مبانی عقلی کلامی در قرآن کریم و سنت نبوی
نویسنده مصباح الأرواح ترجمه: دکتر هجرت الله جبرئیلی

مبانی عقلی – کلامی در قرآن کریم و سنت نبوی
این نوشته نشان میدهد که قرآن کریم برای اثبات مفاهیم والای کلامی، از همان روشهایی استفاده کرده که بعدها متکلمان برای تبیین و اثبات این مطالب به کار بردهاند. از این رو، کسی که از پرداختن به این مسائل نهی میکند، در حقیقت از تدبر در قرآن و سنت باز میدارد.
۱. جستارهای مربوط به اصول عقلی
الف. اصل هویت
فرمان خداوند متعال:
(فَمَاذَا بَعْدَ الْحَقِّ إِلَّا الضَّلَالُ) [یونس: ۳۲]
«پس بعد از حق، جز گمراهی چه خواهد بود؟»
توضیح: این آیه بیان میکند که هر آنچه ثابت، راستین و حقیقی باشد، همان حق پایدار است؛ و هر آنچه غیر از آن باشد، گمراهی است.
ب. اصل «دَور» (دور منطقی)
فرمان خداوند متعال:
(أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ) [الطور: ۳۵]
«آیا از هیچ آفریده شدهاند؟ یا خودشان آفرینندهاند؟»
توضیح: این آیه با طرح دو احتمال باطل (آفرینش از هیچ یا آفرینش خود)، به صورت ضمنی وجود خالقی دانا و توانا را اثبات میکند؛ چرا که وجود هر پدیدهای، نیازمند آفریننده است و محال است شیء خودش را بیافریند یا از هیچ پدید آید.
ج. ابطال «تسلسل» (تسلسل علل)
۱. در حدیث پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به بادیهنشین آمده است:
«فمن أعدى الأول؟»؛ «پس چه کسی نخستین را پدید آورد؟»
توضیح: این پرسش، باطل بودن تسلسل بیپایان را گوشزد میکند؛ زیرا اگر هر پدیدهای معلول پدیدهای دیگر باشد، نهایتاً باید به یک علت نخستین ختم شود.
۲. و در قرآن میفرماید:
(وَأَنَّ إِلَىٰ رَبِّكَ الْمُنْتَهَىٰ) [نجم: ۴۲]
«و همانا پایان کار به سوی پروردگار توست.»
توضیح: این آیه نیز به لزوم وجود مبدأیی که همه چیز به او ختم میشود اشاره دارد و گرفتار شدن در تسلسل بیانتها را محال میداند.
د. اصل «الواحد لا یصدر عنه إلا الواحد» (از یگانه، دوگانگی پدید نمیآید مگر با واسطه)
آیه:
(يُسْقَىٰ بِمَاءٍ وَاحِدٍ وَنُفَضِّلُ بَعْضَهَا عَلَىٰ بَعْضٍ فِي الْأُكُلِ) [الرعد: ۴]
«با آبی یکسان سیراب میشوند، و با این حال، در میوههایشان برخی را بر برخی دیگر برتری میدهیم.»
توضیح: این آیه با وجود آبیاری یکسان، به تفاوت میوهها اشاره میکند. این تفاوتها با وجود وحدت در علت (آب)، نشان میدهد که تفاوتها نمیتوانند مستقیماً از علت واحد بدون واسطه ناشی شوند. این امر دلالت بر وجود عوامل واسطه (مانند بذر، خاک، نور و…) یا علم و اراده حکیمانه علت اصلی دارد که این تفاوتها را ایجاد میکند. از این رو، متکلمان نتیجه میگیرند که «از علت بسیط و یگانه، کثرت صادر نمیشود مگر به واسطه.»
ه. اصل «العِلّتانِ التّامّتانِ لا يَصْدُرُ عَنهُما واحِد» (اگر دو علت تام وجود داشته باشند، نمیتوانند تنها یک معلول پدید آورند)
آیه:
(لَذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهٍۢ بِمَا خَلَقَ) [المؤمنون: ۹۱]
«هر خدایی با آنچه آفریده است میرفت…»
توضیح: این آیه نشان میدهد که اگر دو علت تام و مستقل (دو خدا) وجود میداشتند، هر یک مقتضی فعل مستقل خود بود و نمیتوانستند با هم در پدید آوردن یک چیز واحد شریک شوند. این اصل عقلی در ردّ تعدد خدایان به کار میرود؛ زیرا هر علت تامه باید به طور کامل اثر خود را ایجاد کند و اجتماع دو علت تام بر یک معلول، محال است.
۲. جستار در امور کلی/عامه (موضوعات اساسی و بنیادی)
توضیح: «امور کلی» یا «امور عامه» به موضوعات و مفاهیم پایهای در فلسفه و کلام اطلاق میشود که برای فهم هستی و جهان به کار میروند، مانند تقسیم موجودات به واجب و ممکن.
الف. تقسیم موجود به واجب و ممکن
آیه:
(كُلُّ شَيْءٍ هَالِكٌ إِلَّا وَجْهَهُ) [القصص: ۸۸]
«هر چیزی هلاکپذیر است مگر ذات او.»
توضیح: این آیه با بیان همگانی بودن فنای همه چیز (که نشاندهنده ممکنالوجود بودن آنهاست)، ذات الهی را از این قاعده مستثنی میکند. بنابراین، تنها خداوند واجبالوجود است و فنا بر او روا نیست. این آیه دقیقاً همان تقسیم فلسفی موجود به واجب و ممکن را اثبات میکند.
ب. تکرار و تأکید بر اصول عقلی پیشین
* تسلسل و دور: (باطل بودن آن دو)
* توارد دو علت تامه: (بر یک معلول)
* «الواحد لا یصدر عنه اثنان»: (اینکه از واحد، دو چیز صادر نمیشود)
ج. اصالت وجود یا ماهیت
آیه:
(وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالْأَبْصَارَ) [المؤمنون: ۷۸]
«و اوست کسی که برای شما گوش و چشم پدید آورد.»
توضیح: در اینجا واژۀ «أنشأ» (پدید آورد) به کار رفته، نه «أوجد» (بهوجود آورد)، که اشاره به تقدم وجود بر ماهیت دارد.
د. ماهیت زمان (اعتباری یا وجودی بودن)
در حدیث قدسی آمده است:
“يَسُبُّ الدَّهْرَ، وأنا الدَّهْرُ، بِيَدِيَ الْأَمْرُ، أُقَلِّبُ اللَّيْلَ وَالنَّهَارَ” [صحیح البخاری]
«مردم به دهر ناسزا میگویند، در حالی که من دهر هستم، فرمان در دست من است، شب و روز را دگرگون میکنم.»
توضیح: خداوند خود را پدیدآورنده دهر (زمان) معرفی میکند، از آنرو که شب و روز را دگرگون میسازد. این دلالت دارد که زمان از جهت منشأ، مخلوق و تابع دگرگونی است و دارای وجودی مستقل نیست؛ بلکه محصول تغییر و تبدیل شب و روز است.
۳. وجوب نظر (تفکر و تأمل عقلی)
آیه:
(وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ فاعترفوا بذنبهم) [الملک: ۱۰]
«و گفتند: اگر ما گوش میدادیم یا تعقل میکردیم، در میان دوزخیان نبودیم؛ پس به گناه خود اعتراف کردند.»
توضیح: در این آیه، کسانی که به دوزخ رفتهاند، ترک تعقّل و اندیشه را علت گرفتاری خود میدانند. بنابراین، آیه بر وجوب نظر و تعقل در آیات و دلایل حق دلالت دارد و ترک آن را گناهی سزاوار عذاب معرفی میکند.
پیامبر خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند:
“لقد نزلت علي الليلة آية، ويلٌ لمن قرأها ولم يتفكر فيها”؛ «همانا شبی بر من آیهای نازل شد؛ وای بر کسی که آن را بخواند و در آن نیندیشد.»
و اشارهشان به این آیه بود:
(إِنَّ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافِ اللَّيْلِ وَالنَّهَارِ لَآيَاتٍ لِّأُولِي الْأَلْبَابِ) [آل عمران: ۱۹۰]
«همانا در آفرینش آسمانها و زمین، و در آمد و شد شب و روز، نشانههایی است برای خردمندان.»
توضیح: پیامبر اکرم با تعبیری شدید (وای بر او) به کسی که این آیه را بخواند و در آن تفکر نکند، هشدار میدهند. این آیات انسان را به اندیشیدن در آفرینش دعوت میکنند تا به صانع حکیم و یکتای هستی برسد. پس این حدیث و آیه، هر دو دلالت بر وجوب تفکر و نظر در نشانههای هستی دارند.
۴. اثبات آفریننده (صانع)
نیاز هر مصنوع (پدیده ساخته) به آفریننده، ناشی از سه ویژگی زیر است:
الف. امکان (ممکنالوجود بودن)
آیه:
(أَلَمْ تَرَ إِلَىٰ رَبِّكَ كَيْفَ مَدَّ الظِّلَّ ولو شاء لجعله ساكنا) [الفرقان: ۴۵]
«آیا ندیدی پروردگارت چگونه سایه را میکشاند و اگر بخواهد آن را ساکن میسازد؟»
توضیح: حرکت و سکون هر دو درباره سایه ممکن است. این آیه نشان میدهد که وجود سایه و حالت آن، ممکنالوجود است و نیاز به ارادهای برای ترجیح یکی از این حالات دارد.
ب. حدوث (حادث بودن)
آیه:
(أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ) [الطور: ۳۵]
«آیا آنها از هیچ آفریده شدهاند؟»
(وَهُوَ الَّذِي أَنْشَأَ لَكُمُ السَّمْعَ…) [المؤمنون: ۷۸]
«و اوست که برای شما شنوایی و بینایی را آفرید…»
توضیح: این آیات و دلایل بسیاری دیگر در قرآن بر حدوث (پدیدآیی) موجودات دلالت دارند و نیاز آنها به آفریننده را اثبات میکنند.
ج. کمال و هنر (إتقان)
آیه:
(وَسَخَّرَ لَكُم مَّا فِي السَّمَاوَاتِ وَمَا فِي الْأَرْضِ جَمِيعًا مِّنْهُ) [الجاثیه: ۱۳]
«و همه آنچه در آسمانها و زمین است، همه را برای شما مسخر کرده است.»
و آیه:
(وَالَّذِي قَدَّرَ فَهَدَىٰ) [الأعلى: ۳]
«و کسی که اندازهگیری کرد و هدایت نمود.»
توضیح: تسخیر موجودات و هدایت آنها، نشانهای از کمال و اتقان در آفرینش است که به وجود خالقی حکیم دلالت دارد.
۵. جستار در باره صفات عقلی خداوند
الف. اثبات قدرت و جامعیت آن
آیه:
(أَوَلَيْسَ الَّذِي خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ بِقَادِرٍ عَلَىٰ أَنْ يَخْلُقَ مِثْلَهُمْ؟) [یس: ۸۱]
«آیا کسی که آسمانها و زمین را آفرید، قادر نیست مانند آنها را بیافریند؟»
توضیح: این آیه نشاندهنده قدرت مطلق و توانایی کامل خداوند است که توان خلق هر چیزی را داراست.
ب. اینکه اراده الهی به هدف محدود نمیشود
آیه:
(لَوْ أَرَدْنَا أَنْ نَتَّخِذَ لَهْوًا لَاتَّخَذْنَاهُ مِن لَّدُنَّا) [الأنبیاء: ۱۷]
«اگر بخواهیم سرگرمیای برای خود انتخاب کنیم، قطعاً از نزد خود برمیگزینیم.»
آیه:
(إِن يَشَأْ يُذْهِبْكُمْ وَيَأْتِ بِخَلْقٍ جَدِيدٍ) [ابراهیم: ۱۹–۲۰]
«اگر بخواهد، شما را نابود میکند و خلقتی نو میآورد.»
توضیح: این آیات بیان میکنند که اراده خداوند محدود به هدف یا مقصود خاصی نیست و هر کاری را که بخواهد، میتواند بدون قید و بند انجام دهد.
ج. علم و ارتباط آن با آفرینش و اثبات جامعیت آن
آیه:
(أَلَا يَعْلَمُ مَنْ خَلَقَ؟) [الملک: ۱۴]
«آیا کسی که آفرید نمیداند؟»
در پاسخ به اعتراض مشرکان درباره بازآفرینی، خداوند میفرماید:
(قَدْ عَلِمْنَا مَا تَنقُصُ الْأَرْضُ مِنْهُمْ) [ق: ۴]
«ما آنچه را که زمین از آنان کم میکند، میدانیم.»
و نیز میفرماید:
(صُنْعَ اللَّهِ الَّذِي أَتْقَنَ كُلَّ شَيْءٍ ) [النمل: ۸۸]
«صنع خدا که هر چیز را به کمال رسانده است.»
و سپس میگوید:
(إِنَّهُ خَبِيرٌ بِمَا تَفْعَلُونَ)
«او به آنچه انجام میدهید آگاه است.»
توضیح: اتقان و کمال در آفرینش را دلیل بر علم کامل خداوند قرار داده است. کسی که بعضی از مخلوقاتش را بداند، تمام خلقش را میداند، زیرا هیچ تخصیصی برای محدود کردن علم او وجود ندارد.
د. حیات شرط علم، اراده و قدرت است
آیه:
(وَالَّذِينَ يَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَا يَخْلُقُونَ شَيْئًا وَهُمْ يُخْلَقُونَ أَمْوَاتٌ غَيْرُ أَحْيَاءٍ) [النحل: ۲۰–۲۱]
«و کسانی که غیر از خدا را میخوانند، هیچ چیزی نمیآفرینند، در حالی که خودشان آفریده شدهاند، مردگانیاند نه زندگان.»
توضیح: این آیه نشان میدهد که آنچه غیر خداست و مورد پرستش قرار میگیرد، فاقد حیات، علم، اراده و قدرت است و به این دلیل نمیتواند چیزی را خلق کند. بنابراین، حیات شرط لازم برای صفات کمالی مانند علم، اراده و قدرت است.
ه. قدیم بودن صفات
آیه:
(لَا أُحِبُّ الْآفِلِينَ) [انعام: ۷۶]
«من دوست ندارم کسانی را که زوالپذیرند.»
توضیح: قتاده از روایات صحیح دانسته است که پروردگارش همیشگی و پایدار است و از بین نمیرود. این آیه به قدیم بودن صفات الهی اشاره دارد؛ صفاتی که در معرض زوال و تغییر نیستند.
۶. جستار در نفی تشبیه
الف. نفی جسمانیت از خداوند
آیه:
(فَأَخْرَجَ لَهُمْ عِجْلًا جَسَدًا لَّهُ خُوَارٌ) [الأعراف: ۱۴۸]
«پس برای آنان گوسالهای جسمانی که دارای صدا بود، بیرون آورد.»
توضیح: این آیه به روشنی بر نفی تشبیه خداوند به موجودات جسمانی دلالت دارد. تأکید قرآن بر «جسم» بودن گوساله و داشتن «صدای گاو»، نقدی بر بتپرستی و تشبیه خدا به موجودات مادی است. اگر خدا جسم داشت یا محسوس بود، پرستش گوساله بیمعنا نمیشد.
ب. نفی جزء داشتن از خداوند
آیه:
(وَجَعَلُوا لَهُ مِنْ عِبَادِهِ جُزْءًا) [الزخرف: ۱۵]
«و از میان بندگانش برای او بخشی قرار دادند.»
توضیح: این آیه به این معناست که مشرکان، برخی از بندگان خدا (مانند فرشتگان یا برخی افراد) را به عنوان بخشی از خدا یا فرزندان او پنداشتند. این آیه بر نفی تجزیه و بخشپذیری از ذات الهی دلالت دارد؛ زیرا ذات مرکب نیازمند اجزاست و این با توحید و بینیازی خداوند در تضاد است.
امیدوارم این ویرایش برای شما مفید باشد! اگر نیاز به تغییر یا توضیح بیشتری دارید، بفرمایید.