آنچه بنام عاشورای حسینی یاد می شود جوهر آن را پیامی شکل می داد که در مقاومت علیه تغلب و زور گویی خلاصه می گردید. این مناسبت پیش از آنکه قیام و انقلاب باشد، واکنشی بود در جهت اعلان یک موقف سیاسی که ما امروز اهمیت آن را تا مرز حق الیقین -بالاترین مرتبه ادراک- احساس می نماییم.
تغلب سیاسی در تاریخ مسلمانان تنها در دایره سیاست محصور نمانده بلکه مبادی دینی هم از آن آسیب دیده اند. همزمان با ظهور حزب علی، حزب معاویه، و خوارج تلاش برای استخدام متون دینی در جهت تأیید و یا رد دیدگاه های سیاسی آغاز گردید و با شدت یافتن کشمکش های داخلی جامعه اسلامی، حرکت جعل و تحریف احادیث پیامبر هم شدت یافت که نقش تمامی طرف های جنگ را نمی توان انکار نمود.[1]
یکی از میدان هایی که راویان جعل و تحریف در آن جولان نموده اند به عاشورا پیوند دارد. این روز اگر از یکسو با ریختن خون نواده پیامبر که پرچم اصلاح را به شانه می کشید، تاریک و نکبتبار است، گروهی دیگر سعی ورزیده اند تا آن را مبارک ترین روز در تاریخ خلقت معرفی نمایند.
این دسته از راویان، عاشور را روزی دانسته اند که عرش خدا و آسمانها و زمین و کوه ها و ستارگان و لوح و قلم و جبرئیل و فرشتگان و آدم در آن آفریده شده اند. به باور آن ها اولین روزی که باران فرود آمد آن هم در عاشورا بود. فرود آمدن نوح از کشتی، پیدایش ابراهیم، نجات او از آتش، ارسال فدیه برای نجات اسماعیل، تکیه کردن سلیمان بر تخت سلطنت، بازیابی نور چشم یعقوب، رهایی یوسف از زندان، بیرون شدن یونس از شکم ماهی، نزول تورات بر موسی، عبور موسی از بحر، غرق شدن فرعون، عروج عیسی به آسمان، میلاد پیامبر اسلام، عفو گناهان گذشته و آینده او، و ده ها حادثه بزرگ دیگر در تاریخ آفرینش که همه بار مثبت داشته اند به عاشورا پیوند داده شده اند. آنچه این راویان نخواسته اند آن را بگویند پیروزی یزید و تحکیم سلطه میراثی و استبدادی او بوده است.
در مورد روزه عاشورا هم مبالغه های جنون آمیزی صورت گرفته و روایاتی نقل گردیده است که گویا ثواب روزه عاشورا معادل به ثواب شصت سال روزه، عبادت ده هزار فرشته، اجر هزار تن حاجی، ثواب ده هزار شهید، اجر ساکنان هفت آسمان، ثواب إفطار با امت محمد، کفاره چهل سال روزه خوری، ثواب روزه تمامی عمر، و امثال آن ذکر گردیده است. برای خوشی و سرور و پوشیدن لباس نو و سرمه هم ثواب های سخاوتمندانه ای در نظر گرفته شده و روایاتی جعل گردیده است.
این روایت ها در آثار دانشمندانی چون بیهقی و عجلونی و عقیلی و ابن کثیر و سیوطی و ابن تیمیه و ابن حجر و سخاوی هیثمی و عینی ذهبی ابن الجوزی و ملا علی قاری و شوکانی و ده ها محدث و مفسر و فقیه دیگر آمده است. هرچند بیشتر این روایات نه همه آن ها، از سوی این دانشمندان و امثال شان غربال گردیده و جعل خوانده شده است، ولی پرسشی که به قوت مطرح می گردد، چه کسانی به جعل این همه روایات دست یازیده، چه دستانی در پشت این برنامه قرار داشته و هدف از اعتبار بخشیدن به این روز تا این سطح در چه نهفته بوده است؟
با آنکه بخش بزرگی از روایات مربوط به عاشورا و فضیلت روزه و خوشی در آن از سوی دانشمندان روایت و درایت نقد و از اعتبار ساقط گردیده است ولی باز هم ما با دسته ای از روایات در این باب روبرو هستیم که در کتاب های صحاح نقل گردیده و از نظر نویسنده این سطور نیازمند بازخوانی اند.
یکی از این دسته روایت ها حدیثی است که امام بخاری از ابن عباس روایت نموده که می گوید هنگام هجرت پیامبر به مدینه، ایشان دیدند که یهودیان روزه می گیرند، پرسیدند به چه مناسبتی روزه می گیرید؟ گفتند این همان روزی است که خداوند موسی را نجات داد و فرعون و خانواده او را غرق نمود، و موسی بخاطر شکران آن روز، روزه می گرفت، پیامبر گفت ما به موسی نزدیکتریم و آن روز را روزه گرفت و دیگران را هم امر نمود تا آن روز را روزه گیرند.[2] مراجعی چون طبرانی در معجم کبیر[3]، سبکی در المنهاج، حلبی در انسان العیون و گروهی دیگر از دانشمندان رسیدن پیامبر به مدینه را همزمان با عاشورای یهودیان دانسته اند.
روایت های دیگری هم در این باب نقل شده که یکبار روزه عاشورا را به یهود نسبت می دهد بار دیگر به نصاری و بار سوم به مردم عصر جاهلی در مکه و امثال آن که باعث بگومگو های فراوانی گردیده است و ما در اینجا به آن نمی پردازیم.
پرسشی که در این باب مطرح می کنیم این است، روزی که پیامبر اسلام وارد مدینه شد کدام روز بود و آن روزی را که یهودیان روزه می گرفتند و هنوز هم می گیرند کدام روز بوده است؟
در اینجا قابل ذکر می دانم، اگر حدیثی در بخاری و یا مسلم و یا بقیه کتب صحاح آمده باشد نمی توان ادعا نمود که صحت و درستی آن حىيث و يا تمامي محتواي آن صد در صد بیمه شده است، اگر چنین می بود، احناف را بگذاریم که سخن به درازا خواهد کشید، حتی ابن تیمیه[4] هفت و نیم قرن پیش و ناصرالدین البانی در اواخر قرن بیستم به تضعیف برخی روایات صحیح بخاری و مسلم نمی پرداختند. به هر حال، ما امروز با دو انحراف مواجه هستیم که یکی زیر سوال بردن تمامی میراث حدیثی بوده ودیگرش قطعی الثبوت دانستن تمامی محتویات دو کتاب حدیث، هرچند خیلی ها به آن اعتراف نمی کنند.
خداوند ابوالفرج جوزی را بیامرزد که می گفت: “اگر دیدید که گروهی از راویان ثقه گرد آمده و گفتند شتری را دیدند که از سوراخ سوزن عبور نمود، در چنین حالتی نه صدق و امانت آن ها در نقل این خبر برای ما مهم است و نه ثقه بودن شان تأثیری بالای این سخن (غیر معقول) آن ها خواهد داشت چون از چیزی غیر ممکن سخن به میان آورده اند. پس هر حدیثی را دیدید که با عقل در تعارض است و یا با اصول منافات دارد، پس بدانید که روایتی است ساختگی و در زمینه اعتبار بخشی به آن روایت خویشتن را زحمت ندهید”.[5]
پیش از اینکه به اصل مسئله بپردازیم توضیح این مسئله نهایت ضروری است که یهودیان دارای چندین مناسبت سالانه دینی اند که یکی آن روزی است که باید روزه بگیرند و آن را “یوم کیپور” و “روزه غفران”[6] نامند که در دهم ماه اول تقویم شان که “تشری” نام دارد برگزار می گردد.
یوم کیپور یا روزه یوم غفران یهودیان از مهمترین و مشهورترین و مقدس ترین روزه های آنان است و این تنها روزه ای است که در تورات از آن یاد شده، آن روز را روز مقدس و آن روزه را روزه بزرگ می نامند. یهودیان سال شان را از “تشری” شروع می کنند و ده روز نخست آن را به توبه تخصیص می دهند و روز دهم آن را روزه می گیرند؛ روزه ای که 25 ساعت و یا بیشتر ادامه می یابد. این همان روزی است که موسی علیه السلام با الواح خویش از کوه طور فرود آمد و خداوند گناه یهودیان را بخشید. قربانی کردن نیز جز احکام اصلی این روز به شمار می رود که امروز یهودیان کمتر به آن عمل می کنند.
یوم کیپور در پهلوی ابعاد دینی، مقدس و توراتی اش، بعد سیاسی و تاریخی هم داشته است و آن اینکه در سال 586 پیش از میلاد، بختنصر پادشاه بابلی در همین روز بر بیت المقدس یورش برد و آن را به آتش کشید. یهودیان شش روز را در سال روزه می گیرند که همه آن روز ها یاد آور حوادث دردآور و خونین تاریخ این قوم به شمار رفته و با نوحه و عزا و ماتم همراه و هماهنگ می باشد.
در یوم کیپور کار های دنیایی توقف می یابد، موتر ها از سیر می مانند، خوردن و نوشیدن و حمام گرفتن و استعمال عطر و قلم و افروختن آتش همه و همه نباید صورت گیرند. گذرگاه های بحری و بری و هوایی و دفاتر دولتی و خصوصی و مکاتب و دانشگاه ها و رادیو و تلویزیون همه متوقف می شوند. سکوت و سکون مطلق تمامی نهاد های دولتی در این روز سبب گردیده بود که انور السادات رییس جمهور مصر در جنگ سال 1973 م همین روز را برای هجوم و عبور از کانال سویس انتخاب نماید و ده ها هزار سرباز مصری و سوری از مرز گذشته و اسرائیل را غافلگیر نمایند.
روز دیگری که به نجات موسی و هلاک فرعون پیوند دارد، روز جشن “فصح” Passover “پِسَح” و یا “فطیر” یاد می شود که از آن در اواخر مارچ و اوایل اپریل -مقارن نوروز ما- تجلیل می نمایند. تورات هم در سفر خروج، اصحاح 12، آیت 18 از این روز یاد کرده است.[7]
پرسشی که مطرح می شود، عاشورایی که در روایات آمده با کدام عید یهودیان تطابق داشته است؟ در اثر تفاوت تقویم های عربی و یهودی، دانستن عاشورای یهودیان برای مسلمانان کار ساده ای نبود چون این مناسبت از یک سال تا سال دیگر تفاوت می کرد و در گردش می بود. از همین لحاظ می بیینیم که طبرانی و هیثمی روایت می کنند که مردم برای دانستن تاریخ دقیق آن نزد یکی از یهودیان می رفتند و زمانی که آن یهودی وفات نمود نزد زید بن ثابت می آمدند.[8] به هر حال، برای پاسخ به این پرسش باید به سراغ اهل تخصص رفت.
کتاب های تخصصی ای که در این باب باید بدان اعتماد نمود یکی مربوط به محمود باشا الفکی می شود. او می گوید: پیش از همه باید پرسید که هدف از عاشورا چیست؟ اگر هدف از آن دهم محرم بوده است، این را همه می دانیم که هجرت پیامبر در ربیع الاول صورت گرفته نه در محرم… حساب ماه نزد یهودیان بر مبنای مهتاب بود و حساب سال بر اساس آفتاب، از همین جا دانستن دقیق روز عاشورای یهودی که در آن روزه می گرفتند برای فهم این تقویم پیچیده و موقعیت روز عاشورا در آن ضروری به نظر می آید.
همان طوری که البیرونی می گوید، دهم هر ماهی را می شود عاشورا نامید چون از “عشره” گرفته شده است و عاشورای مورد نظر این حدیث دهم ماه “تشری” یهودیان بوده است. تشری ماه اول تقویم یهودیان است همان طوری که محرم، ماه اول تقویم مسلمانان می باشد. یهودیان این روز را خیلی گرامی می دارند و در آن روزه می گیرند و تورات آن روزه را واجب دانسته و قوم یهود تا امروز به آن پابند بوده اند.
سیرت نویسان در باب روز ورود پیامبر به مدینه اختلاف نظر داشته اند؛ گروهی آن را دوم ربیع الاول، دسته ای هشتم و برخی دیگر دوازدهم ربیع الاول خوانده اند. به نظر ما دخول پیامبر به شهر مدینه در هشتم ربیع الاول بوده است که مصادف به بیستم سپتمبر سال 622 م می شود، و آن روز دهم تشری سال 4383 تقویم یهودی بود که یهودیان آن را روزه می گیرند.
این در حالی است که روز غرق فرعون و نجات موسی مربوط به روز و ماه دیگری می شد که آن روز در هفتم عید فصح یهودیان واقع بوده و مصادف به 23 رمضان سال اول هجری می شد. محمود باشا به این باور نیست که حدیث ابن عباس درست نبوده است، بلکه فکر می کند که ابن عباس هر آنچیزی را که از کدام یهودی بیخبر از کتاب و شریعت خود شان شنیده روایت نموده است که حذف حکایت هلاک فرعون و نجات موسی در احادیث معتبر دیگر مربوط به عاشورا موید ادعای او است.[9] یکی از نمونه هایی که محمود باشا به آن اشاره نموده، روایت ابوموسی اشعری است که از هلاک فرعون یادی نکرده است.[10] حدیث دیگری از ابن عباس در مسلم آمده که آنجا هم یادی از فرعون و موسی نگردیده است.
اما البیرونی می نویسد: “این حدیث درست نیست چون تحقیق و پژوهش بر عدم صحت آن گواهی می دهند. اول محرم سالی که پیامبر هجرت نمود مصادف به روز جمعه، شانزدهم جولای سال 933 اسکندری بود، و سال یهودیان هنگام هجرت در 12 سپتمبر سال اسکندری، و 29 صفر سال هجری آغاز گردید. از همین رو می توان گفت که وصول پیامبر به مدینه یک روز پیش از عاشورای یهودیان بوده است. این در حالی است که عاشورای یهودیان، چندین سال پیش از هجرت و بیست و چند سال بعد از هجرت پیامبر به مدینه با ماه محرم تطابق می نمود. پس بر مبنای آنچه گفتیم، چطور می شود ادعا نمود که پیامبر روز عاشورای یهودیان را در آن سال روزه گرفته است. آنچه در پیوند به توافق دهم محرم با عاشورای یهودیان گفته اند در هر صورت محال به نظر می آید”.[11] البیرونی می گوید: چون تشری ماه اول یهودیان بود و محرم ماه اول مسلمانان و روزه یوم کیپور در دهم ماه اول آن ها “تشری” واقع می شد، مسلمانان هم آن را در دهم ماه اول خویش تجلیل نمودند.
البیرونی اضافه می کند: “اما اینکه بگوییم خداوند فرعون را در همان روز غرق نمود، تورات عکس آن را می گوید، چون غرق شدن او در روز های عید فصح یهودیان صورت گرفت… که مصادف به 23 رمضان سالی بود که پیامبر به مدینه هجرت نموده بود. پس دلیلی در باب آنچه ادعا نموده اند وجود ندارد”.[12] نویسنده کتاب “ماه های عربی و موقعیت آن ها در فصول طبیعی” هم به این باور بوده که هنگام هجرت مسلمانان به مدینه، یهودیان آن شهر همین روز یوم کیپور “روزه غفران” را روزه می گرفتند.[13]
در پهلوی روزه مهم “یوم کیپور” که تورات به آن تصریح داشته و مهم ترین روز در دیانت یهودی به شمار می رود، آن ها چند روز دیگر را هم روزه می گیرند که اهمیت فراوانی نداشته و تنها بخاطر احیای خاطرات تاریخی این قوم در نظر گرفته شده است. یکی از این سالروز ها ویرانی معبد سلیمان است، دیگرش “جدالیا” نام دارد که سالروزی است برای احیای خاطره اعدام والی بیت المقدس هنگام ویرانی معبد، سالروز دیگر شان به ویرانی دیوار های بیت المقدس پیوند دارد، و مناسبت دیگر ایشان “ایستر” است که در سالروز نجات یهود از کشتار هامان وزیر امپراطوری هخامنشیان تجلیل می گردد. نکته قابل ذکر اینکه هلاک فرعون و نجات موسی جزء هیچیک از این خاطرات تاریخی یهودیان نیست که برایش روزه گیرند. پافشاری راویان احادیث ضعیف و ساختگی بر اهمیت بیش از حد روزه عاشورا و این روز را آغاز پیدایش تمامی خلیقه و منبع تمامی خوشی ها در تاریخ دانستن علامه سوالیه بزرگی پیشروی این روایات می گذارد. این روایت ها جامعه اسلامی را به دو صف تقسیم می کنند، در یک صف مردمی بخاطر بزرگداشت از شهادت مظلومانه نواده پیامبرعزادار اند و در صف دیگر گروهی با چشمانی سرمه شده سالروز نابودی فرعون را جشن می گیرند. باز خوانی یک روایت به معنی وارد کردن اتهام به راویان بزرگ آن نبوده بلکه کوششی است در جهت برملا ساختن ابعاد گوناگون آن روایت و سنجش آن در میزان درایت و عقل و حقایق انکار ناپذیر تاریخی وبالآخره ضعف ها و محدودیت های سرشت انسانی. پیوند دادن غرق شدن فرعون و نجات موسی، تصویری می سازد که یزید در مسند موسی قرار می گیرد و حسین در کرسی فرعون. این صحنه سازی لف و نشری را در روان انسان خلق می کند که می گوید، همان طوری که تقدیر بر ناکامی فرعون رفته بود، حسین هم شکست خورد؛ و از سوی دیگر همان طوری موسی نجات یافت، یزید هم پیروز گردید. خواننده اگر بخواهد و یا نخواهد چنین انطباعی در لا شعور او ایجاد می گردد. می گویند در عصر شاهی نویسنده ای کتابی نوشته بود و آن را به شخصی نسبت داده بود که قرن ها پیش می زیست. یک پژوهشگر منصف در آن سوی خط دیورند هنگام تحقیق روی تاریخ تحریر کتاب که جمعه 16 جمادی الثانی 1141 هـ ق درج شده بود، دریافته بود که 16 جمادی الثانی 1141هـ ق روز دوشنبه بوده است نه روز جمعه. برای سنجش روایات هم می شود به متود ریاضی و فلکی اتکا نمود که معقولی صریحتر و قاطعتر از آن نمی توان یافت. از آنچه گفتیم به این نتیجه می رسیم که یگانه روزه ای که در تورات ذکر شده، شریعت یهودیان آن را واجب دانسته، تمامی یهودیان به آن معتقد بوده و تا امروز به آن پابند بوده اند روزه یوم کیپور و یا عید غفران آن ها می باشد. این روزه در روز دهم ماه اول تقویم شان گرفته می شود و واژه عاشورا از همین جا نشأت می کند. از سوی دیگر این روز با رسیدن پیامبر اسلام به مدینه نیز مطابقت داشته است. خلاصه سخن، عاشورای دهم محرم با این روز پیوند داشته نه با عید فصح و غرق شدن فرعون و لشکر و خانواده او. یهودیان این جشن را برای هفت روز تجلیل می کنند که روز نخست آن در وسط ماه نیسان تقویم یهودی قرار دارد؛ به این مفهوم که عاشورایی در این جشن در کار نیست. روزی که فرعون غرق گردید و موسی نجات یافت غیر از آن روزی بوده که یهودیان مدینه مقارن هجرت پیامبر آن را روزه گرفته بودند، و سالروز غرق فرعون و نجات موسی در 23 رمضان همان سال اول هجری تجلیل می گردید؛ تجلیلی که روزه شرط آن نبوده است. آنچه به اندیشه تغلب در فرهنگ ما مشروعیت بخشیده ایجاد چنین ذهنیت سازی هایی بوده است که باید در جهت توضیح و تبیین آن کوشید. این جهاد اکبر ما است!
[1] – محمد عجاج الخطیب، السنة قبل التدوین، القاهرة: مکتبة وهبة، 1988م. ص 188-189
[1] – صحیح البخاری، حدیث شماره 3397
[1] – سليمان بن أحمد الطبراني، المعجم الکبیر للطبراني، القاهرة: مكتبة ابن تيمية، ج 12، ص 50
[1] – ابن تیمیه در کتاب علم الحدیث، و همچنان در مجموع الفتاوى (18/22) خویش می گوید: “فان جميع أهل العلم بالحديث يجزمون بصحة جمهور أحاديث الكتابين”. ترجمه: “همه علمای حدیث بر صحیح بودن بیشترین احادیث صحیح بخاری و مسلم به صورت جزم باور دارند”. علم الحديث، تقي الدين إبن تيمية، بيروت: دارالكتب العلمية، 1985م. ص 14
[1] – أبى الفرج عبد الرحمن بن علي بن الجوزي، کتاب الموضوعات، ضبط وتقديم وتحقيق عبد الرحمن محمد عثمان، المدينة المنورة: المكتبة السلفية، 1966 م. ص 106
[1] – https://www.history.com/topics/holidays/yom-kippur-history
[1] – http://www.jesuswalk.com/moses/3_passover.htm
[1] – نور الدين علي بن أبي بكر الهيثمي، مجمع الزوائد ومنبع الفوائد، لبنان: دار الكتب العلمية: بيروت، ج 3، ص 187
[1] – محمود باشا الفلكي، نتائج الأفهام في تقويم العرب قبل الإسلام، ترجمة: أحمد زكي أفندي، بولاق: المكتبة الأميرية، 1305 هـ. ص ص 10-20
[1] – ابوموسی اشعری، حدیث شماره 2005 بخاری و شماره 1131 مسلم.
[1] – ابو ريحان محمد بن أحمد البيروني، الآثار الباقیة عن القرون الخالية، بيروت: دار صادر، 1992، ص 328-331
[1] – ابو ريحان محمد بن أحمد البيروني، الآثار الباقیة عن القرون الخالية، بيروت: دار صادر، 1992، ص 328-331
[1] – عرفان محمد حمور، شهور العرب ومواقعها من الفصول الطبیعیة، القاهرة: دارالكتب العلمية، 2006م. ص 100