این روزها طالبان پیوسته تبلیغ میکنند که کریکولم و سیستم درسی مدارس و مکاتب افغانستان فرسوده و بیکاره است. مدارس در اینجا همان مدارس دینی و مکاتب همان مکاتب مدرن است. ظاهراً صفت فرسوده هم برای سیستم آموزشی مدارس و صفت بیکاره برای سیستم درسی مکاتب مدرن از سوی طالبان به کار گرفته میشود.
تا اینجای کار، طالبان درست میگویند. نصاب درسی مکاتب افغانستان، پر از مشکلات است. مشکلات املایی و انشایی بسیاری دارد که فهم کتاب را برای دانشآموز دشوار میسازد. از سوی دیگر، برخی از نادرستیهایی در این کتابها دیده میشود، از جمله تحریف تاریخ. یکی از مضحکترین نمونهها، حذف نام و عکس روحالله نیکپا از صف مدالآوران المپیک کشور در کتاب فرهنگ صنف ۱۱ مکتب است. نیکپا اولین مدالآور المپیک افغانستان است که در کتاب فرهنگ صنف ۱۱ هم به دستاورد او از المپیک ۲۰۰۸ اندونیزیا اشاره شده، اما از ذکر نام و چاپ عکسش خودداری شده است؛ یعنی دستاورد او بهنحوی به کسی دیگر نسبت داده شده است. در پاسخ به اعتراضها، آن زمان گفته شد که وزارت معارف عکس باکیفیت از نیکپا نداشته، به همین دلیل عکس نثاراحمد بهاوی را چاپ کرده است؛ کسی که به المپیک راه یافت، اما به دلیل مصدومیت نتوانست به مدالی دست یابد. این استدلال، به اندازه خود عمل حذف، مضحک و مسخره است.
کتابهای تاریخ مکاتب را نیز وقتی بخوانی، فکر میکنی امیری میرزاهایش را فرا خوانده، به هر کدام دستور داده تا مطابق میل او (امیر) تاریخ را بازنویسی کنند. در این بازنویسی، آنچه به مزاج امیر خوش نمیخورد را حذف کنند و آنچه امیر دوست دارد را بیفزایند. کتابهای تاریخ مکتب را که بخوانیم، بهخصوص کتابهای تاریخ صنوف ۹ و ۱۲، از شاهان و حاکمان افغانستان از جمله امیر عبدالرحمان یک قهرمان ساختهاند؛ اما از جنایاتی که مرتکب شدهاند، یادی نکردهاند. اینهمه جعل و دروغ را فقط میتوان در یک نگاه گذرا دریافت.
حال اگر از ادعاهای بیپایه و جعلکاریها بگذریم، طرح مسایل در این کتابها هم خیلی بهروز نیست. در مواردی، منتقدان از کهنه بودن محتویات این کتابها سخن گفتهاند. بماند اینکه اشتباهات تایپی و املایی آن غیر قابل محاسبه است.
در آن سو، آموزش سنتی در مدارس دینی است. این مدارس اما از سیستم بسیار کهنهتر استفاده میکنند. همان قاعده بغدادی هنوز مبنای آموزش دانشآموزان است. من وقتی خواندن را با قاعده بغدادی تا حدی آموختم و بعد «پنج گنج» را شروع کردم، نمیدانستم «پ، چ، ژ و گ» در اشعار این کتاب از کجا شده است. وضعیت همینگونه است. در بیست سال گذشته هم که کارهایی ـ هرچند ناقص ـ در راستای بهروزسازی نظام آموزشی مکاتب انجام شد، برای مدارس دینی کاری صورت نگرفت. اگر دو نظم آموزشی مدرن و سنتی در افغانستان را باهم مقایسه کنیم، کتابهای سیستم مدرن به اندازه نامش مدرن و کارا است و در این مورد کتابهای سیستم سنتی اصلاً نمیتواند حرفی برای گفتن داشته باشد. این هر دو اصلاً قابل مقایسه نیستند. اما در کل، تا اینجای کار، ادعای طالبان مبنی بر کهنه بودن و ناکارا بودن نظام آموزش مدارس دینی و مکاتب درست است.
مشکل اما زمانی پیش میآید که اصلاحکننده نظام آموزشی، طالبان باشند. آنها به جای اصلاح ابرو، چشم را کور خواهند کرد. پیشینه رفتار و گفتار آنها و کردار کنونیشان چنین چیزی میگوید. طالبان حالا از ادغام کردن این دو نظم آموزشی، سخن میگویند. آنها میخواهند دیگر دو نهاد جداگانه به نامهای مکتب و مدرسه وجود نداشته باشد، بلکه در همدیگر مدغم شوند. از آنجایی که طالبان با هر پدیده مدرن به غیر از تفنگهایش مخالفاند و مخالفت آنها با آموزش مدرن نهان نیست، میشود پیشبینی کرد که این گروه به دنبال بستن مکاتب مدرن است. ساختن هزاران مدرسه در گوشهگوشه کشور نیز برای پر کردن جای خالی مکاتب است، پس از بستن دروازههای آنها. در این مدارس اما احتمالاً برخی از مضامین مکاتب مدرن را که با خوانش طالبان از دین و شریعت مغایرت نداشته باشد، نیز شامل سازند. در حقیقت، مکتب به مدرسه تبدیل میشود و آموزش مدرن جایش را به آموزش سنتی میدهد، همان ترقی از بالا به پایین.
طالبان در اصلاح کریکولم درسی مکاتب، این نهاد را به پایگاههای تولید تروریسم و افراطیت تقلیل خواهند داد. آنها به جای اینکه دانشآموزان را باسواد و با دید وسیع تربیت کنند، آنها را ایدیولوژیک بار خواهند آورد و مکاتب را به مدارس دیوبندی کشور همسایه وصل خواهند کرد. استخدام ملاهای برگشته از پاکستان و جنگجو برای تدریس در دانشگاهها و مکاتب، بخشی از روند ایدیولوژیک کردن آموزش است؛ کاری که بهشدت جریان دارد. اکثرا این ملاها حتا سواد خواندن متن فارسی و پشتو را ندارند، اما به دلیل طالب بودن، استخدام شدهاند. کاری را که آنها بلدند، تربیت جنگجو است، نه دانشآموز و در نهایت روشنفکران و مخترعان و متخصصان آینده.
جامعه افغانستان ظرفیت عقبگرد بسیاری دارد. طالبان این ظرفیت را مشبوع میسازند. تا جای دارد، افغانستان را به عقب برمیگردانند. مهمترین و موثرترین روش این کار، جلوگیری از آموزش دختران و کشیدن پسران از آموزش مدرن به آموزش سنتی است؛ آموزشی که خلاقیت را در دانشآموز میکشد و او را به سمت حفظ کردن طوطیوار میکشاند. از سوی دیگر، این سیستم آموزشی، دانشآموز را پرسشگر بار نمیآورد. در این سیستم، دانشآموز میآموزد که چگونه بشنود و اطاعت کند؛ چیزی که طالبان بسیار دوستش دارند و برای ساختن چنین جامعهای سخت کار میکنند. اینگونه جامعه، نه زبان دارد، نه واکنش و نه احساس. همه چیز در آن به بند کشیده میشود. در چنین جامعهای، «ساختن» بیگانه میشود و «تخریب» کار دوستداشتنی و محبوب.
مساله دیگر، دور شدن از کاروان توسعه جهانی است. افغانستان همین حالا هم بهسختی میتواند نقش پای کشورهای دیگر را جستوجو کند تا از آن مسیر خود را کشانکشان ـ هرچند با فاصله بسیار ـ به دنبال دیگر جوامع بکشاند. اگر طالبان بتوانند دروازههای مکاتب را ببندند و مدارس پرشمار بسازند، در آن صورت وضع خیلی بدتر خواهد شد. در مدارس طالبانی دانشآموز تنها تکنولوژیای که خواهد آموخت، ساخت ماینهای بشکهای است. نمیشود با کتابهای زرد بازار قصهخوانی پشاور «باسواد» شد و زبان مشترک با بقیه جوامع بشری یافت. نمیشود با این کتابها، دانش کمپیوتر آموخت و به سمت رفاه گام برداشت.
آموزش در افغانستان، نیاز دارد که از دست ایدیولوژی و جنگجوی طالب رهایی یابد. حالا آموزش در بند طالب گرفتار آمده است و وضعیت بهگونهای است که خواستن و نخواستن آن هردو دشوار شده است. مردم نمیدانند که آموختن در مدارس و حتا مکاتبی که طالبان کریکولم آن را تهیه میکنند و جنگجویش استاد میشود، مفید است یا مضر. اگر طالبان موفق شوند مکاتب را در مدارس مدغم کنند و کریکولم جدید با خوانش و ایدیولوژی خود بسازند، آن زمان آموختن به «شر» شدن نزدیک میشود. ادامه این روش، آموزش را شر مضاعف خواهد ساخت. در آن صورت، بهترین تعیین نسبت با آموزش، فرار کردن از آن خواهد بود.
نجات آموزش، یک ضرورت جدی است. باید برای جلوگیری از مدرسهساختن مکتب و در بند کشیدن دانش، از هر ابزار ممکن استفاده شود. حذف مکتب یا مدرسه ساختن آن ـ حتا اگر نامش همچنان مکتب باشد ـ تنها در جامعهای ممکن است که حاکمان آنها از مدارس دینی همسایه آمده باشند و خود را طالب بخوانند.
شاید ما به سمتی میرویم که دیگر نخواهیم بیاموزیم تا آن زمان سطح فهم جامعه به سطح فهم طالب نزدیکتر شود.
برگرفته از8صبح