نقدی بر«سیرتحول و منازعه قدرت و تلاش برای پیداکردنِ راه حل از آغاز سال ۱۳۷۱ تا اواخر سال ۱۳۸۰»نوشتهی حسن المآب برهان امیری
نویسنده: شمس الدین حامد
آقای امیری از آغاز مقالهاش به تحریف واقعیتهای آن زمان دوران (حکومت مجاهدین) دست میازد و می نویسد:«درآن وقتها انترنت، فیسبوک، وتسپ و … نبود وحتی تلویزیون هم نبود و اگر تلویزیون هم بود بدلیل نبود برق همیشه خاموش بود. اکثر گزارشات از رادیوبی بی سی شنیده می شد و سطح سواد وآموزش هم به اندازه امروز همگانی نبود، اکثروقایع به بیرون درز نمیکرد و درحد شفاهی و یا اسرار سربه مهر باقی میماند».
مقاله نویس محترم در اینجا اوضاع را عمدن چنان سیاه و تاریک نشان میدهد تا زمینهی خیال بافیها و ادهای دروغینش را به مخاطبان فراهم کند. امیری قصدا وجود همهی رسانهها را انکار میکند و میخواهد بگوید این منم که بر اسرار آن دوران اشراف دارم و شما حرفهای مرا قبول کنید.
در حالیکه واقعیت آن زمان چیز دیگری بر عکس ادعای امیری بود. در آن زمان تلویزیون دولتی، رادیو کابل، رادیو افغانستان، تلوزیون بشارت، رادیو بشارت مربوط (حکمتیار)، روزنامهی انیس، هیواد، کابل تایمز، رادیو بی بی سی، صدای امریکا، رادیو مشهد، هفته نامه ی مجاهد ارگان نشراتی جمعیت اسلامی، هفته نامهی کابل به مدیریت مسئولی رزاق مامون، هفته نامهی صبح امید به مدیریت مسئولی خلیل مینوی،هفته نامه دریح. نشریهی در غرب کابل مربوط حزب وحدت به رهبری مزاری و به مدیریت مسئولی عزیز رویش، مجله سباون و مجله ی آواز ارگان نشراتی رادیو و تلویزیون ملی نشرات داشتند.
در روزنامهی انیس در همان زمان آقای منصور(جنگ و احزاب جهادی) را نوشت که حکمتیار و احمدشاه مسعود در آن نقد شده بود.
مسعود اطرافی در روزنامهی انیس عبدالله پویان را زیر عنوان (شعر دزد را دیده بودیم شاعر دزد را نه) نقد کرده بود.
در همان زمان یعنی حکومت مجاهدین مجموعه ی شعری(گلبانگ رهایی) دلجوحسینی وزیر اطلاعات و فرهنگ حکومت مجاهدین چاب شد.
مجموعه شعری گلبانگ رهایی دلجو حسینی توسط محترم پرتو نادری در هفته نامه ی صبح امید به مدیریت مسئولی خلیل مینوی زیرنام« گلبانگ رهایی یا فریاد مظلومانهی شعر» به نقد کشیده شد.
و باز بر عکس ادعاهای بی اساس حسن المآب برهان امیری شعری از دکتر محی الدین مهدی زیرنام سیه بهار توسط پرتو نادری به اسم مستعار پ گل مراد تحت عنوان (سرشار از تهی) نقد و در هفته نامه ی مجاهد چاپ شد…
مجموعه ی شعری (گل خون)، بهای آزادی، پنجشیر در دوران جهاد (چاپ دوم)، زخم خونین به قلم عبدالحفیظ منصور چاپ شد.
اگر فرصت می بود من اسم کتابهایی را که در دوران حکومت مجاهدین چاپ شده بود فهرست و منتشر می کردم تا سیه رو می شد هر که در او غش بود.
آقای امیری به ادامه ی ادعاهای بی بنیاد و بی تاریخ خودش می نویسد:« باری استاد سیاف و جمعی از مصلحین به هدف توحید دیدگاه رهبران جهادی که محمدیونس قانونی نیز آنان را همراهی می کرده است در سفری که به ننگرهار داشته اند مولوی یونس خالص را هم ملاقات می کنند. در جریان این ملاقات، مولوی صاحب یونس خالص به قانونی می گوید «قانونی صاب (صاحب) ! به احمدشاه مسعود و استاد ربانی بگو : «یا قدرت را بگیرید و یا شهرت را».
در اینجا مقاله نویس نه تاریخ ملاقات را می نویسد نه مکان ملاقات را نه هم اعضای هئیت و محتوای صحبتها را. نویسنده برای اعتبار بخشی نوشته ی خویش عبارت (صاب) را می نویسد تا نشان دهد که حتی ریز ترین مسله ی ملاقات را به خاطر دارد اما مسله ی مهم زمان و مکان و محتوای صحبت دیگران از جمله استاد سیاف یادش رفته است!
آقای امیری در بخش دیگر مقالهاش که به نظر می رسد بخش اصلی مقاله باشد می نویسد:« در چنین صورتی جمعیت اسلامی در مجموع و مشخصًا احمدشاه مسعود و استاد ربانی بخاطر کسب آرامش و حفظ ثبات دائمی در کشور در صدد چاره جوئی و پیدا کردن راه حل معقول و مناسبی بر آمدند.
۱- باری در سالهای ۱۳۷۳ یا ۱۳۷۴ هفته نامه کابل به نقل از آمر صاحب چنین نوشته بود « ما به این علاقه مند نبودیم که بنیاد گراها در رأس زعامت مملکت قرار گیرند، ما انتظار داشتیم که در رأس زعامت کشور یکی ازمیانه روها و ترجیحًا پیر سید احمد گیلانی رهبر محاذملی قرار می گرفت».آقای امیری خود در ذکر تاریخ نقل قولش مردد است و مطمین نیست نقل قولش در سال ۱۳۷۳ درست است یا ۱۳۷۴؟
نویسنده سیرتحول منازعه قدرت که مدعی مدرک ماستری و عقل کل است نمی داند که در نقل قول برای اعتبار بخشی مقالهاش لازم است که نام نویسنده، سال چاپ مقاله، شماره مسلسل و مدیر مسئول هفته نامه را ذکر کند.
آقای امیری به ادامه مخاطبانش را پشت نخود سیاه می فرستت و می نویسد:« نتجه گیری با شما و بروید کلکسیون هفته نامه کابل را با رعایت تسلسل شمارهها مرور و مطالعه فرمائید و سپس قضاوت کنید».
جناب نویسنده بجای ارائه منابع بیشتر به مخاطبانش جهت تقویت ادعایش خوانندگان را پشت کلکسیون هفته نامهی کابل روان می کند بدون اینکه آدرسی از آن بدهد.
امیری خوب می داند که کلکسیون هفته نامهی کابل ممکن است وجود نداشته باشد و یاهم در دست رس نباشد اما چرا ایشان مردم را راه گم می کند؟
دلیل این کار امیری روشن است و آن این است که در ذهن مخاطبان نسبت به اقتدار طلبی قهرمان ملی شک تردید ایجاد کند و راهی به درک حقیقت نگذارد.
اگر قرار باشد که به کلکسیون مراجعه شود این خود امیری است که برای اعتبار بخشی مقالهی درهم برهمش به آن مراجعه و مستند مشخصات و محتوای مورد نظر را بنویسد و می نوشت.
چهاردلیل بر رد این ادعای حسن المآب برهان امیری:
۱– جناب آمرصاحب اگر به دنبال رهبری میانه رو بود چرا برنامهی حکومت بی طرف سازمان ملل متحد را ناکام ساخت؟
۲– چرا حضرت صبغت الله مجددی را خود شخصن کنار زد تا استاد ربانی بنیاد گرا به قدرت برسد؟
این در حالیست که همه می دانیم حضرت صبغت الله مجددی، پیرسید احمد گیلانی و مولوی محمد نبی محمدی از رهبران میانه رو بودند.
۳- سید احمد گیلانی یک پشتون نبود و این خود ادعای شما را رد می کند.
۴- اگر آمرصاحب به دنبال کنارزدن استاد ربانی بود چرا شورای اهل حل و عقد را برگزار و شخصن در آن حضور یافت که نتیجهی آن دوام حکومت استاد ربانی بنیاد گرا بود؟
مقاله نویس سیرتحول منازعهی قدرت به ادامه می نویسد:« بار دیگر و با تدویر جلسهِ بزرگ هرات که به ابتکارِ امیرصاحب اسماعیل خان روی دست گرفته شده بود و حاوی پیام جاگزین کردن کس دیگری بجای استاد بود. آمرصاحب احمدشاه مسعود ضمن استقبال از آن طرح. جناب استاد را به کناره گیری از ریاست جمهوری، که شدیدًا مورد منازعه بود و حفظ آن قربانیهای زیادی میگرفت، تشویق کرده بود تا کس دیگری و ترجیحًا اگر یک پشتون معتدلی به حیث رئیس جمهور برگذیده می شد، بهتر و عقلانی تر مینمود که دعوت از خانواده امان الله خان در این نشست در همین راستا قابل ارزیابی است. ونیز از دید احمدشاه مسعود، دوتن دیگر که : یکی از این دو شخصیت، داکتر یوسف صدر اعظم سابق که از نظر قومی نامشخص و احتمالًا کشمیری و یا هرقوم دیگری بود شخص مناسبی تشخیص داده شده بود. و شخصیت دیگر داکتر ابلاغ یک پروانی پشتون تبار برای تفویض منصب زعامت به هریک از آنها مناسب دا نسته شده بود».
جناب ماستر نخست برگذیده را بر گزیده اصلاح بفرمایند. در مورد اجلاس هرات باید گفت که این اجلاس در تفاهم با کابل تدویریافته بود و کاندیدای اصلی آن داکتر یوسف بود نه آنانی که شما از آنان نام گرفتید.
قبل از اجلاس در آخرین ملاقات با استاد ربانی در لوای بابه جان کابل آقای قانونی استاد ربانی را قناعت به کناره گیری کرده بود.
استاد وقتی به هرات رفت اطرافیان استاد او را از این تصمیم منصرف نمودند. ازجانب دیگرسردار محمد یوسف خان در اجلاس هراتاشتراک نکرد.
هدف از کنار رفتن استاد در اجلاس هرات کشاندن پای غربیها در قضیهی افغانستان و کاستن از فشارهای بیش از حد جنگ بود.
در آن برهه در کنار سایر ولایات میزان تلفات نیروهای پنجشیر بسیار بالا رفته بود و هر روز جنازهی جوانان و مبارزان به پنجشیر منتقل می شد.
بعدها شخص آمرصاحب از تصمیم کنار رفتن استاد ربانی از قدرت اظهار ندامت می کرد و آن تصمیم را نادرست می خواند.
آمرصاحب عدم کناره گیری استاد شهید را می ستود و آن را خردمندانه می خواند.
در اجلاس هرات تیمی از خبرنگاران تحت امر منتقد این مقاله به رهبری سید عبدالکریم پیرزادهاشتراک نموده بودند که حاصل آن (۱۳) حلقه فیلم بود که در اختیار بنده قرار دارد.
آقای حسن المآب برهان امیری به ادامهی ادعاهای بی سند و تاریخش باز ادعا می کند و می نویسد:«- بار دیگر کودتای «ببرک – دوستم-گلبدین» در نشرات آن روزی دولت. و آرایش جدید جنگی، باز هم قرار شد استاد کناره گیری کنند و رئیس سترمحکمه، مولوی صاحب محمدشاه فضلی که از حزب حرکت اسلامی مولوی محمدنبی محمدی و از پکتیا بود، مسئولیت زعامت و ریاست جمهوری را موقتًا بعهده بگیرد تا آرامش حاکم شود و زمینه برای برگذاری انتخابات فراهم گردد.
اما بدلیل تشویش از این که مبادا رئیس ستر محکمه نیز زعامت را قبضه کند و آماده انتقال قدرت نشود و آنگاه جنجال دوم آغاز گردد و زمینه برگزاری انتخابات فراهم نگردد.
در آن طرح کمی تعدیل و تعویض بوجود آوردند و قرار شد ریاست جمهوری، به قاضی جلیلی خسرِ محمدیونس قانونی از ننگرهار و از قوم پشتون کهیکی از اعضاء ستر محمه نیز بود واگزار شود».
آقای امیری فراموش کرده اند که در آغاز مقاله نوشته اند که آن روزها انترنت، فیسبوک و واتسپ…نبود حال این نشرات آن روزی دولت که از آن نام بردید از کجا شد و نشرات از چی و چه وسیلهی صورت می گرفت؟
شما که خود نوشتید تلویزیون خاموش بود و رادیو نبود!. این نشرات از آسمان آمد؟
به راستی که می گویند دروغ گو حافظه ندارد.
از سوی دیگر جناب امیری از آغاز مقاله هر ادعایی را که مطرح می کند ذکر زمان و مکان و جزئیات مستند رویدادها در آن غایب است.
آقای مقاله نویس باید به این سوالات پاسخ دهند تا مخاطبان بدانند که نویسنده در جریان رویدادها بوده و دسترسی مستقیم داشته است.
کودتای ببرک کارمل دوستم گلبدین در کدام سال و تاریخ صورت گرفت؟
کناره گیری استاد از سوی چه کسانی مطرح شد؟
تصمیم کناره گیری استاد ربانی و جانشینی مولوی محمدشاه فضلی توسط چه کسانی و در کجا و چه زمانی گرفته شد؟
طرح توسط کیها ترتیب و بعد تعدیل شد؟
جدا از اینها تاجایی که من به خاطر دارم در این کودتا به جای کارمل محمود بریالی برادر ببرک کارمل نقش داشت و برسر، زبانها بود نه کارمل.
آقای حسن المآب برهان امیری به ادامهی ادعاهای سست و بی اساسش بازهم از ذهنش می گوید:«بار دیگر و با ظهور و تحرک بیشتر طالبان و شدت گرفتن جنگها توسط آنها، قرار براین شد که زعامت به یک شخص مستقل و معروف مورد اعتماد انتقال کند و توافق اکثریت که آمر صاحب نیز از آن حمایت می کرد.
بر این شده بود که جناب استاد کناره گیری کنند و داکتر عنایت الله ابلاغ از شخصیتهای علمی محاسن سفید و مورد احترام مردم افغانستان که فرزند مولوی صاحب عبدالغنی قلعه بلند ازجهرههای مشهور وتاریخی کشور پشتون و از بگرام ولایت پروان بود. به نیابت از جناب استاد زعامت موقت را تا برگزاری انتخابات بعهده بگیرد. اما با وتوی استاد ربانی مواجه شد و ملتوی گردید».
آخر جناب امیری این قرار در کجا براین شد توسط کیها در کجا و چه زمانی در آسمانها میان فرشتهها و یا در امریکا؟
اگر اندکاشنایی با انواع مقاله نویسی داشتید این همه بی سند و بی اساس مسایلی به این مهمی را مطرح نمی کردید. وقتی متنی را می نویسید باید بدانید که مخاطبانی با سواد، دانشمندان، چیز فهمانی هم دارید که به این نوشته ی شما و ادعاهای مسخره ی تانمی خندند!.
مخاطب تان آن داکتر بی سواد بی مغز نیست که به نوشته ی بی اساس تان کف بزند.
در بخش دیگر مقاله ی امیریمی خوانیم:«بار دیگر که جنگها توسط طالبان شدت گرفته بود، نمایندگانی از سوی طالبان به کابل آمده و پیشنهاد کرده بودند که اگر «مولوی یونس خالص بحیث رئیس جمهورموقت برگذیده شود ما جنگها ر ا متوقفمیکنیم » و لذا سعی بعمل آمد که جهت آوردن آرامش و رفتن به انتخابات، جناب استاد کناره گیری کنند و مولوی یونس خالص بحیث رئیس جمهور برگزیده شود».
جناب امیری این نمایندگان طالبان چه نام داشتند؟
چند نفرربودند؟
ریس هئیت آنها کی بود؟
و در کابل با کدام مقامات مهم دیدار کرده بودند و در کدام سال و روز به کابل آمدند؟
من مطمینم که دستان شما در آن زمان مثل امروز خالی بود و هست وچیزی برای گفتن ندارید. وقتی آدمی مثل شما دچار توهم خود بزرگ بینی شود دست به کارهای این چنینیمی زند.
امیری برای توجیه تسلیم شدنش به طالبان سعی دارد ثابت کند که حتی قهرمان ملی به راهی که او رفته نیز رفته است.
آقای امیریاشتباهمی کند و به خطامی رود اصلن آمرصاحب تا آخرین لحظه ی حیات شان دست از اقتدار طلبی نکشیدند و برای گرفتن قدرت مبارزه نمودند و نتیجه ی مبارزاتش سرنگونی حکومت دو صد پنجاه ساله ی پشتونها بود.
آقای امیری برای مخاطبان چنانمی نمایاند که در جلسات مهم دولت اسلامی به رهبری استادشهید حضورمی داشته و ازجمله ی تصمیم گیرندگان بوده است.
نه آقا شما مامور قانونی در ریاست عقیدتی سیاسی وزارت دفاع بودید و در جهاد و مقاومت مردم نیز نقشی نداشتید و هیچ کاره ای هم نبودبد.
بازهم آقای امیری به ادامه در مقاله ی سیر تحول منازعه قدرت مینویسد:«احمدشاه مسعود بارها بدون این که نامی از ظاهر شاه ببرد، همیشه از هیئت روم در راستای مصالحه و ختم جنگ نام می برده است، باری گفته بود که «گمانم ظاهرشاه نسبت به طالبان ناراض شده است»
چون قبل براین گمانه زنیهائی وجود داشت که گویا «طالبان لشکر ظاهرشان اند» ! و حتیمیتووان گفت : که : سفرِ حامد کرزی، سید مخدوم رهین و دیگران از نزدیکان ظاهرشاه و هیئت روم، به در قدِ ولایت تخار، در زمان مقاومت نزد آمر صاحب، ادامه همان طرز دیدها، برداشتها و تمایلات بوده است !».
احمدشاه مسعود بارها در حضور چه کسانی و در کجا گفته بود که:« گمانم ظاهرشاه نسبت به طالبان ناراض شده است»؟
به فرض این که چنین ادعای موهوم شمارا بپذیریم کجای این بیان او دلالت به حمایت از انتقال قدرت و پادشاهی ظاهر شاه دارد؟
دیدار حامد کرزی و داکتر مخدوم رهین با آمرصاحب در همان زمان در درقد ولایت تخار در هفته نامه ی پیام مجاهد در پنجشیر به صورت مشروح نشرشد.
تا جاییکه من بیاد دارم اصلن چیزی که مدعای شما را تایید کند در آن دیدار دیده نشده بود و نمی شود.
شما هم لطفن به کلکسیون هفته نامه ی پیام مجاهد ارگان نشراتی جبههی مقاومت ملی به منظور راستی آزمایی مراجعه کنید.
آقای امیری به ادامه می نویسد:«بار دیگر با گزینش عبدالرحیم غفور زی بحیث صدر اعظم، در زمان مقاومت، به نحوی عبور به مرحله قناعتِ برادران پشتون و سپردن مقدماتی بخشی از زعامت به آن قوم بعنوان اعاده ثبات مد نظربوده می توانست باشد».
امیری با ذکر گزینش عبدالرحیم غفورزی به حیث صدر اعظم دولت اسلامی به رهبری استاد ربانی خود تمام ادعاهای نادرست و غلطش را که مدعی است احمدشاه مسعود به دنبال سپردن قدرت به پشتونها بود رد می کند.
چرا که در راس قدرت یک تاجیک است و نفر دوم هم یک پشتون و از جانب دیگر از آغاز حکومت مجاهدین تا شهادت آمرصاحب قدرت در دست استاد شهید بود و هیچگاه قدرت توسط آمر صاحب بنا بر ادعای امیری انتقال نیافت.
اظهارات مکرر مارشال صاحب فهیم فقید نیز دال بر اقتدار طلبی آمر صاحب شهید داشت و دارد. باری در یک مجلس در منزل ایشان در کارته ی پروان رفتیم که حاجی صاحب رحیم، انور جگدلک و شمار دیگری حضور داشتند مارشال صاحب در آن مجلس گفت:«
من به آمرصاحب گفتم که ما را پشتونها حکومت کردن نمی مانند و خودت ره قبول نمی کنند ما باید در قدرت نفر دوم باشیم.
مارشال صاحب فقید به صراحت می گفت که آمرصاحب این را قبول نداشت و جنگ ادامه یافت.
از تمامی صحبتها، موضع گیریها و عملکردهای آمرصاحب شهید به خوبی می توان فهمید که ایشان به دنبال اقتدار بود اما انحصار قدرت را مردود می شمرد.
گزینش عبدالرحیم غفورزی به حیث صدر اعظم خود گواه روشن مدعای ما مبنی بر تقسم اقتدار میان مردم افغانستان از سوی آمرصاحب بود و هست.
آقای حسن المآب برهان امیری از آغاز تا پایان مقاله ی بی سر و ته خویش ادعاها و موضاعاتی را مطرح می کند و گمان می برد که مخاطبان این ادعاهای بی پایه و مایهاش را از او می پذیرند.
در پایان مقاله ی سیر تحول منازعه قدرت امیری آمده است:«تلاش برای مصالحه، از میدان شهر گرفته تا عشق آباد و …. ، از زمان دولت اسلامی تا ادامه دوران مقاومت. که مسلمًا ؛ مصالحه فقط با پذیرش زعامت طالبان پشتون که اکثریت کشور در کنترول شان بود و تنها قرار داشتن در کنار آنها می توانست قابل ارزیابی باشد و بس. که در خصوص این موضوع اخیر از محمد یونس قانونی، انجینر عبدالرحیم و دیگر مسئولین و اعضاء هیئت مذاکره کننده با طالبان بعنوان منبع نخستین این مذاکرات صلح باید شنید که روح و موضوعات مصاله چه بود ؟ و برسر کدام موضوعاتی برای رسیدن به صلح امکان کنار آمدن مدن است؟».
جان مایه مقالهی دور و دراز آقای حسن المآب برهان امیری با یک دنیا غلطی واشتباهاتش این است که قدرت از آن پشتونهاست.
احمدشاه مسعود که الگوی ایستادگی شما بود و هست بر زعامت پشتونها مهرتایید گذاشته است و هرگونه ایستادگی و مقاومتامری بیهوده و محکوم به شکست است.
مقالهی کشال ملایی آقای امیری می تواند در راستای توجیه تسلیمی ایشان نیز تعبیر و تفسیرگردد.
این نوع نگاه آقای امیری بر می گردد به شخصیت ایشان. امیری در طول حیات سیاسی خویش آدمی بدبین، منفی باف و غیر قابل اعتماد بود و است. امیری نه مرد جنگ است و نه هم مرد سنگر. امیری بیش از آنچه هست خودش را بزرگ میبیند و می داند در حالی که هم جسمن و هم ذهنن آدمی کوچک هست.