چه می شد پیش از آنکه کشته بودم باور خود را
چهل منزل خودم بر نیزه می بردم سر خود را
چه خواهد شد خدایا باغبان در پنجهی توفان
ببیند آخرین گل از بهار پرپر خود را
نخواهد ماند خالی بعد ازین مشک وفا زیرا
به دریا وام دادم بازوی آب آور خود را
جنون برقی زد امشب تا به رنگ آب پاشیدم
کنار حجله پیش از سوختن خاکستر خود را
و عرش از کربلا تصویر کم رنگی ست هانای عشق
دگر پرواز لازم نیست برگردان پر خود را