سیاسی و اجتماعی

کیستی ملت تاجیک و هویت خراسانی

نویسنده: مانی فرهمند

 

(درنگی بر مفهوم و هویت تاجیکی خراسانی در فرهنگ زبان فارسی افغانستان)

پیش در آمد

ملت تاجیک یکی ازملل کهن واصیل آریائی تبار اند که در سرزمین پهناور ایران کهن میان ایران امروز، خراسان (افغانستان امروز)، آسیای میانه (تاجکستان، ازبکستان قزاقستان، ترکمنستان، قرقیزستان)، چین، پاکستان وحتی هند زیست می‌کنند. این ملت بزرگ در طول تاریخ ضربات مهلکی را متحمل شده اند که از زمان چنگیزخان مغل تا تهاجم شوروی به افغانستان و درگیری‌های قومی در افغانستان بخشی از این تاریخ است، بنابراین می‌توان گفت کمتر ملت را سراغ داشت که به این اندازه در جریان تاریخ صدمات را متقبل باشند. همین که این ملت بزرگ ونژاد برتر آریائی امروز در چندین کشور پراکنده و تقسیم شده اند نمایانگر ورود صدمات مهلک متجاوزین بر پیکره آن بوده است. و همین عظمت این ملت بوده است که تا امروز در هر سرزمین دارای هویت مشخص ادامه حیات دادند.

تاجیک‌های افغانستان در دشت کوه دامن در شمال کابل، دره پنجشیر، بدخشان، تخار، بغلان، پیرامون هرات، صفحات شمال، غزنی، کابل، حوزه غور و غیره زندگی می‌کنند. اینان قومی غیر چادر نشین بودند که در پیرامون بلخ ودره آمودریا اقامت داشتند و به وسیله یک سفیر چینی (چانک کین) که درحدود 128 ق – م به آن نواحی سفر کرد به نام «شاهیا» شرح داده شدند. تاجیک‌های در ایران در سیستان و بلوچستان، خراسان کنونی، کرمان، یزد، استرآباد و در سراسر ایران زندگی می‌کنند. قوم تاجیک با جمعیتی زیاد درسیستان در هر دوکناره جیحون و در خراسان متراکم تر از سایر اقوام به سر میبرند.

در آسیای میانه ازدو قبیله عمده تشکیل یافته اند که تاجیک‌های دشتی اصیل و تاجیک‌های کوهستانی (پامیری). اکثر تاجیک‌های دشتی درنواحی مرکزی و غربی تاجکستان زندگی می‌کنند و عده‌ی قابل ملاحظه آن‌ها در ازبکستان وقرقزستان به سرمی‌بردند. همچنان در چین نسل تاجیکان باموقعیت جغرافیائی پامیر، هندوکش و همالیا در غرب چین درآنطرف مرز داخل خاک چین در ناحیه سریلول سین کیانگ نیز زندگی میکنند. و در پاکستان تراکم بیشتر شان در چترال و بخشی نیز در مرزهای این کشور با ایران بسر می‌برند.

تعداد دقیق این ملت تا هنوز تثبیت نشده است اما به ترتیب بیشترین نفوس تاجیکان در افغانستان تاجیکستان، ازبکستان و ایران مستقر اند و سپس در سایر کشورها به میزان کمتری بسر می‌برند. به دلیل سیاست‌های تبعیض آمیز و سرکوب قومی به ویژه در افغانستان و ازبکستان تاجیکان صدمات زیادی دیده اند اما با توجه به ویژگی‌های فرهنگی، تعداد بیشتر نفوس و تاثیر گذاری شان در توسعه فرهنگ و زبان فارسی این ملت تا هنوز در این سه کشور تاجیکستان، افغانستان و ازبکستان به ترتیب جایگاه بهتری دارند.

منشاء کلمه خراسان

تاجیکان افغانستان خودشان را افغان نمی‌دانند و کار برد افغان در خود افغانستان به پشتون‌ها اطلاق می‌گردد طوری که در هندوستان نیز به افغان‌ها (پشتون‌ها) پتان اطلاق می‌گرد.  در برابر افغان به تاجیکان فارسی‌وان (پارسی‌بان) گفته می‌شود. بنا بر این کشوری که از سده نوزدهم به بعد به نام افغانستان شناخته شد که تمام این حوزه جغرافیایی و یا بخش‌های آن در دوره‌های جداگانه تاریخ به نام‌های مختلف یادشده است بنابرین پژوهنده گان درضمن تفحص درآثار و مدارک مربوط به قرون اولی و وسطی و قرون جدید باین کلمه به عنوان نام دولت برنمی‌خورند نباید چنین نتیجه گیری کنند که سرزمین افغانستان سابقه تاریخی ندارد یا اینکه در آن ازمنه از تمدن و فرهنگ بی بهره بوده است بلکه علت‌های نو بودن افغانستان به عنوان نام کشور و کاربرد کلمات دیگر در دوره‌های قبلی می‌باشد.

خراسان پس از استیلای مسلمانان به سرزمین پهناوری اطلاق می‌گردید که تمام ساحه افغانستان کنونی قسمت زیادی از پاکستان غربی و تمام ایران را شامل می‌شد که البته زادگاه تاجکان از و در مجموع  نژاد بزرگ آریائی می‌باشد. کلمه خراسان را از دو جزء مرکب شده می‌دانند خور در معنی آفتاب و آسان در معنی جای وعده گفته اندکه صورتی از خورایان بوده است یعنی محلی که آفتاب از آن بر می‌آید و در هر دو حال در معنی آفتاب بر آمد با مطلق شرق را افاده می‌کند.

به لفظ پهلوی هرکو سراید
خراسان جای است کز وی خور آید

رودکی شاعر برجسته دری زبان درین باره می‌گوید:

مهر دیدم بامدادان چون بتافت
از خراسان سوی خاور میشتافت

ازخراسان بر وزدطاووس وش
سوی خاورمیشتابد شاد وخوش

باشندگان خراسان

در هنگام گشوده شدن خراسان به دست مسلمانان بخش بزرگ ساکنین این سرزمین را مردمان تشکیل می‌دادندکه از شاخه هندو اروپائی نژاد آرین بودند و بعداً به نام تاجیک شهرت یافتند (میرمحمدصدیق فرهنگ افغانستان درپنج قرن اخیرص36) که قبلاً به آن پرداخته شده است. این سرزمین محل اصلی سکونت تاجیک‌ها است. بر علاوه تاجیک‌ها، اقوام دیگری که عده به حالت خانه به دوشی و بدوی مانند اجداد پشاتنه وبلوچ‌ها و نورستانی‌های کنونی و عده نیز از بازماندگان مهاجمین سابقه زیست داشتند. اقوام خانه به دوش به علت سکونت در مناطق دشوارگذار از آمیزش با عناصر مهاجم و نو وارد محفوظ مانده و زبان و عرف و عادات و در مورد نورستانی‌ها حتی دین آبائی خود را نیز برای مدت دراز حفظ کردند و در اغلب اوقات از یک نوع آزادی محل بهره‌مند بودند.

در کوهستان مرکزی خراسان که به نام غور، غرجستان یا مطلق جبال یاد می‌شد مردمان دیگری به نام هزاره و نکودری جا گرفتند که بعضی پیش از هجوم مغلان با این خط وارد گردیده و برخی از اثر لشکر کشی چنگیزخان او در آن جاگزین شدند. اینان با مردم محلی تاجیک آمیخته با ترک بودند. و امرای آل شنسب و سلاطین غوری از بین‌شان ظهور کرده اند آمیزش یافته زبان آن‌ها را با مخلوطی از لغات ترکی و مغولی قبول کردند و خودشان به نام هزاره و مسکن‌شان به هزاره‌جات شهرت یافتند. در قرن پانزدهم هزاره‌گان در اثر مساعی دعات شیعه مذهب مذکور را پذیرفتند در حالی که بخش بیشتر مردم خراسان سنی مذهب بودند.

در شمال هندوکش یک تعداد مردم ترکی زبان از سابق موجود بود، بعداً یک عده از ازبکان شیبانی در ضمن جنگ و جدال با دولت‌های صفوی ایران و مغلی هند در آنجا سکونت اختیار نموده به تدریج از خانه به دوشی به ده‌نشینی گرائیدند و با مرور زمان قبایلی چند از ترکمن و قرقز که با ایشان خویشاوندی نژادی داشتند به آنان پیوستند. به علت وجود این مردمان ترک زبان که در سده نزدهم میلادی بخش‌های شمالی افغانستان کنونی به ترکستان افغانی شهرت یافت.

در جنوب و شرق خراسان علت دیگری از باشندگان قدیمی محلی که خود را پشتون می‌نامند و در نزد دری زبانان به افغان شهرت داشتند به طور فعال‌تر از سابق وارد تاریخ شدند. باید گفت که کلمه افغانستان به عنوان نام رسمی کشور بار اول در 1801 در معاهده بین انگلیس و ایران در باره دولت درانی به کار رفته است. اما کلمه افغان به مثابه یک قوم و کتله نژادی و فرهنگی و همچنان افغانستان به عنوان محل سکونت آن در تاریخ خراسان سابقه دراز مدت دارد. تا جائیکه معلوم است کلمه افغان بار نخست درسده ششم میلادی توسط منجم هندی (ورهه مهیره) درکتاب (مهارت سیم‌ها) ذکرشده است. (هوان تسانگ) جهانگرد معروف چینی که از سال 639 تا 644 میلادی درین مناطق مشغول گشت و گذار و نیز از وجود قبایلی به نام (اپوکین) که در حدود کوه‌های سلیمان زیست می‌کردند یاد میکند. فرهنگ، 1371: 31-40)

خصوصیات باطنی و مسایل روانی

تاجیک‌ها درونگرا بوده، دوستی و قدرشناسی در آنان ریشه باطنی دارد. اگر به قول یا به فعلی یک بار ایمان پیدا کنند، دیگر به آسانی عقیده آنها در آن مورد تغیر نمی‌پذیرد. آنها عادت ندارند در باره قول و فعلی که با عقاید آنان مغایرت دارد سکوت اختیار نمایند.

جلال‌الدین صدیقی یکی از استادان دانشگاه کابل به قول از دانشمند اروپائی شائو در مورد تاجیک‌ها چنین اقتباس می‌کند: تاجیک‌ها اساساً مردم زیبا با پیشانی‌های بلند، دیدگان تیز و نگاه ژرف و مژگان بلند که بر چشمان آنان سایه می‌انداخته …. موهای ایشان بلند و پرپشم و اغلب قهوه‌ای رنگ وگاهی هم قرمز رنگ بوده است.

هنری فیلد یک اندیشمند اروپائی چنین ابراز نظر می‌کند: «تاجیک‌های عصر حاضر مردمی هستند که به خوش سیمائی معروفند، قیافه منظم و صورت دراز بیضی و ابروان مشخص مشکی (سیاه و براق) و چشمان غزالی دارند». محقق دیگر خانکوف علاوه بر گفته‌های بالا می‌افزاید: «رنگ موی سر و صورت آنان مشکی و اغلب بلند بالا و رشیدبوده اند. تاجیک‌ها دارای دیدگان درشت و تیره، بینی خوش فرم، دهان فراخ، پیشانی پهن و گشاده و به طور کلی ساختمان و استخوان بندی آنان درشت‌تر از ایرانیان باختری بوده است.» (شکورزاده، 1388: 1)

قیام ابومسلم خراسانی: ابومسلم که یکی از فرزندان تبار تاجکان می‌باشد، او در بر اندازی حاکمیت اموی‌ها و رسیدن سلسله‌های صفاریان و طاهریان دو سلسله از نژاد تواجکه و نیز ایجاد سلسله عظیم سامانیان نقش عمده را ایفا کرد. برمکیان: – در زمان خلافت عباسیان به روی کار آمدند و در تصمیم‌های سیاسی خلافت عباسیان نقش عمده داشتند. در زمان سلجوقیان نظام الملک طوسی نقش بسیار بزرگ بازی کرد. و نیز بیرون کشیدن خطه خراسان از بحران بعد از چنگیز هلاکوخان به واسطه فرزندان این تبار (تاجکان) مانند شمس الدین جوینی و برادرش علاء‌الدین عطاءالملک که در بغداد تا مسند حاکیمت نیز رسیده بود.

شکل‌های کلمه تاجیک

کلمه تاجیک در تالیفات اهل شرق وکتاب‌های لغت به طرزهای گوناگون تاجیک، تاجک، تازک، تاژیک ظاهر شده است. از مؤلفان گذشته تاجیک و فارس معلوم می‌شود که شکل اساسی اولین و اصلی این کلمه تاجیک با مد زیرین است، شکل بی مد احتمالاً باتصرف کاتبان یا برای وزن با خواست شاعران پیدا شده است.

مغولان وترک‌های قدیمی حرف (ج) را نمی‌توانستند بگویند و در حرف زدن (ج) را به (ز) تبدیل می‌کردند بنابرین وقتی که آنها با تاجیکان رابطه پیدا کرده این نام را یاد گرفتند آن را به جای تاجیک، تازیک یا اینکه بی مد زیرین تازک گفتند. (همان اثر، 13-14) که بر خلاف نظر بعضی‌ها اینکه تاجیک را همان تازی که به اعراب گفته می‌شد به اشتباه گرفته اند که البته هیچ نسبتی بین تاجیک‌ها و اعراب وجود ندارد.

کاربرد کلمه تاجیک در نزد ادبا و شعرا

رودکی اولین شاعر زبان فارسی که این کلمه را در جا جای اشعارش به کاربرده است. سعدی چنانچه در یکی ازابیاتش مینویسد:

شایدکه به پادشــــه بگویــند
ترک تو بریخت خون تاجیک

امیر خسرو دهلوی رزم جوئی و دلاوری قوم خویش را چنین ستایش می‌کند:

تاجیک گردنکش و لشکرشکن
بیــشترین نیزه ور و تیــغ زن

هم چنان در نزد مولانا کلمه تاجیک دلالت به قومی بزرگ در میان سایر ملل مسلمان دارد چنانچه مینویسد:

ترک وتاجیک وعرب گر عاشقند
همره اند از روی معنی در ثواب

معنی اصلی کلمه تاجیک

ازآنجائیکه تاحال هیچ لغت شناسی درباره این واژه به مطالعه نگرفته است متاسفانه برداشت‌های عده از محققین کاملاً غلط و اشتباه از آب بدر آمده که بعداً به آن خواهیم پرداخت. کلمه تاجیک از سه جزء مرکب است: (تاج – ی – ک). جزء اول (تاج) است که زینت سر پادشاهان و نشانه پادشاهی آنان بوده که نام دیگرآن در پارسی افسر و در عربی اکلیل است، دوم حرف (ی) یای نسبتی است که در آخر اکثر نام‌های مکانی و زمانی و اسم‌های خاص و عام بکار برده می‌شود: مثلاً سمرقندی، کابلی، تخاری، بهاری، رضائی و غیره. و جزء سومی این کلمه حرف (ک) حرف اسمی است. هرگاه کلمه صفتی یا کلمه اسمی را می‌خواهند بر چیز مخصوص بگذارند، این حرف در آخر آن کلمه همراه میکنند و این حرف این کلمه را اسم خاص می‌گرداند. مثلاً برگ که ازین کلمه برگ هر رستنی را می‌شود فهمید. و نیز چیز زینتی زنان نیز هست که به شکل برگ درختان درخت از طلا ساخته باسنگ‌های قیمتی و گرانبها زینت می‌دهند و حالا زمانی که خواستند برگ را برای همین شی اسم خاص کنند درآخرش (ک مکسور) اسمی را همراه کرده شی را برگک گفتند.

تاجک به هر چیزی که به تاج منسوب و به وی مربوط باشد، راست میاید و هر کدام چیزها را می‌فهماند (مثلاً مروارید تاجی، یاقوت تاجی لعل تاجی) اما وقتی خواستند که کلمه تاج را برای یک ملت فارسی زبان با مدنیت اسم خاص کنند درآخرش (ک) اسمی را همراه کرده تاجک گفتند. (همانجا، 42)

راجع به مبدأ این کلمه نظریه‌های جداگانه وجود دارد یکی اینکه تاجیک صورتی از کلمه تازی می‌باشد که نام یکی از قبایل یمن بود. دری زبانان این کلمه را به عنوان اطلاق اسم جزء بر کل بر تمام عربان تطبیق کردند و بعدهم کسانی که به دست اینان یعنی تازیان دین اسلام را پذیرفتند تازی و به تحریف تاجیک نامیده شدند. چون اکثریت اشخاص که درین مرحله به دین اسلام گرویدند شهرنشین و ده نشین بودند بر خلاف مردم خانه به دوش و مالدارکه دین آبائی شانرا برای مدت بشتری حفظ کردند. بنابرین کلمه تاجیک در مرحله دوم برای مردم شهرنشین و روستائی علم گردید.

عده دیگر کلمه تاجیک را دارای ریشه محلی شمرده اند و برای اثبات قول خود از نوشته چانک کین سفیر چین درسال 128 پیش از میلاد که ازین سرزمین‌ها دیدن کرده بود نقل می‌کنند می‌نویسد: «و در باختر مردمانی به نام تاهیا سکونت داشتند که در شهرهای محصور به دیوار زندگی می‌کردند و به بازرگانی می‌پرداختند». و از آنجا که به موجب قواعد زبانشناسی کلمه تاهیا می‌توانند شکل چینی کلمه تاجیک باشد، این احتمال تقویت می‌شودکه استعمال کلمه تاجیک بر ورود عرب‌ها به خراسان مسبوق بوده و ریشه محلی داشته است.

بعضی از خصایل تاجیک‌های افغانستان

تاجیک‌ها عموماً به زبان دری (فارسی اصیل) صحبت می‌کنند که در تمام ساحات افغانستان حتی کشورهای دیگر نیز افاده مطلب نموده می‌توانند ولو که در ادای لهجه‌ها با هم تفاوت داشته باشند مثلاً لهجه باشندگان ایران‌، لهجه باشندگان تاجیکستان لهجه باشندگان فارسی زبان هندوستان و همچنان آن عده از تاجیکان که در ازبکستان و قرقزستان زندگی می‌کنند. مگر اینکه خط و کتابت آنها کاملاً به یک شکل و یک قالب می‌باشد همینطور می‌توان هیچ تفکیک در هنر و ادبیات کلاسیک و تاریخی این ملت نمی‌توان تفکیک قایل شد چنانچه، مولانا بلخی هم می‌تواند منسوب به تاجکان آنطرف دریای آمو باشد هم می‌تواند منسوب به سرزمین ایران و هم می‌تواند منسوب به زادگاهش یعنی بلخ باشد هم چنان بوعلی سینای بلخی هم چنان رودکی شاعر، سنائی، سعدی، حافظ و هزاران سخنور حکیم شرقی که حتی جهان اسلام به آنها افتخاردارد از همین نژاد پر آوازه تاجیک هستند. با یک کلام سرحد تاجیکان زبان تاجیکان است و در واقع هیچ مرزی را نمی‌شناسد، اما نظر به ملحوظات عصر جدید جدائی بین این ملت افتیده ورنه همه ازیک تبار آریایی اند چنانچه با قوم بزرگ دیگر یعنی پشتون‌های جنوب و شرق کشور در نژاد آریائی اشتراک دارند.

تاجکان مردمی عمیق و غیر متظاهرند و دوستی و آشنائی و قدرشناسی در آنان ریشه باطنی دارد. این خصلت روانی سبب شده که تاجیکان شیوه‌های به خصوصی را رشد دهند. کسانی که در روش‌های کار و استعداد ذهنی و فکری از خود برازنده‌گی نشان دهند با احساسات پاک ولی با الفاظ ظاهراً منفی و حتی دشنام مورد تحسین وشاد باش قرار می‌گیرند. مثلاً اگر پهلوانی در مسابقات بزکشی (یک نوع ورزش بومی مردم تاجیک در افغانستان که در آن مجموعه‌ای مشخص سوارکاران و اسپ‌های آموزش دیده به مسابقه می‌پردازند)، کشتی‌گیری و غیره یا در کارهای کشاورزی و ساختمانی یا در اجرای افکار و اندیشه‌ها از سایرین سبقت جوید با کلماتی چون حرامزاده، بی پدر و یا لامذهب مورد ستایش قرار می‌گیرد. همواره احساسات پاک و راستین با الفاظ خوب در فرهنگ آنها کمتر مشاهده می‌شود چنانچه این ضرب المثل در این باره رواج دارد: «درشت باش اما درست باش» در برابر اعمال نا پسند یا عقب ماندگی‌ها در مسابقات….. با الفاظ مثبت ولی با احساسات و ژست‌های منفی برخورد می‌شود و در چنین عبارت با نیشخند و استهزا استعمال می‌گردد و چنین شیوه‌های فرهنگی برای کسانی که با آنها آشنایی نداشته باشند عجیب به نظر می‌رسند.

عموماً تاجکان در مناسبات اجتماعی نخست تلاش می‌ورزند از لابلای سخنان نیات درونی و مرام اصلی جانب مقابل را بدانند و بعد در برابر آن موضع گیری نمایند. این خصلت تاجیکان سبب شده است که به آهنگ آشنا و فهمیده شده چندان توجه ننماید بلکه آهنگ و سخنان را که کمتر باآن آشنائی دارند با توجه بشنوند و آن را بیازمایند. دوستی تاجکان با برادران دیگر ملت‌های ساکن این کشور قویتر و متزلزل نا پذیرتر ازدوستی است که با برادران هم ملت خود دارند. چنانچه در مثل و طنز می‌گویند: «او خودکش و بیگانه پرور است.» اگر به قول یافعلی یک بار ایمان پیداکنند، دیگر به آسانی عقیده‌شان در آن مورد تغیر نمی‌پذیرد.

در برابر هر گونه استدلالی که مغایر عقیده شان باشد عکس العمل نشان می‌دهند و مخالفتشان را علیه آن بیان میدارند به عبارت دیگر آنان عادت ندارند در برابر قول و فعلی که با عقاید آنان مغایرت دارد سکوت اختیار نمایند و در بعد در قفا علیه آن اقدام نمایند. در هنگام مناقشه معمولاً این ضرب المثل بیان می‌گردد: «جنگ کلوخ سر شدیار» که بیانگر زود به آشتی گرائیدن آنان در برابر موضعگیری مخالف عقیده شان میباشد. از این رو تاجیکان ترجیح میدهند که حل منازعات به طور رویاروی و در فضای برادری و برابری انجام گیرد. تاجیکان ازدوروئی وریا سخت منزجرند.

نمایش بیشتر

سیمرغ

سیمرغ یک نهاد فرهنگی و اجتماعی است که با اشتراک جمع کثیری از اندیشمندان، فرهنگیان و نویسنده‌گان در حوزه تمدنی و فرهنگی فارسی_ پارسی تشکیل گردیده است.

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا