چکیده:
نوشتهی که در زیر مرور می کنید، حاصل و نتیجهی یک گفتگویی است که میان من « میرویس امین » با یکی از اعضای طالبان صورت گرفته است. ما در این نوشته به ریشه های فرهنگی و اجتماعی طالبان که برآیند از آن گفتگو است می پردازیم و بطور بی طرفانه و بدون سانسور آنرا خدمت خوانندگان گرامی قرار میدهیم.
از قضا، چندی قبل که از کابل به سمت هرات و به مقصد جمهوری اسلامی ایران در حرکت بودم در اتوبوس « ملیبس» با یکی از اعضای طالبان معرفی و آشنا شدم. این آقا که خودرا قاری نجیب معرفی کرد از ولسوالی فرا رود ولایت فراه بود. او همرای خود یک میل سلاح « پیکا » باخود داشت و به قول خودش که برای شکست پنجشیر وظیفه آمده بود و پس از دو ماه وظیفه می خواست به خانه بر گردد. او زبان فارسی را خیلی کم می فهمید اما برای اینکه حل مطلب شویم، فهمش کافی بود.
من برای اینکه دیدم سفر دور به درازی با این آدم پیش رو دارم. رشته سخن را با آن باز کردم و در مورد زندگی و فعالیت هایش پرسان کردم.
س: قاری صایب چند سال دارید، تحصیلات دینی و مکتبی تان تا چه حد است و چند سالی است عضو امارت اسلامی هستید؟
ج: من بیست و چهار سال سن دارم در یکی از روستاهای ولسوالی فرا رود ولایت فراه به دنیا آمده ام. مکتب را تا صنف سوم در قریه ما خواندم، پس از آن شامل مدرسه دینی شدم و مدرسه را هم تا صنف سوم ادامه دادم که شوق جهاد و شهادت بر دل ما رخنه کرد و پس از آن راهی کوه و بیابان شده سلاح به دست گرفتم. تقریبن دوازده سالی است که برای امارت اسلامی افتخار عضویت و خدمت را دارم.
س: در قریه ای که زندگی میکنید چند فامیل زندگی میکند و چند مکتب وجود دارد؟ درآمد و مصارف تان را از کجا تمویل میکنید؟ آیا شما تنها این طور زندگی دارید یا تمام خانواده های که در آنجا زندگی دارند؟
ج: در حدود هزار فامیل هستیم که باهم در یک محله زندگی داریم، در آنجا کسی شوق و علاقه رفتن به مکتب را ندارد. استادان مدرسه ما می گویند که مکتب خواندن انسان را مثل کابلیها کافر میسازد. از همین لحاظ ما بچه های مانرا به مدرسه میفرستیم و مکتب کسی نمیرود. در قریه ما در حدود بیش از ده ها مدرسه دینی وجود که توسط مولوی صاحبان قریه ما تدریس میشوند. دختران حق تحصیل را ندارند، زنان حق بیرون برآمدن از خانه را ندارند، اصلن قواعد افغانی ما برای ما اجازه نمیدهد که زن بیرون از خانه باشد و درس بخواند. چون تمام قریه ما عضو امارت اسلامی هستیم، در حکومت قبلی فقط یک نفر از میان هزار خانواده در دولت بود، دیگران همه از طریق کشت مواد مخدر مصارف مانرا به دست می آوریم.
س: در مدرسه چه چیزهای برای تان تدریس میشود و کدام کتاب های دینی را در ذهن داری که اسم شانرا برای ما بگویید؟
ج: چون ما سواد خواندن و نوشتن را نداریم اسم کتاب هارا نمی دانیم، استادان ما فقط برای ما زبانی می گویند و ماهم آنرا از بر می کنیم. اما همین قدر می دانیم که تفسیر قرآن کریم با کتاب های فلان خلیفه صاحب و فلان مولوی صاحب را برای ما می گویند. « متاسفانه اسم دقیق شان در ذهنم نیست». در مدرسه برای ما گفته میشود که اکثریت کسانی که در کابل و سایر شهرهای دیگر که آمریکایی ها و سایر خارجی ها حضور دارند، همهی مردم شان کافر گردیده است و خون شان مباح الدم است. مدارس ما برای این مسأله انسان های استشهادی را نیز طی صنوف جداگانه و کسانی که برای شهادت آماده باشند درس ها و مهارت های جداگانه دارد. تا جایی که برای گفته شده است تا الان در حدود پنج هزار نفر برای امارت اسلامی آماده استشهادی اند.
س: حالا که شما طی این دو ماه در کابل و پنجشیر رفتید، تمام مسائل و وضعیت را از نزدیک دیدید، باورتان چه است؟ آیا تمام چیزهایی که شنیده بودین درست بود؟
ج: نه، هرگز! برای من اولین باری بود که در زندگی ام وارد کابل میشدم، همین که وقت نماز شد، دیدیم که سراسر مساجد کابل صدای آذان و قامت بلند میشود، خیلی متعجب و حیران شده بودیم که اینجا مردم نماز می خوانند، مساجد وجود دارد، مردم به خدا و پیامبر اسلام اعتقاد دارند. چند روز کاملن گیچ و حیران ماندیم که قصه از چه قرار شاید باشد. اما حالا که تصور میکنم تمام چیزهایی که ما شنیده بودیم اکثریت شان درست نبوده. از آن جمله فقط همین درست است که کابل وسایر ولایات تحت اشغال خارجی ها هستن و جهاد علیه آن ها واجب است اما بی دینی مردم درست نیست.
س: تشکر قاری صایب، باورتان نسبت به پنجشیر و مردم پنجشیر چگونه بود؟ یعنی چه فکر می کردید که پنجشیر چگونه جایی باشد و مردم اش چگونه مردمی؟
ج: در مورد پنجشیر زیاد شنیده بودیم، دید ما نسبت به ولایت های نزدیک کابل به شمول پنجشیر یکی بود. حضور خارجی ها. اما در قسمت جغرافیای پنجشیر و زیبایی اش فکر می کردیم که شاید زیباترین و بهترین نقطه افغانستان هم به لحاظ بازسازی و هم از جغرافیایی پنجشیر باشد. چون فکر میکردیم که این همه رهبر و بزرگی که در حکومت قبلی از پنجشیر بود شاید جای بهتری برای خودشان انتخاب کرده اند. اما همین که داخل پنجشیر شدیم، دیدیم که خیلی جای برای و دلگیری است. از هرطرف کوه است و سنگ. حالا به این نتیجه رسیده استم که خراب ترین منطقه افغانستان پنجشیر است.
س: حالا که امارت اسلامی افغانستان را تصرف کرده است، برای شما که در وظیفه میروید چقدر امتیاز میدهد؟ و بلاخره چه فکر میکنی وضعیت کشور چگونه خواهد شد؟
ج: امارت اسلامی چون حکومت تازه است. فعلن معاش برای تمام مجاهدین پرداخت کرده نمی تواند. به جز برای ما که در ولایت پنجشیر رفته بودیم و وضعیت جنگی و اظهارات بود، روزانه صد و پنجاه افغانی پول نان داریم و بس. دیگران همه رضا کار هستند. ما فکر میکنیم که کسانی که فعلن از افغانستان بیرون رفته اند، امارت اسلامی را آرام نمی گذارند. مطمین هستم که جنگ علیه ما آغاز میشود. اما در منطقه شما « پنجشیر» جنگ کردن خیلی سخت و دشوار است. از همین لحاظ من شخصن دیگر هرگز به پنجشیر بر نخواهم گشت.
پ.ن: با توجه به اشارات و گفتنی هایی که در بالا ذکر گردید، نتیجه این میشود که چند عنصر مشخص و معین در تولید تروریسم و رشد طالبان درمناطق جنوب افغانستان نقش مهمی دارند.
یک: بی سوادی
دو: مدرسه گرایی مطلق
سه: دوری از مکتب
چهار: پشتون والی
پنج: زبان و قومیت
شش: قرایت خشن و افراطی از دین
تمام این موارد در سمت و سو دهی و خلق بسترهای لازم برای رشد و توسعه افکار طالبانی در افغانستان نقش ایفا می کنند. از همین لحاظ است که تلاش های از بالا به پایین برای زدودن و از بین بردن فکر طالبانی در افغانستان ناکام بوده است.