تحلیل و تبصره سیاسی

تاجیکان افغانستان و چالش اقتدار سیاسی

نویسنده: محمداکرام اندیشمند

بخش آخر 

قسمت نوزدهم 

سقوط طالبان، ورود امریکا و سقوط تدریجی تاجیکان از اقتدار سیاسی:

حکومت طالبان با حملا هوایی و موشکی امریکا توسط نیروهای جبهۀ مقاومت ضد طالبان که فرماندهی اش را قبلاً احمدشاه مسعود فقید به دوش داشت، سقوط کرد. کابل در 12 نوامبر 2001(21 عقرب 1380) توسط نیروهای تحت فرمان محمدقاسم فهیم جانشین احمدشاه مسعود تصرف گردید؛ اما رهبران مقاومت و جانشینان مسعود که در آغاز بر تمام نهاد های امنیتی و نظامی تسلط داشتند از همان آغاز اجلاس بن و تشکیل حکومت موقت به ریاست حامد کرزی خبط های بزرگی را گام به گام انجام دادند. تبعات اشتباهات آن ها نه تنها تضعیف، انزوا و راندن شان از قدرت بود، بلکه آ ن خبطه ها به تدوین و تصویب قانون اساسی و شکل گیری نظام ریاستی متمرکز انجامید که امروز قدرت سیاسی را بصورت قانونمند در اختیار یک فرد به عنوان رئیس جمهور قرار داد.

نخستین اشتباه سیاسی جانشینان احمدشاه مسعود پذیرش حامد کرزی از زاویۀ هویت تباری به عنوان پشتون و تردید ریاست عبدالستار سیرت بر مبنای هویت تباری او به عنوان ازبیک بود.

جانشینان احمدشاه مسعود به خصوص محمدقسیم فهیم و داکترعبدالله برای ریاست حامد کرزی در حکومت به شدت تلاش و جانبداری کردند. مارشال فهیم این حمایت را اشتباه خود تلقی کرد که می گوید به اصرار زلمی خلیل زاد انجام داد، در حالی که سید مخدوم رهین و داکترعبدالرحمن از بن تاکید داشتند که من با ریاست سیرت موافقه کنم، نه کرزی.

داکترعبدالله به حدی در رسیدن کرزی به ریاست حکومت تلاش کرد که جیمیز دابینز رئیس هیات امریکایی در اجلاس بن می گوید:«در واقع، وحدت نظری که در سطح بین المللی در حمایت و پشتبانی از حامد کرزی شکل گرفته بود، محصول تلاش های داکتر عبدالله بود. علاوه بر ترویج و تقویت کاندیداتوری کرزی به من، عبدالله بذر این پیشنهاد را در افکار و اذهان روس ها، هندی ها، ترک ها، ایرانی ها و دیپلومات های متعدد اروپایی دیگر نیز کاشته بود.»

حامد کرزی حکومت را از استاد ربانی در اول جدی 1380(22 دسمبر 2001) تسلیم شد و در حلقه و انحصار رهبران جبهۀ مقاومت که عمدتاً تاجیکان بودند حکومت خود را آغاز کرد. اشتباهات رهبران تاجیکان در حکومت کرزی پس از بن و در جریان حاکمیت هم چنان با گستردگی بیشتر ادامه یافت. در لویه جرگۀ اضطراری(21 جوزای 1381 برابر به 11 جون 2001)در کمیسیون تدوین و تدقیق قانون اساسی و در لویه جرگۀ تصویب قانون اساسی (22 قوس 1382)با نقش بسیاری از این رهبران نظام ریاستی متمرکز به تصویب رسید.

یکی از عوامل راندن رهبران تاجیک متدرجاً از اقتدار سیاسی و حتی مشارکت در این اقتدار با کرزی به تلقین این ذهنیت و باور به امریکایی ها و غربی های حامی این حکومت بر می گشت که تاجیک ها در رهبری قدرت موجب بی ثباتی در افغانستان می شوند و این ها نمی توانند محور قدرت باشند و مورد پذیرش اقوام دیگر قرار گیرند. جانشینان مسعود در اجلاس بن و ساختار جدید شکل گرفته و سپس در ساختار قانون اساسی خودشان با رفتار و عمل خود به این تلقی صحه گذاشتند.

سخن آخر:

صرف نظر از درستی و نادرستی این تلقی و بحث بر سر چالش اقتدار سیاسی برای تاجیک ها در افغانستان از منظر قومی، نکتۀ اصلی قابل پرسش و بحث به عبور از این چالش بر می گردد. مسلماً دیدگاه های مختلف و متفاوتی در این مورد و به خصوص از سوی اهل سیاست و نخبگان و روشنفکران متعلق به جامعۀ تاجیک ارائه می شود. گروه های سیاسی و قومی دیگر در افغانستان نیز به این موضوع نگاه های مختلف دارند. اما نگاه و باور من این است که تاجیک ها در افغانستان و حتی در منطقه بیشتر هویت فرهنگی دارند، تا هویت تباری. راه حل چالش در اقتدار سیاسی باید از منظر این هویت مورد بررسی قرار گیرد. آنچه را که من از این هویت راه حل اصلی و پایدار برای جامعه و کشور افغانستان در ابعاد مختلف حیات سیاسی واجتماعی تلقی می کنم، رفتن بسوی جامعۀ شهروندی و ملت شهروند است، نه ملت اقوام. راه حل چالش اقتدار سیاسی در افغانستان برای جوامع قومی و گروه های سیاسی متعلق به اقوام و هویت قومی علی رغم تظاهر به کتمان این تعلق، تقویت جامعۀ شهروندی و سیاسی سازی قدرت به جای قومی سازی سیاست و قدرت در جهت شکل گیری ملت مدنی و شهروند است.

ممکن است این دیدگاه و این تصور با توجه به قومی بودن سیاست در افغانستان و رویکرد شمار کثیری از افراد و گروه های مختلف به این سیاست و تقویت جامعۀ قومی به جای جامعۀ شهروندی، یک آرمان گرایی محض و غیر عملی تلقی شود. افزون بر آن، ممکن است این دیدگاه از سوی کسانی که تبعیض و ستم قومی ناشی از برتری جویی قومی را در افغانستان عامل مهم در بی عدالتی و ناپایداری ثبات و توسعۀ سیاسی و اجتماعی می دانند، حمایت از تداوم این بی عدالتی و تبعیض ارزیابی شود. حتی اگر این تلقی و ارزیابی بخشی از واقعیت های امروز افغانستان را انعکاس دهد و قومی سازی قدرت در جهت تامین عدالت و ثبات، گریز ناپذیر باشد، این، یک راه حل نادرست، کوتاه مدت و ناپایدار است.

پی نوشت:

از این منابع در مقاله بهره گیری به عمل آمده است:

1 – تاریخ افغانستان بعد از اسلام، عبدالحی حبیبی

2 – افغانستان در مسیر تاریخ، غلام محمد غبار

3 – پاکستان در خط آتش، تالیف پرویزمشرف

4 – امریکا در افغانستان، اثر نگارنده

5 – تاریخ سیاسی و اجتماعی خراسان، اثرک التون، لی، دینل

6 – ملیت های شوروی، اثر: گراهام اسمیت

7 – خاطره های امیر عالم خان

8 – خراسان و ماوراءالنهر، اثر بلیسنکی

9 – تاجیکان در قرن بیستم، سلیم ایوب زاد

10 – در باره سرزمین نیاکان، فریدون جنیدی

11 – حکومتگران کشورهای اسلامی، سیروس غفاریان

12 – بازی بزرگ جدید در اسیای مرکزی، الهه کولایی

13 – افغانستان در پنج قرن اخیر، محمدصدیق فرهنگ

14 – عیاری از خراسان اثر استاد خلیل الله خلیلی

15 – تجاوز شوروی و مقاومت مجاهدین، هنری برادشر

16 – اقغانستان، جنگ، سیاست و جامعه، اثر: انتونیو جیوستوزی

17 – سالهای تجاوز و مقاومت، اثر نگارنده

18 – جنگ اشباح، اثر: ستیو کول

19 – ما و پاکستان، اثر نگارنده

20 – نهضت اسلامی افغانستان، اثر نگارنده

21 – یاد داشت های نگارنده

 

 

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا