فرمانده خنجر فرزند محمداسلم در یک خانواده متدین در سال ۱۳۴۵ در استان پنجشیر شهرستان دره و قریه عبدالله خیل دیده به جهان گشود.او در سن ۷ سالگی شروع بر دروس دینی نزد عالمان دین در آن زمان نمود با گذشت این دوره وارد مکتب شد و تا صنوف پنجم در قریه و قصبات مکتب را ادامه داد.
هنگامیکه نظام کمونیستی شوروی روی کار آمد و جهاد افغانسان علیه آن نظام اعلام شد و در سال ۱۳۵۷ در نقاطی از افغانستان این روند شروع به فعالیت های نظامی نموده فرمانده خنجر در آن زمان سرگرم دروس دینی و مکتبی خود بود. او صفت پنجم مکتب بود که اوضاع کاملاً بر هم خورد و مردم غیور افغانسان بخصوص مردم سلحشور پنجشیر شروع به قیام های مردمی نمودند فرمانده خنجر در سال ۱۳۶۱ که فقط شانزده سال سن داشت وارد نبرد های مجاهدین شد. او روایت میکند: (که در میان مجاهدین آن زمان ما جدیدً خط بروط کشیده بودیم و نسبت به شوق و علاقه ایکه با مجاهدت داشتیم و خود را بدفاع از ارزشها و نوامیس ملی مسول میدانستیم ایستادگی نمودیم). شروع کارنامه های فرمانده از این جا آغاز میشود.
در نخستین دور پیوستن او با مجاهدین که هجوم روس ها در سراسر پنجشیر بود فرمانده خنجر با گروپ از مجاهدین در کوهای عبدالله خیل سنگر گرفته و اولین کمین را در سمت پیتاو عبدالله خیل به فرماندهی قومندان مرزامحمد شهید وارد بدشمن نمودن در نتیجه تلفات سنگینی را عساکر روس متحمل شد.
حضور پور رنگ او در یکی از نبرد های دیگر که در (عبدالله خیل_تَی شَخ) قرار داشت و روایت میکند (باتعدادی از مجاهدین دشمن را مورد کمین قرار دادیم در اولین ضربه تعداد زیاد شان تار و مار شد و بعدً حمله نمودیم بالای شان دشمن از ساحه فرار کرده و وارد خانه های مسکونی قریه منجنستوه شد از این میان پنج میل اسلحه که شامل کلاشنکوف و یک میل کله کوف میشد بدست آوردیم) ناگفته نماند که اولین اسلحه دست داشته اش از آن زمان که در تقابل با روس ها قرار داشتند دشمن را از بین برده و از نزد آن گرفته است که تا اکنون نزد پسرانش موجود می باشد.
هنگامیکه قومندان مرزامحمد مسول قطعات عبدالله خیل از سوی احمدشاه مسعود گماشته شد فرمانده خنجر بر یک مدت دروس نظامی را تحت نظر آنان به پیش برده و نظر به اینکه جبر زمان ایجاب می کرد وارد دروس نظامی شود، فرمانده استعداد و شوق و علاقه ایکه در نظام داشت به حیت مسول دلگی هشت نفری قرار گرفت. او در نبرد های بی شماری در جنگ های چریکی با قومندان مرزامحمد در کوهای عبدالله خیل در مقابل روس ها رزمیده و شجاعتش در آن سن و سال کم قابل افتخاری بشمار میرود.
نامبرده مدت دوماه تعلیمات نظامی و مسلکی سلاح سقیله ۸۲ را آموخته و بعد از آنکه فارغ شد یکی از قومندانان سقیلوی ۸۲ چی قرارگاه عبدالله خیل گماشته شد.
روایت وی: “روزی در در مرکز ولسوالی دره تمام قومندانان سقیلوی ۸۲ چی طبق فرمان احمدشاه مسعود در آنجا جمع شده بودند و از آن میان بهترین نشان زن را باید شناخت! در این آزمون هریک بنوبت خود نشانی که گذاشته شده و هر یک مکلف میباشد تا آن نشان را مورد اصابت مرمی ۸۲ قرار دهد و خوشبختانه یگانه شخصی میباشد که آن نشان را هدف قرار میدهد و از سوی احمدشاه مسعود مورد تشویق قرار میگیرد آنجا می باشد که یکی از چند بهترین های ۸۲ چی پنجشیر معرفی میشود”.
به همین منوال بعد از سپری نمودن فعالیت های چشم گیر دوره جهاد وارد مبارزه با دولت کمونیستی وقت در فرقه چهل نهرین به حیث یکی از قومندانان سقیلوی میشود. بعد از درگیری های شبانه روزی ایکه داشتند از سوی نظام کمونیستی مورد اصابت آوان قرار گرفته و بتعداد ۳۶ چره زخم عمیق برداشه و تحت مراقبت جدی داکتر عبدالله عبدالله با سپری نمودن یک هفته در حالت کوما قرار داشته که با گذشت زمان بیشتر صحت یاب میشود.
فرمانده خنجر قبل از فتح کابل وارد قطعه مرکز تحت فرماندهی قومندان قسیم دره شد. با مرور زمان نظر به فعالیت های عالی که داشت به حیث قومندان کندک قطعه مرکز تعیین شد. او در ولایات کابل، بامیان، لغمان بغلان، پروان، کاپیسا ایفای وظیفه نموده است.
نقش فرمانده خنجر از مقاومت اول الی مقاومت دوم!
در مقاومت اول: بعد از آنکه حکومت مجاهدین بشکست مواجه شد و پنجشیر از سوی طالبان بشدت محاصره شده فرمانده خنجر در آن زمان بحیث معاون فرمادهی قرارگاه عبدالله خیل تعیین شده بود. خطوط دفاعی از طرف نیروهای قهرمان ملی احمدشاه مسعود در دالانسنگ و خاواک پنجشیر سرو سامان داده می شد. بعد از چندین شبانه روز جنگ در کوتل خاواک پنجشیر ادامه داشته و خطوط مقدم جنگ بشکست مواجه میشود آنجا می باشد طبق فرمان احمدشاه مسعود نیروه تازه نفس از طرف قومندان گدامحمد خالد فرمانده فرقه پنجشیر برای بازپس گیری آن سنگر از لوای دره و لوای حصه اول مطالبه میشود فرمانده خنجر با نیروهای تحت امرش منحیث سرپرست قرارگاه عبدالله خیل حرکت بر سمت کوتل خاواک میکند یک سمت جنگ بدوش جنرال مومن شابه فرمانده لوای حصه اول و سمت دیگری بر لوای دره بر دوش فرمانده مرزارحیم میباشد. این برابر بر روزی است که در اولین اقدام فرمانده خنجر با نیروهای تحت امرش حمله را بالای پُسته سیاه کوه برای بازپس گیری انجام میدهند که آن نبرد نفس گیر و طاقت فرسا دشمن با استفاده از اسلحه ی سبک و سنگین و طیاره های بم افگن از صبح الی شام ادامه پیدا کرده و خوشبختانه با افرادش در اولین موقع موفق بر تسخیر آن سنگر میشوند که اولین افرادی بودند پُسته دشمن را تسخیر کردند. طالبان در اولین موقع برای بازپس گیری پُسته سیاه کوه که ملا عبدالغنی برادر فرماندهی نبرد آنها را بر دوش داشت در چندین ضد حمله ی که بالای این ها انجام دادند بدون کدام دستاورد منجر به شکست شده و ملا عبدالغنی برادر همرا با ۳۰۰ تن از نیروهایش پا به فرار میگزارند و متباقی نیروه دشمن تار و مار میشوند. فرمانده بعد از فتح آن سنگر نفس گیر با یارانش بر قرارگاه برمیگردند سپس از سوی احمدشاه مسعود قهرمان ملی کشور بحیث راّیس ارکان لوای دره بر رتبه دگروالی گماشته میشود.
به همین منوال فرمانده در دوران ۲۰ سال جمهوریت وارد اوردوی ملی افغانستان شد که او به حیث افسر در قسمت های از کابل اللخصوص ولسوالی موسوی و خاصن در موسی قلعه ولایت هلمند فعالیت خود را در مقابل طالبان به نمایش کشاند، سرانجام در حکومت اشرف غنی تقاعد داده شد.
در مقاومت دوم: با روی کار آمدن گروه اشغالگر طالبان و مسلط شدن حکومت تک رو و خود خواه بالای سرزمین ما افغانستان بخصوص پنجشیر فرمانده خنجر مسول استاد تعلیمات نظامی قرارگاه عبدالله خیل که صدها تن از نیروهای مقاومت را آموزش و سرو سامان های نظامی داده بود با گذشت اینکه خطوط جنگی در پنجشیر بشکست مواجه شد فرمانده با گذشتاندن زحمات زیادی وارد صحنه عمل با جمله مقاومت گران این حیطه میشود که نخستین نبرد او در سال روان بتاریخ ۱۴۰۱/۲/۱۷ در منطقه عبدالله خیل صورت گرفت فرمانده در این نبرد مسول تمامی این نیروهای جنگی بود. او با شلیک سلاح سقیله ۸۲ در این دره مرد خیز به فرق طالبان پرداخته و در نخستین شلیکش شش تن از افراد طالبان مورد هدف قرار داده میشود در نتیجه بیشتر از صد تن از نیروهای آنان را تار و مار کردند که میتوان بزرگترین جنگ مقاومت دوم عنوانش کرد در خطوط جنگی دروازه های پنجشیر سلاح سقیله ۸۲ شلیک نشده بود که در نبرد آنان مورد استفاده قرار گرفت.
روایت یکی از طالبان؛ “خنجر اصلآ مسلمان نیست شما دانید و خدای تان ما در ۲۰ سال جنگ ما این اسلحه را مورد استفاده در مقابل امریکایی ها قرار ندادیم که خنجر با این، مجاهدین مارا هدف قرار داده و آنان را شریشک کرد.”
اینجا بود که شهامت فرمانده خنجر بار دیگر زبانزد مردم عام و مقاومتگران پنجشیر شده و از سوی رهبری جبهه مقاومت ملی منحیث فرمانده قرارگاه عبدالله خیل گماشته شد. فرمانده با سرو سامان دادن به نیروهای جنگی علیه طالبان پرداخته و جنگ دوم عبدالله خیل را بتاریخ۱۴۰۱/۶/۸ همراه با فرمانده ملک دره فرماندهی میکنند آن نبرد از ساعت ۵ صبح الی ۵ عصر ادامه پیدا کرده که تعداد زیادی دشمن تار و مار شده و آنان را بسرعت تا منطقه میدوانند که فردای آن روز، فرمانده با یارانش حمله هجومی راه میندازند بالای پُسته دشمن در منطقه خواجه که بار دیگر آن نبرد سخت و نفس گیر از ۵ صبح الی ۵ عصر ادامه پیدا میکند دو پُسته آنان کاملاً از بین رفته و گرفته میشود که تلفات سنگین را به دشمن وارد میکنند.
این سه جنگ مشهور عبدالله خیل بود که طالبان تصامیمی را اتخاذ کردند که منجر به نیروه کَشی ده الا دوازده هزار عساکر بالای پنجشیر شد و بیشترین آنان بالای قریه و قصبات عبدالله خیل شد. فرماندهی آنان را ملا ذاکر هلمندی و ملا شیرین قندهاری و دهاتن از دیگر فرمانده هان مشهور شان بر عهده داشتند.
فرماندهی طرف نیروهای مقاومت را فرمانده ملک و فرمانده خنجر بر عهده داشتند. بتاریخ ۱۴۰۱/۶/۱۹ جنگ آغاز شده و مدت سه شبانه روز دوام یافت که در این نبرد نفس گیر مقاومت گران با شکم گرسنه و تشنه با روحیه و عزم راسخ می جنگند بیشتر از دوازده صد طالب را بشمول ملا ذاکر هلمندی و ملا شیرین قندهاری از بین میبرند و سرانجام با ۳۷ تن از یاران با وفایی خود بتاریخ ۱۴۰۱/۶/۲۲ به عمر ۵۵ سالگی که بیشتر عمر خود را صرف مبارزه و جنگ علیه ظلم و استبداد نمود سرانجام بدرجه رفیع شهادت میرسد و شربط شهادت را مینوشد.