فقه مقاصدی مقاومت انقلابی از دیدگاه امام ابوحنیفه رضی الله عنه
نویسنده: علی المساوا
بخش دوم
( پژوهش تحلیلی اصولی)
ترجمه: دکتر هجرت الله جبرئیلی
رابطه او با با صحابی بزرگوار انس بن مالک رضی الله عنه، از رهگذر کتابهای تاریخ که اخبار امام ابوحنیفه رضی الله عنه به ما نقل کرده است، روشن میشود، به گونهای که او در برخی از مسائل فقهی به انس بن مالک رضی الله عنه مراجعه میکرد، مانند مراجعه امام نزد اوشان در مسأله سجده سهو که آیا بعد از سلام دادن است یا قبل از سلام دادن، پاسخ انس بن مالک رضی الله عنه این بود که بعد از سلام دادن در نماز [6].
صحابی بزرگوار انس بن مالک معاصر رویداد خروج و انقلاب عبدالله بن زبیر رضی الله عنه زندگی و در آن مشارکت داشت. همچنان معاصر خروج و انقلاب اهل مدینه در برابر یزید بود. در هنگام رخ دادن حادثه حره او در بصره و به شدت غمگین بود، چنانچه بسیاری از صحابه غمگین بودند و و یکدیگر را دلجویی میدادند. از جمله انس بن مالک میگوید: « حزنت على من أصيب بالحرة، فكتب إلى زيد بن أرقم، وبلغه شدة حزني، يذكر : أنه سمع رسول الله صلى الله عليه وسلم يقول: اللهم اغفر للأنصار، ولأبناء الأنصار، ولأبناء أبناء الأنصار » [7] ؛ در مصیبتی که به اهل حره رسیده بود، اندوهگین شدم، شدت اندوه من به زید ابن ارقم رضی الله عنه رسید، به من نامه نوشت و در آن یادکرد که او از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنید که میگفت: بارالها! انصار، فرزندان انصار و نوادگان انصار را ببخشا!».
همچنان انس ابن مالک رضی الله عنه همراه با ابن اشعث در جنگ علیه بنی امیه خروج و قیام انقلابی کرد، آنچه که از مشارکت انس بن مالک در انقلاب عبدالله بن زبیر رضی الله عنه و در انقلاب ابن اشعث رضی الله عنه – رخدادی که به انقلاب قاریان یا فقیهان شهرت یافت-، برمیآید، این است که او برای حکومت بنی امیه مشروعیت قایل نبود، از این جهت است که او یک سال بعد از رخداد حره همراه با عبدالله بن زبیر رضی الله عنه خروج و قیام انقلابی کرد، پس از آن بیست سال بعد از آن همراه با عبدالرحمن بن اشعث خروج و قیام انقلابی میکند و شمشیر خود را در جنگ برضد دولت بنی امیه بر میدارد. همچنان پسر او نظر بن انس همراه با پدرش خروج و قیام انقلابی کرد. از جمعبندی این رخدادها که کتب تاریخ روایت کردهاند و روایتی که در کتب تاریخ از ملاقات میان انس بن مالک و امام ابوحنیفه آمده است، در مییابیم که دیدار امام ابوحنیفه رضی الله عنه با خادم رسول الله انس بن مالک رضی الله عنه ، یکی از عواملی شکلگیری قناعت امام در مسأله این پژوهش [یعنی خروج و قیام انقلابی علیه حاکم ظالم است] [8].
همانا امام ابوحنیفه رضی الله عنه جماعتی از صحابه رضی الله عنهم را که پس از تولد او در سال 80 هجری در کوفه بودند، ملاقات کرده است، از جمله: واثله ابن أسقع (ت: 85 هـ)، عبدالله بن أبی أوفی (ت: 87 هـ)، سهل بن سعد (ت: 88 هـ)، سائب بن خلاد بن سوید (ت: 91 هـ)، سائب بن یزید بن سعید (ت: 92 هـ)، عبدالله بن بسره (ت: 96 هـ)، محمود بن ربیع (ت: 99 هـ)، ابو طفیل عامر بن واثله (ت: 102 هـ). با این دیدارهاست که امام ابوحنیفه رضی الله عنه از دیگران متمایز میشود، چنانکه این گونه دیدارها برای امامان معاصر او در دیگر شهرها مانند اوزاعی در شام، حمادَین در بصره، ثوری در کوفه و مالک در مدینه شریفه و لیث بن سعد در مصر، ثابت نشده است. برخی که این دیدارهای امام ابوحنیفه رضی الله عنه را ذکر کردهاند، یک تعداد اعتراضات را در سماع امام ابوحنیفه رضی الله عنه در روایت از برخی از این اصحاب بیان کردهاند، اما این را باید دانست که دیدار امام ابوحنیفه رضی الله عنه با این اصحاب اعتراضی براو نیست، بلکه در روایت حدیث اعتراض آنان وجود دارد، اما آنچه که در این پژوهش برای ما مهم است، دیدارهاست، نه روایت [9].
همچنان امام ابوحنیفه رضی الله عنه با عبدالله بن حارث بن جزء رضی الله عنه دیدار داشته است، هنگامی که در ایام حج نزد کعبه بود و مردم به گرد او ازدحام کرده بودند، به این خاطر که او یک تن از اصحاب است و نزد او احادیثی وجود دارد که از رسول الله صلی الله علیه وسلم شنیده است. امام ابوحنیفه از پدرش ثابت درخواست کرد که او را نزد صحابی ببرد تا از او حدیث بشنود، از او این حدیث را سماع [10] کرد: « من تفقه في دين الله كفاه الله همه ورزقه من حيث لا يحتسب » [11] ؛ کسی که فقهآموز دین الله شود، الله متعال معیشت روزگار و نیازهای او را از راههایی برآورده میسازد که در ذهن او خطور نکرده باشد.
شاید این حدیث انگیزه و عامل عمده در ترجیح امام ابوحنیفه رضی الله عنه در جستجوی دانش فقه نسبت به دیگر علوم باشد و همچنان میتواند یکی از انگیزهها در گردش از دانش کلام به دانش فقه باشد.
2- محیط پیرامونی و پیدایش و رشد امام ابوحینفه رضی الله عنه
امام نعمان بن ثابت در کوفه به سال 80 هـ برابر با اکثر روایات به دنیا آمد و به سال 150 هـ وفات یافت، در کوفه بزرگ شد، خانواده او، خانواده پرهیزگاری و تقوی بود [12] ، سالهای نخستین زندگانی او همروزگار با رخداد خروج و قیام انقلابی علیه حجاج به رهبری عبدالرحمن بن اشعث رضی الله عنه بود، این رخداد تأثیر بزرگ در روان استادان امام ابوحنیفه رضی الله عنه گذاشت، چنانچه در پیش یادکردش آمد، سرشت این رخداد چنان بود که تأثیر بزرگ در روان شاگردان آنها از جمله امام ابوحنیفه رضی الله عنه نیز گداشت. حد اقل تصور از تأثیر آن این است که موقف واضح نزد شاگردان آنها در خصوص ظلم حاکمان عصر آنان وجود داشت که حاکمان بنی امیه بودند، افزون برآن، رخدادهایی بوده است که امام ابوحنیفه رضی الله عنه در روزگار بنی امیه با آنها همروزگار بوده که در دیدگاه او در باره حاکمان نقش اصلی داشته است، برابر است که از ناحیه مشروعیت حکومت آنان یا روش تعامل او با حاکمان همروزگارش باشد. از رهگذر چنین پسزمینه است که امام در روزگار خود دید یا از نسلهای پیشین برای او نقل شد، و از رهگذر تعامل علماء با این رخداد در آغاز پیدایش و رشد و ادراک آغازینی که از آنها داشت، یک تعداد عوامل نزد او دیدگاه شرعی در رأی فقهی او در برابر حاکم ظالم و کیفیت تعامل با آن را شکل داد که در سطرهای پسین ارزیابی خواهد شد.
آغاز دانش آموزی امام
محور نخست را بار آغاز دانشآموزی امام ابوحنیفه پایان میبخشیم، او در آغاز زندگی مشغول آموزش دانش نبود، بازرگانی میکرد، دیدار او با شعبی رضی الله عنه _ از کسانی که از این رخدادها بیرون برآمده بود_ یکی از انگیزههایی بود که او را از بازرگانی به دانشآموزی کشاند، چنانچه خود امام ابوحنیفه داستان آن را بیان میکند، گفتار او چنین است:«روزی از نزد شعبی عبور کردم، او نشسته بود، مرا فراخواند و گفت: کجا رفت و آمد داری؟ گفتم: به بازار رفت و آمد دارم و نام استادم را برای او گرفتم. گفت: منظورم رفت و آمد به بازار نبود، بلکه هدف من رفت و آمد نزد علماء بود. گفتم: من نزد آنان کمترین رفت و آمد را دارم. برایم گفت: چنین نکن، باید نگاهی به دانش داشته باشی و با دانشمندان همنشین باشی، من در وجود شما هوشیاری و پویایی را میبینم. سخنان او در دل من تأثیر گذاشت، پس از آن رفت و آمد به بازار را ترک کردم و دانشآموزی را اختیار کردم، الله متعال سخن او را برای من سودمند گردانید. [13]»
این گونه بود که شعبی رضی الله عنه استعداد و هوشیاری امام ابوحنیفه را شناخت و در آن هنگام هوشیاری او در علوم شرعی نبود، بلکه در کاربرد منطق عقل و قدرت استدلال در گفتگوی او و در امور زندگانی بود. این از آن سخنان امام بر میآید که او با مجالس فقیهان و علماء کمترین رفت و آمد را داشت.
امام ابوحنیفه در آغاز دانشآموزی به آموزش دانش کلام اشتغال داشت تا آنجا که در آن به درجهای رسید که انگشتنما شده بود، سپس بعد از تفکر و اندیشیدن و به سبب رخدادی که در مجلس علم کلام که در آن حاضر بود، به دانش فقه رجوع کرد. حادثه این بود : زنی آمد و از مسألهای پرسید و کسی در مجلس موفق نشد که پرسش او را پاسخ گوید، زن نزد حماد بن ابی سلیمان رفت و از او پرسید، حماد پاسخ او را گفت، او به مجلس علم کلام آمد و گفت: شما مرا فریفتید، من کلام شما را شنیدم ، اما از آن هیچ نیکیای بدست نیاوردید. امام ابوحینفه تصمیم گرفت که علم کلام را ترک کند و علم فقه بیاموزد[14].
امام ابویوسف شاگرد او از امام ابوحینفه آغاز دانشآموزی او را روایت میکند که امام ابوحنیفه رضی الله عنه میگفت: «هنگامی که خواستم دانش بیاموزم، رأیزنی کردم و در جستجوی بهترین شدم، گفتم: قرآن را حفظ میکنم، آنگاه در جایگاهی میباشم که مردم به خاطر قرائت آن نزد من بیایند و به مردم قرآن بیاموزم، گفتم: خوردسنها آن را مانند من حفظ خواهند کرد. سپس مشورت کردم و برایم مشوره دادند که علم نحو بیاموزم. گفتم: اگر به درجه بالایی از دانش نحو برسم، آنگاه با کودکی خواهم نشست و فرزند یکی از پادشاهان را تأدیب خواهم کرد. باز مشورت کردم، برایم مشوره داده شد که دانش واژگان غریب و شعر بیاموزم. گفتم: اگر در درجه بالایی از آن برسم، با آن مدح و ذم خواهم کرد و با آن تصدیق خواهم شد. گفتم: علم کلام بیاموزم، سپس گفتم: اگر در درجه بالایی از آن برسم، به من زندیق خواهند گفت. سپس گفتم: حدیث بیاموزم، گفتم: اگر در درجه بالایی از آن برسم، کودکانی را مدیریت خواهم کرد، اگر مردمی به گرد من جمع شوند یا قصد من کنند، حکایتهایی را که جمع کردهام، بیرون خواهم کشید، خواهند گفت: دروغگو، این گونه تا روزگار قیامت این لقب بر من خواهد بود. گفتم: پس فقه میآموزم، عیب فقه را جستجو کردم، در آن هیچ عیبی نیافتم.» [15]