تحلیل و تبصره سیاسی

جهاد افغانستان و استقلالیت سیاسی مطالعه موردی؛ جمعیت اسلامی و دولت مجاهدین (1336 – 1381)

نویسنده: دکتر هجرت الله جبرئیلی


چکیده
این مقاله در پی مطالعهٔ استقلال سیاسی در دوران جهاد افغانستان و دولت مجاهدین می‌­باشد. از نظر روش‌­شناسی تأثیرات نظام بین­‌الملل را به چگونگی استقلال و عدم استقلال مجاهدین و هم‌چنان نوع نگاه آن­ها به نظام بین الملل را تأثیرگذار می‌­داند. از آنجائی‌­که دامنهٔ رهبری جهاد افغانستان در دو گسترهٔ مذهبی سنی و شیعه بسیار پهن‌­دامن است. به مطالعهٔ موردی استقلال جمعیت اسلامی در دوران جهاد و رهبری دولت مجاهدین پرداخته است. این مقاله با یک مقدمه شروع، سپس با مفهوم‌­شناسی مفاهیم کلیدی ادامه یافته، در متن مقاله نظام بین­‌الملل حاکم را از نظر دانش روابط بین الملل تعریف نموده و نوع نگاه استاد شهید برهان الدین ربانی را با روی‌کرد حنفیان جدید به نظام بین‌­الملل بررسی نموده است. سپس نمونه­‌های از رویدادهای را که نمایان‌گر استقلال مجاهدین در دروان جهاد و دولت مجاهدین در گستره‌­های مبانی فکری،  فرماندهی جنگ، سیاست داخلی و سیاست خارجی برجسته­سازی نموده تا اسقلال مجاهدین را نمایان سازد.
کلید واژه‌­ها: جهاد، جهاد افغانستان، دولت مجاهدین، استقلال سیاسی.
مقدمه
جهاد افغانستان، یکی از درخشان­‌ترین صفحات تاریخ کشور را می­‌سازد. انقلابی که اکثریت قاطع ملت از آن پشتیبانی نمودند و سر انجام آن را به عرصهٔ کامیابی و دولت­‌سازی رساندند. جهاد افغانستان از فرهنگ اسلامی و جهادی افغانستان انگیزه و مشروعیت اصلی خود را اخذ می­‌نمود و در کنار آن از نهضت­‌های بین‌­المللی آزادی‌­بخش اسلامی و … متأثر بود. پس از آن‌که در عرصهٔ دولت­‌سازی و حکومت­‌داری خوب مجاهدین به مشکلات پرشمار برخوردند و قدرت‌­های بزرگ مانع رشد و کمال دولت مجاهدین شدند، استقلال جهاد و دولت مجاهدین از سوی رقیبان آن مورد پرسش قرار گرفت. از آنجائی‌­که درخت جهاد افغانستان بسیار ریشه ­دار و گشن است، شاخه­‌ها و میوه‌­های آن در روزگار آیندهٔ افغانستان تأثیرگذار خواهد بود. نخستین چیزی که باید بررسی و روشن شود، استقلال این حرکت بزرگ است.
در این مقاله از نظر تئوریک در گام نخست کلید­واژه‌­های جهاد،‌ جهاد افغانستان، استقلال سیاسی و دولت مجاهدین مفهوم‌­شناسی شده و ار تاریخ جهاد دوره‌­بندی نو ارایه گردیده است. در گام دوم نوع نگاه رهبران جهاد و رئیس دولت مجاهدین به نظام بین المللی، با رویکرد حنفیان جدید مورد بررسی قرار گرفته است. در گام سوم  تأثیرات نوع نظام بین­‌الملل حاکم بر آن دوره­‌ها و تأثیرات آن بر تصیم‌­گیری‌­های رهبران جهاد و دولت مجاهدین در سه دورهٔ نهضت اسلامی، جهاد و دولت مجاهدین بررسی تئوریک شده است. در گام چهارم از حامیان مجاهدین دسته­‌بندی ارایه شده است. در گام پنجم نمونه‌های از استقلال در مبانی فکری و تئوریک مجاهدین، تصامیم در رهبری و برنامه‌­ریزی و فرماندهی جنگی، ‌تصامیم در سیاست داخلی و سیاست مجاهدین و دولت مجاهدین مطالعه موردی شده و استقلال عمده و نسبی مجاهدین به نمایش گذاشته شده است.

مفهوم­‌شناسی
مفاهیم کلیدی این نبشته را واژگان زیرین می­‌سازند: جهاد، جهاد افغانستان، دولت مجاهدین، استقلال سیاسی. تک تک این واژه‌­ها از بهر آشنایی بیشتر نسل سوم جهاد، بررسی می‌­­گردد.
یک. جهاد
سه تبار اندیشه‌­ای انگیزه‌­بخش و منبع مشروعیت جهاد افغانستان بود: اندیشهٔ کلاسیک اسلامی، اندیشهٔ جدید اسلامی و تجارب جهادی تاریخی مردم افغانستان در برابر متجاوزین، به ویژه استعمار انگلیس. بزرگ­ترین سنت فقهی تأثیرگزار بر جهاد افغانستان، را مذهب حنفی تشکیل می‌­دهد. اکثریت شهروندان کشور از هزار و چهارصد سال پیش سبک زندگی اسلامی حنفی را پذیرفته‌­اند و حیات اسلامی خویش را با آن تنظیم می‌­نمایند. بنیادگذاران نهضت اسلامی افغانستان همه دانش­‌آموخته‌­گان مذهب حنفی و پیروان این مذهب بودند. از سوی دیگر، نخستین فتاوای جهاد از فراز محراب و منبر مساجد برخاست که این منابر در اختیار حنفیان بود. بماند جایگاه شیعیان جعفری افغانستان که نقش آنان نیز در جهاد کشور قابل ستایش و فراموش ناشدنی است.
جهاد در فقه حنفی، از جمله بزرگ­ترین عبادات است که در ادای جهاد خلوص و پاکیزگی نیت لازمی است (ابن نجیم، 1980،ج1، ص 23). جهاد در برابر دشمنان رکنِ از ارکان اسلام است (الحدادی،1332 ج6، ص 65). جهاد از دیدگاه فقه حنفی، رهبانیت امت اسلامی و اشتغال به عملی است که اوج و قلهٔ دین به شمار می­رود. با جهاد است که انسان به برترین درجه تکامل یعنی شهادت می­رسد.  در جهاد امر به معروف و نهی از منکر است. جهاد ویژگی امت اسلامی است (الشیبانی، بیتا، ج1، ص 23). بنابراین، امت اسلامی، «امت جهادی» است.
جهاد در فقه حنفی عبارت از «دعوت به سوی دین حق و جنگیدن با جان و مال با کسانی است که از پذیرش دین امتناع می­کنند؛ وَالْجِهَادُ هو الدُّعَاءُ إلَى الدِّينِ الْحَقِّ وَالْقِتَالُ مع من امْتَنَعَ عن الْقَبُولِ بِالنَّفْسِ وَالْمَالِ (ابن نجیم حنفی، بیتا، ج5، ص 76)». ابن کمال حنفی از جهاد تعریفی با دامنهٔ گسترده ارایه کرده است که به حال جهاد افغانستان صدق می­‌کند. از نظر او جهاد عبارت از «هزینه کردن توانایی در جنگ در راه خداوند به گونهٔ مستقیم یا به وسیله مال، رأی یا افزودن به لشکر مسلمین و روش­های غیر از این است؛ بذل الوسع في القتال في سبيل الله مباشرة، أو معاونة بمال أو رأي، أو تكثير سواد، أو غير ذلك (ابن عابدین، بیتا، ج4، ص 295).»

جهاد از نظر امام ابوحنیفه رحمه الله در هر حال که مسلمانان توانائی آن را داشته باشند، فرض است. بر خلاف امام سفیان ثوری رحمه الله که فقط زمانی جهاد را بر مسلمانان واجب می­داند که جنگ را کفار آغاز کرده باشند و بر مسلمانان دفاع واجب می­گردد (الشیبانی، بیتا، ج1، ص 87). فرضیت جهاد با آیه: فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ ﴿التوبة: ٥؛ مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید. و با حدیث: «الْجِهَادُ مَاضٍ إلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ »؛ جهاد تا روز قیامت ماندگار است. در این حدیث سخن از جاودانگی جهاد است. بنابراین فرضیت آن استنباط می‌­گردد.
جهاد در فقه حنفی دو صورت دارد: فرض کفائی و فرض عین. جهاد در صورتی فرض کفائی است که جماعتی از مسلمین هدف جهاد را که عبارت از اعزاز دین و دفع شر از بندگان خداست، را بر آورده سازند، در این صورت فرضیت جهاد از عهدهٔ دیگر مسلمانان ساقط می­‌گردد. جهاد در صورتی فرض عین می‌گردد که نفیر عام از طرف امیر مسلمانان وجود داشته باشد و با آیه ذیل ثابت می‌­گردد: انفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا وَجَاهِدُوا بِأَمْوَالِكُمْ وَأَنفُسِكُمْ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَّكُمْ إِن كُنتُمْ تَعْلَمُونَ ﴿التوبة: ٤١؛ (همگی به سوی میدان جهاد) حرکت کنید؛ سبکبار باشید یا سنگین بار! و با اموال و جانهای خود، در راه خدا جهاد نمایید؛ این برای شما بهتر است اگر بدانید!
صورت­‌بندی فرضیت عینی جهاد، در هنگام نفیر عام به گونه­یی است که هرگاه به یکی از سرزمین­‌های اسلامی ، کفار تجاوز نمایند، در صورتی که قدرت دفاع داشته باشند، بالای همه فرض می‌­گردد. در این صورت بالای کشور هم­مرز آنان، جهاد فرض نیست، در صورتی که نیاز به سرزمین هم‌­مرز پیدا شود، بالای آنان نیز جهاد فرض می‌­گردد. فرض شدن جهاد بالای کشور دومی، دو صورت دارد یا این که کشور هم‌­مرز، ناتوان از مقاومت در برابر دشمن است یا این که تنبل­اند و فرهنگ جهادی ندارند. در این صورت جهاد بالای کشور همسایه نیز فرض می‌­گردد. این فرضیت به ترتیب به کشورهای دیگر مسلمان نیز سرایت می‌­کند تا آنجا که بر جمیع اهل شرق و غرب اسلامی به تدریج فرض عین می‌­گردد. در صورتی که تهاجم دشمن گسترده باشد، جهاد چنان به فرض عین تبدیل می­گردد که برده بدون اجازهٔ بادار و زن بدون اجازهٔ شوهر حق اشتراک به جهاد را می­داشته باشد (البابرتی، بیتا، ج7، ص 435 –  437).
این نظریهٔ جهادی و سیاست دفاعی در فقه حنفی، فرضیهٔ مقاله «جهاد افغانستان و استقلال سیاسی» را با در پیش گرفتن رویکرد حنفی جدید می‌سازد.
در صورت‌­بندی دیگر، جهاد دو صورت دفاعی و ابتدائی (تهاجمی) دارد. جهاد در اسلام یک امر تدریجی مطابق تواناشدن مسلمانان بوده است. در ابتدا حضرت پیامبر اعظم  مأمور به بخشش و اعراض از مشرکین بود: فَاصْفَحِ الصَّفْحَ الْجَمِيلَ ﴿الحجر: ٨٥؛ پس، از آن‌ها به طرز شایسته‌ای صرف‌نظر کن (و آن‌ها را بر نادانی­‌های‌شان ملامت ننما)!
فَاصْدَعْ بِمَا تُؤْمَرُ وَأَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكِينَ ﴿الحجر: ٩٤؛ آنچه را مأموریت داری، آشکارا بیان کن! و از مشرکان روی گردان (و به آنها اعتنا نکن)!
سپس، مأمور به دعوت کافران به سوی دین حق به وسیله موعظه و مجادلهٔ نیکو شد: ادْعُ إِلَىٰ سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَن ضَلَّ عَن سَبِيلِهِ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ ﴿النحل: ١٢٥؛ با حکمت و اندرز نیکو، به راه پروردگارت دعوت نما! و با آن­ها به روشی که نیکوتر است، استدلال و مناظره کن! پروردگارت، از هر کسی بهتر می‌داند چه کسی از راه او گمراه شده است؛ و او به هدایت‌یافتگان داناتر است.

هنگامی‌که حضرت پیامبر اعظم  در مدینه ساکن شد و دولت­‌شهر مدینه را تشکیل داد، آیهٔ قتال نازل شد و جهاد دفاعی مشروعیت یافت. این در صورتی بود که آغاز به جنک توسط مشرکان صورت گرفته باشد: أُذِنَ لِلَّذِينَ يُقَاتَلُونَ بِأَنَّهُمْ ظُلِمُوا وَإِنَّ اللَّهَ عَلَىٰ نَصْرِهِمْ لَقَدِيرٌ ﴿الحج: ٣٩؛ به کسانی که جنگ بر آنان تحمیل گردیده، اجازه جهاد داده شده است؛ چرا که مورد ستم قرار گرفته‌اند؛ و خدا بر یاری آن­‌ها تواناست.
فَإِن قَاتَلُوكُمْ فَاقْتُلُوهُمْ كَذَٰلِكَ جَزَاءُ الْكَافِرِينَ ﴿البقرة: ١٩١؛ پس اگر با شما پیکار کردند، آن­ها را به قتل برسانید! چنین است جزای کافران!
هنگامی دولت اسلامی نبوی، در مدینه قوی گشت، جهاد ابتدائی یا تهاجمی در برخی از برهه­ها با انتخاب رئیس دولت، نیز فرض  گردید: فَإِذَا انسَلَخَ الْأَشْهُرُ الْحُرُمُ فَاقْتُلُوا الْمُشْرِكِينَ ﴿التوبة: ٥؛ (امّا) وقتی ماه‌های حرام پایان گرفت، مشرکان را هر جا یافتید به قتل برسانید؛
هنگامی که دولت اسلامی قوی­تر گشت و بنیان­های آن استوار گشت، فرمان الهی بر آغاز جنگ توسط مسلمانان در هر زمان و مکانی فرودآمد: وَقَاتِلُوهُمْ حَتَّىٰ لَا تَكُونَ فِتْنَةٌ وَيَكُونَ الدِّينُ كُلُّهُ لِلَّهِ ﴿الأنفال: ٣٩؛ و با آن­ها پیکار کنید، تا فتنه [= شرک و سلب آزادی‌] برچیده شود، و دین (و پرستش) همه مخصوص خدا باشد! و اگر آنها (از راه شرک و فساد بازگردند، و از اعمال نادرست) خودداری کنند، (خداوند آنها را می‌پذیرد؛) خدا به آنچه انجام می‌دهند بیناست (البابرتی، بیتا ، ج7، ص 437).
مسألهٔ مهم دیگر، اهداف جهاد در فقه سیاسی حنفی است. در فقه حنفی اهداف جهاد، عبارت از: امر به معروف و نهی از منکر و رفع شرک، هم‌کاری با مسلمانان ضعیف و ناتوان، ‌به وسیلهٔ دفع مشرکان از آن­‌ها، رهنمائی مشرکان به اسلام،‌ اعزاز دین، حفظ قوت و شوکت مسلمانان، مقهور ساختن مشرکان می­‌باشد. در صورتی که مسلمانان نتوانند شوکت دشمن را در هم بشکنند، در این صورت حفظ قوت و شوکت مسلمانان در اولویت سیاست دفاعی قرار می‌­گیرد. گاهی هدف جهاد داخل شدن به سرزمین مشرکان یا دارالحرب، از بهر اعزاز دین است (الشیبانی، بیتا، ج1، ص 29، 188، 191، ج3، ص 894‌).
دومین تبار اندیشه­ای که برای جهاد افغانستان مشروعیت­بخش و انگیزه­بخش بود، اندیشهٔ جدید یا معاصر اسلامی بود. کلان­ترین نمایندهٔ تبار اندیشه جدید اسلامی که بر نهضت اسلامی و جهاد افغانستان تأثیر­گذار بود، اندیشه­های جماعت اخوان المسلمین بود. امام حسن البناء بنیان­گذار و نخستین مرشد جماعت اخوان المسلمین رسالهٔ بنام «جهاد» دارد. او در این رساله با آیات و روایات و آراء فقهی به اثبات جهاد و ترغیب مسلمانان به جهاد می­پردازد.  او در رسالهٔ «جهاد» زیر عنوان «جهاد بر هر مسلمانی فرض است» می­نویسد: «خداوند جهاد را قاطعانه بر هر مسلمانی واجب کرده و هیچ راه گریزی از آن نگذاشته است. همچنین بیش از هر چیزی به جهاد تشویق می­کند. پاداش مجاهدان و شهیدان در نزد خدا چنان بالاست که هیچ کس جز جهادگران و پیروان­شان به آن مقام نمی­رسد. مسلمانان در دنیا خوار و ذلیل­اند، مگر این که جهاد را در راه خدا آغاز کنند تا رهایی یابند (البناء،‌ 1388، ص 301). »
در مورد هدف جهاد می­نویسد: «اخوان المسلمین بر انگیختن روحیهٔ نمونهٔ اسلامی را در میان امت می­خواهد تا نظام اسلامی پیشوا و راهنما باشد؛ و مردم آن را دولت قرآن بدانند؛ رنگ قرآنی داشته باشد، و از آن توشه برگیرند. مردم به این نظام فراخوانده می­شوند؛ در راه اش جهاد می­کنند و مال­ها و جان­ها فدای آن می­شوند (البناء ،1388، ص 368).»
برابر با نوشتهٔ استاد شهید ربانی، پوهاند غلام محمد نیازی معتقد به مبارزهٔ مجاهدانه بود:« او معتقد بود برای سرنگونی رژیم فاسد و بنیانگذاری دولت اسلامی سنگرداران اسلام نباید از دور منتظر فروریختن کاخ­های استبداد باشند، بلکه خود شان در اعماق سنگر­های دشمن در آیند زلزله، ایجاد کنند و آنگاه بنیان فساد را از داخل ویران و به روی آن مبنای شکوهمند اسلامی را اعمار نمایند. چون احساس نمود دیگر صفی از رزمندگان تربیت­شده به میان آمده­اند، در هر نوع شرایطی به مبارزهٔ خستگی­ناپذیر خویش ادامه دهند. دعوت علنی را در ملأعام هدایت داد و « شب­نامهٔ جهاد» اولین پیام علنی بود که در میان مردم پخش شد (ربانی، 1365: 13 و 26).
در این جا فرازهای از نظریات استاد شهید برهان الدین ربانی از بنیاد گذاران نهضت اسلامی، رهبر جمعیت اسلامی و رئیس دولت مجاهدین را در باب جهاد می­آوریم تا درک بیشتری تیوریک از جهاد داشته باشیم.
استاد شهید ربانی در سال 1349 در شمارهٔ دوم و سوم مجله شرعیات تحت عنوان «آزادی از دیدگاه اسلام» می­نویسد: «آزادی­های فردی و مبارزه بر ضد تلاش­های استعماری که هدف آن محکوم ساختن افراد و جوامع است، از مهم­ترین نقاط تعالیم پرمایه اسلام است.»
«اسلام برای از بین بردن محکومیت­های فردی، و رفع مظالم اجتماعی که مانع رشد و ظهور حریت­های انسانی گردد، توصیه­‌های اکید نموده و پیروان خویش را مکلف می­‌داند، به عنوان رهایی بندگان خداوند از زیر یوغ اسارت و بندگی در همه مظاهر و اشکال آن جهاد کند و در این جهاد مقدس هدف آنان کشورگشایی و گشودن مرزهای تأمین منافع پلید مادی نباشد؛ بلکه در راه خدا و برای برتری نام خدا؛ یعنی در راه پخش و تعمیم حاکمیت معارف جاویدن اسلام و برای توسعه عدالت اجتماعی و اقتصادی اسلام و به منظور رهایی توده­هایی مردم از محکومیت فکری مادی به عمل آید (ربانی،1396، ص 33).»
«جهاد در فرهنگ دینی ما، تنها ابزاری برای سرکوب یک گروه عصیانگر نیست، بلکه جهاد یک حرکت آزادی‌­بخش برای دفاع از حقوق مظلومین، نشر و پخش حقیقت، دفاع از دین، فرهنگ و ارزش‌­های انسانی است (ربانی،1395 خط رهبر ج5، ص 26)».
«دین سرکوب­گر نیست، بلکه می­‌خواهد در برابر استبداد و استعمارگران مقاومت کند و اجازه ندهد به سرنوشت مسلمانان؛ بی­رحمانه و ظالمانه بازی کنند. این منطق جهاد و مبارزهٔ اسلامی است (ربانی، 1395، خط رهبر ج5،‌ ص 57).»
تبار فکری سوم، مشروعیت­بخش و انگیزه­‌بخش برای جهاد افغانستان، تجارب جهادی تاریخی ملت افغانستان در برابر متجاوزان و استعمارگران بود. درتاریخ‌نگاری ملی افغانستان، مبارزات آزادی­‌خواهانه در برابر یونانی‌­ها، چنگیزی‌­ها و استعمار­گران انگلیس به خوبی برجسته­‌سازی شده بود و به مردم در مکاتب آموزش داده می‌­شد. به این‌گونه فرهنگ جهادی در خودآگاهی ملی مردم ما نقش بارز داشت. استاد شهید برهان الدین ربانی در این مورد می‌ویسد: «حقیقت این است که برای ملت ما جهاد و مقاومت تنها یک حرکت مقطعی نبوده؛ بلکه این حرکت یک جریان تاریخی، فرهنگی، سیاسی و عقیدتی است که در عمق تاریخ ملت ما ریشه دارد و به حیث پایه­‌های اساسی هم­بستگی در بین ملت ما در درازنای تاریخ وجود داشته است. زمانی که می­‌گوئیم جریان جهاد و مقاومت، ریشه­‌ها و عمق تاریخی دارد، نه فقط یک ادعا، که یک حقیقت است. در تاریخ افغانستان، ما هیچ ندیدیم که اردوهای منظم این کشور در برابر قدرت­‌های مهاجم دفاع کنند. از این کشور همیشه کسانی دفاع کرده­اند که به عنوان جریان‌­های ملی و جهادی از متن مردم برخاسته و روی شعار و مقاومت با هم متحد شده و پوز قدرت‌­های متجاوز را به زمین مالیده­‌اند و ما این حقیقت را در زمان تجاوز انگلیس‌­ها و روس­‌ها بر افغانستان عیناً مشاهده کردیم (ربانی، 1395، خطر رهبر ج6، ص 170).

دو. جهاد افغانستان (1353 – 1371)؛
به نظر می­رسد، نخستین کسی که این دانش­واژه را مصطلح ساخت، شهید عبدالله عزام مجاهد فلسطینی باشد. او در کتاب مشهورش زیر عنوان «آیات الرحمن فی جهاد الأفغان؛ نشانهٔ­های رحمان در جهاد افغانستان» که در سال 1985 در ریاض به چاپ رساند و پنج بار زیور چاپ پوشید، اصطلاح «جهاد افغانستان» را به شهرت جهانی و بین­المللی رساند. به این گونه به جهاد امت اسلامی مبدل گشت (عزام، 1985).
نویسنده در مقالهٔ «اندیشه­ها و کارنامه­های سیاسی شهید پوهاند غلام محمد نیازی بنیادگذار نهضت اسلامی» به این نتیجه رسیده است که جهاد در استراتیژی نهضت اسلامی جایگاه خاصی داشته است. مراحل استراتیژیک نهضت اسلامی قرار زیر استنباط شده است:

  • مرحله اول: گسترش آموزه­های نهضت در میان همه اقشار جامعه؛
  • مرحله دوم: هسته­سازی ؛
  • مرحله سوم: صف­سازی و جنبش­سازی؛
  • مرحله چهارم: مبارزات خیابانی؛
  • مرحله پنجم: جماعت­سازی یا سازمان­سازی؛
  • مرحله ششم: جهاد مسلحانه؛
  • مرحله هفتم: دولت­سازی اسلامی؛
    به این گونه «جهاد مسلحانه» ششمین مرحلهٔ استراتیژی نهضت اسلامی بوده است. اگرچه در ادبیات عمومی جهاد افغانستان از «چهارده سال جهاد» سخن می­رود، یعنی این که جهاد از 1357 الی 1371 ادامه داشته است،‌ اما واقعیت این است که جهاد نهضت اسلامی از نخستین قیام مسلحانه در برابر حکومت جمهوری داؤد خان آغاز شده است. طبق این تعبیر از تاریخ جهاد افغانستان، مراحل جهاد افغانستان را چنین می­توان دوره­بندی نمود:

دوره اول: (1353 – 1357)
دوره دوم: (کودتای 7 ثور 1357 – 6 جدی 1358 تجاوز ارتش شوروی)
دوره سوم: (6 جدی 1358 تجاوز ارتش شوروی – 26 دلو 1367 اخراج ارتش متجاوز شوروی)
دوره چهارم: (26 دلو 1367 اخراج ارتش متجاوز شوروی – 8 ثور 1371 ورود فاتحانه مجاهدین به کابل)
در واقع جریان جهاد افغانستان،‌ مجموعهٔ از مبارزات مسلحانه و غیر مسلحانه می‌­باشد که در قالب قیام­‌ها و خیزش‌­های خودجوش مردمی، مبارزات چریکی و جنگ‌­های منظم به رهبری تنظیم­های هفتگانهٔ سنی و نه‌­گانهٔ شیعه  در بازه زمانی فوق انجام پذیرفت. اما جهاد افغانستان را نمی­توان در قالب­های تنظیمی محدود ساخت،‌ چه مجاهدانی بوده­اند که بدون وابستگی به این تنظیم­ها به جهاد خویش ادامه داده­اند. پس جهاد افغانستان در انحصار هیچ قوم ، تنظیم و مذهبی خاصی نیست که افتخار و آزرم آن را به تنهایی به خویشتن خود نسبت دهد، بلکه دورهٔ ویژه از تاریخ و فرهنگ این سرزمین است. همان گونه که استاد شهید برهان الدین ربانی  می­نویسد: «مسألهٔ فرهنگ جهاد و مقاومت و حضور این فرهنگ در بین مردم افغانستان یک حضور گذرا ، مقطعی، محدود به چند شخص و چند گروه و حزب نیست؛ بلکه در عمق باورهای مردم طوری ریشه دوانده که حتی از لحاظ فزیکی و احصائیهٔ نفوس نیز مجاهدین، نسل دیروز و امروز و نسل­های فردای افغانستان را تشکیل می­دهند (ربانی،1395، خط رهبر5،  ص 171).

سه. دولت مجاهدین (1371 – 1380)؛
در ادبیات سیاسی افغانستان، دولت مجاهدین  به دولتی گفته می­شود که پس از رژیم کمونیستی به رهبری حضرت صبغت الله مجددی در 8 ثور سال 1371 آغاز و با انتقال قدرت به استاد ربانی ادامه یافت. دولت مجاهدین به رهبری استاد ربانی تا میزان 1375 در کابل مرکزیت داشت و پس از آن به شمال افغانستان مستقر شد و رسالت مبارزه علیه تجاوز پاکستان در قالب تحریک طالبان را عهده‌­دار شد و در سال 1381 با روی کارآمدن دولت مؤقت حامد کرزی با انتقال قدرت مسالمت­‌آمیز پایان یافت.

سه. استقلال و استقلال سیاسی؛
اگرچه مفهوم استقلال تاریخ‌مندی دیرینه به درازای تشکیل جوامع انسانی دارد. اما این واژه بیشتر پس از پیدایش پدیدهٔ استعمار و استعمارگری غربی در جهان نمود یافت و برجسته شد و مبارزات استقلال­‌خواهانه به گفتمان اصلی مبارزات قرن نزدهم و قرن بیستم تبدیل گردید. بدین­‌گونه درک مفهوم استقلال در قالب نظام بین‌­الملل جدید و پیدایش دولت‌­های سرزمینی و دولت‌­های ملی قابل مطالعه است.
در صورت‌­بندی دولت‌­های ملی، هر دولت متشکل از چهار بخش است: حکومت، حاکمیت، جمعیت و سرزمین با مرزهای مشخص. استقلال بیشتر مربوط به ویژگی «حاکمیت» دولت‌­های ملی می­‌گردد. در فرهنگ علوم سیاسی استقلال عبارت از جدابودن حاکمیت یک کشور از هر نوع سلطه و اقتدار خارجی تعریف شده است. در واقع یک تجمع بشری زمانی از استقلال برخودار است که دستگاه و ارکان آن تجمع بشری دیگر در حال اطاعت و متابعت واقع نشده باشد.
در شناخت دیگر، استقلال یک حق است. حقی که به موجب آن هر کشور در سیاست داخلی یا خارجی خود آزاد است. استقلال خارجی یعنی آزادی عمل در برقراری روابط با سایر کشورها و در باره مسائل خارجی به طور کلی.
استقلال داخلی یعنی آزادی عمل در چارچوب سرحدات کشوری. در نتیجه استقلال داخلی، کشور می­تواند هر نوع قانون اساسی که مایل باشد، تصویب کند و تشکیلاتی اداری خود را به میل خود برقرار نماید و هرنوع قانونی که بخواهد، وضع کند (آقابخشی، افشاری راد،‌1389: 310).

مطالعه نظام بین­الملل در دوران نهضت اسلامی و جهاد افغانستان
در این بخش نظام بین­الملل را از نظر علوم سیاسی و اندیشهٔ سیاسی مجاهدین بررسی می­نمائیم.
الف: نظام بین­الملل از نظر علوم سیاسی؛
از نظام بين‌الملل در دانش علوم سیاسی و روابط بين‌الملل تعاريف گوناگوني وجود دارد. در اين پژوهش نظام بين‌الملل به مفهوم مجموعهٔ از كشور‌ها مي‌باشد كه به مثابه واحد‌هاي مستقل با يك­ديگر وارد ارتباط منظم مي‌شوند و الگو‌هاي رفتاري خاصي ميان آن‌ها پديد مي‌آيد كه تابع قواعد معيني است (روشندل، 1384: 109). رفتار دولت‌ها، نوع نظام سياسي و سياست‌هاي كلان داخلي و رفتار نهضت­ها را از جمله سياست جهادی،  را نمي‌توان تنها با تكيه بر عوامل دروني مورد مطالعه قرار داد. محيط بيروني به­ويژه ساختار قدرت در نظام بين‌المللي نيز بر سمت‌گيري و اهداف و سياست‌هاي آنان تأثیر اساسي دارد.
در دورهٔ که ما می­‌خواهیم استقلال سیاسی جهاد افغانستان و دولت مجاهدین (1336 – 1371) را مورد مطالعه قرار دهیم با مرحله پاياني جنگ سرد (1972 – 1991)  تصادف مي‌كند. اين دوره علي‌رغم ادامه مبارزه‌جويي‌هاي ايدئولوژيك دو ابرقدرت، تفاوت‌هاي بارزي با دوره قبلي جنگ سرد داشت. تجاوز اتحاد شوروي بر افغانستان، قطع گفتگوها براي كنترول جنگ‌افزارها، سرد شدن روابط دو بلوك، موشك‌هاي اروپايي و ابتكار دفاع استراتيژيك، جنگ ستارگان، مشكلات عميق اقتصادي هر دو ابر قدرت از ويژه گي‌هاي دوره اول آن بود. آنچه كه پايان جنگ سرد را تسريع كرد به قدرت رسيدن گورباچوف به عنوان رهبر اتحاد جماهير شوروي بود كه تا فروپاشي اتحاد شوروي ادامه يافت. حوادث مهم اين دوره عبارتند از: پياده‌سازي سياست‌هاي گلاسنوسنت (آزادي انتقاد) و پروستاريكا (بازسازي اقتصادي)، از سوي رهبري اتحاد جماهير شوروي گورباچوف، حادثه چرنوبيل در سال 1986، سقوط ديوار برلين در سال 1989، سقوط اتحاد جماهير شوروي در سال 1991.
در اين ميان ريگان در دوره دوم رياست جمهوري شوروي خود در  سال 1985 در ژنو و در سال 1986 در ريكياويك با گورباچوف ملاقات كرد و نو‌محافظه‌كاران را شگفت‌زده نمود. موضوع ملاقات دوم بحث درباره كاهش زرادخانه‌هاي موشكي مياني در اروپا بود. اين مذاكرات به شكست مواجه شد. سرانجام گورباچوف نتوانست سياست همكاري با غرب و بازسازي اقتصادي و آزادي انتقاد را به خوبي كنترل كند. بنابر‌اين، در سال 1989 دولت‌هاي كمونيست اروپاي شرقي يك به يك سرنگون شدند. در لهستان، مجارستان و بلغارستان اصلاحات دولت گورباچوف باعث پايان صلح‌آميز حاكميت كمونست‌ها و استقرار دموكراسي شد و بلوك شرق همراه با اتحاد شوروي در سال 1991 سقوط نمود (رحيمي، 1391: 218- 220).
جهان در این دوره مجموعهٔ از دولت­های ملی بود که شماری از آنان تحت هژمونی اتحاد جماهیر شوروی زیر عنوان بلوک شرق، شماری از آنان تحت هژمونی ایالات متحده امریکا زیر عنوان بلوک غرب، شماری از کشور­ها زیر عنوان کشورهای غیر منسلک به حیات سیاسی خویش ادامه می­دادند. بلوک شرق و غرب در مواقع گوناگون از کشورهای غیر منسلک، یارگیری می­کردند. بیشتر کشورهای اسلامی، در شمار کشورهای غیر منسلک بودند.

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا