«الاهه» و «خوستی» نامهای آشنا به گوش هر شنونده و چشم هر خواننده، در این روزها است. شاید کسی نباشد که رسانهها را دنبال کند یا کاربر یکی از شبکههای اجتماعی باشد، اما از ماجرای الاهه و خوستی چیزی نداند. در کنار این دو نام/تخلص، تصاویر گرافیکی و غیرگرافیکی از «بیل» نیز بسیار دستبهدست میشود. برخی تا آنجا پیش رفتهاند که بیل را نماد پایداری و آزادی میدانند. این شهرت و اعتبار برای بیل، هم بخشی از روایت یک جرم است؛ جرمی که توسط یکی از مقامهای بلندرتبه گروه طالبان ارتکاب یافته است. در ویدیویی، دیده میشود که زنان در خانه الاهه، قاری سعید خوستی را با بیل میزنند و بیرون میاندازند.الاهه دختر یکی از جنرالان امنیت ملی پیشین است. او دانشجوی دانشگاه طبی کابل است و ادعا میکند که سعید خوستی، سخنگوی پیشین وزارت داخله طالبان، شش ماه پیش بر وی در بازداشتگاه این وزارت تجاوز جنسی کرده است. به ادعای الاهه، پس از آن خوستی با او رسماً ازدواج میکند که این نکاح هم اجباری بوده است. اکنون الاهه در چندین ویدیو، از آنچه بر او رفته، روایت کرده است. در این ویدیوها، از تجاوز جنسی گرفته تا ضربوشتم و گرفتن ویدیوی لخت از او، روایت شده است. سعید خوستی هم ازدواج را تایید کرده و گفته است که الاهه «مشکل عقیده» داشت و به همین دلیل او را طلاق داده است.اکنون سازمانهای حقوق بشری و کاربران شبکههای اجتماعی از «الاهههای بیصدا» میگویند؛ از اینکه زنان و دختران زیادی قربانی خشونت و عقده جنسی اعضای گروه طالبان شدهاند، اما مجال صحبت کردن ندارند. دیدهبان حقوق بشر هم از دیپلماتهای کابلنشین خواسته است که وضعیت الاهه را بهصورت فوری بررسی و در مورد «الاهههای دیگر» جستوجو کنند. واقعیت هم همین است که تجاوز جنسی مقامهای طالبان بر زنان و دختران به یک یا چند مورد معدود خلاصه نمیشود. به دلیل سنتهای حاکم، قربانی تجاوز جنسی سکوت میکند و جامعه نیز حمایتی برای او فراهم نمیآورد. در برخی موارد، تهدیدهای متجاوز، از رسانهای شدن تجاوزهای جنسی جلوگیری میکند. با وجودی که یک درصدی بسیار اندک این موارد رسانهای میشود، اما باز هم فهرستی طولانی را تشکیل میدهد. کافی است سری به وبسایت رسانهها بزنیم و کلیدواژهگان «تجاوز جنسی» و «طالب» را جستوجو کنیم. در یک جستوجوی ساده، با فهرست طویلی از این تجاوزات برمیخوریم. به تاریخ ۱۷ مارچ، برادر عالمگل حقانی، از مقامهای ارشد طالبان و رییس وقت پاسپورت وزارت داخله این گروه، از یک محفل خوشگذرانی، بازداشت شد. ویدیویی از جریان این بازداشت نشر شد که نشان میداد چندین دختر جوان همپیالههای این مقام طالب بودهاند. پس از آن، به تاریخ ۲ می، مولوی ریحان، شهردار طالبان در سمنگان، هنگام «زنا» توسط نیروهای قوماندان جعفر محاصره شد، اما قوماندان امنیه طالبان برای این ولایت دخالت کرد و او را از مخمصه بیرون کشید. باری هم مقامهای طالبان در ریاست معارف بامیان به اتهام «زنا» بازداشت شدند. در موردی هم نیروهای دو دسته طالبان به همین دلیل بر روی هم آتش گشودند. یا همین دو روز پیش دو طالب بر یک کودک پسر ۱۷ ساله در حومه شهر جلالآباد تجاوز جنسی کردند. در همین روز گزارش دیگری از کشته شدن جلال، یک فرمانده طالبان در ولایت فراه، به دلیل تجاوز جنسی بر زن میزبانش نشر شد. از آنجایی که میزبان هم طالب بوده، زن خود را که قربانی تجاوز جنسی شده، نیز کشته است. هرچند موارد نشر شده از تجاوز جنسی طالبان زیاد است، اما به ذکر همین چند نمونه اکتفا میشود. آنچه از تجاوزات جنسی طالبان تاکنون برآفتاب شده، یک رسوایی جنسی و اخلاقی تمامعیار را نشان میدهد. فرماندهان و جنگجویان طالبان تمامی مرزهای قابل احترام را رد کرده و پرده عصمت زنان و کودکان بسیاری را دریدهاند. حتا برخی از کودکانی که در صفوف این گروه بهعنوان جنگجو حضور دارند، نیز در مواردی از اینکه بر آنها از سوی فرماندهانشان تجاوز جنسی شده است، سخن گفتهاند. باری یکی از این کودکـجنگجویان، از خود ویدیویی نشر کرد و در مورد تجاوز جنسی بر او سخن گفت. این نشان میدهد که فقر جنسی از نیروهای طالبان، متجاوزانی ساخته است که تفنگ دارند و بر سرنوشت مردم مسلطاند و هیچ قانونی هم ساحت استفاده از قوه قهریه را برای آنها محدود نمیکند. هرچند همه طالبان به این بلاهت گرفتار نیستند، اما دامن رسوایی جنسی این گروه هر روز درازتر میشود. رهبران طالبان و آنهایی که خود متجاوز جنسی نیستند، نیز به دلیل اینکه اکثراً این تجاوزات مخفی میماند، کاری از پیش نبردهاند و نمیتوانند هم پیش ببرند. این رسوایی جنسی در صورتهای مختلفی خودنمایی میکند؛ گاه در هیأت تجاوز جنسی بر انسان و گاهی در قامت تجاوز گروهی بر یک حیوان. این تجاوزهای جنسی به گاو و خر هم رسیده است. باری در سال ۲۰۱۴ که پروسه انتقال طالب به شمال و شمالشرق و طالبسازی در این مناطق آرامآرام دنبال میشد، مردم ولسوالی جرم بدخشان دو طالب را به دلیل تجاوز جنسی بر یک گاو، لتوکوب و از منطقه اخراج کردند. یک سال بعدش نیروهای این گروه در ولسوالی وردوج همین ولایت بر زنی در حضور شوهر و فرزندانش تجاوز کردند و سپس او را به دار آویختند. قصه تجاوز بر گاو در سال ۲۰۱۸ بار دیگر در همین ولایت از سوی طالبان تکرار شد. طالبان با اینهمه تجاوز جنسی ـ خواسته یا ناخواسته ـ سلامت جامعه را هدف قرار دادهاند. زنان و کودکان قربانی تجاوز جنسی، از لحاظ روانی آسیبهایی میبینند که تا آخر عمر رهایشان نمیکند. خاطرات بدی که از تجاوز در ذهن آنها شکل میگیرد، برقراری روابط جنسی را در آینده برای آنها دشوار و گاه دردآور و ناراحتکننده میسازد. خانوادههای قربانیان تجاوز جنسی نیز دچار آسیبهای روانی میشوند و سنتهای ناپسند حاکم بر جامعه، این آسیبها را هم برای قربانی و هم برای خانواده او، تشدید میکند. حتا گاه اعضای خانواده، قربانی را مقصر میدانند و شایسته مجازات میپندارند. همین دو روز پیش وقتی فرمانده جلال بر زن میزبانش در فراه تجاوز کرد، میزبان هم متجاوز را کشت و هم زن خود را. چنین برخوردی، از فرهنگ نادرست جامعه نشأت میگیرد. این وضعیت، روی روابط کاری و اجتماعی قربانیان تجاوز جنسی، تأثیر بینهایت مخرب و منفی میگذارد. وقتی آمار تجاوزهای جنسی بالا میرود، به این معنا است که آمار بیماریهای روانی ناشی از این جرم نیز سیر صعودیاش را میپیماید. اما چرا طالبان به این پیمانه مرتکب جرم «تجاوز جنسی» و «تجاوز به عنف» میشوند؟ این سوال ساده، پاسخ پیچیدهای دارد؛ به این معنا که رسوایی جنسی طالبان تکعلتی نیست. از نظر نگارنده، این رسوایی و بلاهت، علل مختلفی دارد که به چهار مورد عمده آن اشاره میشود:
۱- عقده جنسی: بخش بزرگی از نیروهای طالبان، به عقده جنسی گرفتارند. عقده جنسی زمانی اتفاق میافتد که شخصی توان جنسی لازم را داشته باشد، اما زمینههای ارضای آن برایش فراهم نباشد. هر انسانی دارای میل جنسی است و اگر به این میل پاسخ مثبت داده نشود، به عقده و گره تبدیل میشود. وقتی به عقده تبدیل شد، در مواردی، شخص برای ارضای این میل، مرتکب تجاوز جنسی میشود. نمونههایی از تجاوز جنسی طالبان بر انسان و حیوان که در بالا ذکر شد، نشان میدهد که مشکل عقده جنسی در میان این گروه بسیار جدی است. حل این مشکل به دلیل مخفی بودنش، بسیار دشوار است و با مدیریتی که در گروه طالبان دیده میشود، به نظر میرسد هرگز ممکن نیست. طالبان طی بیست سال گذشته اکثراً در کوهها و دشتها بودهاند. دور بودن از همسر یا نداشتن همسر و شریک جنسی، فساد اخلاقی را در میان این گروه تشدید کرده است. تجاوز بر کودکـجنگجویان طالب یا دیگر انسانها و حیوانها، یکی از نتایج دور بودن یا نداشتن شریک جنسی است. حالا که آنها از دهات و کوهها به شهر رسیدهاند، با دیدن دختران و زنان شهری که به خود بیشتر میرسند، در مواردی از کنترل خارج میشوند و جرم تجاوز جنسی اتفاق میافتد. قصه تجاوز جنسی قاری سعید خوستی بر الاهه در بازداشتگاه وزارت داخله طالبان، یکی از همین نمونهها است (عبارت «تجاوز جنسی قاری…» از عجیبترین عبارتها است.) جنگجویان طالب که سالها توان ارضای شهوت جنسی خود را نداشتند، اکنون هم زر و هم قدرت نظامی و سیاسی آن را پیدا کردهاند. بنابراین، به خالی کردن عقدههایشان چسبیدهاند. مثلاً اوایل ماه جاری خورشیدی، شمسالدین همایون، ولسوال طالبان در درقد تخار، در یک هفته دو بار ازدواج کرد، در حالی که پیش از آن نیز یک زن دیگر داشت. برای همه اما ماجرا با ازدواج مکرر دنبال نمیشود؛ بلکه در موارد بسیاری تجاوز ارتکاب مییابد. این دسته از طالبان، تمام هموغمشان پاسخ دادن به آن نیازهای جنسی است که سالهای آزگار عقده شده است.
۲- ناآگاهی و جهالت طالبان: طالبان که با سلطه نظامی و در پی یک معامله ننگین به قدرت رسیدند، خود را صاحب کشور و شهروندان آن میدانند. از سوی دیگر، اگر جامعه افغانستان را از نظر سواد و آگاهی در نظر بگیریم، بیسوادترین و ناآگاهترین افراد را طالبان تشکیل میدهند. طالبان آبدیده، از نوجوانی با تفنگ زیسته و با آن رشد کردهاند. آنها در چوکات احزاب مختلف جهادی، از جمله حزب اسلامی مولوی خالص و حزب انقلاب اسلامی مولوی نبی محمدی، جنگیدند. پس از آن وقتی قدرت را در دور اول به دست گرفتند، علیه مکتب و آموزش ایستادند. در بیست سال پسین نیز در دشتها و کوهها زندهگی کردند و هیچگاه فرصت و انگیزهای برای آموزش نداشتند. بنابراین، آنها بیسواد ماندند. کسانی هم که سواد دارند، اکثراً از حد خواندن و نوشتن ابتدایی تجاوز نمیکند. طالبان جوان نیز همینگونه از نوجوانی جذب صفوف این گروه شدهاند. پیش از آن هم فرصت آموزش را نداشتهاند؛ چون طالبان مکاتب را در مناطق آنها مسدود میکردند و به آتش میکشیدند و معلمان را به رگبار میبستند. به دلیل اینکه آنها از مکتب و دانشگاه دور بودهاند، سواد کافی و به تبع آن آگاهی لازم را از حقوق شهروندی و مسوولیتهای حاکمان ندارند.اکنون که آنها تفنگ و زور دارند، به دلیل همین ناآگاهی فکر میکنند که خود آقا هستند و زنان و دختران سرزمینی به نام افغانستان، کنیزها و بردههای جنسی آنهایند. هنوز فکر میکنند که عصر جاهلیت است و سلطه نظامی، به تجاوزات جنسی آنها مشروعیت میدهد. از میان این طالبان، آنهایی که توان مالی و سایر لازمههای ازدواج را دارند، با دختران جوان و اکثراً تحصیلکرده و شهری و مشخصاً داکتر ازدواج میکنند. عطش طالبان برای ازدواج با داکتران جوان و شهری، شدید است. الاهه هم یک دانشجوی طب است.
۳- عدم کنترل رهبران طالبان بر نیروهایشان: نیروهای طالبان آموزش نظامی ندیدهاند. آنها اخلاق استفاده از تفنگ را نمیدانند. برای همین، وقتی تفنگ بر شانه میگیرند، به خود حق میدهند هر کسی را بخواهند توهین کنند، به زندان افگنند، محاکمه کنند و جزا بدهند؛ یعنی هر تفنگدار طالب، خود قانون، محکمه، سارنوال، قاضی و مجری قانونی است که وجود ندارد. به دلیل ندانستن اخلاق نظامیگری، در ایستهای بازرسی بر غیرنظامیان شلیک میکنند و مورد بازپرس هم قرار نمیگیرند. وقتی جرم و جنایت کنند و از جمله آدم بکشند و مورد بازپرس قرار نگیرند، تجاوز جنسی را نیز با خیال راحت مرتکب میشوند. رهبران طالبان نیز بر جنگجویان خود کنترل ندارند. به دلیل نبود قانون و مقررات، استفاده از اسلحه برای آنها هیچگونه محدودیتی ندارد. اصلاً در هیچ زمینهای محدودیتی بر رفتار و کردار طالبان وجود ندارد. آنچه در فرامین و توصیههای اخلاقی رهبر مجهولالهویت این گروه هم آمده، از سوی طالبان جدی گرفته نشده است. توصیه ملا هبتالله آخوندزاده مبنی بر احتراز از ازدواجهای دوم و سوم، پیش از آن بود که یک فرمانده محلی آنها در یک هفته، دو بار ازدواج کند. صدور مکرر فرمانها و توصیه اخلاقی اعضای این گروه مبنی بر دست کشیدن از فساد مالی، اخلاقی و اداری، هم نشان میدهد که چنین فرمانهایی از سوی بدنه طالبان هیچ انگاشته میشود.
۴- اعمال سلطه و تحقیر مخالفان: برخی از پژوهشگران مسایل مربوط به تجاوز جنسی و روانشناسان، باور دارند که تجاوز جنسی فقط به مساله تمایلات و شهوات جنسی مربوط نمیشود، بلکه از سلطه و کنترل افراد زورمند بر قربانی نیز ناشی میشود. «تجاوز جنسی صرفاً ماهیت جنسی ندارد و از خشونتطلبی و اعمال زور و کنترل بر قربانی ریشه میگیرد. به همین دلیل تجاوزگر پیش و بیش از اینکه ویژهگیهای جسمی و ظاهر قربانی خود را مد نظر قرار دهد و به دنبال ارضای تمایلات جنسی خود باشد، به دنبال از پای درآوردن قربانی و نشان دادن برتری خود است.» (آرمین خامه، زنان بدحجاب و مردان تجاوزگر، رادیوزمانه) تاریخ پر است از تجاوزهای جنسیای که پس از سلطه نظامی، بر زنان جوامع شکستخورده صورت گرفته است. این تجاوزها، بخشی از جنگ بوده است و همین روند در جوامع عقبمانده از سوی گروههای بدوی کماکان ادامه یافته است. طالبان بهعنوان افراطیترین و بدویترین حاکمان عصر، نیز برای شکستن غرور مخالفان و نمایش قدرت خود، گاه دست به این عمل شنیع زدهاند. گاهی بهعنوان بخشی از حربه، برای تحقیر جوامع شکست خورده، چنین تجاوزاتی رخ میدهد. در دور اول سلطه طالبان نیز مواردی از ارتکاب این جرم از سوی این گروه، گزارش شد.
مواجهه طالبان با پدیده تجاوز جنسی
رهبران طالبان در مورد اینهمه تجاوز جنسی و رسوایی اخلاقی، سکوت کردهاند. هرچند آنها بهصورت غیرمستقیم خود را فرشتهگان مقرب درگاه خداوند میدانند و از بدیها و خطاها بری میپندارند، اما بدترین نوع جنایتها و جرایم را همهروزه به نمایش میگذارند؛ از کشتار و قتل بیگناهان و غیرنظامیان گرفته تا کشتن اسیر و تجاوز جنسی، هتک حرمت و… اکنون اگر دلیل این تجاوزهای جنسی، فقر و عقدههای جنسی باشد یا ناآگاهی و یا پیامد عدم کنترل رهبری طالبان یا هم حربهای برای تحقیر مخالفان و یا هم برآیندی از همه اینها، در هر صورت، عملی شنیع، غیرانسانی و خلاف ارزشهایی است که طالبان بهظاهر خود را پاسبانان برحق آن به شمار میآورند. برای همین، واژههای «مولوی» و «قاری» در کنار واژه «زنا» و عبارت «تجاوز جنسی» مینشیند و ترکیب غریبی را میآفریند. رهبری طالبان در تطبیق آنچه شریعت اسلامی میخوانند، هم میان خودی و غیرخودی تفاوت قایلاند. اندکترین خطا از سوی غیرخودیها، مستوجب جزاهای بسیار شدید است و سنگینترین جرایم و جنایتهایی که از سوی اعضای گروه طالبان ارتکاب مییابد، بدون پیگرد میماند. در موارد معدودی هم که مجرمان طالب بازداشت شدهاند، از جمله چند طالب متهم به قتل یک استاد دانشگاه در غزنی و همین برادر عالمگل حقانی، آنان بدون مجازات آزاد شده و حتا به وظیفه خود در چوکات رژیم طالبان برگشتهاند. قاتلان استاد دانشگاه غزنی، پس از اعتراف به آدمربایی و قتل، آزاد شدند. تجاوزات جنسی صورت گرفته از سوی طالبان هم گاه با سکوت و نادیدهانگاری همراهی شده و گاه حتا طالبان علیه قربانی پروندهسازی کردهاند. آنها در موارد زیادی قربانی را وادار به اعتراف کردهاند؛ گویا دسیسهای در پشت ادعاهای قربانی بوده است. همواره هم پای کشورهای خارجی را بهنحوی در میان آوردهاند. بدترین ابزارها اما عقیدتی کردن آن است؛ اینکه گویا به «مقدسات» توهین کرده است. این مورد، قربانی را بیشتر در معرض خطر قرار میدهد و صدای قربانیان دیگر را در گلو خفه میکند. سعید خوستی نیز برای توجیه جرم خود و فرار از پیامد اخلاقی آن، الاهه دلاورزی را متهم به توهین به مقدسات کرده است. خوستی نیز از دین و مقدسات بهعنوان ابزاری برای سرکوب استفاده میکند. این ابزار بسیار پرکاربرد و بسی خطرناک است. توسل به این ابزار کهنه اما موثر، قربانی را بار دیگر قربانی میسازد. هرچند به محض توسل به این ابزار، مردم میدانند که حربهای بیش نیست، با این حال در جامعه سنتی ما، بسیارند کسانی که در دام چنین تزویرها میافتند و دست به خشونت علیه قربانی میزنند. سوای آن، برای رژیم، دستاویزی میسازد تا علیه قربانی به کار گیرد.
برگرفته شده از8صبح