جامعه یهودیان و بازگشت به خویشتن(نا گفته سخنانی در باب کشمکش فلسطینیان و اسرائیلیان)
نویسنده: خواجه بشیر احمد انصاری
در این هفتاد و پنج سالی که از تأسیس اسرائیل میگذرد، شاید هیچ نزاعی به عمق و پیچیدگی آن در جهان معاصر وجود نداشته است که فهم آن را برای امروزیان دشوار می سازد.
یکی از پرسشهایی که باید بدان پرداخت جوهر اصلی این نزاع خانمانسوز و ماهیت اصلی آن بوده است. گروه بزرگی هم در غرب و هم در جهان اسلام ماهیت اصلی این کشمکش را دینی میدانند که دهلهای پر قدرت رسانه ای در غرب نقش مهمی در این راستا بازی نموده اند، و دستهای دیگر محرک اصلی ماجراهای خونین آن را در سیاست جستجو می کنند.
نگاهی عقلانی و دور از عواطف جوشان دینی و ضد دینی به این قضیه، پیش از هر چیز دیگری پای سیاست را در آن دخیل می داند، سیاستی که پیوسته از دین سود برده و آن را طوری که خود خواسته، به کار بسته است.
اسرائیل یگانه یادگار عصر استعمار به شمار میرود، مستعمرهای که در رحم خویش مستعمره میپرورد. زمانی که انگلیسها از خاورمیانه کوچیدند، دولتی را که امروز بنام اسرائیل شناخته می شود، تأسیس نمودند، طرحی که نقش جنبش سکولار صهیونیستی در آن پر رنگ بود. میراث این پروژه استعماری امروز به امریکا رسیده است.
اظهارات رئیس جمهور آمریکا در حمایت مطلق و بی قید و شرط از ماشین جنگی اسرائیل که مایه تعجب خیلی شد، پاسخ خیلی روشنی در این زمینه بوده و ما مدیون او هستیم که زحمت اثبات سرشت رابطه میان امریکا و اسرائیل را از ما برداشت. آقای بایدن در حقیقت سی و هفت سال پیش، زمانی که عضو سنای آمریکا بود و در یکی از جلسات رسمی آن، اسرار ماهیت این رابطه عجیب را با وضوح کامل گشود و پرسشی در این زمینه باقی نگذاشت. وی به صدای بلند اعلام نمود: “If there weren’t an Israel, the United States of America would have to invent an Israel to protect her interests in the region.”
یعنی: “اگر اسرائیل هم وجود نمیداشت، آمریکا مجبور بود برای حفظ منافع خود در منطقه اسرائیلی را اختراع کند”. این عبارت کوتاه در واقع یک دایره المعارف کامل را خلاصه میکند، اما بایدن و همه سیاستمداران آمریکایی میدانند که ایالات متحده آمریکا نیازی به اختراع چرخ و تأسیس اسرائیل دیگری ندارد، زیرا چنین چرخی را انگلیسها اختراع نموده و در خدمت جهان انگلوساکسون گذاشتند.
مسئولیت حمایت مالی و تبلیغاتی و ارتباطات این پروژه استعماری و ادامه آن به دوش لابی صهیونیستی قرار گرفت؛ گروهی که با نهادهای سرمایه و شرکتهای صنعت سلاح پیوندی تنگاتنگ داشته و این پروژه استعماری را تبدیل به یک گاو شیری و یکی از سودآورترین پروژهها ساخته است. شرکتهای تولید اسلحه در آمریکا از طریق تجارت خون و آتش در خاور میانه ملیاردها دالر درامد داشته اند؛ و گفته میشود که هزینه یک راکت کنبد آهنین اسرائیل شصت هزار دالر بوده است که مصرف روزانه آن گاهی صد ملیون دالر تخمین می شود. آنچه بیست و دو سال پیش در افغانستان اتفاق افتاد نمونه دیگری در این راستا بوده، جنگی که شرکتهای تولید سلاح ذینفع اصلی در آن به شمار آمده و صدها ملیارد دالر از جهت آن حاصل نمودند.
از منظر نویسنده این سطور، حالت یهودیان فلسطین شفقت آور است چون آنها چوب سوختی برای یک پروژه خطرناک استعماری در منطقه بوده اند. وقتی یهودیان ریش دار و کلاه پوش یهودی را میبینم که در کنار دیوار ندبه بیت المقدس خود را پس و پیش شور میدهند، تصویر گروه طالبان مدرسه حقانیه در ذهنم تداعی میشود که هردو طیف، بدون آنکه بدانند در جهت یک برنامه استخدام می شوند.
خواجه پندارد که طاعت میکند
لیکن او از معصیت جان میکند
یهودیان سکولار متعلق به لابی شرکتهای سرمایهداری جهانی و شرکتهای تسلیحاتی در تلاشند تا از دین به عنوان ابزاری برای حفظ جامعه یهودی در وضعیت جنگ و خصومت با همسایگان خود در جغرافیا، تاریخ، فرهنگ و تمدن برای همیشه استفاده کنند. از سوی دیگر و با زیرکی تمام جامعه یهودی را به عنوان شیطان مجسم به مردم جهان معرفی مینمایند. انداختن یهودیان در کورههای آدمسوزی آسانتر از انداختن آنها در کوره وجدان جهانی و برانگیختن وجدانهای زنده دنیا در برابر دین، هویت، تاریخ و نژاد این گروه به شمار میرود. جالب این است کشورهایی که در تاریخ به یهودی ستیزی شهره بوده اند همانهایی اند که یهودیان جهان را علیه همسایگان مسلمان شان در خاورمیانه بسیج مینمایند، مسلمانانی که در مقایسه با تمامی تجارب تاریخی یهودیان با دیگران، نسبت به یهودیان مهربانتر بوده اند که تاریخ اندلس، شمال آفریقا و خاورمیانه شاهد زنده این همزیستی می باشد.
خاورمیانه همان طوری که در مقاله دیگری در نیوزویک گفته بودم مهد همزیستی ادیان به شمار میرود.
اگر مشکلات عارضی ای هم در میان پیروان دیانتهای اسلامی و یهودی گاهی رخ داده است، خیلی کمتر از مشکلاتی بوده که در میان خود مسلمانان به وقوع پیوسته است. ملتهای این منطقه چه عرب بوده اند چه فارس، چه کرد و چه ترک روابط خوبی با جامعه یهودیان این حوزه داشته اند. این رابطه ریشهای الهیاتی داشته چون مسلمانان یهودیان را از لحاظ اعتقادی نزدیکترین ادیان به اسلام میدانند. در این راستا همین قدر کافیست که نام موسی علیه السلام در قرآن بیشتر از 130 بار تکرار گردیده است در حالی نام پیامبر اکرم اسلام تنها چهار بار ذکر شده است. موسی بن میمون که او را اثر گذارترین شخصیت دینی پس از موسی علیه السلام می دانند، در دانشگاه قرویین مسلمانان دانش آموخت، به زبان عربی نوشت و در دربار فاتح قدس صلاح الدین ایوبی خدمت نمود. و همین صلاح الدین بود که راه را برای یهودیان بسوی بیت المقدس گشود. کوروش فارسی که نام او دهها بار در عهد عتیق رفته یهویان را از نابودی نجات داد و معبد شان را از تخریب. عثمانیها نسبت به تمامی اروپائیان، تعامل انسانی تری با یهودیان داشتند، برای این گروه معبد میساختند، طوری که امام لیث بن سعد بر مبنای آیت “إنما یعمر مساجدالله من آمن بالله والیوم الآخر ..” فتوا داده بود. به گفته نویسنده یهودی الأصل ایطالوی، یهودیان در سلطنت عثمانی وظایف رسمی هم داشتند. در أفغانستان همین قدر کافیست که بدانیم، گروهی از عوام برای شفایابی نزد آخر بازمانده جامعه یهودی در کشور می رفتند تا برای شان دعا کند. در اینجا بعد دینی مسئله نه بلکه میخواهم یک واقعیت اجتماعی را بازگو نمایم.
پرسشی که به قوت مطرح میگردد، چرا همسایه شمالی اسرائیل (فلسطین) که لبنان است، گهواره همزیستی و نماد درخشان تسامح دینی میان مسلمانان و مسیحیان بوده است، در حالی که تاریخ روابط اسلام و مسیحیت در اندلس و امپراطوری روم شرقی و جنگهای صلیبی صدبرابرِ رابطه اسلام و یهودیت خونین تر بوده است. پاسخ این است که مسیحیان این حوزه خود شان را جزء اصیل نسیج اجتماعی و تمدنی این منطقه دانسته که نقشی موازی با نقش مسلمانان بازی نموده اند. امروز ادوارد سعید مسیحی در عرصه شرق شناسی سخنگوی این حوزه به شمار میرود، وائل حلاق مسیحی در عرصه فکر سیاسی، جورج طرابیشی مسیحی در عرصه فلسفه و نقد، بطرس غالی در عرصه سیاست، جولیا بطرس مسیحی که در این سی سال اخیر با آهنگ های میهنی خویش به عواطف ملیونها انسان آزاده آتش افروخت در عرصه هنر، از نمونه های بارز جامعه مسیحی در دفاع از تاریخ و هویت و استقلال و کرامت این حوزه به شمار می رود. فیروز که از پدر و مادر مسیحی به دنیا آمده است، نمونه دیگر این طیف به شمار میرود، هنرمندی که محمد غزالی، از شاگردان سیدقطب، دلداده آهنگهای او بود. غزالی در صفحه 91 کتاب “السنه النبویه ..” مینویسد که در دوران سکونت و تدریس ایشان در مکه مکرمه، روزی به آهنگ فیروز که عنوانش “أین ما یدعی ظلاما یا رفیق اللیل أینا؟” بود گوش فرا داده بود که یکی از شاگردان وارد اتاقش شد و از او خواست تا رادیو را خاموش سازد. او می گوید رادیو را به احترام شاگردم که حکم مهمان را برایم داشت خاموش ساختم ولی خودم در حالی که شعر فیروز را تکرار می نمودم برایش گفتم که این دین تنها برای کوچی های بیابان های این منطقه نازل نشده است. این حکایت می تواند پاسخ باشد به پرسش هایی چند بعدی.
امروز رهبران اسرائیل اعتنایی به دین ندارند و درصد قابل توجهی از کسانی که در اسرائیل حکومت میکنند دارای تابعیت دوگانه و شهروندان “پارت تایم” هستند که از چندین کشور غربی به عنوان نمایندگان نظم سرمایه داری و امپریالیزم جهانی به آن کشور آمده اند. آنچه عجیب است این است که تعامل آمریکا با رهبران اسرائیل هیچ تفاوتی با تعامل آن با سایر رژیمهای دست نشانده ندارد. به عنوان نمونه، ناتنیاهو یکی از فاسد ترین سیاستمداران اسرائیلی است که مردم خودش از دست او به بینی آمده اند ولی همین آدم بدنام و فاسد از سالها بدینسو مورد حمایت امریکا بوده است، برخوردی که ما خود در بیست و دو سال اخیر در قسمت رئیس جمهوران فاسد کشور خویش شاهد آن بودیم.
منافع استراتیژیک امریکا و دو بادیگارد دیگر آن انگلستان و فرانسه تقاضا مینماید تا بر کوره خصومت دینی میان مسلمانان و یهودیان بدمد تا زمینه را برای تحقق سیاست «مهار» مهیا سازد. این سیاست، اسرائیل را برای زنان و مردان و کودکان آن به جهنمی تبدیل نموده، معصومیت کودکانه را از کودکان آن، عاطفه و إحساس را از زنان آن و فطرت سالم را از مردان آن ربوده است. در فضایی پر از خوف و هراس این جامعه نظامی همه و همه دست در ماشه ماشیندار و آماده برای جنگی بوده اند که منفعت آن در حساب سیاست کسانی دیگری در آن سوی دیگر زمین واریز می شود. زندگی در چنین فضایی با تمدن ناسازگار است طوری که ولتر میگفت: زمانی که اسلحه از در وارد میگردد تمدن از پنجره بیرون میشود. آنچه برای سیاستگذاران امریکا مهم است، وجود ملتی آماده برای حفاظت از منافع امریکا می باشد ولو که زندگی انسان آن سرزمین را مسخ و تشویه نماید. امریکا نیازمند ملتی است که نقش پولیس را به عهده گرفته و از رهبری فرمان میگیرد که در آن سوی اقیانوس و در راستای تحقق همین اهداف شعار نبرد تمدن ها را سر می دهد. اگر جامعه یهودیان، مانند جامه مسیحیان و مسلمانان در کنار آن ها و در صلح و صفا زندگی مینمود، در آن حالت کسی پیدا نمی شد تا از ترس همسایه خویش پولیس کشورهایی چون امریکا و فرانسه و انگلستان گردند.
دمیدن در کوره ناقوس جنگ و دادن چراغ سبز به رییس دیوانه و روانی اسرائیل تا هر چه بیشتر بکشد و ویران کند، بر هزاران بیمار شفاخانه بمب و آتش ریزد، آب و برق را قطع کند، زنان و کودکان بیشترین قربانیان تهاجم ارتش اشغالگر او باشند، و سپس بایدن بیاید و گناه را بر سر قربانیان بیندازد، تنها یک هدف میتواند داشته باشد و آن بیمه نمودن این دشمنی و انتقام و انتقام مضاد تا چند نسل آینده، و در نتیجه بیمه نمودن منافع امریکا برای چند نسل آینده میباشد. این همه زن کشی و کودک کشی آیا راه حل است؟ اگر راه حل میبود شوهر یک زن و پدر یک کودکی که سالها پیش در زیر بمبارد ارتش اسرائیل جان داده بوند و نامش محمد ضیف است، جنگی بنام طوفان اقصی را براه نمیانداخت. این تکنالوژی پیشرفته آدمکشی دیگر تنها در انحصار انسان چشم کبود و موی زرد نخواهد ماند و مسافه میان شرق و غرب به صورت روز افزون و پر شتابی کاسته خواهد شد.
خطرناکترین ضربه به امنیت اسرائیل و امنیت منطقه زیر شعار “امنیت اسرائیل” و آن هم از سوی بنیامین نتنیاهو بوده است نه گروههای فلسطینی. زرع بیشتر مستعمره و در نتیجه زرع بیشتر دشمنی و انتقال پایتخت اسرائیل به بیت المقدس که مخالف قرارداد اوسلو بوده است که امنیت اسرائیل را از ریشه تکان داد، و آنچه بنام طوفان اقصی نامیده میشود یکی از نتایج این پالیسی رهبران صهیونست به شمار میرود. نه سه کشور دخیل در تراژیدی کنونی فلسطین و نه هم نمایندگان صهیونست آنها در رأس دولت اسرائیل خواهان حل مشکل فلسطین بوده اند، چه در چهارچوب یک دولت و چه در قالب دو دولت، بلکه آنها تنها به شعله ور نگه داشتن این بحران می اندیشند.
جامعه یهودیان که همواره به تخصص خود در زمینه پزشکی فخر فروخته است، باید بداند که یکی از قوانین پزشکی این است که اگر یک جسم خارجی وارد بدن شود، سیستم ایمنی بدن آن را نه تنها به عنوان یک جسم خارجی میشناسد بلکه مضر هم میداند. تا زمانی که آن جسم خارجی در بدن باقی بماند، سیستم ایمنی به تولید پاسخ ایمنی ادامه داده و در نتیجه گلبولهای سفید شروع به حمله به جسم خارجی می کنند و عوارضی مانند تورم، التهاب، عفونت و درد ایجاد میکنند. تا زمانی که جامعه یهود خود را مرتبط با این منطقه و قلمرو نداند، جسمی بیگانه است. کسانی که زوال اسرائیل را پیش بینی میکردند به این قانون الهی و سنت اجتماعی توجه داشته اند.
یهودیان فلسطین تنها یک راه دارند و آن قطع پیوند با استعمار و بازگشت به تاریخ، تمدن، هویت، فرهنگ و محیط اجتماعی خودشان در خاورمیانه و زندگی با برادران مسیحی و مسلمان خود شان بوده است. تا زمانی که آنها اهمیت آنچه را ذکر کردیم ندانند، ناوگان های امریکایی، زرادخانه های هسته ای و جنگنده های بی 52 نمیتوانند امنیت و ثبات این جامعه را در این منطقه از جهان تضمین کنند. این یک تهدید نیست، بلکه واقعیتی است که از قوانین تاریخ ناشی میشود. در پایان، همان طوری که علامه ما سلجوقی میگفت، شیطان قدرت چاره ای جز سجده در محراب اخلاق ندارد.
آری!
“چشمها را بايد شست، جور ديگر بايد ديد”.