان بلکه این کل منظومه‌ی دین اسلام (مرکب از شریعت، عقیده و اخلاق) می‌باشد که هویت مسلمانان را تشکیل می‌دهد.
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا