تمناي نهايي ام آرامش و آسايش مردم ديارم است كه به وارستگي بسرايم
مصاحبه کننده: عبدالوهاب عاصم
مصاحبه با شاعر گرانقدر جناب آقای نثار علیمی افتخار مصاحبه شان در سایت سیمرغ داشته ایم.
۱-لطف فرمایید خود تان برای مخاطبین ما معرفی کنید.
نثار عليمي ، زاده درعمرض پنجشير بزرگ شده شهر كابل بعد از ليسه نادريه از انستيوت آرت دراماتيك آنزمان ياد ميشد ، فارغ و شامل ماموريت برياست افغان ننداري شدم.
۲- علاقه شما به ادبیات از چه زمانی شروع شد؟
كودكي بيش نبودم به آموز كتب فارسي علاقمندم شدم.
۳- از چه زمانی شعر گفتن برای شما جدی شد؟
٣٦ سال قبل تازه آلمان آمده بودم پناه به شعر بردم بهتر يار و همرازم شدم.
۴- از آثار تان بگویید که چند اثر دارید و چاپ کردید یانه؟
پنج اثر از سروده هايم بنام اشك خونين قلم ، نبرد قهرمان و حماسه جاودان ، فرياد آواره ، پنجشير سرزمين پيكار و در غيابم چاپ شده اشكالات طباعتي زياد دارند تصميم دارم عنقريب ايران براي چاپ مجدد و تازه سروده هايم بروم.
۵- آثار چه شاعران را بیشتر مطالعه میکنید و در سرودن تحت تاءثیر کدام شاعر هستید؟
زياد آثار شاعران كلسيك را ميخوانم تحت تأثير هيچ يك قرار ندارم.
۶- موضوعات و مضامین اشعار شما بیشتر چیست؟
بيشترينه فرياد مردم است رزمي و انتقادي.
۷- به نظر شما شعر گفتن قابل یادگیری است یا ذاتی؟
ذاتي ميباشد.
۸- اگر یک مقایسه‌ای جریان شعری دهه شصت و ۸۰ داشته باشید، کدام یک را موفق تر می‌دانید؟
بيشتر شعراي روز را مي بينم وابستگي دارند در گذشته هاي رايج نبود اكثر باورمند به رياليزم بودند.
۹- وضعیت شعر و ادبیات را در افغانستان فعلی، چگونه می بینید؟
اكثريت شان گرايش مذهبي دارند.
۱۰- از نظر شما بزرگترین آسیبی که شعر تهدید میکند چیست؟
خود بيني
۱۱- در نوشتن شعر مخاطب مدنظرتان است یا احساس خودتان؟
هدف را احساس به تصوير ميكشد.
۱۲- به عنوان یک شاعر چه مسوولیتی را برای خودتان در قبال جامعه قایل هستید؟
محتواي سروده هاي جنبه انسان گرايي دارند وابسته بسمت و قوم و زبان نيست.
۱۳- برای شما شعر هدف است یا ابزار؟
مرام و هدف شفاف انساني.
۱۴- محافل شعری چقدر در پیشرفت افراد در شعر و شاعری تاثیر میگذارد؟
اين عمليه مشوق بيشتر شاعر ميشود.
۱۵- چه پیشنهاد برای شاعران مستعد جوان دارید که قصد دارند در این مسیر قدم بردارند؟
خود آگاهي و مطالعه بيشتر.
۱۶- به عنوان یک شاعر چه انتظار دارید در شعر به چه افقی دست پیدا کنید؟
تمناي نهايي ام آرامش و آسايش مردم ديارم است كه به وارستگي بسرايم.
۱۷. شما یک دوره در وزارت معارف مشاور یودید، زجالبترین خاطره تان از این دوره چه است؟
ضمن مشاوريت عضو هيت تحرير مجله عرفان كه معتر ترين ماهنامه بود مضمونِ در مورد آموزگار نوشته بودم و سفر رفتم در باز گشت مجله را ديدم كه نشر نشده از رئيس نشرات پرسيدم چرا گفت كه يك اشتباه داشته كه جاي معلم آموزگار نوشته شده إيراني بود بعد با وزير موضوع را مطرح نمودم وزير آدم كج بحث نبود و در برج آينده نشر شد.
۱۸. یکی از بهترین شعرهای تان را لطف میکنید؟
نقش بيرنگ زمـان است زندگي نشناختيم
رهنـوردِ اينجهـان است زندگي نشناختيم
كشتيي بي ناخـدائي میــرود ما سرنشين
موج بحري بيكران است زندگي نشناخيم
جا گرفت درپيكرى بيجان ما در جنبشيم
تن به سان آشيان است زندگي نشناختيم
درمسيرِ روزگار مبهوت و حيران شد خرد
بي توقف كاروان است زندگي نشناختيم
مشفق و تناز و خندان گاه همراهي بشر
آشـكار نا مهربان است زندگي نشناختيم
خشم و بیداد و ستم بر ناتوان ديده روا
مستبد را ميزبان است زندگي نشناختيم
چهـره ى از مهـر و الفـت دارد امـا پر دغا
دشمنِ پیر و جوان است زندگي نشناختيم
باغ و گلـزاري تمنا را كند پژمان و خشك
نو بهاران را خٌزان است زندگي نشناختيم
مي نوازد مي فشـارد ، آدمي عادت نمــود
با نَفَس همخاندان است زندگي نشناختيم
شاد باشيم با همه موجـود عالـم مهربان
در زمين و آسمان است زندگى نشناختيم
نقش بيرنگ زمـان است زندگي نشناختيم
رهنـوردِ اينجهـان است زندگي نشناختيم
كشتيي بي ناخـدائي میــرود ما سرنشين
موج بحري بيكران است زندگي نشناخيم
جا گرفت درپيكرى بيجان ما در جنبشيم
تن به سان آشيان است زندگي نشناختيم
درمسيرِ روزگار مبهوت و حيران شد خرد
بي توقف كاروان است زندگي نشناختيم
مشفق و تناز و خندان گاه همراهي بشر
آشـكار نا مهربان است زندگي نشناختيم
خشم و بیداد و ستم بر ناتوان ديده روا
مستبد را ميزبان است زندگي نشناختيم
چهـره ى از مهـر و الفـت دارد امـا پر دغا
دشمنِ پیر و جوان است زندگي نشناختيم
باغ و گلـزاري تمنا را كند پژمان و خشك
نو بهاران را خٌزان است زندگي نشناختيم
مي نوازد مي فشـارد ، آدمي عادت نمــود
با نَفَس همخاندان است زندگي نشناختيم
شاد باشيم با همه موجـود عالـم مهربان
در زمين و آسمان است زندگى نشناختيم
