
مقاومت کلامی تمدنی حنفیان معاصر(1)
مقدمه
در زندگی انسانها همواره با تضادها و اختلافات مواجه میشویم که در بسیاری از مواقع این تضادها نهتنها در کلام، بلکه در دل و قلب افراد نیز وجود دارد. وقتی انسانها در مقابل مسائلی که در آنها اختلافنظر وجود دارد سکوت میکنند و از اظهار نظر در آنها پرهیز میکنند، دلشان نمیتواند از تضادهای درونی رها باشد و باید یکی از دو گزینه مخالف را بپذیرند. در چنین شرایطی، قلب یا به سمت ظلم و طرفداران آن میرود، یا به سمت حق و اهل آن تمایل پیدا میکند. این تضاد درونی موجب میشود که انسانها نتوانند به هر دو طرف متضاد محبت و علاقه نشان دهند، بلکه در نهایت یکی از آنها را انتخاب کرده و در کنار آن قرار میگیرند. این مباحث به تحلیل عمیقتر درک درونی انسانها در مواجهه با اختلافات و انتخابهای اخلاقی پرداخته و نشان میدهد که چگونه فرد باید میان باطل و حق، ظلم و عدالت یکی را برگزیده و از آن حمایت کند.
ما حنفی های معاصر نیز از این حالت مبرا نیستیم و باید موقف و مقاومت تمدنی کلامی خود را در این مباحث و جدال ها روشن کنیم. در این نوشتار مقاومت کلامی تمدنی حنفیان معاصر اندر باب جدال های کلامی جهان اسلام به اساس فقه کلامی یعنی فقه الاکبر امام اعظم ابوحنیفه رضي الله تعالی عنه تبیین می شود.
اصل مقاومت کلامی تمدنی امام اعظم ابوحنیفه در باب جدال های کلامی
امام رضی الله عنه در کتاب «العالم والمتعلم» گفته است: (وَنَحنُ قَد ابتلينا بِمَن يُقاتِلُنَا، فَلَا بُدَّ لَنَا مِنَ السَّلاحِ. مَعَ أَنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَفَّ لِسَانَهُ عَنِ الكَلام فِيمَا اختَلَفَت فِيهِ النَّاسُ، وَقَد سَمِعَ ذَلِكَ لَم يُطِق أن يَكُفَّ قَلبَه ؛ لأَنَّهُ لَا بُدَّ لِلقَلبِ مِن أن يكرَة أَحَدَ الأمرين أو هُمَا جَمِيعًا. فَإِمَّا أَن يُحِبَّهُمَا جَمِيعًا وَهُمَا مُختَلِفَانِ، فَهَذَا لَا يَكُون وَإِذَا مَالَ القَلبُ إِلَى الجَورِ أَحَبَّ أَهْلَهُ، وَإِذَا أَحَبَّ القومَ كَانَ مِنهُم، وَإِذَا مَالَ القَلبُ إِلَى الحَقِّ وَأَهْلَهُ كَانَ لَهُم وَلِيًّا).
ترجمه: «و ما ما مبتلا به کسانی شده ایم که با ما میجنگند، بنابراین برای ما سلاح ضروری است. اما هنگامی که انسان زبان خود را از سخن گفتن در مسائلی که مردم در آن اختلاف دارند باز دارد، و آن را شنیده باشد، قلب او نمیتواند از آن باز بماند؛ زیرا قلب باید یکی از دو حالت را انتخاب کند یا هر دو را با هم داشته باشد در حالیکه هر دو با هم در اختلاف هستند، اما اگر قلب به سوی ظلم متمایل شود، آنگاه اهل آن را دوست خواهد داشت، در این صورت قومی را که دوست داشته باشد، جزئی از آنها خواهد بود. اما اگر قلب به سوی حق و اهل آن متمایل شود، در این صورت دوستدار و پشتیبان آن ها خواهد بود.»
شرح روان شناختی معرفت شناختی کلام امام
این بند از سخنان امان اعظم رحمه الله به تحلیل و بررسی درونیات انسان در مواجهه با اختلافات و تضادهای فکری و اجتماعی میپردازد.
۱. ابتلا به دشمنان و نیاز به سلاح: امام ابتدا اشاره میکند که در برابر کسانی که با ما میجنگند، بهناچار باید از ابزارهای دفاعی (مثل سلاح فکری و مادی) استفاده کرد. این اشاره به شرایطی است که در آن باید از خود دفاع کنیم یا در برابر مشکلات مقابله کنیم.
ب. تعارض در گفتار و قلب: وقتی فردی تصمیم میگیرد که در بحثها و اختلافات کلامی شرکت نکند و از صحبت در مورد مسائل اختلافی پرهیز کند، اما در درون خود نمیتواند از احساسات مختلف که در قلبش به وجود آمدهاند، رهایی یابد. این به معنای آن است که انسانها همیشه نمیتوانند با سکوت و خاموشی خود را از درگیریهای درونی رها کنند، حتی اگر در ظاهر درگیر نباشند.
ج. نیاز قلب به انتخاب: قلب انسان مجبور است که یک طرف را انتخاب کند. در صورت مواجهه با تضاد، انسان نمیتواند به دو چیز که در تضاد با هم هستند، همزمان علاقه نشان دهد. در نتیجه، قلب مجبور است به یکی از دو طرف (مثلاً ظلم یا حق) گرایش پیدا کند.
د. گرایش قلب به ظلم یا حق: اگر قلب به سمت ظلم کشیده شود، فرد نسبت به ظالمان احساس محبت و وفاداری میکند. برعکس، اگر قلب به حقیقت و اهل آن گرایش پیدا کند، فرد در کنار حق و کسانی که از آن دفاع میکنند خواهد ایستاد.
ه. تضاد در محبت: امام نتیجه میگیرد که قلب نمیتواند همزمان از دو طرف متضاد (ظلم و حق) حمایت کند. زیرا این دو طرف اصولاً با یکدیگر در تضاد هستند و هرکدام از آنها نیازمند محبت و حمایت مستقل است. بنابراین، هر فرد باید در انتخاب خود بین حق و باطل یکی را بر دیگری ترجیح دهد.
تجزیه و تحلیل ساختاری لفظی و محتوایی کلام امام در باب مقاومت کلامی تمدنی حنفیان معاصر
۱. وَنَحنُ قَد ابتلينا بِمَن يُقاتِلُنَا، فَلَا بُدَّ لَنَا مِنَ السَّلاحِ.
(ما ( امت) در مواجهه با کسانی که با ما میجنگند، ناگزیر به استفاده از سلاح هستیم.)
الف. “وَنَحنُ” (و ما): اشاره به انسانها یا جمعیتی است که دچار مشکل شدهاند. آن زمان أهل سنت و الجماعت و اکنون ما حنفی ها ماتریدی های خراسان.
ب. “قَد ابتلينا” (ما آزمایش شدهایم): به معنای گرفتار شدن در وضعیت سخت یا دشوار. اکنون: همین مواجهه با سلفیت افراطی و نه اعتدالی، فرقه ها و احزاب مختلف.
ج. “بِمَن يُقاتِلُنَا” (با کسانی که با ما میجنگند): اشاره به دشمنان یا کسانی که در حال جنگ یا دشمنی هستند.
اکنون: جنگ در نخست فکری و کلامی است که از طریق آن مشروعیت برای خود و باطل بودن ما را ثابت می کنند، پس از آن عليه ما مردم را بسیج می کنند و با تفنگ و اسلحه به نابودی ما می پردازند.
د. “فَلَا بُدَّ لَنَا مِنَ السَّلاحِ” (پس ما ناگزیر از استفاده از سلاح هستیم): بیانگر ضرورت دفاع از خود با ابزار مناسب در برابر تهدید. اکنون: در گام نخست نیاز به اسلحه کلامی و ابزار فکری داریم تا از مکتب خود و از سلامت و مشروعیت مکتب خود دفاع کنیم.
۲. مَعَ أَنَّ الرَّجُلَ إِذَا كَفَّ لِسَانَهُ عَنِ الكَلام فِيمَا اختَلَفَت فِيهِ النَّاسُ، وَقَد سَمِعَ ذَلِكَ لَم يُطِق أن يَكُفَّ قَلبَه ؛
(وقتی یک مرد از گفتن کلامی که در آن اختلاف وجود دارد خودداری میکند، قلبش نمیتواند از احساسات مختلف آزاد بماند.)
الف. “مَعَ أَنَّ” (با اینکه): برای معرفی توضیحی اضافه استفاده میشود.
ب. “الرَّجُلَ إِذَا كَفَّ لِسَانَهُ” (زمانی که مرد زبانش را از صحبت کردن باز میدارد): اشاره به فردی که از گفتگو یا بیان نظرات خود در مورد مسائل اختلافی پرهیز میکند.
اکنون: حالت نخست، تلاش می کنیم که زبان به این اختلافات نگشاییم، قلم خود را باز داریم، تا وحدت صوری امت – امتی که به معنای اصلی کلمه قرن هاست، وجود خارجی ندارد – حفظ شود، اما رقیب دست بر نمی دارد و به طعن و لعن خود می افزاید.
ج. “عَنِ الكَلام فِيمَا اختَلَفَت فِيهِ النَّاسُ” (در مورد موضوعاتی که در آن اختلاف وجود دارد): بیانگر اختلافهای بین مردم یا نظرات مختلف.
اکنون: اختلافات درون تمدنی که هر روز نمایان می شود و اختلافات بیرون تمدنی با خداناباوران، قرآن نا باوران، سکولارها و …. .
د. “وَقَد سَمِعَ ذَلِكَ” (و او این موضوع را شنیده است): اشاره به اینکه فرد در مورد مسئله آگاهی دارد.
اكنون: شب و روز ما تهاجمات را شاهد هستيم، مى شنويم، بسيار خاص بر ما حمله مى كنند. از دايره دين ما را خارج مى كنند، از دايره اهل سنت و جماعت خارج مى كنند. سنت فكرى ما را منحرف اعلام مى كنند.
ه. “لَم يُطِق أن يَكُفَّ قَلبَه” (نمیتواند قلبش را از احساسات مختلف باز دارد): نشان میدهد که حتی اگر فرد از صحبت کردن پرهیز کند، قلبش نمیتواند از تضادهای درونی فرار کند.
اكنون: شناخت معرفتى امام از قلب و دل مى گوید که قلب نمی تواند ، آرام بگیرد. ما هم آرام نداریم و ناچار ابراز سخن برای دفاع از خود می کنیم.
۳. لِأَنَّهُ لَا بُدَّ لِلقَلبِ مِن أن يكرَة أَحَدَ الأمرين أو هُمَا جَمِيعًا. (چون قلب ناگزیر باید یکی از دو گزینه را انتخاب کند یا هر دو را رد کند.)
الف: “لِأَنَّهُ” (زیرا): دلیل یا علت جمله بعدی را توضیح میدهد.
ب. “لَا بُدَّ لِلقَلبِ” (ناگزیر برای قلب): نشان میدهد که قلب باید یکی از دو چیز را انتخاب کند.
اکنون: دل ما و معرفت ما ، ما را وا می دارد که یک راه را انتخاب کنیم.
ج. “مِن أن يكرَة أَحَدَ الأمرين” (از اینکه یکی از دو گزینه را انکار کند): قلب باید یکی از دو گزینه مخالف را رد کند.
اکنون: ما باید یکی را بد ببینیم، طبیعی است که مکتب فکری خود را بد نمی بینیم.
د. “أو هُمَا جَمِيعًا” (یا هر دو را به طور کامل): یا ممکن است قلب هر دو طرف را رد کند.
اکنون: هر دو را بد ببینیم. هم مهاجمان را و هم مکتب فکری خود مان را.
۴. فَإِمَّا أَن يُحِبَّهُمَا جَمِيعًا وَهُمَا مُختَلِفَانِ، فَهَذَا لَا يَكُون.
(اگر قلب هر دو طرف را همزمان دوست داشته باشد، این ممکن نیست.)
الف. “فَإِمَّا” (پس یا): آغاز گزینههای ممکن.
ب. “أَن يُحِبَّهُمَا جَمِيعًا” (که هر دو را همزمان دوست داشته باشد): اشاره به اینکه قلب ممکن است همزمان به دو طرف مختلف گرایش داشته باشد.
اکنون: هر دو را باید دوست داشته باشیم، هم مهاجمان بر مکتب مان را و هم دوستداران و مکتب مان را.
ج. “وَهُمَا مُختَلِفَانِ” (در حالی که آنها متفاوت هستند): تأکید بر تفاوتهای موجود بین دو طرف.
اکنون: منابع معرفتی و احکام اعتقادی ما با مهاجمان بر مکتب فکری ما مختلف است.
د. “فَهَذَا لَا يَكُون” (این ممکن نیست): نتیجهگیری که چنین چیزی قابل تحقق نیست.
اکنون: این امر محال است. هم آن ها را دوست بداریم و هم خود مان را، دوستی یعنی قبول برحق بودن.
۴. وَإِذَا مَالَ القَلبُ إِلَى الجَورِ أَحَبَّ أَهْلَهُ، وَإِذَا أَحَبَّ القومَ كَانَ مِنهُم؛ (اگر قلب به سمت ظلم تمایل پیدا کند، محبتش به ظالمان بیشتر میشود و اگر از قوم خود حمایت کند، از آنان خواهد بود.)
الف. “وَإِذَا” (و زمانی که): بیانگر شرایط روحی.
ب. “مَالَ القَلبُ إِلَى الجَورِ” (اگر قلب به ظلم تمایل یابد): اشاره به زمانی که فرد به ظلم گرایش پیدا میکند.
اکنون: باید تشخیص باشد که ظلم و نادرستی کدام است، در آن صورت تصمیم بگیریم.
ج. “أَحَبَّ أَهْلَهُ” (محبت بیشتری به ظالمان پیدا میکند): در این حالت، فرد تمایل به محبت به کسانی دارد که ظلم میکنند.
اکنون: اگر طرف مهاجم را بگیریم، یعنی آن ها را دوست داریم و تهاجم ظلم است.
د. “وَإِذَا أَحَبَّ القومَ” (و زمانی که به قوم خود محبت کند): زمانی که فرد به قوم خود گرایش پیدا میکند.
ه. “كَانَ مِنهُم” (از آنها خواهد بود): در این صورت، فرد جزو گروه یا قوم خود قرار میگیرد.
اکنون: اگر ما آن ها را دوست داشته باشیم، پس از آن ها هستیم.
۵. وَإِذَا مَالَ القَلبُ إِلَى الحَقِّ وَأَهْلَهُ كَانَ لَهُم وَلِيًّا).
(اگر قلب به سمت حق و اهل آن گرایش پیدا کند، با آنان خواهد بود.)
الف. “وَإِذَا” (و زمانی که): بیانگر شرایط روحی
ب. “مَالَ القَلبُ إِلَى الحَقِّ” (اگر قلب به سمت حق گرایش یابد): اشاره به زمانی که فرد از حقیقت پشتیبانی میکند.
اکنون: تشخیص استدلالی کار است که حق را تشخیص دهیم و آن را انتخاب کنیم.
ج. “وَأَهْلَهُ” (و اهل آن): کسانی که از حقیقت دفاع میکنند یا حق را نمایندگی میکنند.
اکنون: فقط شناخت حق کافی نیست، بلکه شناخت طرفداران حق نیز ضروری است تا به سوی آن ها نیز تمایل پیدا کنیم.
د. “كَانَ لَهُم وَلِيًّا” (با آنان خواهد بود): فرد به عنوان حامی و طرفدار از حق و اهل آن دفاع میکند.
اکنون: تشخیص سنت فکری ما و امروز ما این است که به اساس استدلال هایی که داریم ما بر حق هستیم، پس هم دوستدار حق هستیم و هم دوستدار اهل حق.
خلاصه مقاومت کلامی تمدنی حنفیان معاصر
از نظر مکتبی و معرفت شناختی، مکتب فکری حنفیان معاصر در باب مقاومت کلامی تمدنی این گونه تبیین می شود.
خلاصه اینکه :
۱. یا باید تمامی فرقه های مجادله گر با خودمان را در عین تضاد استدلالی بر حق بدانیم ( کثرت گرایی حق ). با توجه به مبانی اسلام و مکتب حنفی که حق از استدلال بر می خیزد، نادرست است.
۲. آنان را بر باطل بدانیم و خود را برحق بدانیم، سپس آن ها را تکفیر کنیم ( مکتب تکفیر). به اساس اصول سنت نبوی و اصل امام اعظم در عدم تکفیر مسلمانان این موقف درست نیست و ما از این موقف دفاع نمی کنیم.
۳. با آنان استدلال کنیم، از طریق استدلال قوت مکتب فکری خود را اثبات کنیم. در مسائل اجتهادی امکان تعدد حق را ممکن بدانیم، در عین حال بر اسلامیت آن ها تاکید داشته باشیم و نتیجه نهایی را روز آخرت منتطر باشیم ( مکتب کثرت گرایی اجتهادی). این مکتب ماست که اهل اجتهاد و تأویل می توانند برحق باشند. هر کس حق دارد استدلال خود را بیان کند.
۴. حق باطل بودن را به مکتب های فکری معارض قبول کنیم، بگوییم در عین باطل بودن حق زندگی و حق آزادی بیان دارند ( مکتب تسامح و مدارا). ما این چیز را در باره مکتب فکری موحد درون تمدنی خود نمی گوییم، بلکه در باره کسانی از بیرون تمدن اسلامی می گوییم و با آن ها با تسامح و مدارا برخورد می کنیم.