بخش سوم
انیس و نخستین بیانیه ادبیات داستانی افغانستان
در نوشتۀ قبلی دربارۀ زندگی انیس و رمانوارۀ ندای طلبۀ معارف معلوماتی دادیم. پیش از نخستین بیانیۀ ادبیات داستانی، انیس در سال 1307 هجری خورشیدی، مسابقۀ رماننویسی را با موضوع رشوت، راهاندازی میکند و موارد مشخصی را ذکر میکند که باید در نوشتن رمان رعایت شود. مانند اینکه قصه باید در قالب رمان باشد؛ قصهای واجد مقام نخست میشود که انیس از آن «قصه نمبر اول» یاد میکند؛ باید تمامی نزاکتها و فن تحریر را دارا باشد مثل تحلیل و ترسیم وقایع مبالغۀ مرغوب و تصویر حوادث قریبالفهم و رقتآور؛ حوادث رمان در داخل وطن انتخاب شود. شخصیتهای اثر، وطنی باشند؛ شرط گذاشته که یکی از اسرار طریقههای عجیب رشوت آشکار شود؛ طولانی بودن اثر، یکی از صفات خوب برای این مسابقه خواهد بود.
اما از آنجا که شورش حبیبالله کلکانی دودمان و طومار حکومت شاهی امانالله را برداشت و افغانستان دوباره به دورۀ تاریکی و جهالت فرو رفت و تقریباً تمامی مطبوعات تعطیل شد، این مسابقه ادبی نیز برگزار نشد.
انیس در سال 1311 هجری خورشیدی، در شمارههای دوازدهم و سیزدهم ماهنامه کابل، نخستین بیانیه ادبیات داستانی افغانستان را مینویسد. این بیانیه در دو قسمت و 11 صفحه منتشر شده است که یک مقدمه دارد. پس از مقدمه، انیس تیتر قرنهای تاریک را مینویسد که در این بخش منظور از قرنهای تاریک دورۀ پیش از مدرن است که اکثر قصهها به صورت شفاهی بیان شدهاند. پس از آن، بخش قرنهای روشن را مینویسد که منظورش از قرنهای روشن دورۀ کتابت و نوشتار است و در این دوره قصه را معلم بشر و فن اصیل میداند و بخش آخر را به دورۀ خودش، یعنی صد سال پیش از امروز اختصاص میدهد. در دوران خودش نیز قصه یا رمان را سرآمد تمامی ژانرها میداند که باز هم بشر به آن نیاز دارد.
بیانیه انیس امروز هم تازه است. بخشهایی آن را میشنویم:
«مناسبترین تعبیری که لایق مقام قصه در ادبیات یافته بتوانیم همین است که آن را فن اصیل و معلم بشر بنامیم، زیرا پیدایش آن با زبان و گپ زدن انسانها برابر بود، حتا امروز هم که وسایل تعبیر و تعلیم بسیار شده است، باز هم قصه در قطار اول ادبیات است، زیرا به همان اندازهیی که بشر امروزه متعمق شده، به همان اندازه فن قصه را عمیق ساخته و با اندازهیی که ناحیههای حیات او فراختر گردید، همانقدر شمولیت مطلب را در قصه فراختر گردانید… و چون قصه در قطار اول ادبیات است، باید عمدهترین نمایندۀ مزاج عقلی و خلقی یک جامعه قصههای آن باشد. چنانچه هیچ جامعه را از قدیمالایامش تا امروز نیابیم که برای ثبت و رسم حتا رواج دادن روح و مزاج عقلی خودش قصه را وسیله نگرفته باشد. تنها طبقۀ ما آن را اهمال کرده است و اگر نه تأجیل در طبقۀ گذشته هم معمول بود و ما اگر در آثار و میراثهایی که از پدرها برای ما مانده است تعمیق کنیم، همه و یا اغلب معارف و اخلاقیات حتا تجاربی که خواستند بین طبقۀ خود و اولادشان رواج بدهند در قالب قصهها ریخته و شایع مییابیم و گویی این قالب قصه در آنوقت به جای مطابع و مطبوعات امروزه کار میداد، زیرا برای ترویج بهترین و یگانهترینترین طریق بود.»
در بخش دیگر این بیانیه انیس اعتراضگونه مینویسد:
«نمیدانم آنکه گفته است رومان خیالی میسازد، مقصود اصلی او از این تهمت چه بود؟ مگر اینکه قوی شدن قوۀ خیال را نمیداند که مصدر چه تسهیلات در میدان مادیات حیات و مأخذ چهقدر رنگها در میدان معنویات آن شده میتواند… به طرف رومان رفته میگویم که رمان بسیار ملکات انسان را غذا میدهد. در آن جمله خیال او است و این صفت رومان میباشد… رومان یکی از عمدهترین و میسرترین و باریکترین وسایل تماشاهای حیات است… زیرا هیچ قالب برای تعبیر و رسّامی فراختر از قالب قصه نه در قدیم بود و نه تا امروز پیدا شده است.»
بیانیه انیس تحت نام قصه یا فن رمان، نشاندهندۀ این است که او به این نوع جدید ادبی شناخت کامل داشته است و آن را به خوبی با جزئیات آن درک میکرده است. اهمیت بسیاری برای نوشتن رمان قایل است و آن را یگانه نوع ادبی امروز میداند که بسیار خواهان دارد. ادعایی که ثابت شد و امروز در جهان و در افغانستان هم، در میان انواع ادبی، ادبیات داستانی نوع پرطرفدار و پرخواننده است. تا جایی که میشود ادعا کرد در میان نسل نو، جایگاه سنتی شعر را، داستان کوتاه و رمان گرفته است. پس از محمود طرزی و کارهایش، محیالدین انیس دومین کسی است که به صورت جدی دربارۀ ادبیات داستانی مینویسد و آن را معرفی و ترویج میکند و در برابر آنانی که مخالف داستان و رمان استند، میایستد و استدلالهای درستی پیشکش میکند.
تا دهۀ چهل هجری خورشیدی قرن گذشته و ظهور نویسندگان و پژوهشگران جدید، سخن دیگری دربارۀ ادبیات داستانی و تحلیل و تجزیه آن، در متونی که باقی مانده است، نداریم.