تاریخ افغانستان

اسطوره‌ی استوار شهید احمدشاه مسعود

فضل‌الرحمن فاضل

حملات هفتگانه روس‎ها بر پنجشیر:

ارتش سرخ در 6 جدی 1358 ش، به فرماندهی جنرال توخارینف قوماندان سپاه چهلم،  وارد  افغانستان شد و در آغاز سال 1359 ش حملات خود را  بر شماری از جبهات که جدیداً شکل گرفته بود، آغاز کرد که حمله بر پنجشیر در صدر این فهرست، قرار داشت. در 19 حمل 1359  نخستین حمله ارتش سرخ بر پنچشیر آغاز یافت و سه ماه و بیست روز دوام کرد، حملهء دومی در 4 سنبله 1359 به وقوع پیوست 10 روز  دوام کرد[1]  و در این  جنگ دو تن از فرماندهان دلاور و با تجربهء مجاهدین به نام‎های قوماندان دادالله و قوماندان عبدالواسع به شهادت رسیدند. حمله سوم که در فصل سرمای شدید 1359 آغاز شد که  17 روز ادامه  داشت، بعد از آن روس‎ها به  بمباردمان‎های هوایی پراکنده ادامه دادند که جگرن محمد غوث و قوماندان  غلام علی خان بردار او که فرماندهی قطعه متحرک را بر عهده داشت در سال 1360 یکی پی دیگر به شهادت رسیدند.

حمله چهارم روس‎ها در 22 اسد 1360  صورت گرفت و مدت یک هفته به درازا کشید. حمله پنجم روس‌ها  در اواخر  ثور  1361  آغاز شد و بعد از یک توقف شش هفته‌ای طویل‎ترین حمله ارتش سرخ بر پنجشیر سازمان داده شد که هردو حمله، جمعاً در حدود «نه ماه»، ادامه یافت و در همین حمله، یکی از  یاران دلاور احمدشاه مسعود، قوماندان «شاه نظر» به شهادت رسید. احمدشاه مسعود در ماه هفتم این حمله عنوانی رهبر جمعیت اسلامی افغانستان، چنین نوشت: « از مدت هفت ماهی که از شروع جنگ می‎گذرد؛، جنگ هنوز هم بین مجاهدین پنجشیر شما و قوای مشترک روسی و کارملی، در اطراف رخه، اعنابه و در طول راه رخه – گلبهار ادامه دارد. جنگ با  روشن شدن هوا شروع می‎شود و تا عصرها ادامه می‎یابد. تلفات دشمن روزانه طور اوسط نظر به راپور موثق کابل بین پانزده تا بیست نفر است. در طول هفته در حدود ده تا پانزده عراده موتر و تانگ دشمن توسط راکت و ده شکه‌ها از بین می‎رود. از طرف روز عساکر پیاده دشمن قدرت گشت را نداشته و همه در سنگرهای مستحکم و سرپوشیده خود، مخفی می‎باشند.[2]»

 بعد از  آتش‎بس یک ساله که تفصیل آن را در پایان خواهم نگاشت، روس‎ها با هفتمین حمله خود در 31 حمل 1363  که خظرناک‎ترین تهاجم روس‎ها و سپاه چهلم اتحاد شوروی به حساب می‎رود، بر پنجشیر یورش بردند که از آن غیظ و خشم و کینه می‌بارید و خوش بختانه احمدشاه مسعود از این حمله قبلاً آگاهی  یافته بود و دستور به تخلیهء سراسری پنجشیر داد که بیش از یک صد هزار نفر در آن فصل سیلاب‎ها و برف کوچ‎ها، به صدای فرمانده خود لبیک گفتند که خود علاقه و فرمانبری و اعتماد و اطاعت مردم را به فرمانده شهیرشان، آفتابی می کند؛ ملتی بدون واهمه از سرنوشت آینده، فقط به دستور  فرماندهء خود در چند روز محدود حاضر شدند تا خانه و کاشانه و دار و ندار خود را ترک گویند وبه سوی یک آیندهء مجهول حرکت کنند و به فراخوان «فرمانده» خود لبیک گویند. باید در برابر این اطاعت و ایثار و فداکاری مردم سر تعظیم خم کرد. احمدشاه مسعود بعداً در گزارش سالانهء خود به رهبر جمعیت اسلامی افغانستان در نامهء مورخ 29 حوت 1363ش، چنین نوشت: « تقریباً 95 در صد مردم پنجشیر در طول سال در خارج منطقه به شکل خیلی آواره و خیلی رقت‎بار به سر بردند. 20 در صد مردم هم که در تابستان داخل پنجشیر شده بودند، از خوف حملهء زمستانی، بار دیگر از مناطق خود خارج گردیدند. حال پنجشیر تقریباً خالی از سکنه شده است.[3]» جالب‎تر از همه این بود که این تخلیه سراسری آن قدر با مهارت  انجام یافت که  دشمنی در قد و قامت اتحاد شوروی و کا جی بی، از این تخلیه آگاهی نیافت و با قوای تازه دم خویش فقط خود را با دره‎ای خالی از سکنه روبه‎رو  دید که آتش خشم خود را با ویران کردن خانه و کاشانه، حیواناتی که باقی مانده بود و حتی درختان مثمر و غیر مثمر فرو نشاند و خودش هم با مین‎هایی که آگاهانه از طرف نیروهای احمدشاه مسعود فرش گردیده بود، تلفات زیادی را هم در افراد و هم در وسایل رزمی خود متحمل شدند و حتی مسعود پیش‌بینی کرده بود که شاید نیروهای روسی در جاهای محدودی از پنجشیر با چرخبال‏های خویش فرود آیند و آن محلات را نیز از قبل مین‎گذاری کرده بود که باعث انفجار چندین چرخبال و کشته‎شدن، پیلوت‎ها و عملهء آن‎ها گردید؛ برنامه‎ای که در مخیلهء روس‎ها هم نمی‎گذشت. دست‏آورد روس‎ها شاید در این حمله که بر جبههء پنجشیر و احمد شاه مسعود سنگین تمام شد، اسارت فرماندهء دلیر عبدالواحد خان بود که به جهت نداشتن یک پای در منطقهء «پارنده» سنگر گرفته بود که روس‎ها با تلفات چند تن و دیسانت توسط کماندوها، قادر به اسارت او شدند و اورا با خود به مثابهء بزرگ‎ترین دستاورد، به کابل انتقال دادند و از طریق تلویزیون،  پیروزی خود را با آن تلفات سنگین و هزینهء سنگین‎تر جنگ به نمایش گذاشتند.

فداکاری‎های مردم پنچشیر در این نبردهای نابرابر باعث شده بود که همه؛ به ویژه در محیط هجرت برای پیروزی ایشان دعا کنند و برخی سازمان‎های مجاهدین از جمله حضرت صبغت‎الله مجددی از سهمیهء سازمان خود، کمک‎های نظامی به جبههء پنجشیر فرستاد که بایست با گذشت سال‎ها از آن اقدام ایثارگرانه، سپاس‎گزاری کرد.

حمله هفتم روس‎ها را احمدشاه مسعود خودش « تهاجم عظیم علیه پنجشیر» وصف کرده است که دشمن با استفاده از قوای دیسانت و به کاربردن طیارات جت و هلیکوپترهای زرهی از سطح دره تا قله‎های پر برف، با صدها هلیکووپتر نیرو پیاده می‎کرد. احمد شاه مسعود با وصف بالا از نیروی مهاجم، طی نامه‎ای به رهبر جمعیت اسلامی افغانستان در مورد شمار مهاجمان این حملهء عظیم، چنین  می‎نگارد: « تا حال از تعداد دقیق افراد مهاجم و قطعات مربوطهء شان اطلاع دقیق ندارم، مگر تعداد افراد دشمن، نسبت به سال 61 که سی هزار عسکر در آن سهم گرفته بودند، زیاد بوده و بین چهل تا چهل و پنج هزار حدس زده می‏شود. قسمت اعظم قوای پیاده را عساکر روسی تشکیل می‎دادند که نظر به آرم‏ها و کتابچه‎هایی که از کشته‎شدگان آن‎ها به دست آمده،  اکثراً مربوط به قوای پراشوتی و زرهی روس بوده است.[4]»

در مطبوعات جهاد در این سال‎ها راجع به پنجشیر مقالات زیادی انتشار یافت و در رسانه‎های غربی و جهانی از پنجشیر و «شیر پنچشیر» زیاد گفته شد و از مقاومت او در برابر غول ارتش سرخ، تمجید و ستایش به عمل آمد. شاعران و نویسندگان افغانستان نیز با قلم و اندیشه از این فداکاری‎ها تجلیل و تبجیل کردند. طلایه‌دار ادبیات معاصر فارسی، «سخنورِ سخن‎آفرین» استاد خلیل‌الله خلیلی طی چکامهء بلندی در مورد پنجشیر و فرمانده قهرمان آن چنین سرود:

در آن دیار که بارد ز آسمانش خون

در آن دیار که روید  ز خاک آن شمشیر

در آن دیار که خورشید هر سحر ساید

جبین به خاک شهیدان قهرمان دلیر

تا این‎که می‌فرماید:

لوای  فتح بلند است از دو احمد شاه

سپاهدار جوان و جهان‎ستان کبیر[5]

شاعر و سخنور کثیرالتالیف افغانستان مولانا محمد حنیف حنیف بلخی سروده بود:

سر کشیده مرد با فر و شکوه و جنگجو

از میان حلقهء نام‎آوران این دیار

نام او مسعود، الگوی سعادت آفرین

نوجوان رزم آهنگ  و مه  والاتبار

کی بدیده در جهان جنگ و تاریخ نبرد

همچو او گُرد سپاهی‌زاده را کارزار[6]

وشاعر درمند، آگاه و مبارز الحاج عبدالاحد تارشی؛ سرایشگر «از شرار درد تا خشم ایمان»  در آن سال‌ها چنین سرود:

در پنجشیر سنگر مردان قهرمان

آنجا که آب نیز بود شعلهء خشم

آنجا که سنگ نیز سراید سرود خشم

آنجا که ثبت صخره  بود جای پای رزم

[1] ) نامه‎هایی از مسعود بزرگ ص 60 ، از نامهء مورخ 10 میزان 1361 ش

[2] ) نامه‎هایی از مسعود بزرگ ص 102، از نامهء مورخ 2 جدی 1361 ش

[3] ) نامه‎هایی از مسعود بزرگ ص 258 ، از نامهء مورخ 29 حوت 1363 ش

[4] ) نامه‎هایی از مسعود بزرگ ص 168 ، از نامهء مورخ 3 سرطان 1363 ش

[5] ) کلیات اشعار استاد خلیلی، صص 93-95

[6] ) دَردها و دُردها

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا