سیاسی و اجتماعی

مصاحبه‌ تاج‌الدین سروش با جنرال عتیق‌الله بریالی، عضو ارشد جبهه مقاومت ملی افغانستان

محمد‌نسیم گلیم‌باف

سه سال پیش زمانی که طالبان در افغانستان قدرت را به‌دست گرفت، همزمان مقاومت نظامی علیه این گروه در گوشه‌های مختلف کشور شکل گرفت. با اعلام موجودیت این مقاومت، دوباره امید در دل مخالفان طالبان زنده شد. آنها فکر می‌کردند که با شکل‌گیری مقاومت دوم بتوانند به زودی نتیجه مطلوبی را در مبارزه علیه طالبان به‌دست آورند. اما امروز سه سال پس از برگشت طالبان به قدرت، این جبهه نتوانسته نتیجه‌ مطلوب نظامی را به‌دست بیاورد. حتی گاهی دیده می‌شود که امید مردم هم آهسته‌آهسته جایش را به ناامیدی داده است. چرا جبهه مقاومت نتوانست آرزوی مخالفان طالب را برآورده کند؟ مشکل در کجاست؟ در رهبری یا در روایت؟ به گفتگوی این هفته‌ من تاج الدین سروش با جنرال عتیق‌الله بریالی، عضو ارشد جبهه مقاومت ملی خوش آمدید.
سروش:
آقای بریالی، بسیار زیاد تشکر از اینکه وقت‌تان را در اختیار ما قرار دادید.
بریالی: تشکر.
سروش:
می‌خواهم سؤال را از اینجا شروع کنم؛ آقای بریالی، ما سه سال است که می‌بینیم شما در مقابل طالبان مبارزه می‌کنید و افغانستان سه سال پیش در همین شب‌وروز به‌دست طالبان سقوط کرد و همزمان با آن شما مبارزه‌تان را آغاز کردید. در این سه سال تعریف شما از مبارزه جبهه مقاومت چه بوده است؟
بریالی:
بسم الله الرحمن الرحیم
با عرض سلام خدمت شما، همکارانتان و بینندگان محترم.
جبهه مقاومت ملی یک سازمان سیاسی- نظامی است که در جنگ و مبارزه علیه نظام متحجر و غیرمشروع طالبان تمرکز دارد. همان طوریکه شما فرمودید، در واقع جبهه مقاومت به‌عنوان پیش‌قراول و نماد ملی در برابر استیلای سیاه قرار گرفت و علی‌رغم تلاش‌های فراوان متأسفانه از حمایت خارجی برخوردار نشد و [این] در نتیجه تعاملات جیواستراتژیک و جیوپلوتیک منطقه بود. اما با وجود آن، سه اصل اساسی در یک جنگ چریکی وجود دارد: 1. حمایت مردمی؛ 2. مناطق امن؛ و 3. حمایت خارجی. [جبهه مقاومت] ابتدا متکی به خداوند و تمرکز‌ به حمایت مردمی به جنگ و مبارزاتش ادامه داده است. ابتدا حرکاتش در واقع متکی به آزمون و خطا بود، اما سال دوم و امسال در بهترین موقعیت ممکنه قرار گرفته و میزان عملیات‌هایش بیشتر شده و جغرافیای عملیاتی‌اش هم از پنج یا شش ولایتی که در ابتدا بود، به هفده ولایت توسعه پیدا کرده است.
سروش:
آقای بریالی، بدون اینکه شما پرچم جبهه مقاومت را بلند کردید و این به‌نحوی یک دستاورد برای حامیان و اعضای جبهه محسوب می‌شود، بزرگترین دستاورد نظامی‌تان در این سه سال چه بوده است؟
بریالی:
اول، از نظر تکنیکی قدم‌های سالمی گذاشته شده و به‌خصوص از سال گذشته به بعد هر خشتی اگر گذاشته شده روی خشت دیگر بوده که این در نظام معادلات یک قدم مثبت است. اما مهمتر از این، پیامی که جبهه مقاومت به مردم و جهانیان داد؛ پیام ایستادگی یک ملت در برابر یک حکومت نامشروع که از یک طرف متکی به ترور و از طرف دیگر هم در نتیجه یک توطئه به قدرت رسیده. این پیام سبب شد که جبهات و محوریت‌های دیگر هم چه به صورت سیاسی، چه به صورت مدنی و نظامی در برابر طالبان به وجود بیاید؛ این یک پیام تاریخی است. چنانچه در جهاد و مقاومت اول ملت ما همین‌گونه الهام‌بخش بودند، این‌بار هم همینطور، بخصوص نسل جوان ما در این محوریت بسیج شدند و هر روز که می‎‌بینیم جغرافیای مقاومت و عمق مقاومت در برابر طالبان بیشتر می‌شود؛ این یک دستاورد استراتژیک است.
سروش:
آقای بریالی، آنچه را که شما دستاورد می‌گویید نزد مردم عام دستاورد نیست. شما در سه سال نتوانستید حتی یک ولسوالی افغانستان را به‌دست بیاورید. سه سال وقت و انرژی مصرف کردید؛ زمان کمی نیست، چرا نتوانستید حداقل یک ولسوالی افغانستان را [کنترل کنید] یا حداقل حضور پر رنگ‌تر داشته باشید؟ شما نام هفده ولایت را گرفتید ولی در همین هفده ولایت هم شما حملات‌تان بسیار ابتدائی و پراکنده بوده است.
بریالی:
اولاً، نکته‌ آخری را که اشاره کردید: «پراکنده بودن عملیات»؛ خوب این ماهیت جنگ‌های چریکی است که شما باید حملات پراکنده‌ای انجام بدهید تا دشمن را پراکنده بسازید. در مورد قسمت میانی حرف‌تان که چرا یک ولسوالی گرفته نشد؟ این جزء استراتژی [جبهه] نیست. شما وقتی که یک ولسوالی را می‌گیرید، قدم بعد چه‌کار می‌کنید؟ بهتر است در قدم اول شما دشمن را پراکنده بسازید. بنابراین، دو اصلِ «تجدید عملیات» و «گسترش جغرافیای عملیات» باید شکل بگیرد که در آن صورت دشمن نتواند به اصطلاح نیروهای خود را بسیج کند و به سرکوب یک نقطه بپردازد که ما در واقع همین حالا در همان موقعیت میانی هستیم که تلاش داریم دشمن پراکنده شود و محوریت‌های مقاومت سرتاسری شود؛ در آن صورت ولسوالی‌ها به دلایل استراتژیک ارزش پیدا می‌کنند وإلا به صورت نمادین گرفتن یک ولسوالی و بعد رها کردن آن تاثیر استراتژیک و تخنیکی و منطقی در این پروسه ندارد.
سروش:
چه وقت شما وارد گرفتن یک ولسوالی خواهید شد؟
بریالی:
گرفتن یک ولسوالی به چه هدف اگر جزء استراتژی نباشد؟ قدم دوم، ولسوالی دوم و سوم نباشد، در آن صورت معنا ندارد. همانطور که عرض کردم در حال حاضر و برای یک مدت قابل پیشبینی تعادل قوای ما هنوز در موقعیتی نیست که ولسوالی گرفتن و حفظ آن در اولویت بوده باشد. به عوض آن، ما جوانان و محوریت‌های مختلف قومی را در کشور تشویق می‌کنیم تا همانطور که در دوره جهاد، مقاومت گسترده بود، آنها مقاومت را در جغرافیای مختلف به‌وجود بیاورند تا فرصت برای مرحله‌ ایجاد پایگاه‌های استراتژیک فراهم شود.
سروش:
آقای بریالی، شما یک فرد استراتژیست و به گفته برخی به نحوی مغز متفکر جبهه مقاومت هستید و می‌دانید که چگونه نبرد در برابر رقیب یا دشمن شکل بگیرد. بسیاری باور داشتند دولتی که آقای اشرف‌غنی رهبری می‌کرد، [در] نبود یک روایت و یا هم انگیزه‌ کافی در صفوف نیروهای امنیتی سقوط کرد، تا اینکه امکانات وجود نداشته باشد، [ولی] امکانات کافی وجود داشت. آیا شما در این سه سال توانستید که یک انگیزه در میان جنگجویان یا هم چریک‌هایتان ایجاد کنید یا خیر؟
بریالی:
این انگیزه به‌صورت طبیعی وجود داشت. شما ببینید که وقتی مقاومت در پنجشیر، اندراب و مناطق جبل‌السراج و گلبهار شکل می‌گیرد، آن زمان مردم داوطلب آمده بودند. هنوز جبهه بعد نظامی‌اش تأسیس نشده بود. این نشان می‌دهد که به‌صورت طبیعی روحیه‌ مقاومت در بین مردم بوده و میزان شهدایی که جبهه مقاومت پرداخت، نشان می‌دهد که انگیزه برای مقاومت وجود داشته [است]. بر می‌گردیم سر نقطه‌ای که مرتبط به نیروهای امنیتی اشاره فرمودید؛ بلی، [انگیزه‌ آنها] نسبت به بی‌اعتنایی‌ای که از سوی مقامات بالاتر نسبت به ارزش‌های دینی در سطح پایین و در سطح اجتماع صورت می‌گرفت، صدمه دید. اما اینجا، از لحاظ رهبری، از لحاظ خط میانه و از لحاظ حمایتی که مردم دارند، این روحیه روز به روز بیشتر می‌شود و مثالش هم همانطور که عرض کردم، گسترش جبهه مقاومت، بخصوص در این سال آخر در مناطق غرب خیلی چشم گیر بوده. این نشان می‌دهد که این انگیزه از حرف به عمل تبدیل شده است.
سروش:
درست. آقای بریالی، به نظرتان چه روایتی می تواند طالب را شکست دهد؟
بریالی:
واقعیتش این است که ما به صرف ادعای دموکراسی و دولت مدرن نمی‌توانیم طالب را شکست بدهیم؛ مگر اینکه فراتر از آن ما ارزش‌های دینی و ملی را همسو با آن داشته باشیم. چنانچه طالبان یک حرکت قومی-‌قبیله‌ای هستند که تحت پوشش دین عمل می‌کنند. ما این خصوصیت اینها [طالب‌ها] را در این مرحله با دین به چالش بکشیم، اینکه اینها [طالبها] به دنبال سیادت قومی هستند، به دنبال حذف تاریخ و فرهنگ کشور هستند، این انگیزه‌هایی است که در این قدم می‌تواند برای آغاز کار مفید بوده باشد. اما اگر ما در مرحله‌ میانه و در مرحله‌ تعرض استراتژیک می‌بودیم، در آن صورت حرف «جبهه مقاومت»، بلکه نیرو‌های مختلف و محوریت‌های مختلف مقاومت می‌بود، در آن صورت طبعاً باید اقدامات زیربنایی سیاسی صورت بگیرد. مثلاً؛ آمادگی برای ساختن یک نظامی که متکی به اراده‌ مردم بوده باشد، طبعاً متکی به اسلام معتدل بوده باشد و سیستمی که در آن عدالت اجتماعی وجود داشته باشد. باید توجه داشته باشید که هنوز ما در مراحل ابتدایی جنگ هستیم.
سروش:
درست. در همین مراحل ابتدایی جنگ، شما اشاره کردید که طالب باید توسط دین به چالش کشیده شود؛ ولی آیا شما در جبهه مقاومت فکر می‌کنید که از نظر دیدگاه دینی بالاتر از مولوی‌ها و یا علمای طالبان قرار دارید که آنها را بتوانید به چالش بکشید؟ آنها، بخصوص رهبری‌شان خود را «شیخ‌الحدیث» می‌خواند و اکثر اعضای طالبان هم فکر می‌کنند آگاهی دینی کافی دارند. با این حال، فکر می‌کنید که یک گزینه‌ مناسب برای به چالش کشیدن طالبان باشد؟ زیرا بعضی از مخالفین طالبان فکر می‌کنند که ممکن نیست یک جریان مذهبی را با یک فکر مذهبی دیگر مهار کرد.
بریالی:
اول اینکه اسلام ایدئولوژی ماست و این ایدئولوژی یک قشر سیاسی نه، بلکه از همه ملت افغانستان است و ریشه و تاریخ عمیقی دارد. مقاومتی که مردم در برابر شوروی کردند؛ یک و نیم میلیون شهید، میلیون‌ها نفر آواره و آنطوریکه آمار و ارقام می گفت، سه میلیون معلول. این فقط می‌توانست به انگیزه‌ دینی البته در جغرافیای افغانستان صورت بگیرد. بنابراین، حذف اسلام و نادیده گرفتن آن علاوه بر اینکه ضد ایمان ماست، از لحاظ منطق هم معقول و عملی نیست. بر می‌گردیم سر اینکه جایگاه دین و جایگاه دولت از نظر ما چگونه است؟ اگر ما یک نظام متکی بر مشارکت اجتماعی می‌گوییم یا اینکه در آن عدالت اجتماعی بوده باشد، این در واقع یک مکانیزم و فرایند است؛ ایدئولوژی ما دین است، پس دموکراسی یک فرایند تعامل بین مردم و دولت است. در این چهارچوکات ما می‌توانیم یک نظام اسلامی معتدل ایجاد کنیم که هم در سطح ملی و هم در سطح بین المللی قابل قبول بوده باشد.
اگر بیاییم سر نکته‌ اولی که شما اشاره فرمودید؛ واقعیتش این است که انسان‌های خوب دین را خوب تمثیل می‌کنند و انسان‌های بد، بد تمثیل می‌کنند. این مشکل دین نیست، در تاریخ و تفاسیر و اشتباهات و درکِ از دین است. در طول تاریخ هم عناصر تندرو و افراطی بودند اما از اینکه سیستم‌شان در تعامل با مردم نبوده، هویت مردم را به رسمیت نشناختند و از هم پاشیدند. در طول تاریخ اسلام و در تاریخ بشریت، همیشه خط اعتدال، خط مستحکم و قابل دوام بوده. به این خاطر است که ما با در نظر گرفتن ارزش‌های دینی و مطابق به معیار‌های متکی به دموکراسی، یک سیستم مدرنی را باید ایجاد بکنیم که اسلام معتدل، اسلام قابل تعامل با دنیا در واقع از آن نمایندگی کند. این است انگیزه‌ ماهوی و اصل و پیامی که جبهه مقاومت در تدوام به جهاد و مقاومت اول به مردم و نیروهای خود ارائه می‌کند.
سروش:
درست. آقای بریالی، همان پیام شما را حالا بسیاری‌ها فکر می‌کنند که در دست طالبان است و همان محتوایی را هم که شما در دوره‌ جهاد داشتید حالا طالبان در اختیار دارند. به همین دلیل، بسیاری باور دارند که در این سه سال شما نتوانستید به عسکر یا جنگجوی‌تان به یک نحوی انگیزه بدهید تا در برابر طالب بجنگد. بسیاری شما را می‌گویند که برای سرباز و یا جنگجوی‌تان چه می‌گویید که چرا علیه طالب بجنگد؟
بریالی:
اول، از لحاظ دینی اینها [طالب‌ها] دین را مسخ کرده‌اند. شما ببینید که اینها مدعی دینداری هستند اما روش شان، حکومت‌شان با اعمال وحشت و ترور پایه گذاشته شده است و با کسی که [آمریکا] علیه آن می‌جنگیدند سرانجام در برابر ملت‌شان با همان [آمریکا] تعامل کردند.
دوم، آیا آنطور که می‌گویند نزد خداوند متقی‌ترین افضلیت دارد، آیا واقعا سیستم‌شان هم [این امر را] نمایندگی کرده؟ پس طالب دو ویژگی دارد: تحکم سیطره‌ قبیله‌ای بصورت قرون وسطایی و ظاهر فریبنده‌ اسلامی. آیا شما به عنوان یک جوان که به آینده‌ خود و کشورتان امیدوار هستید، [این ویژگی‌ها را] می‌پذیرید؟ خیر. در مقابل، شما ببینید که تمام اقوام دیگر به شمول خط میانی پشتون صدمه دید، زبان فارسی صدمه دید، تاریخِ پرافتخار صدمه دید. افغانستان فاقد یک دولت ملی است. در چنین وضعیتی شما جز اینکه ایستادگی بکنید و به امید فردا، کار دیگری منطقی و مشروع نیست.
سروش:
درست. بسیاری‌ها فکر می‌کنند که سربازی که در مقابل طالب می‌جنگد غیر از اینکه فکر بکند که پول می‌گیرد، یا مدت زیادی با طالب دشمنی داشته، دیگر برنامه، انگیزه یا روایتی برای جنگ کردن در برابر طالب ندارد. چرا که اگر بگوید برای اسلام می‌جنگم، بسیاری در همان قریه و دهات خودشان می‌گویند: «شما از طالب مسلمان‌تر نیستید.» یا هم اگر بگوید برای وطن می‌جنگم، خوب می‌گویند تو نه، این برادری که تاجیک است و در کنار طالب است هم از همین وطن است و امروز حکومت می‌کند، پس چرا تو بیایی؟ او با تو چه فرق دارد؟
بریالی:
بلی. شما ببینید آماری که سازمان ملل هم داد؛ هشت میلیون جوان افغانستانی آواره شدند، اینها بخاطر پول از خانه و کاشانه‌شان آواره شدند؟ یا مثلاً شهدایی را که شما شاهدشان هستید، از طریق شبکه خودتان پخش کردید و خانواده‌هایی که در آن جز یک طفل و یک خانم زنده نمانده، این بخاطر پول بوده؟ و آنهایی که با وجود این، به مقاومت ادامه دادند، آیا بخاطر پول بوده؟ اینطوری نیست و فراموش نکنیم که مقاومت ملی وظیفه‌ قشر خاصی نیست که او سرباز اردوی ملی قبلی بوده باشد یا مثلاً افسران اردو. این یک مقاومت ملی است و اقشار مختلفه در آن جا دارند. کسانی در این مقاومت جا دارند که فارغ از صنف دوازده بودند، هجده ساله، نوزده ساله که هیچ ارتباطی با دولت جمهوریت نداشتند که مثلاً طعم پول را در آن زمان چشیده باشند. اگر بحث پول می‌بود جبهه مقاومت که تابه‌حال هیچ کشور خارجی آن را حمایت نکرده، نمی‌توانست به مقاومت خود تداوم ببخشد.
سروش:
درست. اگر این حرف‌های شما درست باشد و حرف من اشتباه باشد، پس چرا جبهه مقاومت تابه‌حال نتوانسته جان بگیرد؟ مشکل در کجاست؟
بریالی:
تعریف شما از جان گرفتن چیست؟
سروش:
تعریف ما از جان گرفتن، یکی [اینکه] آقای بریالی، شما درست است که می‌گویید در این سه سال گام‌های خوبی را برداشتید و آهسته‌آهسته پیش آمدید، اما برداشت و ارزیابی این است که جبهه مقاومت جان نگرفته، جبهه مقاومت به عوض پیشرفت، پس‌رفت داشته. جاهایی را که شما داشتید از دست دادید؛ در پنجشیر شما بیشتر از صدها نفر را از دست دادید، در اندراب از دست دادید، جبهات از آنجا تخلیه شد، کسی باقی نماند در آنجا. واقعیت امر این است، ولی اینکه شما می‌گویید پیشرفت داشتیم، این در واقع در تناقض با برداشت عمومی در سطح جامعه است.
بریالی:
خوب. حالا، یکی نگاه سطحی است به قضایا و یکی نگاه عمیق و تخنیکی. اگر شما می‌بینید که در یک منطقه جنگ و فعالیت نظامی زیاد صورت نمی‌گیرد شما این را یک عملکرد منطقی حساب کنید. مثال؛ اینها [طالبان] در پنجشیر بیست و یک هزار نیرو را جابجا کرده‌اند. منطق حکم می‌کند که شما به جایی بروید که دشمن در آن جا ضعیف است یا مثلاً یک تعداد بسیار برجسته‌ای را اینها به اندراب جابجا کردند، اما آیا این نیروی اندرابی یا این نیروی پنجشیری یا خوست یا بدخشان اصلاً از جنگ دست کشیده‌اند؟ نخیر. اینها [مقاومتگران] در مناطق هموار‌تر، در جاهای مختلف فعال هستند. پس، آنطوریکه فرمودید «عقب‌گرد»، این عقب‌گرد نیست، در واقع یک مرحله‌ تکامل یافته و توسعه یافته‌ جنگ است که شما در میدان جنگ به‌عنوان یک نیروی منعطف سیادت را از آن خود می‌کنید.
سروش:
آقای بریالی، شما جنرال کارکشته‌ای هستید که در کنار آقای احمدشاه مسعود بوده‌اید. آیا مناسب می‌دانید در حالتی که جبهه مقاومت نیروی بیشتر ندارد، تقریباً بیش از صدها نیروی آن در پنجشیر یکجای کشته شوند؟ یا ده‌ها نیرویش در بدخشان یکجا کشته شوند؟ واقعاً این اشتباهات بزرگ برای مردم و برای حامیان جبهه مقاومت پذیرفتنی است؟
بریالی:
خوب. اول در مورد شهدای بدخشان که قهرمانانه شهید شدند و روحشان را خداوند شاد داشته باشد و جایگاه‌شان را برین. آنها بدون ارتباط با مقاومت در برابر طالب ایستادگی کردند، پس از آنکه ایستاد شدند به مقاومت تماس گرفتند. اما حالا که جبهه مقاومت به صورت سازمانمند در آنجا ورود کرده، ما می‌بینیم که الحمدلله تلفاتی وجود ندارد، اما دستاوردهای محسوسی در بدخشان وجود داشته است. در مورد پنجشیر، اگر به یادتان باشد در ابتدا گفتم که آغاز حرکت جبهه مقاومت، آغاز حرکت آزمون و خطا بود؛ بخاطر اینکه یک تعداد نیروی زیاد با هیجان و با انگیزه به پنجشیر آمده بودند که اگر مثلاً پلان شده می‌بود نباید آن تعداد نیروی زیاد از مجاهدین و مقاومتگران در پنجشیر قرار می‌داشتند که دشمن با حدود بیشتر از پنجاه هزار نیرو در چهار استقامت پنجشیر، از تمام دره‌های ولسوالی‌ها و ولایات مختلفه‌ای که در اطرافش بود به پنجشیر ورود کردند. فراموش نکنیم که آنها تا یک سال در کوه پایه‌ها مقاومت کردند، حالا هم هستند. نکته‌ای که شما در ابتدا فرمودید، اما فعالیت‌شان محدودتر است.
در ابتدا، مشکلی که اتفاق افتاد باید گفت که نیروهای ما از تجربه جنگ چریکی برخوردار نبودند. درحالی که طالبان از یک تجربه خوب جنگ چریکی و نامتقارن برخوردار بودند و به همین خاطر نیروهای ما به دفاع رفتند، درحالی که باید عقب‌نشینی می‌کردند نه دفاع و جغرافیا را رها می‌کردند. حالا، خوشبختانه یا بدبختانه، اینها با شهامت ایستادگی کردند تا شهید شدند. اما منطق حکم می‌کرد که باید صحنه را رها می‌کردند. دلیلش از لحاظ سطح رهبری و میانه چه بود؟ امکان ارتباطات و تفاهم در بین وجود نداشت، چرا؟ شما شاهد بودید که پاکستانی‌ها و طالبان تمام تکنالوژی را که در دسترس داشتند [برای] قطع ارتباط استفاده کردند.
سروش:
آقای بریالی، شما سالهای اول را اشاره کردید، ولی همین ماههای پیش در «تاله و برفک»، جنگجویان شما ویدئویی بالا کردند و دو روز پس کشته شدند. شما خوبتر از من می‌دانید، به نظر‌تان آیا از نظر نظامی این مناسب است که یک جنگجو و یک چریک در یک جایی که با سه نفر تنهاست و تمام جا نیروهای مخالفش حضور دارند، بیاید در یک جغرافیای محدود، ویدئو ثبت کند و نشر کند؟
بریالی:
نخیر این کار منطقی نیست. در سال اول و دوم بیشتر بود، امسال به حداقل رسیده و حداقلش در این ماههای اخیر به صفر نزدیک شده است و به مرور باید این تسلط به وجود بیاید که این اشتباه دیگر صورت نگیرد.
سروش:
درست. آقای بریالی، شما سالها در کنار احمدشاه مسعود مبارزه کردید و او را خوب می‌شناسید؛ مبارزاتش را هم بلد هستید و سه سال می‌شود که در کنار آقای احمد مسعود مبارزه‌ای مسلحانه علیه طالبان می‌کنید. به نظرتان آیا آقای احمد مسعود فرد مناسب برای یک جبهه نظامی در برابر طالبان است؟
بریالی:
احمد مسعود یک جوان با شهامت و جوان مسلمان و با اخلاق است که در حالتی که همه، افغانستان را ترک کردند در کنار مردم خود قرار گرفت. واقعیتش این است که شخصیت احمد مسعود در واقع جاذبه و کاریزمایی که دارد و ارتباطی که با آمر صاحب (ره) به عنوان فرزند ارشدش دارد محور وحدت در بین مردم ماست. پس، در سطح یک رهبر، این بزرگترین تأثیرش است. حالا، در عرصه‌های نظامی؛ واقعیتش این است که جهاد افغانستان توسط متخصصین نظامی آغاز نشد. جهاد از قاعده شروع شد و روز به روز در قدم‌های میانی از رهبران نظامی جنگ آموختند. شما اگر تجربه و دانش نظامی جنگ نامتقارن آن را مقایسه کنید، امروز به مراتب بهتر از گذشته بوده است.
سروش:
بدون شک، آقای احمد مسعود با قرار گرفتنش در جبهه جنگ، از خودگذشتگی و کار بسیار خوبی را انجام داد. اما بسیاری می‌پرسند که آیا مناسب است آقای مسعود رهبری یک جبهه نظامی را به دست بگیرد؟ شما چون نظامی هستید، از شما می‌پرسم.
بریالی:
واقعیتش این است که قدمهای عملیاتی در داخل افغانستان موفقانه دارند این جنگ را مدیریت می‌کنند. احمد مسعود در واقع در سطح استراتژیک، جنگ و سیاست را رهبری می‌کند؛ بنابراین با در نظر گرفتن سبک بودن جنگ چریکی، خیلی نیاز به مداخله روزانه‌ ایشان به جنگ نیست. از این جهت، مشکلی از اینکه اینها در رأس به عنوان رهبری که خطوط کلان نظامی را ملهم از خطوط اساسی سیاسی ترسیم می‌کنند یک کار پذیرفته شده است و با ماهیت جنگ در تناقض نیست.
سروش:
آقای بریالی، به‌عنوان آخرین پرسش، اگر شما جبهه مقاومت و فعالیت سه ساله‌تان را در برابر طالبان نمره بدهید، از یک تا ده چند نمره می‌دهید؟
بریالی:
واقعیتش این است که کارها همیشه چانسی برای خوب شدن دارند؛ مهم این است که ما به ختم بازی نیندیشیم بلکه قدمهای جاری و پیش‌رویمان را معقول بگذاریم. از این جهت، پس از یک سال و نیم اخیر، جبهه مقاومت قدمهای مثبت‌تری برداشته، اما حتماً نواقص در کارها بوده و حتماً چانس برای بهبود کم نیست، بلکه زیاد است. مهم این است که رهبری و مسئولین جبهه به همین نتیجه رسیده باشند که اشتباهات گذشته‌ی خود را اصلاح کنند که الحمدلله از این جهت همانطور که در ابتدا گفتم با پیشرفت‌هایی که امسال صورت گرفته، این نوید را برای مردم و برای همه ما می‌دهد.
سروش:
سپاسگزارم از شما جنرال عتیق‌الله بریالی، عضو ارشد جبهه مقاومت ملی افغانستان که تا حال با ما بودید.
بریالی:
تشکر.
پایان
25/5/1403
نمایش بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا