احمدشاه مسعود از چهرههای برجسته و معروف تاریخ معاصر افغانستان است که در جنگهای مسلحانه علیه نیروهای نظامی اتحاد جماهیر شوروی سابق و در شکلدهی مقاومت و مبارزه در برابر نیروهای طالبان در دور اول حاکمیت این گروه بر کشور، نقش کلیدی داشته است. مخالفانش او را در جنگهای داخلی مقصر میدانند، اما هواداران و حامیانش از او به عنوان سالار بیبدیل یاد میکنند. کارنامه نیم قرن زندهگی سیاسی احمدشاه مسعود همواره مورد نقد و نظر قرار گرفته و کتاب و مقالات متعددی پیرامون شخصیت و کارکردهای او در جریان بیست سال پسین به رشته تحریر درآمده است. در این مطلب به بینش میانهرو احمدشاه مسعود به دینداری و باورمندی او به ارزشهای جهانی پرداخته شده است تا مصداق عینی میان ریشههای فکری و جریانهای مذهبی و سیاسی در افغانستان باشد؛ زیرا نگرشهای متفاوت تأثیر زیادی بر ثبات اقتصادی، سیاسی و فرهنگی شهروندان افغانستان دارد و بیثباتی افغانستان قطعاً به عدم سازگاری باورهای مذهبی و سیاسی بستهگی دارد.
مسأله افراط و تفریط از نظر آموزههای دینی و انسانی امر ستوده و معقول نبوده و از اینرو دین اسلام همواره پیروانش را به اعتدال و مدارا فرامیخواند. افغانستان یکی از کشورهای اسلامی با اکثریت مسلمانباور است که از افراطیت دینی متأثر شده و گروههای مذهبی گاهی با تکفیر یکدیگر زمینه تنش و درگیری را فراهم ساختهاند. این روش گروههای مذهبی منجر به درگیریهای مسلخانه، بیثباتی و ادامه خصومتها میان اقوام و تودههای مردم بوده است.
احمدشاه مسعود با توجه به این که سلاح بر شانه داشت و به گفته هوادارانش در برابر اشغال کشور توسط نیروهای اتحاد جماهیر شوروی سابق جهاد کرده است، اما خلاف تندروی و سختگیری مذهبی بود. او با اعتقاد معتدل از اسلام همواره میگفت که به عنوان یک فرد مسلمان، اسلامی را میخواهد که شهروندان کشور بتوانند به شکل آبرومندانه در کنار هم زیست نمایند و هم بتوانند با جهان پیرامون خود در پرتو ارزشهای دینی و انسانی تعامل داشته باشند و در چوکات بینالمللی در معادلات بزرگ سیاسی منافع ملی را درنظر بگیرند. او همچنان یگانه راه حل عادلانه و منطقی حل منازعه در افغانستان را رعایت مدارا و همدیگرپذیری عنوان میکرد. به باور او، مردم افغانستان تنها در روشنی دساتیر میانهرو از اسلام، میتوانند با جهان وارد تعامل شوند.
افراطیت دینی از مباحث بسیار پیچیده در افغانستان است. هر یکی از گروههای مذهبی در کشور از آموزههای اسلام برداشت به خصوص خود را دارند که متفاوت از گروههای دیگری است. فراتر از این، هر گروه تعبیر خود را مفهوم خالص و ناب از دین اسلام عنوان میکنند و این چند دستهگی در میان مکتبهای فکری اسلام باعث ایجاد نگرشهای مختلف در جوامع اسلامی به ویژه در جامعه مسلمان افغانستان شده است. برآیند یکی از این قرائتها از آموزههای اسلام، شکلگیری گروه طالبان بوده و این گروه باور خود را مفهوم بنیادی و واقعی اسلام میدانند و در پرتو باورهای خود مبارزه میکند و قوانین وضع میکند.
احمدشاه مسعود اما با نفی قرائت طالبان از اسلام، به آسانگیری و میانهروی دین باورمند بود و تفسیر طالبان را شایسته اسلام میانه و معتدل نمیدانست. از همینرو، احمدشاه مسعود مبارزه و مقاومت خود در برابر طالبان را مشروع میدانست. او در برابر تفکر طالبانی مبارزه میکرد و افراط در دینداری را کج اندیشانه و خلاف دستور الهی میدانست و مبارزه در برابر چنین قرائت سختگیرانه از دین را میستود. او همچنان پیوسته در گفتگوهایش عملکرد طالبان را مورد نقد قرار میداد و این گروه را به صلح دعوت میکرد.
اگر زندهگی سیاسی احمدشاه مسعود را مورد بررسی قرار دهیم، درمییابیم که او مسلمان معتقد و متعهد به ارزشهای دینی و انسانی بود. به همه اصول دینی و مذهبی پایبند، اما مخالف عقاید و اندیشههای منحرف از دین بود. او در کنار این که مخالف افراطیت دینی بود، تفریط و کوتاهی در امور دینی را امر ناپسند میدانست و همواره به حفظ ارزشها و سنتهای ملی و رعایت اصول بینالمللی تأکید میورزید. در همین راستا، اگر به توسعه و پیشرفتهای شگفتآور جوامع بشری نگاه شگرف بیاندازیم، درمییابیم که رهبران بسیاری از کشورهای اسلامی در پرتو این پیشرفتهای شگفتآوره زمینه و شرایط مناسبی را برای بهتر زیستن شهروندانشان در روشنایی آموزههای دینی فراهم ساخته و با بسیاری از مسایل فرعی بدرود گفتهاند. آنان برای جوامع خود آسانگیری و سهولت ایجاد کردهاند و پذیرش قوانین و ارزشهای نوین باعث برقراری ثبات و پایداری در این کشورهای اسلامی شده است.
از آن جایی که پیشرفتهای جهان امروزی محصول تلاش و تقلای انسانهاست و ذهن انسان در سیر زمان فراوردههای ستوده به وجود آورده که با توسل به آن جوامع بشری دولتهای قدرتمند و توسعهیافته را شکل داده است. این تقلای رهبران سیاسی و مذهبی توانسته برای مردم سهولت ایجاد کند و مردم بتوانند با دسترسی به امکانات موجود مشکلات زندهگی خود را برطرف کنند، از زندهگی بهترین استفاده را ببرند. فراوردههای جهانی محصول ذهن بشر است که شامل قوانین و پدیدههایی میشود که دستیابی به آن تأثیر شگرف بر زندهگی مردم گذاشته و سبب بیداری ملتها شده است.
احمدشاه مسعود شخصیت صلحدوست و همدیگرپذیر داشت که به ارزشهای جهانی حرمت میگذاشت و پیشرفت جامعه را با توسل به ارزشهای جهانی ممکن و میسر میدید. او به ارزشهای جهانی به عنوان یک واقعیت شایسته نگاه میکرد و پذیرش این واقعیتهای ستوده را زمینه سعادت دولت و ملت عنوان میکرد و در تحقق و رعایت ارزشها باورمند بود. او همچنان تقابل با ارزشهای عصر نوین را نه تنها شایسته نمیدانست؛ بلکه ضدیت با آن را جهالت توصیف میکرد.
احمدشاه مسعود راه عادلانه پایان نزاع سیاسی در افغانستان را پذیرش همه افکار جامعه در روشنی منافع ملی و برقراری نظام پاسخگو مبتنی بر انتخابات و برقراری مردمسالاری و نقش مردم را در تعیین سرنوشتشان به عنوان یک اصل پذیرفته جهانی با اهمیت ملاحظه مینمود، ثبات و استمرار نظام را در ایجاد نظام مردمسالار امکانپذیر میدانست و تنها راهکار معقول و منطقی از دید او، رعایت و نهادینهسازی ارزشهای جهانی بود.
احمدشاه مسعود به دیدگاههای سازنده حرمت میگذاشت، همبستهگی ملی، همدیگرپذیری و کثرتگرایی را راه نجات از بُنبست و منازعه میدانست و به صلح به عنوان یک پدیده ارزشمند مینگریست. او به همین دلیل در آغاز فعالیتهای مسلحانه طالبان در افغانستان بدون محافظ و تنها به دیدار رهبران طالبان شتافت و از آنان خواست تا مشکلات و تفاوتهای فکری را از طریق گفتوگو و مذاکره حل کنند، اما طالبان به احمدشاه مسعود پاسخ منفی دادند. احمدشاه مسعود اما هرگز گفتوگو و آشتی را نفی نکرد و همواره تقاضا داشت به جای ادامه جنگ، باید از راه گفتوگو به تفاوتها نقطه پایان بگذاریم. قابل یادآوری است که احمدشاه مسعود به کرامت انسانی نهایت حرمت میگذاشت و هرگز تحت هیچ شرایطی به اسیران جنگی تعدی نمیکرد. او برای افراد زیردست خود نیز اجازه نمیداد با اسیران جنگی ستم روا دارند و حقوق انسانی آنان را پایمال کنند.
برعکس او، اگر به قرائت طالبان از دین بنگریم، به وضوح دیده میشود این گروه که خود را پیرو دستورات خالص دینی توصیف میکند، مخالف صلح، انساندوستی، همدیگرپذیری و ارزشهای مدرن است. در سالهای پسین جمهوریت همه ما شاهد هستیم که این گروه مخالف صلح با دولت افغانستان بود و جنگجویان طالبان نبرد با نظامیان امریکایی را کنار گذاشته بودند و تنها به کشتن نیروهای نظامی حکومت جمهوری میپرداختند. همچنان در سه سال گذشته ما گواه گسترش تعصبات زبانی، قومی و مذهبی در افغانستان هستیم. طالبان نه تنها مخالفان سیاسی و نظامی خود؛ بلکه حتا افرادی که از کارکردهای نادرست این گروه انتقاد میکنند را تهدید، بازداشت، شکنجه و حتا به قتل میرسانند. این همه در حالی صورت میگیرد که رهبران طالبان خود را پیرو سچه دین اسلام میدانند، اما عملکردهای آنان خلاف دساتیر دینی است.
احمدشاه مسعود با توجه به این که مجاهد بود و عملاً در جنگ مسلحانه علیه نیروهای شوری سابق قرار داشت و نظر به اختلافهای سیاسی با شماری از احزاب درگیر جنگ بود، اما ارزشهای جهانی را نفی نمیکرد؛ بلکه توسل به ارزشهای ملی و جهانی را امر شایسته و راهکار پیشرفت و سازندهگی عنوان میکرد. او به همین منظور همواره به نقش مردم در تشکیل نظام سیاسی کشور توجه داشت و به انتخابات، به عنوان اصل پذیرفتهشده و بنیادین استقرار نظام سیاسی تأکید میکرد. اندیشه احمدشاه مسعود در خصوص دینداری و پذیرش ارزشهای جهانی بیانکننده فهم او از جهان پیرامونش بود. او به درستی ملاحظه میتوانست که مخالفت با اصول به رسمیت شناخته شده جهان امروزی، افغانستان را در مسیر توسعه و ثبات اقتصادی و سیاسی به بُنبست میکشاند و منافع ملی افغانستان ایجاب میکند که در پرتو دساتیر دینی و منافع ملی، ارزشهای بشری چون حفاظت از کرامت انسانی، حق تعیین سرنوشت، آزادی بیان و عدالت اجتماعی و سیاسی را بپذیریم و زیر چتر این ارزشها ثبات و پایداری افغانستان را تحکیم بخشیده و راه را برای تعالی کشور بگشاییم. او با ساختار یا شیوه حکومتداری تکقومی، تکمذهبی و تکحزبی مخالف بود. زیرا به باور او، این دست ساختارها صدای مردم را خفه میسازد، حق رأی را از آنان میستاند، اراده مردم را نادیده میگیرد و عقیده یک گروه را بالای همه مردم تحمیل میکند. او آزادی بیان که نقاط ضعف حکومتها را هویدا و آشکار میسازد، یک ضرورت مبرم در چوکات نظام مردمسالار میدانست و حکومتها را مکلف به پاسداری از اصول، ارزشها و سنتهای پذیرفتهشده ملی و جهانی میدانست.