از آن «قاریان» تا این «طالبان»
کتب تاریخ و حدیث شهادت می دهند که نخستین هسته خوارج از قاریان و حافظانی تشکیل شده بود که در عبادت خویش شهره روزگار بودند. خوارج نخستین پس از آنکه صف خویش را در صِفّین جدا نمودند به نام «قرّاء» و یا «قاریان» قرآن شناخته می شدند. در مصنّف ابن ابی شیبه آمده است: «زمانی که معاویه در صفّین شکست خورد و همراه با لشکر خویش به کوهی پناه برد، عمرو بن عاص برایش پیشنهاد نمود تا قرآنی را نزد علی بفرستد و اگر چنین کند قسم به خداست که علی آن را رد نخواهد نمود. سپس مردی قرآن را برداشت و گفت بیایید قرآن را داور قرار دهیم. علی پاسخ داد که من نسبت به شما به قرآن نزدیکترم. پس از آن، گروه خوارج که ما آنها را در آن زمان «قاریان» می نامیدیم، در حالی که شمشیر به شانه داشتند از راه رسیدند.»بخاری و مسلم و دیگران روایت نموده اند، زمانی که حرقوص ذوالخویصره در برابر پیامبر گستاخی نمود، پیامبر گفت: «إن له أصحابا، یحقر أحدكم صلاته مع صلاتهم، و صیامه مع صیامهم، یمرقون من الدین كمروق السهم من الرمیۀ». یعنی: «او دارای پیروانی است اگر فردی از شما نماز خواندن خود را با نماز خواندن آنها و روزه گرفتن خود را با روزه گرفتن آنها مقایسه نماید، نماز و روزه خود را ناچیز خواهد یافت. آنها از دین چنان بیرون می-شوند تو گویی تیر از شکار می گذرد». در حدیثی که مسلم روایت نموده است می خوانیم که پیامبر ظهور آنها را پیش بینی نموده و گفته بود که این گروه قرآن می خوانند ولی قرآن از گلوگاهشان پایین نمی رود، به این مفهوم که قرآن روح و مغز و شعورشان را سیراب نکرده و ایشان با پیام آن بیگانه خواهند ماند. بخاری در تاریخ کبیر خویش از انس(رض) روایت می نماید که خوارج هنگام تلاوت قرآن به خود می لرزیدند. می گویند که عبدالرحمن بن ملجم قاتل – علی(رض)- هم از قاریان معروف قرآن کریم به شمار می رفت و بنا به روایت ابن جوزی در تلبیس ابلیس او حتى در لحظات قصاص قرآن می خواند.
جندب ازدی اوضاع لشكر خوارج را این طور تصویر می نماید: زمانی كه ما همراه با علی بن ابیطالب به اردوگاه خوارج رسیدیم، دیدیم كه صدای قرآن خوانی آنها چون آواز زنبور عسل از هر سو بلند است و كلاه های «برنس» كه نشانه زاهدان آن زمان بود، به سر دارند. عبدالله بن وهب راسبی كه نخستین امیرالمؤمنین آنها بود به نام «ذو الثفنات» شهرت داشت كه در اثر سجده بر خاك دستانش چون زانوی شتران سیاه شده و پینه برداشته بود. علامه شهرستانی پارادوكس (تقوا و تبهكاری) خوارج را در یك جمله خلاصه ساخته است كه می گوید: خوارج گروهی اند كه زهد و عبادت را با اندیشه واعتقادی پلید آمیخته اند.اگر دیروز افرادی زیر نام «قاریان» آمدند تا پرچم اسلام را بر پیشانی کوبیده و دعوای تقوا نموده، هم خون خود و هم خون هزاران یار پیامبر و داماد او و خلیفه چهارم مسلمانان را بریزند، امروز کاراکترهایی مشابه ولی تحت عنوان «طالبان» پرچم اسلام افراشته و در سایه آن كسانی را ترور می نمایند كه خود روزگاری پرچم جهاد را در كشور برافراشتند. طالبان هم بسان خوارج انسانها و هم كیشان خودشان را مطابق با آداب و احکام قربانی، ذبح شرعی می نمایند.