تاریخچه مختصری از«استوپهِ توپ دره ولایت پروان
چارلس ماسون، کاشف بریتانیایی قرن نزدهم، زیارتگاه بودایی گنبد شکل توپ دره در شمال کابل را چنین توصیف نمود که «شاید کاملترین و زیباترین بنای تاریخی از نوع خود در این کشور ها باشد.» از زمان بازدید ماسون در سال ۱۲۱۲ به بعد، گنبد توپ دره چند بازدید کننده محدود داشته و مورد غفلت قرار گرفته بود تا اینکه در این اواخر، در سال ۱۳۹۵، سازمان میراث فرهنگی افغان کار حفظ و خاکبرداری آن را آغاز کرد. وقتی یلنیا بلیثا از شبکه تحلیلگران افغانستان، ، از این گنبد در بهار ۱۳۹۸ بازدید نمود، دریافت که زیبایی و شکوه آن تا حدی زیادی باز آفرینی شده است. در این مقاله، او تاریخچه این گنبد را از مدارک تاریخی و معاصر را( با معلوماتی از جولیان لیزلی) بهم ربط میدهد.
نمای عقبی گنبد توپ دره (رو به غرب) تاریخچه این گنبد هنوز هم ناشناخته است. با این حال، باتوجه به محل آن در نزدیکی شهر باستانی کاپیسا (در اطراف یا داخل آنچه که فعلا بگرام، شهرکی با بازار کوچک که عمدتاً بخاطر پایگاه عظیم هوایی مجاور آن مشهور است)، ممکن بین سالهای ۲۰۰ تا ۴۰۰ قبل از میلاد دیزاین و طرح شده باشد. عکس از: سازمان مشاوره میراث فرهنگی افغان: ۱۳۹۸
گنبد توپ دره، ترمیم مخروط وخاکبرداری محل
با نزدیک شدن چاریکار، مرکز ولایت پروان، در شاهراه اصلی کابل – بغلان، میتوان گنبد توپ دره را در طرف چپ مقابل کوه صافی، دید. گنبد مثل یک تاج در یک زمین مرتفع در قسمت بالای قریه توپ دره قراردارد و باغ ها و مزارع جو احاطه اش کرد اند.
کار «سازمان مشاوره میراث فرهنگی افغان» روی گنبد در سال ۱۳۹۵ آغاز شد. سه سال بعد، زمانیکه شبکه تحلیلگران افغانستان از ساحه بازدید به عمل آورد، مخروط گنبد ترمیم و حفاظت شده و تقریبا تمام اساس آن خاکبرداری شده بود. با این حال، این ساختمان هنوز تحت داربست قرار دارد چونکه کارحفظ و نگهداری هنوز جریان دارد. مخروط، گنبدی شکل بالای این ساختمان توسط ماسون زمانیکه درقرن ۱۹ آنرا باز کرد، خراب شد (نقاشی های ماسون از گنبد توپ دره و همچنان عکس های او را از اواخردهه ۵۰ میلادی در صفحه ۸۳ نشریه سال ۱۳۹۶ موزیم بریتانیا را اینجا نگاه کنید)
ساختار اصلی گنبد توپ دره عبارت از سنگ و مخروط آن میباشد که تقریباً با محیط ۲۳ متر و ارتفاع ۳۰ متر از سطح مزارع اطراف خود قرار دارد. مخروط آن با منحنی های «موج دار » آراسته شده که به آن ۵۶ نوار طاقچه تزئینی یکسان تشکیل میدهد که توسط کمان های مدور مستحکم شده است.
این طاق ها با اسکله ها یا ستون های کوچک بشکل کلاسیک پشتیبانی شده اند، که روی آن کلاهک های نوک تیز طرح شده است. کلاهک ها به نوبه خود توسط ستون های باریک که از یک سنگل منرالی ساخته شده، جدا میشوند. هر طاق در مرکز خود دارای یک سوراخ یا منفذی است برای نصب تمثالها که حالا مدت طولانی است از بین رفته اند.
در روبروی قسمت شرقی این کتیبه یک طاقچه کمانی سه گوشه قرار دارد که تصور میشود قبلا سه مجسمه بودا روی آن نصب شده بود. طبق نشریه موزیم بریتانیا در سال ۱۳۹۶، این فرضیه مبتنی بر بقایای یک هاله گچبری شده میباشد که تصور میشود «تصویر اصلی» یک بودای ایستاده و دو بودای نشسته در دو طرف آن بوده است. (۱) کتیبه با زینه تشریفاتی تراز شده است که رو به روی دره ای واقع شده است که زمانی کاپیسا پایتخت امپراتوری کوشان در آن قرار داشت. مخروط روی یک قاعده مربعی قرار دارد که اندازه آن در هرطرف 36 متر است که سازمان میراث فرهنگی افغانستان در این اواخر خاکبرداری کرده است. آنها دریافتند که قاعده گنبد همچنان با ستون های سبک کلاسیک آراسته شده و دو جوره زینه در نقطه شرقی و غربی دارد. قاعده گنبد هم بخش مهمی از تشریفات بود که زائران بودایی دور آن طواف میکردند.
یک ستون پایه باریک بیرونی جایگاه اصلی را از هر طرف احاطه کرده که همچنان توسط پایه های ساخته شده از قطعات سنگی وصل شده اند. نشانه های سنگفرش در اطراف این ستون بیرونی یافت شده است که نشان میدهد این سطح همچنان توسط زائران هنگام طواف مورد استفاده قرار میگرفته است. طبق گزارش سازمان میراث فرهنگی افغانستان، گنبد شاید با سایه بان های تزئینی در راس مخروط گچ کاری و رنگ آمیزی میشده و پرچم ها در کنار های آن قرار گرفته بود تا برای زائران که در امتداد دامنه حرکت میکردند قابل دید باشد.
در منابع انگلیسی قرن نزدهم، در عموم به گنبدها با اصطلاح برج مراجعه میشد که ممکن از واژه فارسی دری تپه مشتق شده باشد یا نه. نام قریه و گنبد، توپ دره، میتواند به مفهوم دره گنبد (گنبد دره) باشد. طور مثال، شرق شناس انگلیسی، هوریس هیمن ویلسون (۱۱۶۵-۱۲۳۹) در فصل اول کتاب آریانا انتیکا (۱۲۲۰) مینویسد:
بناهایی که در سالهای اخیر در شرق هند و افغانستان بیشتر مورد توجه قرار گرفته اند، با نامگذاری کلی برج یا پشته است، واژه ای که دلالت بریک تپه یا مقبره دارد و از نامگذاری سانسکریتی استوپه که دارای اهمیت مشابه میباشد، مشتق شده است. ( آریانا انتیکا، صفحه ۲۸-۲۹)
طبق توضیحات ماسون در فصل دوم همان کتاب:
اصطلاح پشته که در مورد برجسته ترین و جالب ترین ساختار های مورد نظر قابل اطلاق است، طبق معمول توسط مردم مناطق که در آنجا این پشته ها فراوان اند استفاده میشود.
پشته عبارت از یک ساختار عظیم است که دارای دوقسمت اساسی، یک زیرزمین و یک بدنه یا ساختار عمودی بر روی آن است. دومی آن، یعنی ساختار عمودی بعداز یک ارتفاغ خاص از طریق یک حجره ختم میشود، گاهی آنقدر فشرده است که صرفاً برامدگی یک سطح را نشان میدهد، اما بیشتر شکل یک مخروط را بخود میگیرد.
با صحبت در مورد گنبد توپ دره، یکی از سه گنبدی که ماسون « در شمال کابل و در ولسوالی های کوهدامن و کوهستان” مورد بررسی قرار داده، او نوشته که: “گنبد بعدی در دره واقع شده، تقریباً ۲۰ میل دورتر از کابل و احتمالاً کاملترین و زیباترین بنای تاریخی در این کشور ها، شاید هم یکی از بزرگترین آنها است.»
تاریخچه گنبد توپ دره یعنی اینکه چه کسی آنرا راه اندازی کرده، چه وقت ساخته شده و چطور مورد استفاده قرار گرفته، کم شناخته شده است. تحقیقات باستانشناسی در افغانستان پراکنده بود و تعداد مکان هایی که طور مناسب در این کشور خاکبرداری شده باشند در مقایسه با کشور های همسایه، ایران و پاکستان هنوز اندک است. اکتشافات جدی باستانشناسی در افغانستان با ایجاد اداره هیئت باستانشناسی فرانسه در افغانستان درسال ۱۳۰۱آغاز شد، که جواز انحصاری از امیر وقت، امان الله خان (معلومات بیشتر در مورد او در این مقاله شبکه تحلیلگران افغانستان ) دریافت کرده بود. جنگهای بعدی، هم جنگ جهانی دوم و هم چهل سال جنگ در افغانستان از ۱۳۵۷ تا حالا، مانع پیگیری تحقیقات باستانشناسی عمیق شد. بنابراین، گزارش های مکتوب ماسون از قرن ۱۹، هنوز فهم و بینش ارزشمندی از گذشته های دور افغانستان و مناطق آنرا ارائه مینماید.
چارلز ماسون (۱۲۳۲- ۱۱۷۹)، کاوشگر و گردآورنده سکه ها
چارلز ماسون در سال ۱۱۷۹ بنام جیمز لویس در آلدرمنبری که حالا در قلب شهر لندن قرار دارد، به دنیا آمد. او در یک جامعه دارای تنوع قومی از مهاجران ایتالیایی و فرانسوی بزرگ شد ( نشریه موزیم بریتاینا را نگاه کنید، آرشیف چارلز ماسون: کتابخانه بریتانیا، موزیم بریتانیا و سایر اسناد مرتبط به کلکسیون ماسون از افغانستان ۱۲۱۱-۱۲۱۷). اگر چه در مورد مراحل اولیه زندگی او معلومات کمتری وجود دارد، اما او مرد تحصیل کرده ای بوده است که لاتین و یونانی بلد بود. نشریه سال ۱۳۹۶ موزیم بریتانیا اشاره کرده که ماسون « مطمئناً استعداد یادگیری زبان ها را داشته است، بعد ها آموخته بود که هندوستانی و فارسی حرف بزند. او همچنان کمی پشتو یاد گرفته بود.»
بعد از نزاع با پدرش، جیمز لویس در سال ۱۲۰۰ منحیث یک عسکر پیاده نظام در اردوی شرکت انگلیسی هند شرقی ثبت نام کرد. او به بنگال رفت، جایی که در لشکر سوم لوای اول، یعنی توپخانه اروپایی بنگال خدمت کرد تا اینکه در سال ۱۲۰۶ غند خود را ترک کرد و بعد در آگره مستقر شد و نام مستعار چارلز ماسون را گرفت. تحت این نام او از آگره سفر خود را از طریق راجستان آغاز کرد. بعد در ماه جوزا/سرطان ۱۲۰۷ از آنجا به پشاور رسید و چندین ماه بعد با یک دوست “پتان” بی نام خود ازگذرگاه خیبر به افغانستان سفر کرد.
در جریان سفر خود در افغانستان، ماسون گنبد ها را عمدتاً برای جستجوی سکه ها مورد کاوش قرارداد. در اوایل قرن نوزدهم، مسکوک شناسی – مطالعه و جمع آوری سکه ها- در بریتانیای کبیر مثل رمزگشایی تاریخ از طریق سکه ها خیلی رواج داشت.
اولین مکان بودایی که ماسون در افغانستان از آن بازدید به عمل آورد بامیان بود در اواخر سال ۱۲۱۱، که صرف یکبار به آنجا رفته است. با این حال، بین سالهای ۱۲۱۲ و ۱۲۱۴، او بیشتر از صد محل دیگر را در اطراف کابل و جلال آباد، در امتداد دریای کابل و وردک بررسی و ثبت کرد. او بیش از ۳۰۰۰۰۰ سکه از دوره های مختلف تاریخ دور افغانستان جمع آوری کرد و جزئیات گنبدها را با کمره لوسیدا (وسیله ای که در پرتو آن نور توسط منشوری برای تولید تصویر روی یک کاغذ منعکس میشود که از آن میتواند نقاشی درست کرد) ثبت کرد.
در ماه جدی/ دلو ۱۲۱۳، لرد آلنبورو، فرماندار انگلیسی کل هند برای ماسون درخواست عفو سلطنتی کرد، چون او را برای کاوش در افغانستان، کشور مورد علاقه بریتانیا که به زودی برای اولین بار در آن مداخله میکرد (۱۲۱۸- ۱۲۲۱ اولین جنگ افغان و انگلیس ) مفید پنداشت. بعداً در همان سال عفو سلطنتی اهدا شد. درخواست لرد آلنبورو ماسون را به شرح زیر توصیف مینماید:
او از دانش و توانایی زیادی برخوردار است. در رابطه به وضعیت مردم درسرزمین های هم مرز با دریای سند تبادله اطلاعات نموده و معلومات خوبی را حاصل نموده است و حالا مشغول پیگیری تحقیقات خود بیشتر از جنبه علمی نسبت به جنبه سیاسی در شمال هندوکش است. این فرد که شخصیت خصوصی اش موجه و قابل اعتماد است به استثنای جرم فرار از خدمت… به نظر میرسد تاجایی که میتواند با مشارکت های مفید در مورد تاریخ باستان و دانش امروزی ما در مورد ملل مجاور هندوها، مایل به کفاره دادن آن جرم میباشد.
تمام یافته های ماسون دربدل تأمین بودجه کاوش در مکان های باستانی در افغانستان، به شرکت انگلیسی هند شرقی رفت. این یافته ها به موزیم هند در لندن ارسال شد. با بسته شدن این کار در سال ۱۲۵۷، کلیه آثار باستانی و بخشی از سکه ها به موزیم انگلیس اهدا شد.
گزارشات ماسون درمورد گنبد ها
گزارشهای مکتوب ماسون از کاوشهای وی درباره تاریخچه گنبدهایی که وی باز کرده است، معلومات اندکی ارائه می دهد. اما با این وجود این کار – مانند کاوش های معاصر فرانسه در مصر- راهگشا بود، و تقریباً ۴۰ سال پیش از تاسیس باستان شناسی علم بودن آنرا پیش بینی کرد.
ماسون برای اولین بار در ماه جوزا/سرطان ۱۲۱۲ به چاریکار رفت. نشریه سال ۱۳۹۶ موزیم بریتانیا در مورد ماسون مینویسد که: هدف ابتدایی گشت و گذار او در کوهستان، یافتن اسکندر در قفقاز [ مستعمره ای از الکساندر، یکی از چندین تای که با نام اسکندر منصوب شده است] یا طوریکه ماسون بیان میکند «برای اطمینان از وجود هر گونه آثار ممکن من به اسکندریه در قفقاز بروم، محلی که من مطمئن بودم در دامنه های هندوکش باید جستجو شود.»
به محض ورود به چاریکار او گنبد توپ دره را کشف کرد. در روایت سفر های متنوع اش در بلوچستان، افغانستان و پنجاب در سال ۱۲۱۲، او نوشته که ۸۵ کیلومتر به طرف شمال کابل و در ۵ کیلومتری جنوب غرب چاریکار:
ما با گنبد توپ دره مواجه شدیم و بخاطر برج های باشکوهی که دارد جشن گرفتیم. با عبور از قریه، به سمت برج حرکت کردیم و من مدتی خود را با ساختن طرح آن مشغول کردم. در اطراف این بنای تاریخی تعداد زیادی درختان سرو شبیه به تپه های بلوچستان و فارس وجود دارند. با کمی پیش رفتن به طرف بالای دره که یک جوی آب شفاف در پایان آن جاری بود و حجم آب آن بعد از زلزله سال گذشته (جوزا/سرطان ۱۲۱۲) به میزان قابل توجهی افزایش یافته بود، جای مناسب برای استراحت پیداکردیم و مردم قریه برای ما شاه توت آوردند.
در اولین بازدید، ماسون به سادگی طرح گنبد را ترسیم کرده و چند سمت را از یک تپه مشرف به دشت گرفت. در همان سال گنبد را هم باز کرد. در آریانا انتیکا (صفحات ۱۱۶ و ۱۱۷ ) مینویسد:
من در سال ۱۲۱۲ آن را مورد بررسی قرار دادم و در مرکز آن یک آپارتمان کوچک یافتم که از تخته سنگ ها ساخته شده و دارای مواد مشابه کل ساختمان یا تعمیر بود؛ در بین آن یک تکه استخوان یافتم، اما نتیجه مفید دیگری نداشت: سطح داخلی تخته سنگ ها با سرب سرخ پوشیده شده بود [احتمالاً خاک سرخ ] . این اولین گنبدی بود که من باز کردم و تجربه بعدی باعث شد تا باور کنم که به حد کافی در بررسی ساختار/ ساختمان کار نکرده ام؛ در هر حالت ادامه دادن به آن کار ممکن رضایت بخش بوده باشد.
در نشریه سال ۱۳۹۶ موزیم بریتانیا آمده است که« ماسون از یک نقطه نسبتاً بالا در استوانه گنبد از طرف شرق و غرب تونل زده بود»، با تشخیص اینکه« سوراخ ها قابل دید بوده که در طاقچه های کمانی و ستون ها فروفته اند.» حالا سازمان میراث فرهنگی افغانستان سوراخ ها را ترمیم کرده است.
اگرچه بخشی که ماسون در آریانا آنتیکا نوشته معلومات تاریخی در مورد این گنبد معین ارائه نمیکند، اما مشاهدات کلی ارزشمند در مورد این ساختمان ها در افغانستان پیشکش میکند. طور مثال، او گفت:
گنبد ها باید رو به شرق پنداشته شوند، هم بخاطر اینکه اکثر زیرزمینی های شان در همان نقطه دارای یک سلسله زینه ها است و هم تعداد دیگر شان روی کمربند های تزئینی آن داری طاقچه های رو به شرق اند.
اینکه این طاقچه ها مجسمه ها را نگهمیداشته تقریباً یقینی است، از سوراخ هایی که در آنها دیده میشوند، هم مانند آنچه در طاقچه های کوچک در مغاره ها و معابد بامیان مشاهده میشوند، میدانیم که آنها توسط مجسمه ها یا بت ها اشغال شده بودند و هنوز هم در بقایای بعضی از آنها که نیمه تخریب شده اند، دیده میشود.
ماسون همچنان مشاهده نمود که گنبد ها در ارتفاعات مشرف به دره ها ساخته شده است. او نوشته:
محل و موقعیت این ساختار ها توجه را جلب میکند. جا های دلخواه انتخاب شده برای آنها در دامنه تپه ها است، ارتفاعاتی که توسط دریاچه ها از هم جدا شده اند. گنبد های کابل، چهار باغ [غرب جلال آباد] و هده بخاطر ماهیت مشخص وضعیت شان با استناد به یکدیگر قابل ملاحظه اند.
او همچنان متوجه[ آریانا انتیکا صفحه ۴۸-۴۹ ] شده است که :
آب دائماً در نزدیکی گنبدها و مکانهای ضمیمه آن یافت میشود و به نظر میرسد که یک اصل اساسی در انتخاب مکانها برای آنها بوده است که چشمههای آب باید در دسترس باشند که البته برای آسایش جوامع منزوی در مغارهها و انجام مناسک و غسل ضروری بود. و نیز لازم بود که آب خالص باشد و از میان صخره ها جاری باشد
گنبد توپ دره طوریکه ماسون در اولین بازدیدش توضیح داد، همچنان در مجاورت رودی که از کوه جاری میشود قرار دارد. در جریان بازدید ما در ماه حمل/ ثور ۱۳۹۸، سرو صدای آبی که از ذوب شدن برف قله های اطراف، به شکل رود درآمده بود، در سراشیبی های نزدیک انعکاس میکرد. گنبد توپ دره در روز های عظمت خود شاید واقعاً مکانی پر آسایش و مراقبه بوده است.
کشفیات اروپایی ها و بقایای اکتشافات بوداییهای افغانستان
اکتشافات ماسون از اماکن بودایی در اواسط قرن نوزدهم احتمالاً اولین روایت نسبتاً مفصل از این میراث فرهنگی در افغانستان است. در حقیقت، به نظر میرسد اروپاییها فقط از بقایای گسترده بودایی افغانستان، به ویژه، در نزدیکی مسیر اصلی بین پشاور و کابل از طریق گذرگاه خیبر، در ۱۱۹۹ یک دهه قبل از بازدید ماسون آگاه شده اند. نخستین مسافرانی که در مورد مکان های باستان شناسی گزارش داده اند، عبارت بودند از ویلیم مورکروفت (۱۱۴۶-۱۲۰۴)، داکتر حیوانی و رئیس شرکت هند شرقی و جورج تریبک (۱۱۷۹-۱۲۰۴) جغرافیا دان و طراح، که با هم در یک سفر تفحصی بودندکه برای جستجوی منبع برای اسب های اصیل ترتیب شده بود .(۲)
حدود ۱۰ سال بعد هنوز هم اروپایی ها در مورد میراث بودایی افغانستان سوالهایی مطرح میکنند. در سال ۱۲۱۲، طور مثال، الکساندر برنز (۱۱۸۴-۱۲۲۰)، سیاح/ کاشف و دیپلومات بریتانوی که مرتبط بود با بازی بزرگ و در جریان جنگ اول افغان-انگلیس در کابل کشته شد، مقاله ای در مورد بودای بامیان در مجله انجمن آسیایی چاپ نموده است. در همان مقاله در مورد منشاء مجسمه های غول پیکر چندین تفسیر متفاوت را ارائه کرد. او مینویسد:
هیچ اثری از دوران باستان آسیا وجود ندارد که بیش از بت های عظیم بامیان کنجکاوی دانش آموزان را برانگیخته باشد. گفته میشود که آن بتها در دوران مسیحیها توسط یک قوم کافر حفاری و خاکبرداری شده تا از یک پادشاه به نام صلصال و همسرش که در یک کشور دور حکمرانی میکردند، نمایندگی کند و بخاطر عظمتش او را عبادت میکردند. هندوها ادعا می کنند که توسط پاندوسها حفاری شده اند، و این که در شعر حماسه بزرگ مهابهارت ذکر شده است. مسلم این است که هندوها در آنروز با گذشتن از برابر این بتها، دستان خود را به نشانه نیایش بلند می کردند، گرچه آنها قربانی نمی کنند ، که ممکن است از زمان ظهور اسلام ، ترک شده باشد. میدانم حدسی مبنی بر اینکه این مجسمهها به بودائیان تعلق دارد وجود داشته که گوشهای دراز پیکر بزرگ مجسمه این احتمال را زیادتر میسازد.
حتی در سال ۱۲۲۰ بقایای بودایی در افغانستان همچنان کلاً نا شناخته مانده بود. جان وود (۱۱۹۰- ۱۲۵۰) افسر نیروی بحری شرکت هند شرقی که در سال ۱۲۱۵ بعنوان عضو مأموریتی در افغانستان به سرپرستی الكساندر برنز، منصوب شد، در كتاب خود«سفر به سرچشمه رودخانه اكسوس یا آمودریا»نوشته است. : «سرک بامیان، اگرچه پرخم و پیچ، اما تماشای اعجوبههای مجسمهها، مغارهها و دیگر آثار مربوط به نژاد مردمانی که در تاریخ ناشناخته مانده اند، تکالیف آنرا جبران میکند.»
زمانی که متن سفرنامه قرن ششم در مورد سفری از چین به اماکن بودایی در افغانستان و پاکستان امروز ، با عنوان “Si-Yu-Hi یا « تاریخچه کشورهای غربی» توسط راهب بودایی هووان تسنگ، ، در سال ۱۲۸۵ به انگلیسی ترجمه گردید، بالاخره برای اروپایی ها تأیید کرد که تندیس در بامیان واقعاً بودا بوده است.
در پایان این کار واقعاً این چارلز ماسون بود که عمدتاً از بقایای بودایی در افغانستان پرده برداشت. اگرچه کاوش های یوهان مارتین هانیگبرگر ، داکتر نظامی از امپراتوری اتریش – مجارستان که در خدمت سیکها بود، در دهه ۱۲۰۹ مورد تحسین قرار گرفته است ، اما بعداً معلوم می شد که خیلی تحسین برانگیز نبود. اکتشافات اخیر اسناد نشان می دهند که هانیگبرگر فقط هفت مورد را مستند ساخته است ، در حالی که ادعا می کند ۲۰ استوپه یا گنبد را بررسی کرده است. (۳) یافته های ماسون بسیار بیشتر و مستند تر بود. فقط در آریانا آنتیکا ، به عنوان مثال ، او تصاویر کوچکی از گزینش ۴۸ مکان اصلی را منتشر کرد. اما براساس نوشته نشریه ۱۳۹۶ موزیم بریتانیا، این امر « حتی شمه ای از کار های منتشر نشده وی را که در مجموعه کتابخانه انگلیسی هند نگهداری می شود ، به سختی مورد توجه قرار میدهد».
اچ اچ ویلسون در آریانا آنتیکا گفت: این دو مرد «به دلیل تحقیقاتشان در رابطه به گنبدها» ممتاز اند. وی سپس به بررسی استوپه /گنبد های کشف شده در افغانستان پرداخته و آنها را با کسانی که در امپراتوری پهناور بریتانیا در آن زمان پراکنده بودند مقایسه کرد. وی در پایان گفت:
همه اتفاق نظر دارند که این گنبدها بناهای تاریخی خاص برای اثبات ایمان به بودا هستند ، تفاوت های نه چندان مادی میان آنها همچون تخصیص ویژه آنها وجود دارند. بریدمن برنز ، آقای ماسون و آقای کورت، بنا برتصورات حاكم در بین مردم، تمایل دارند كه آنها را به عنوان قبرستانهای معمولی تلقی كنند. اما من با آقای ایرکسین و آقایهاجسن هم نظرم، و باور دارم آن عده از باستان شناسان فاضل که در اروپا به این موضوع پرداخته اند و آنها را به عنوان دهگوپا ها در یک مقیاس کلان در نظر گرفته اند، مثل حرم های محصور و محافظت کننده آثار مقدس، احتمالاً با میزان کمی از حقیقت، به سکیا سینا یا گاتاما، یا به برخی از نمایندگان زیر دست او ، برخی از بدیساتواها، بعضی کاهنان اعظم و یا لاما های محترم محلی، نسبت داده اند.
توپ دره خارج از توجه برای بیشتر از ۲۰۰ سال
مرکز باستان شناسی فرانسه (دافا) کاوشهای رسمی خویش را در افغانستان در سال ۱۳۰۵ با تمرکز به هده در نزدیکی جلال آباد آغاز کرد. در آنجا بین سالهای ۱۳۰۵ تا ۱۳۰۷ جولز بارتوکس Jules Barthouxدر یک مکانی که ویرانه های هشت صومعه و حدوداً ۵۰۰ گنبد یا استوپه در آن وجود داشت کار می کرد. در این حفاری تخمیناً ۱۵۰۰۰ مجسمه به دست آمد که تنها بخش کوچکی از آن به موزیم ملی کابل و موزیم گیمه در پاریس انتقال یافت . دیگر مجسمه ها در یک موزیم سر- باز در هده نگهداری شده بودند که در جریان جنگ بعد از تجاوز قشون شوروی نابود و غارت گردیدند (۱۳۵۸-۱۳۶۸).
توپ دره، کانون توجه پژوهش مرکز باستان شناسی فرانسه در (DAFA) نبوده است. با این حال، در بررسی فصلنامه افغانستان از ۱۳۳۲، احمد علی کهزاد (۱۲۸۶ – ۱۳۶۲) بنیانگذار انجمن تاریخی افغانستان و سپس سرپرست موزیم ملی(۱۳۱۰(، به این محل اشاره کرده است. کهزاد نوشته است که حفاری های ۱۳۰۰ و ۱۳۰۱ “منابع جدید از مدارک و شواهد مربوط به مذهب، محل و تمدن دوران کوشان را در بگرام از جمله مجسمه های کوچک فیل مربوط به نگهبان کوه” مکشوف ساخته است .(۴) او گفته است «این کوه» در کناره غربی کاپیسا واقع شده است. در زمان بودایی معبد بزرگی در پای این کوه ساخته شده بود، ویرانه هایی به قول M. Fouche, هنوز هم در توپ دره در مقابل چاریکار وجود دارد.
این استوپه یا گنبد در۱۳۴۶توسط سیشی میزونو Seiichi Mizuno ، متخصص فرهنگ چینی و باستان شناس جاپانی که برای نظارت از حفاریهای ساحات بودایی در افغانستان و پاکستان بین سالهای ۱۳۳۸ و ۱۳۴۶ حضور داشته عکس برداری شده است. عکسی گرفته شده توسط او را در صفحه ۳۸ نشریه سال ۱۳۹۶موزیم بریتانیا ببینید) با این حال ، این گنبد، تا ۱۳۹۶ یعنی زمانی که سازمان مشاوره میراث فرهنگی افغان کار خود را آغاز کرد، بدرستی مورد کاوش قرار نگرفته بود. چنانکه کوهزاد اظهار داشته که این محل یک معبد بودایی را زیر خاک پنهان میدارد هنوز هم قابل دید است.
تاریخچه استوپه یا گنبد توپ دره هنوز نا شناخته مانده است. با این حال، با توجه به قرار گرفتن در نزدیکی شهر باستانی کاپیسا (در اطراف آن یا بگرام، بازارک شهری که عمدتاً بخاطر پایگاه هوایی خیلی بزرگ در نزدیکی آن شناخته می شود) ، سازمان مشاوره میراث فرهنگی افغانستان( ACHCO) فکر می کند که این استوپه ممکن است در حدود ۴۰۰ سال قبل از میلاد مسیح سفارش داده شده باشد. (۵) بودیزم برای چندین قرن در کاپیسا و اطراف آن رونق داشته ، چنانچه بسیاری از بناهای تاریخی بودایی در این منطقه نشان میدهند، برخی از آنها کاوش گردیده و به برخی دیگر توجه صورت نگرفته است. به نظر می رسد توپ دره یکی از استوپه (گنبد) های متعددی است که در امتداد سرک اصلی کابل و منطقه باستانی کاپیسا قرار داشت ، اکنون به بگرام تعلق میگیرد که به شمول استوپه تپه سکندر Tepe Iskander که در ۱۵ کیلومتری ساحه شمال کابل و سه کیلومتری جنوب مرکز ولسوالی میر بچه کوت که بنام سرای خواجه نیز یاد می شود در آن قرار دارند (اینجا و اینجا را ببینید). با این حال ، تاریخچه ای بهتر و تحقیقی در مورد استوپه توپ دره و تمدن که آن بخشی از آن بوده، هنوز نوشته نشده است.
(۱) نشریه ۱۳۹۶ موزیم بریتانیا، چارلس ماسون و سایت های بودایی افغانستان: کاوشگری ها، حفاری ها، مجموعهها ۱۲۱۱-۱۲۱۴: ویرایش شده توسط الیزابت اروینتون ، گنبد توپ دره را چنین توصیف می کند:
استوانه گنبد با یک رشته طاقهای منحنی و ستون های اندوکورنتین (معماری هندی- رومی) تزئین شده است، همراه با یک ردیف بالاتر ستون های اندو-فارسی در قسمت سه گوش )قسمت مثلثی شکل بین یک طرف منحنی بیرون قوس). یک سوراخ میخی چوبی در هر طاق برای الصاق و نصب مجسمه وجود دارد. در سمت شرقی بالاتر از این حاشیه کتیبه، یک طاق سه لایه ای فرورفته (با عرض ۳،۷ متر) قرار دارد که هنوز حاوی هاله گچی باقیمانده از تصویر اصلی است. شاید یک بودای ایستاده بوده و دو بودای کوچکتر در کنار آن زانو زده باشد.
(۲) طبق نظر اچ اچ ویلسون، اولین استوپه (گنبد) که نظر بریتانیا را در منطقه جلب کرد در سارنات هند بود که در آن یک کوزه و یک مجسمه بودا توسط مردم محل در سال ۱۱۷۳ کشف شده بود. این گنبد در ۱۲۱۴ گشوده شد. ویلسون همچنان در مورد اکتشافات در سیلون (سریلانکا) که داستان آن در ۱۱۷۸ انتشار یافت، متذکر میشود. در مورد گنبد های افغانستان ویلسون می گوید:
کاربرد و استفاده اصطلاح توپ (گنبد) در رابطه به بناهای تاریخی از این شکل برای اولین بار هنگام کشف ساختمان بعدی این دسته بناها در Upper India(هند شمالی که شامل پاکستان قبلا از جدا شدن آن از هند میگردد) اقتباس گردید. در سال ۱۱۸۷، سفارت کابل به رهبری الفینستون ، هنگام بازگشت به هند ، به بخشی از کشور بین هند و جیهلم (درپنجاب پاکستان) رسید ، که در آن ، نظر به عقیده دگروال ویلفورد ، مرکز تکسایل [در پاکستان امروزی بنام تکسیلا شناخته می شود] ، از متحدان سکندر کبیر ، واقع شده بود. برای تأیید این نظر ، گروهی اردوگاه را برای کاوش محل بخاطر آثار عتیقه از دوران باستان ترک کرد. آنها با این بنا روبرو شدند ، قله مانیک یالا ، یک ساختمان دایره ای مستحکم از سنگ تراشیده شده ، برفراز یک گنبد روی یک تپه مصنوعی قرار گرفته است.
(۳) هانیگبرگر در سال ۱۲۱۲ حدود ۵ ماه را در افغانستان گذرانده است. وی در مورد این قسمت از سفر خود در ویانا ۱۲۳۰) تفسیر کوتاهی میدهد که تحت عنوان« سی و پنج سال در شرق» به انگلیسی ترجمه شده است. ماجراها ، اکتشافات ، آزمایش ها و انگاره های تاریخی مربوط به پنجاب و کشمیر؛ در ارتباط با علوم طبی ، نبات یا گیاه شناسی ، داروسازی و غیره (لندن ۱۲۳۱ ، آنلاین در اینجا ). نامبرده صرف اظهار کرده است که «در کابل … و جلال آباد … من تعداد زیادی از گنبدها (مقبره ها) را باز کردم» اما او مکان دقیق آنها را ارائه نکرد. وی در ادامه خاطرنشان كرد. مجموعه وی از آن زمان در سال ۱۲۱۴ توسط انجمن آسیایی در پاریس ارسال و منتشر شده است. بخش دیگری از مجموعه او كه به ویانا ارسال شده بود ناپدید شده است.
نظر به نشریه موزیم بریتانیا در سال ۱۳۹۶، هانیگبرگر ادعا کرده است که ما در مجموع ۲۰ ستوپه را در منطقه کابل و درونته گشودیم، اما موصوف صرف ۷ ستوپه را که حاوی ذخایر عتیقه است مستند کرده است: شیوه کی ۱، کمری ۲، سه توپ ۲، کوت پور۱، باراباد، بامیران ۳ و ۵. در ادامه این نشریه آمده است:
هرچند، ماسون، در رابطه به ۱۰ سایت بیشتر معلومات فراهم می کند که در کل ۱۷ حفاری از هانیگبرگر را مشخص می کند: ستوپه های کوریندر و توپ دره در کوه دامن در شمال کابل (Masson 1841, Topes pl. IXc،–d;)، گلدره در سمت جنوب شاخ برنته ریج و غرب جلال آباد، سایت های درونته، کوت پور ۳، پسانی ۲، بیماران۲، ده رحمان ۲ ، سرخ گنبد و ننداره ۱ و ۲
(4)این” سرهای فیل” قبل از دوران اسلامی در سانسکریت و زبان چینایی بنام « پیلو سره» و « پیلو سلو» یاد می شد. در افغانستان امروزی فیل ( در محاوره و گفتگو پیل) معادل فیل انگلیسی در زبان دری و پشتو است. اگر چه بودیزم می توانست در هر زمان در دو قرن پیش از میلاد در افغانستان پدید بیاید، اما تا آغاز قرن بیست و یک شواهد ملموس زمانی در قالب کتیبه های تاریخی و سکه های ضرب شده در ذخایر عتیقه، خبری از بودیزم نمیداد.
سایت شبکه تحلیلگران افغانستان