شعر

مزرع خشخاش

نویسنده: محمد کاظم کاظمی

این سال بلاخیز، چه پر زلزله طی شد
طوفان حمل بند نشد، بهمن و دی شد

هر لقمه که بلعیده شد از سمت چپ و راست
در کاسۀ این ملت حرمان‌زده قی شد

تا خوشۀ گندم به کلاهی بنشیند
بسیار سر از پیر و جوان بر سر نی شد

تا بوتۀ خشخاشِ جنوبی بشود سبز
صد تاک شمالی همگی بی رد و پی شد

رودی که به بلخاب روان شد همه خون بود
رودی که سرازیر اتک شد همه می شد

چندی است که شاهان همگی شاه شجاع اند
این قوم، ملالَی نشد امروز و تَنَی شد

از مزرع خشخاش که ما خیر ندیدیم
حقابۀ هلمند ولی گندم ری شد

مشهد، ۹ تیر ۱۴۰۱

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

همچنین ببینید
بستن
دکمه بازگشت به بالا