- واقعیت جایگاه زن مسلمان
نباید متأثر از فضای لیبرال گونهی امروزین، تصور نماییم که هرگونه تفاوت جایگاه زنان درشریعت اسلامی با جایگاه آن ها در نظام اجتماعی لیبرال، به معنی اجحاف در جایگاه واقعی زنان در شریعت اسلامی می باشد. به این دلیل که اسلام، چه همه بپذیرند یا نپذیرند، از بدو ظهور خود تا دوره های میانه، به یک تمدن کامل تبدیل گردید وخاصیت تمدن ها این است که فرهنگ، اقتصاد، سیاست وقوانین در یک تعامل فعال باهم قرار می گیرند وباید برای مطالعهی جایگاه فرهنگی یک طبقهی اجتماعی- مثلا زنان- توجه به مطالعهی بافت اقتصادی، وضعیت سیاسی ومقررات حاکم در اسلام نیز صورت گیرد. اگرما درصدد مطالعهی مقایسوی میان جایگاه زنان در شریعت اسلامی وجایگاه زنان در نظام فکری لیبرال باشیم باید درکنار آن به عنوان متغیرهای میانی، نظام حقوقی اسلام، اقتصاد اسلامی وفرهنگ اسلامی را نیز مورد مطالعه قراردهیم ورنه گرفتار یک مقایسهی ناقص می گردیم که نتیجهی آن، ناقص انگاری جایگاه زنان در شریعت اسلامی در مقایسه با نظام لیبرال می باشد. باتوجه به آنچه گفته شد، برخی از تفاوت ها میان جایگاه زنان درشریعت اسلامی را نسبت به جایگاه آن ها در نظام لیبرال امروزین، باید پذیرفت وآن را یک تفاوت دانست نه تنزل جایگاه، مانند الزام مهریه برمردان برای زنان ومسئولیت تهیهی محل زندگی وبرخی مصارف دیگر برمردان ومسئولیت شیردهی وتربیت کودکان برمادران. چنین یک ساختاری شاید متفاوت با ارزش های دیگرجوامع وادیان باشد ولی یک تفاوت است نه یک عقب ماندگی. تصور اینکه هرچه برابر با ارزش های حاکم نباشد، عقب ماندگی است، یک تصور نادرست وناشی از کند ذهنی می باشد.
درکنارآن، باید ما مسلمانان نیز بپذیریم که همهی آنچه ما در حق زنان انجام می دهیم وبه شریعت نیز نسبت می دهیم، یک تفاوت تمدنی نیست بلکه در این میان کم نیست پدیده هایی که قطعا وبا یک نگاه واقع بینانه، اجحافی در حقوق اولیه وبنیادین زنان دانسته می شود. با توجه به آن ما در برابر دو واقعیت قرار می گیریم؛
یک، برخی از تفاوت های ما با تمدن های غیراسلامی به معنی عقب ماندگی یا اجحاف در حق زنان نیست ونمی باشد وباید این مسایل را ناظر برویژگی های تمدنی اسلامی مطالعه نمود ونه اینکه غرب یا شرق را معیارقرارداد وبراساس ترازوی آن ها سنجید.
دو، برخی دیگری از این تفاوت ها واضح است که منجر به تنزل جایگاه انسانی زنان واجحاف حقوق بنیادین شان شده یا می گردد ونمی توانیم با تیوری « جنگ همه علیه همه »، انگشت گذاشتن براین مسایل را همیشه توطئهی دیگران علیه اسلام بدانیم وزیرچتردفاع از کیان اسلام، به اجحاف حقوق زنان خود ادامه دهیم. سیاست مداران بنا برخاصیت سیاست بازی شان، هرگونه شکست را ناشی از توطئهی دیگران می دانند وبه دوش دیگران می اندازند واین روش در سیاست یک ترفند مؤثراست ومعمولا توجه مردم را از ناکارآمد بودن دولت ها وسیاست مداران منحرف می کند ولی در مسایل حقوقی وفرهنگی چنین یک تیوری ( توطئه انگاری هرگونه شکست ) کارآمد نیست بلکه برعکس، منجر به خود فریبی می شود. خود فریبی به این معنی که ما ستم برزنان را حکم شریعت تلقی نماییم واز پیامد فاجعه باروأثرمنفی آن برشخصیت زنان غافل گردیم وفقط منتظر پاداش الهی برای اجرای شریعت او باشیم.
حالا باید دید که در یک تقسیم بندی ساده، جایگاه حقوقی زن در شریعت اسلامی چگونه است وچگونه تلقی می گردد وهم چنان جایگاه زنان در اخلاق اجتماعی اسلامی چگونه باید باشد وچگونه تلقی می گردد، تا این که بتوانیم میان آنچه در شریعت است وآنچه در شریعت تلقی می گردد تفکیک نماییم.