
حملات هفتگانه روسها بر پنجشیر:
ارتش سرخ در 6 جدی 1358 ش، به فرماندهی جنرال توخارینف قوماندان سپاه چهلم، وارد افغانستان شد و در آغاز سال 1359 ش حملات خود را بر شماری از جبهات که جدیداً شکل گرفته بود، آغاز کرد که حمله بر پنجشیر در صدر این فهرست، قرار داشت. در 19 حمل 1359 نخستین حمله ارتش سرخ بر پنچشیر آغاز یافت و سه ماه و بیست روز دوام کرد، حملهء دومی در 4 سنبله 1359 به وقوع پیوست 10 روز دوام کرد[1] و در این جنگ دو تن از فرماندهان دلاور و با تجربهء مجاهدین به نامهای قوماندان دادالله و قوماندان عبدالواسع به شهادت رسیدند. حمله سوم که در فصل سرمای شدید 1359 آغاز شد که 17 روز ادامه داشت، بعد از آن روسها به بمباردمانهای هوایی پراکنده ادامه دادند که جگرن محمد غوث و قوماندان غلام علی خان بردار او که فرماندهی قطعه متحرک را بر عهده داشت در سال 1360 یکی پی دیگر به شهادت رسیدند.
حمله چهارم روسها در 22 اسد 1360 صورت گرفت و مدت یک هفته به درازا کشید. حمله پنجم روسها در اواخر ثور 1361 آغاز شد و بعد از یک توقف شش هفتهای طویلترین حمله ارتش سرخ بر پنجشیر سازمان داده شد که هردو حمله، جمعاً در حدود «نه ماه»، ادامه یافت و در همین حمله، یکی از یاران دلاور احمدشاه مسعود، قوماندان «شاه نظر» به شهادت رسید. احمدشاه مسعود در ماه هفتم این حمله عنوانی رهبر جمعیت اسلامی افغانستان، چنین نوشت: « از مدت هفت ماهی که از شروع جنگ میگذرد؛، جنگ هنوز هم بین مجاهدین پنجشیر شما و قوای مشترک روسی و کارملی، در اطراف رخه، اعنابه و در طول راه رخه – گلبهار ادامه دارد. جنگ با روشن شدن هوا شروع میشود و تا عصرها ادامه مییابد. تلفات دشمن روزانه طور اوسط نظر به راپور موثق کابل بین پانزده تا بیست نفر است. در طول هفته در حدود ده تا پانزده عراده موتر و تانگ دشمن توسط راکت و ده شکهها از بین میرود. از طرف روز عساکر پیاده دشمن قدرت گشت را نداشته و همه در سنگرهای مستحکم و سرپوشیده خود، مخفی میباشند.[2]»
بعد از آتشبس یک ساله که تفصیل آن را در پایان خواهم نگاشت، روسها با هفتمین حمله خود در 31 حمل 1363 که خظرناکترین تهاجم روسها و سپاه چهلم اتحاد شوروی به حساب میرود، بر پنجشیر یورش بردند که از آن غیظ و خشم و کینه میبارید و خوش بختانه احمدشاه مسعود از این حمله قبلاً آگاهی یافته بود و دستور به تخلیهء سراسری پنجشیر داد که بیش از یک صد هزار نفر در آن فصل سیلابها و برف کوچها، به صدای فرمانده خود لبیک گفتند که خود علاقه و فرمانبری و اعتماد و اطاعت مردم را به فرمانده شهیرشان، آفتابی می کند؛ ملتی بدون واهمه از سرنوشت آینده، فقط به دستور فرماندهء خود در چند روز محدود حاضر شدند تا خانه و کاشانه و دار و ندار خود را ترک گویند وبه سوی یک آیندهء مجهول حرکت کنند و به فراخوان «فرمانده» خود لبیک گویند. باید در برابر این اطاعت و ایثار و فداکاری مردم سر تعظیم خم کرد. احمدشاه مسعود بعداً در گزارش سالانهء خود به رهبر جمعیت اسلامی افغانستان در نامهء مورخ 29 حوت 1363ش، چنین نوشت: « تقریباً 95 در صد مردم پنجشیر در طول سال در خارج منطقه به شکل خیلی آواره و خیلی رقتبار به سر بردند. 20 در صد مردم هم که در تابستان داخل پنجشیر شده بودند، از خوف حملهء زمستانی، بار دیگر از مناطق خود خارج گردیدند. حال پنجشیر تقریباً خالی از سکنه شده است.[3]» جالبتر از همه این بود که این تخلیه سراسری آن قدر با مهارت انجام یافت که دشمنی در قد و قامت اتحاد شوروی و کا جی بی، از این تخلیه آگاهی نیافت و با قوای تازه دم خویش فقط خود را با درهای خالی از سکنه روبهرو دید که آتش خشم خود را با ویران کردن خانه و کاشانه، حیواناتی که باقی مانده بود و حتی درختان مثمر و غیر مثمر فرو نشاند و خودش هم با مینهایی که آگاهانه از طرف نیروهای احمدشاه مسعود فرش گردیده بود، تلفات زیادی را هم در افراد و هم در وسایل رزمی خود متحمل شدند و حتی مسعود پیشبینی کرده بود که شاید نیروهای روسی در جاهای محدودی از پنجشیر با چرخبالهای خویش فرود آیند و آن محلات را نیز از قبل مینگذاری کرده بود که باعث انفجار چندین چرخبال و کشتهشدن، پیلوتها و عملهء آنها گردید؛ برنامهای که در مخیلهء روسها هم نمیگذشت. دستآورد روسها شاید در این حمله که بر جبههء پنجشیر و احمد شاه مسعود سنگین تمام شد، اسارت فرماندهء دلیر عبدالواحد خان بود که به جهت نداشتن یک پای در منطقهء «پارنده» سنگر گرفته بود که روسها با تلفات چند تن و دیسانت توسط کماندوها، قادر به اسارت او شدند و اورا با خود به مثابهء بزرگترین دستاورد، به کابل انتقال دادند و از طریق تلویزیون، پیروزی خود را با آن تلفات سنگین و هزینهء سنگینتر جنگ به نمایش گذاشتند.
فداکاریهای مردم پنچشیر در این نبردهای نابرابر باعث شده بود که همه؛ به ویژه در محیط هجرت برای پیروزی ایشان دعا کنند و برخی سازمانهای مجاهدین از جمله حضرت صبغتالله مجددی از سهمیهء سازمان خود، کمکهای نظامی به جبههء پنجشیر فرستاد که بایست با گذشت سالها از آن اقدام ایثارگرانه، سپاسگزاری کرد.
حمله هفتم روسها را احمدشاه مسعود خودش « تهاجم عظیم علیه پنجشیر» وصف کرده است که دشمن با استفاده از قوای دیسانت و به کاربردن طیارات جت و هلیکوپترهای زرهی از سطح دره تا قلههای پر برف، با صدها هلیکووپتر نیرو پیاده میکرد. احمد شاه مسعود با وصف بالا از نیروی مهاجم، طی نامهای به رهبر جمعیت اسلامی افغانستان در مورد شمار مهاجمان این حملهء عظیم، چنین مینگارد: « تا حال از تعداد دقیق افراد مهاجم و قطعات مربوطهء شان اطلاع دقیق ندارم، مگر تعداد افراد دشمن، نسبت به سال 61 که سی هزار عسکر در آن سهم گرفته بودند، زیاد بوده و بین چهل تا چهل و پنج هزار حدس زده میشود. قسمت اعظم قوای پیاده را عساکر روسی تشکیل میدادند که نظر به آرمها و کتابچههایی که از کشتهشدگان آنها به دست آمده، اکثراً مربوط به قوای پراشوتی و زرهی روس بوده است.[4]»
در مطبوعات جهاد در این سالها راجع به پنجشیر مقالات زیادی انتشار یافت و در رسانههای غربی و جهانی از پنجشیر و «شیر پنچشیر» زیاد گفته شد و از مقاومت او در برابر غول ارتش سرخ، تمجید و ستایش به عمل آمد. شاعران و نویسندگان افغانستان نیز با قلم و اندیشه از این فداکاریها تجلیل و تبجیل کردند. طلایهدار ادبیات معاصر فارسی، «سخنورِ سخنآفرین» استاد خلیلالله خلیلی طی چکامهء بلندی در مورد پنجشیر و فرمانده قهرمان آن چنین سرود:
در آن دیار که بارد ز آسمانش خون
در آن دیار که روید ز خاک آن شمشیر
در آن دیار که خورشید هر سحر ساید
جبین به خاک شهیدان قهرمان دلیر
تا اینکه میفرماید:
لوای فتح بلند است از دو احمد شاه
سپاهدار جوان و جهانستان کبیر[5]
شاعر و سخنور کثیرالتالیف افغانستان مولانا محمد حنیف حنیف بلخی سروده بود:
سر کشیده مرد با فر و شکوه و جنگجو
از میان حلقهء نامآوران این دیار
نام او مسعود، الگوی سعادت آفرین
نوجوان رزم آهنگ و مه والاتبار
کی بدیده در جهان جنگ و تاریخ نبرد
همچو او گُرد سپاهیزاده را کارزار[6]
وشاعر درمند، آگاه و مبارز الحاج عبدالاحد تارشی؛ سرایشگر «از شرار درد تا خشم ایمان» در آن سالها چنین سرود:
در پنجشیر سنگر مردان قهرمان
آنجا که آب نیز بود شعلهء خشم
آنجا که سنگ نیز سراید سرود خشم
آنجا که ثبت صخره بود جای پای رزم
[1] ) نامههایی از مسعود بزرگ ص 60 ، از نامهء مورخ 10 میزان 1361 ش
[2] ) نامههایی از مسعود بزرگ ص 102، از نامهء مورخ 2 جدی 1361 ش
[3] ) نامههایی از مسعود بزرگ ص 258 ، از نامهء مورخ 29 حوت 1363 ش
[4] ) نامههایی از مسعود بزرگ ص 168 ، از نامهء مورخ 3 سرطان 1363 ش
[5] ) کلیات اشعار استاد خلیلی، صص 93-95
[6] ) دَردها و دُردها