فرهنگ و ادبیات

آیا پوشش موی زنان واجب است؟

نویسنه: محمدحسین فیاض

پژوهشی در معنا و حد حجاب در قرآن (قسمت دوم و پایانی)

مراد از عورت چیست؟

در روایتی از امام کاظم آمده ‌است: «عورت، دوتا است: جلوی و عقبی. عقبی با دنبه و باسن پوشیده می‌شود. در جلوی مجموعه‌ی آلت تناسلی را باید پوشاند (حر عاملی، ۱۴۱۲، ج ۱، ص ۳۶۵).

صاحب عروةالوثقی می‌گوید: مراد از عورت، در مردان و زنان، شرمگاه‌ جلوی و پشت سر می‌باشد (یزدی طباطبایی، ۱۴۱۷، ص ۳۱۹). نراقی نیز این را تأیید کرده (نراقی، ۱۴۱۵، ج ۱۶، ص ۴۳). اما آیت‌الله خویی، عورت زنان را از ناف تا زانو می‌داند (و في حكم العورة ما بين السرة والركبة على الأحوط فيهن) (خویی، ۱۴۳۱، ص ۳۰۶).

آیت‌الله محمداسحاق فیاض تفصیل قائل شده و در زنان، عورت را از ناف تا زانو و در مردان که بانوان اجازه دارند به محارم خود نگاه کنند، شرمگاه جلوی و عقبی مرد را عورت دانسته ‌است (فیاض، بی‌تا، ج ۳، ص ۱۱) اما هنگام دستشویی، تمام بدن زن را به‌عنوان عورت نام برده‌ است که نگاه به آن حرام است (همان، ص ۳۵). آیت‌الله محقق کابلی نیز می‌گوید: «حدود حجاب در میان محارم تنها پوشاندن عورت است و بنابراحتیاط از زانو تا ناف باید پوشانده شود» (محقق کابلی، ۱۳۸۱، ج ۱، ص ۴۵۸).

از مستندات فوق به‌دست می‌آید که منابع دینی، بر پوشش بانوان سخت نگرفته و حجاب محارم را صرفا ستر عورت دانسته‌اند، اما برخی فقها مانند آیت‌الله خویی و آیت‌الله فیاض، از باب احتیاط از ناف تا زانو را به‌عنوان عورت زنان تلقی کرده که محارم اجازه ندارند به آن بنگرند.

اما این‌که زنان در خانه و در حضور محارم چه‌گونه پوشش داشته باشند، به فرهنگ‌های جوامع مختلف ارتباط دارد. از نظر تربیتی و اخلاقی مناسب است از گردن تا زانو با لباس راحتی پوشش داشته باشند؛ چنان که در بسیاری کشورها چنین است. البته در افغانستان و به‌خصوص هزاره‌جات، زنان در خانه هم پوشش کامل دارند.

گزارش‌های فراوان از صدر اسلام وجود دارد که زنان در آن روز حجاب حداقلی داشتند. حتا زنان اطراف که برای حج می‌آمدند برهنه بودند و برای انجام حج لباس کرایه می‌کردند و یا شبانه طواف می‌کردند. از این‌رو برای محارم که بیشتر در رفت‌وآمد بودند، آسان گرفته شده بود.

جِلباب

یکی از مواردی که نسبت به پوشش کامل بانوان به آن استدلال می‌شود، دستور قرآن به استفاده از «جلباب» است. جلباب نوعی روپوش بوده که بالای لباس استفاده می‌شده. دلیل آن نیز برای تشخیص و شناخته شدن زنان آزاد از کنیز بوده‌ است. قرآن می‌گوید: «يا أَيُّهَا النَّبِيُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنينَ يُدْنينَ عَلَيْهِنَّ مِنْ جَلاَبِيبِهِنَّ ذلِکَ أَدْني‏ أَنْ يُعْرَفْنَ فَلا يُؤْذَيْنَ وَ کانَ اللَّهُ غَفُوراً رَحيماً»؛ «ای پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلباب‌های خود را بر خویش فروافکنند، این کار برای این‌که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا اکنون خطا و کوتاهی از آنان سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده‌ی رحیم است» (احزاب، ۵۹).

«راغب (درگذشته ۵۰۲ قمری) جلباب را پيراهن و روسرى گفته است. صحاح اللغة آن را ملحفه (چادر شب)، ابن اثير در نهايه چادر و رداء گويد. فيروزآبادى (م ۸۱۷ / ۸۱۶ -۷۲۹ ق)، در قاموس‌الغه مى‌‏گويد: آن پيراهن و لباس گشاد است كه زن لباس‌هاى خود را با آن مى‌‏پوشاند و يا آن ملحفه است. ظهور آيه مى‏‌رساند كه منظور از جلباب همان است كه قاموس گفته است» (قرشی، ۱۴۱۲، ج ۲، ص ۴۱).

درباره‌ی این آیه سه شأن نزول ذکر شده ‌است:

۱. سبب نزول آیه‌ی ۵۹ احزاب، (نزول آیه‌ی جلباب) این بود که زنان برای گزاردن نماز، پشت سر رسول خدا از منزل خارج می‌شدند و شب، هنگامی که برای گزاردن نماز مغرب و عشا و صبح، به‌سوی مسجد روان می‌شدند، جوانان بر سر راه آنان می‌نشستند و به آزارواذیت زنان نمازگزار می‌پرداختند. در این هنگام این آیه‌ی شریفه را نازل فرمود (قمی، ج ۲، ۱۴۰۴، ص ۱۹۶).

۲. درباره‌ی پوشش جلباب، از کسانی بسیار نقل شده است که زنان آزاد و کنیز، شباهنگام برای دستشویی به گودال‌ها و بین درختان خرما می‌رفتند و فرقی بین زنان آزاد و کنیز نبود. در مدینه فاسقانی بودند که به آزارواذیت کنیزکان می‌پرداختند و چه بسا زنان آزاد را نیز آزار می‌دادند. هنگامی که به آنان گفته شد: این زن آزاد بوده و چرا با او به ناشایست برخورد کرده‌اید، می‌گفتند: گمان کردیم که کنیز است. از این روی به زنان آزاد دستور داده شد پوشش و شکل لباس خود را تغییر دهند که از کنیزکان باز شناخته شوند و با حشمت و ابهت جلوه کنند، تا کسی بر آنان طمع نورزد (طبری، ۱۴۱۲، ج ۲۲، ص ۳۳، آلوسی، ج ۱۱، ۱۴۱۵ق، ص ۲۶۳).

۳. زنان پیامبر شباهنگام برای برآوردن نیازهای خود از منزل خارج می‌شدند، گروهی از منافقان به آزارواذیت آنان می‌پرداختند. به منافقان اعتراض شد، آنان جواب دادند: ما تنها متعرّض کنیزکان می‌شویم. آن‌گاه این آیه [پوشش جلباب] نازل شد (ابن سعد، ۱۴۱۰، ج ۸، ص ۱۴۱؛ سیوطی، ج ‏۶،  1414، ص 659).

۴. طبری و به‌دنبال او محدثان دیگر، روایتی را نیز از علی آورده‌اند که مخاطب آیه زنان مؤمن بودند؛ بنابراین، «خداوند زنان مؤمن را امر کرد تا هنگام خروج از منازل چره‌های‌شان را با جلباب از بالای سر بپوشانند و تنها چشمان‌شان آشکار باشد» (طبری، ۱۴۱۲، ج ۲۲، ص ۳۴).

ظهور آیه نشان‌دهنده‌ی آن است که جلباب، روانداز و روپوش بزرگ بوده که زنان بالای لباس شان می‌انداخته‌اند؛ چه این‌که روایت ام‌عطیه در صحیح بخاری نیز این را می‌رساند.

«از اُم‌عطیه روایت است که گفت: به ما دستور داده شد که در ایام دو عید، زنان حایض و زنان پرده‌نشین را بیرون آوریم تا در جماعت مسلمانان و دعای ایشان حاضر گردند و زنان حایض از جایگاه نماز زنان گوشه بگیرند. زنی‌ گفت: یا رسول‌الله از ما زنان کسی هست که جلباب (روپوش) ندارد. آن حضرت فرمود: زن همراه او از جلباب خود او را بپوشاند» (بخاری، ج ۱، ۱۳۹۱، حدیث ۱۸۷). روشن است که لباس زنان در مجموع مناسب بیرون آمدن نبوده، لذا پیامبر گفته است که نفر بغلی با جلباب خود زن بدون جلباب را بپوشاند.

هدف از استفاده از جلباب نیز به‌منظور تشخیص از کنیزان در شب‌ها و موقع ضرورت بوده که کم‌کم فراگیر شده ‌است. بنابراین، از آیه وجوب حتمی و دائمی استفاده از جلباب استفاده نمی‌شود، زیرا در شرایطی که مزاحمت برای زنان نباشد و کنیز هم عملا در جامعه نباشد، وجوب استفاده از جلباب منتفی است. از سویی ظاهر آیه به هیچ وجه، وجوب استفاده از چادر امروزی را نمی‌رساند و یا از آیه به هیچ وجه وجوب پوشش مو استفاده نمی‌شود.

نکته‌ای که باید به آن افزود این است که طبق گزارش‌ها و روایاتی که به آن‌ها اشاره شد، خِمار نیز به منظور تشخیص زنان آزاد از کنیز بوده‌ است. با درنظرداشت شأن نزول هر دو آیه چنین به نظر می‌رسد که استفاده از خمار، همیشگی و در طول روز بوده ‌است و استفاده از جلباب به‌منظور تشخیص زنان آزاد در شب‌ها. بنابراین، خمار و جلباب هردو به‌منظور تشخیص استفاده می‌شده ‌است.

طبق آنچه تا اکنون گفته شد، دستور صریح و روشن برای پوشش سر بانوان از قرآن وجود ندارد. در قسمت بعد به پوشش زنان اهل‌ذمه، زنان عشایر و کسانی که حجاب را قبول ندارند و نیز پوشش زنان پیر سخن خواهم گفت.

موارد استثنا

در قرآن و در تعدادی از روایات مواردی استثنا شده‌اند که یا لازم نیست حجاب مرسوم را رعایت کنند و یا نگاه کردن به موی آنان اشکال ندارد. دسته‌ی ‌اول زنانی است که پریود نشده و امیدی به ازدواج و فرزندآوری ندارند. دسته‌ی دوم زنانی است که خود حجاب را رعایت نمی‌کنند و نگاه کردن به موی آنان اشکال ندارد. این عده زنان اهل‌ذمه، زنانی که باور به حجاب ندارند، زنان عشایر، زنی که دارای عقب‌ماندگی ذهنی است می‌باشند. دسته‌ی سوم نیز دختری است که برایش خواستگار آمده باشد.

الف، دسته‌ی اول

در سوره‌ی نور، آیه‌ی ۶۰ می‌خوانیم: «وَالْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِي لَا يَرْجُونَ نِكَاحًا فَلَيْسَ عَلَيْهِنَّ جُنَاحٌ أَنْ يَضَعْنَ ثِيَابَهُنَّ غَيْرَ مُتَبَرِّجَاتٍ بِزِينَةٍ»؛ «و بر زنان از کار افتاده‌ای که امید ازدواجی ندارند، گناهی نیست که حجاب و روپوش خود را کنار بگذارند، درصورتی‌که با زیور و آرایش خویش قصد خودآرایی نداشته باشند» (نور، ۶۰).

«عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، أَنَّهُ قَرَأَ: أَنْ يَضَعْنَ‏[۱] ثِيابَهُنَ‏، قَالَ: «الْخِمَارُ وَ الْجِلْبَابُ»؛ «از امام صادق پرسیده شده که منظور از کنار گذاشتن ثیاب در آیه چیست؟ ایشان گفتند: منظور خمار و جلباب است. در روایت دیگر آمده که تنها جلباب را کنار بگذارد» (کلینی، ۱۴۰۷، ج ۵، ص ۵۲۲).

ب، دسته‌ی دوم

دسته‌ی دوم زنان اهل‌ذمه هستند که قاعدتا حجاب ندارند و نگاه کردن به موی آنان اشکال ندارد. در معتبره‌ی سکونی آمده: «عَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ عَنْ أَبِيهِ عَنِ النَّوْفَلِيِّ عَنِ السَّكُونِيِّ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‌ لَا حُرْمَةَ لِنِسَاءِ أَهْلِ الذِّمَّةِ أَنْ يُنْظَرَ إِلَى شُعُورِهِنَّ وَ أَيْدِيهِنَ»؛ ‌«امام صادق از رسول اكرم نقل فرمود: حرمتى براى زنان اهل‌ذمه نيست كه به موها و دست‌هاى آنان نگاه شود» (کلینی، ۱۴۰۷، ج ۵، ص ۵۲۴).

اهل‌ذمه پیروان ادیان دیگر بودند که در صدر اسلام به حکومت اسلامی خراج پرداخت می‌کردند و در مقابل، حکومت طبق شرایطی، امنیت آنان را به عهده می‌گرفت. بنابراین، حکومت زنان آنان را مجبور نمی‌کرد که حجاب داشته باشند.

ج، دسته‌ی سوم

در این دسته افراد زیادی شامل هستند. در روایت صحیح السند در اصول کافی و من لایحضره‌الفقیه آمده ‌است: «عِدَّةٌ مِنْ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عِيسَى عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنْ عَبَّادِ بْنِ صُهَيْبٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ‌ لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى رُءُوسِ أَهْلِ التِّهَامَةِ وَ الْأَعْرَابِ وَ أَهْلِ السَّوَادِ وَ الْعُلُوجِ لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ‌. قَالَ وَ الْمَجْنُونَةِ وَ الْمَغْلُوبَةِ عَلَى عَقْلِهَا وَ لَا بَأْسَ بِالنَّظَرِ إِلَى شَعْرِهَا وَ جَسَدِهَا مَا لَمْ يَتَعَمَّدْ ذَلِكَ»؛ «نگاه كردن به سر زنان اهل تهامه (منطقه‌ای در اطراف مکه) و باديه‌نشينان، اهل‌ سواد (روستانشینان) و كفار اشكالى ندارد؛ زيرا زمانى كه از اين كار [نپوشاندن سر] بازداشته و منع شوند، نمى‌پذيرند. و فرمود: نگاه كردن به موى سر و بدن زن ديوانه و آن كه عقل خود را از دست داده است، اشكالى ندارد؛ تا زمانى كه قصد لذت بردن نباشد» (کلینی، ۱۴۰۷، ج ۵، ص ۵۲۴؛ ابن بابویه، ۱۴۱۳، ج ۳، ص ۴۷۰).

در این روایت به علت جواز نگاه به موی افراد فوق اشاره شده که با درنظرداشت این علت (لِأَنَّهُمْ إِذَا نُهُوا لَا يَنْتَهُونَ‌)، نسبت به هر زنی که نهی شود و به آن اعتنا نکند، دامنه‌ی جواز نگاه گسترش می‌یابد. بنابراین، هیچ دلیلی بر حجاب اجباری از نظر شرع وجود ندارد. چون طرف می‌گوید: به حجاب اعتقاد ندارم، اما تو نگاه نکن.

د، دسته‌ی چهارم

درباره‌ی جواز نگاه کردن به موی دختری که خواستگار قصد ازدواج با او را دارد، روایات متعدد در منابع روایی آمده ‌است. از جمله در اصول کافی این‌گونه آمده ‌است:

۱.  «عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ ع- عَنِ الرَّجُلِ يُرِيدُ أَنْ يَتَزَوَّجَ الْمَرْأَةَ أَ يَنْظُرُ إِلَيْهَا قَالَ نَعَمْ إِنَّمَا يَشْتَرِيهَا بِأَغْلَى الثَّمَنِ‌»؛ «حمید بن مسلم گوید: از امام صادق پرسیدم مردی قصد ازدواج با زنی را دارد، آیا می‌تواند به وی نگاه کند؟ حضرت فرمود: بله، همانا برای او هزینه‌ی زیادی پرداخت می‌کند» (کلینی، ۱۴۰۷، ج ۵، ص ۳۶۵).

۲. «عَنْهُ عَنْ أَبِيهِ عَنِ ابْنِ أَبِي عُمَيْرٍ عَنْ هِشَامِ بْنِ سَالِمٍ وَ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ وَ حَفْصِ بْنِ الْبَخْتَرِيِّ كُلِّهِمْ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يَنْظُرَ إِلَى وَجْهِهَا وَ مَعَاصِمِهَا إِذَا أَرَادَ أَنْ يَتَزَوَّجَهَا»؛ «امام صادق فرمود: اشکال ندارد که خواستگار به صورت و جای النگوهای زن نگاه کند زیرا با او ازدواج می‌کند» (همان).

۳. «عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ أَ يَنْظُرُ الرَّجُلُ إِلَى الْمَرْأَةِ يُرِيدُ تَزْوِيجَهَا فَيَنْظُرُ إِلَى شَعْرِهَا وَ مَحَاسِنِهَا قَالَ لَا بَأْسَ بِذَلِكَ إِذَا لَمْ يَكُنْ مُتَلَذِّذاً»؛ «راوی می‌گوید: به امام گفتم: مردی می‌خواهد به موی و صورت زنی که قصد دارد با او ازدواج کند، نگاه می‌کند. امام گفت: اشکال ندارد، به شرطی که با قصد لذت بردن نباشد» (همان).

۴. «یونس بن یعقوب گفت: به امام صادق گفتم: مردی قصد ازدواج با زنی را دارد، آیا جایز است به آن زن نگاه کند؟ فرمود: بله، زن برای او لباس‌های نازک می‌پوشد، زیرا مرد می‌خواهد او را به بالاترین هزینه ببرد (ابن بابویه، ۱۳۸۰، ج ۲، ص ۵۰۰).

براساس این روایات، جایز است دختری که خواستگار برایش آمده در حضور او لباس نازک بپوشد و سرش برهنه باشد، ورنه تا زمانی که سر زن برهنه نباشد، چگونه می‌توان موهای او را دید؟

ه، دسته‌ی پنجم

چنان که در اوایل این مقال آمد، کنیزها نیز نباید خمار برسر می‌کردند؛ حتا در نماز خواندن آنان استثنا بودند. صاحب عروه می‌گوید: «کنیز، مانند زن آزد است، اما بر کنیز واجب نیست که سر، موی و گردن خود را بپوشاند (یزدی طباطبایی، ۱۴۱۷، ص ۳۲۰).

نتیجه

از بررسی آیات و روایات، نوعی برخورد سیاسی به حجاب به‌دست می‌آید؛ مانند موضوع ارتداد، نجس بودن کفار، حرمت ریش تراشیدن و… درباره‌ی حجاب نیز همین مسأله است. زیرا روایاتی است که نگاه به موی و گردن اهل ذمه و زنانی که دربند حجاب چندان نیستند را اجازه داده و از سویی کنیزان از داشتن حجاب منع شده ‌است.

پرسش این است که وجود زن بماهو زن، ملاک است یا زنی که دارای عقاید فلان است؟ اگر مسأله‌ی تحریک جنسی ملاک شرع است، زن مسلمان و غیرمسلمان ندارد و تشخیص آن هم مشکل است؛ مگر این‌که نوع پوشش زنان مسلمان متفاوت باشد که در این‌صورت، پوشش زنان مسلمان، سیاسی و برای تمایز است. افزون بر نکات یادشده، دستور حجاب به «زنان مؤمنه» (قُلْ لِلْمُؤْمِنَاتِ) است که براساس مفهوم آن شامل غیرمؤمنات نمی‌شود و در روایت هم موارد استثناشده ذکر شد؛ مبنی بر این‌که زنان اهل‌ذمه حرمت ندارند و یا روستانشینان، عشایر، زنان اطراف مکه یا زنان کفار استثنا شده‌اند. درواقع حجاب، به‌عنوان یک دستور سیاسی، فرهنگی در مراکز شهرهای مهم قابل اجرا بوده تا زنان مسلمان متفاوت از دیگران باشند. تردیدی نیست که در آن زمان، این یک شاخص و راهکار فرهنگی و سیاسی خوبی بوده‌ است.

در مجموع اگر نگاه کلی به آیات و روایات پیرامون پوشش بیرونی و درونی بانوان داشته باشیم، دوری از «تحریک غرایز جنسی»، اصل، مبنا و محور بحث حجاب است؛ چنان که در ۱۲ مورد آیه ۳۱ نور از افرادی یاد شده که با نگاه به بدن زنان جز عورتین تحریک جنسی نمی‌شوند. بنابراین، در حجاب بیرون که زنان باید پوشیده باشند، برخی روایات و نیز آرای فقها گردی صورت و دست‌ها را استثنا کرده است. بنابراین، سؤال مهمی مطرح می‌شود که صورت زن، محوری‌ترین نقطه‌ی جلب توجه است. دیگر اعضای بدن نسبت به زیبایی صورت سنجیده می‌شود، اما این محوری‌ترین مرکز توجه چرا استثنا شده؟ (ولایبدین زینتهن الا ظهرمنها).

شاید پاسخ این باشد که قرآن، براساس دستور «لایبدین زینتهن الا ما ظهر منها» نخواسته ‌است برای زنان محدودیت ایجاد کند که مانع زندگی معمولی روزمره‌ی آن‌ها شود. وقتی صورت، استثنا شد، مو به طریق اولی شامل استثنا می‌باشد؛ چه این‌که موی زن بماهو مو، جذابیت جنسی ندارد و در عصر پیامبر –چنان ‌که گفته شد- پیش از نزول آیه نیز سر زنان برهنه بوده ‌است. از همین جهت است که موضوع حکم «ولیضربن بخمورهن علی جیوبهن»، گریبان است نه سر. به عبارتی، حکم پوشش روی گریبان رفته ‌است نه سر.

منابع:

  1. ابن بابویه، محمد بن علی. (۱۳۸۰ش). علل‌الشرایع، ترجمه محمدجواد ذهنی تهرانی، چاپ اول، قم: مومنین.
  2. ابن بابويه، محمد بن على. (۱۴۱۳ق). من لا يحضره الفقيه، تصحیح علی‌آکبر غفاری، چاپ دوم، قم: دفتر انتشارات اسلامى.‌
  3. ابن سعد کاتب واقدی، محمد بن سعد‏. (۱۴۱۰ق). الطبقات الکبری‏، تحقیق: عطا، محمد عبد القادر، چاپ اول، بیروت: دار الکتب العلمیة.
  4. ابن سعد، محمد بن سعد. (۱۴۱۰ق). الطبقات الكبرى، چاپ اول، بیروت: دار الكتب العلمية.
  5. ابوطالب مکی، محمد بن علی. (۱۴۲۶ق). قوت القلوب، تحقیق عاصم ابراهیم الکیالی، چاپ دوم، بیروت: دار الکتب العلمیه.
  6. آلوسى، محمود بن عبدالله. (۱۴۱۵ق). روح المعاني في تفسير القرآن العظيم و السبع المثاني، چاپ اول، بیروت: دار الكتب العلميه.
  7.  البانی، محمد ناصر الدین. (۱۴۰۵ق). إرواء الغلیل فی تخریج أحادیث منار السبیل، چاپ دوم، بیروت: المکتب الإسلامی.
  8. بخاری، محمد بن اسماعیل. (۱۳۹۱ش). صحیح بخاری، ترجمه: عبدالعلی نور احراری، چاپ چهارم، تربت جام: شیخ الاسلام احمد جام.
  9. بخاری، محمداسماعیل. (۱۴۲۲ ق). صحیح بخاری، تحقیق محمدزهیر الناصر، چاپ اول، بیروت: دار طوق النجاه.
  10. بغوی، حسین بن مسعود. (۱۴۲۰ق). معالم التنزیل فی تفسیر القرآن، چاپ اول، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
  11.   بیهقی، احمد بن حسین. (۱۴۲۴ق). السنن الکبری، محقق: عطا، محمد عبد القادر، چاپ سوم، بیروت: دار الکتب العلمیة.
  12. حرّ عاملی، محمد بن حسن. (۱۴۰۹ق). وسائل الشیعة، چاپ اول، قم: مؤسسه آل‌البیت.
  13. حکیم، سيد محسن طباطبائي. (۱۳۹۱ق). مستمسك العروة الوثقى، چاپ چهارم، بیروت: دار إحياء التراث العربي.
  14. حلّى، جمال الدين، احمد بن محمد. (۱۴۰۷ق). المهذب البارع في شرح المختصر النافع‌، تصحیح مجتبى عراقى، ‌چاپ اول، قم: دفتر انتشارات اسلامى وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه قم‌.
  15. خویی، سید ابوالقاسیم. (۱۴۳۱ق). المسائل المنتخبة، چاپ ۱۷، قم: مؤسسه خوئی الاسلامیه.
  16. سرخسی، محمد بن أحمد. (۱۴۱۴ق). لمبسوط، چاپ اول، بیروت: دار المعرفة
  17. سیستانی، سید علی. (۱۴۱۴ق). المسائل المنتخبه، چاپ سوم، قم: مکتب آيةالله العظمي السيد السيستاني.
  18. سیوطی، عبدالرحمان بن ابی‌بکر. (۱۴۱۴ق). الدر المنثور، چاپ اول، بیروت: دارالفکر.
  19. سيوطى، عبدالرحمن بن ابى‏بكر. (۱۴۰۴ق). الدر المنثور فى التفسير بالماثور، چاپ اول، قم: كتابخانه عمومى حضرت آيت الله العظمى مرعشى نجفى (ره)
  20. شهيد ثانى، زين‌الدين بن على. (۱۴۱۳ق). مسالك الأفهام إلی تنقيح شرائع الإسلام، چاپ اول، قم: مؤسسة المعارف الإسلامیة
  21. صاحب جواهر، شيخ محمد حسن نجفی. (۱۳۶۳ش). جواهر الكلام، تحقیق عباس قوچاني، چاپ هفتم، بیروت: دار إحياء التراث العربي
  22. طبرسی، حسن بن فضل. (۱۳۷۰ش). مکارم الاخلاق، چاپ اول، قم: شریف رضی.
  23. طبری، محمدبن جریر. (۱۴۱۲ق). جامع البيان فى تفسير القرآن (تفسير الطبرى)، چاپ اول، بیروت: دار المعرفة
  24. فیاض، محمداسحاق. (بی‌تا). منهاج الصالحين، چاپ اول، قم: مكتب سماحة آية الله العظمى الحاج الشيخ محمد إسحاق الفياض‌.
  25. فیض کاشانی، محمد بن شاه مرتضی. (۱۴۰۱ق). مفاتیح الشرائع، چاپ اول، قم: مجمع الذخائر الاسلامية.
  26. قرشى بنايى، على اكبر. (۱۴۱۲ف). قاموس قرآن، چاپ ششم، تهران: دار الكتب الاسلامية
  27. قمی، علی بن ابراهیم. (۱۴۰۴ق). تفسیر قمی، چاپ سوم، قم: دارالکتاب.
  28. قمى، على بن ابراهيم. (۱۳۶۳). تفسير القمي، چاپ سوم، قم: دارالکتاب.
  29. کلینی، محمد بن یعقوب. (۱۳۶۷). فروغ کافی، تصحیح و تعلیق: علی‌اکبر غفاری، چاپ سوم، تهران: دار الکتب الاسلامیه.
  30. کلینی، محمد بن یعقوب. (۱۴۰۷ق). اصول کافی، تحقیق علی اکبر غفاری و محمد آخوندی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الاسلامیه.
  31. کلینی، محمد بن یعقوب. (۱۴۰۷ق). الکافی، چاپ چهارم، تهران: دارالکتب الإسلامیة.
  32. مجلسى، محمدتقى بن مقصودعلى. (۱۴۰۶ق). روضة المتقين في شرح من لا يحضره الفقيه، تحقیق: موسوى كرمانى، حسين و اشتهاردى على پناه‌، چاپ دوم، قم: مؤسسه فرهنگى اسلامى
  33. محقق حلي، شیخ نجم‌الدین جعفر بن الحسن. (۱۴۰۹ق). شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام، تحقیق و حاشیه نویسی سید صادق حسینی شیرازی، چاپ دوم، تهران: استقلال.
  34. محقق کابلی، قربان‌علی. (۱۳۸۱ش). استفتائات جدید حضرت، چاپ اول، قم: دفتر معظم له.
  35. نراقی، احمد بن محمدمهدی. (۱۴۱۵ق). مستند الشیعه فی احکام الشریعه، چاپ اول، قم: مؤسسة آل البیت علیهم‌السلام لإحیاء التراث
  36. یزدی طباطبایی، سید محمدکاظم. (۱۴۱۷ق). العروة الوثقى، چاپ اول، قم: جامعۀ مدرسین.

قسمت آخر

نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا