اسلام و قانون اساسی(6)
نویسنده: توفيق بن عبد العزيز السديري مترجم: دکتر هجرت الله جبرئیلی

مبحث اول: تعریف قانون اساسی در اسلام و حقیقت آن
مبحث دوم: منابع قانون اساسی در اسلام
مبحث چهارم: ویژگیهای قانون اساسی در اسلام
نحست: تعریف قانون اساسی در اسلام:
تعریف قانون اساسی به گونه لغوی در مبحث اول فصل دوم از باب اول بیان شده است، و در اینجا تعریف قانون اساسی در اسلام از نظر اصطلاحی ارائه خواهد شد قانون اساسی در اسلام را میتوان با دو تعریف معرفی کرد: یکی عمومی و دیگری خاص.
الف – تعریف عام
“الدستور في الإسلام هو مجموعة القواعد والأحكام العامة الواردة في القرآن الكريم والسنة النبوية، التي تنظم المبادئ الرئيسة التي يقوم عليها الحكم في الإسلام”؛ قانون اساسی در اسلام مجموعهای از قواعد و احکام عمومی است که در قرآن کریم و سنت نبوی آمده است، که اصول اساسی حاکمیت در اسلام را تنظیم میکند بنابراین، قانون اساسی اسلامی بر اساس این تعریف عام، ثابت و جاودانه است و نمیتوان آن را تغییر داد، اصلاح کرد یا لغو نمود؛ زیرا این قانون وحی از سوی خداوند است و هیچ انسانی نمیتواند در وحی تغییراتی ایجاد کند یا آن را دگرگون سازد.
احکام ثابت: “فالثابتة هي ما ورد صريحا من قواعد عامة في نصوص القرآن والسنة، وما كان محل إجماع علماء المسلمين منها، في الشؤون الدستورية”؛ آن دسته از قواعد کلی هستند که بهصورت صریح در نصوص قرآن و سنت آمدهاند و یا مورد اجماع علمای مسلمان در امور مربوط به قانون اساسی قرار گرفته اند، مانند شورا، عدالت، برابری و همکاری و تعاون.
۱ – روش های شکلگیری قوانین اساسی در اسلام
در فصل اول پیرامون شیوههای شکلگیری قوانین اساسی صحبت شد،به گونه ای که جایی دانشمندان حقوق اساسی معاصر چندین روش برای شکلگیری این قوانین مطرح کردهاند که آنها را در موارد زیر محدود کردهاند.
الف – روش اعطا
ب – روش قرارداد
ج – روش مجمع ملی منتخب
د – روش همهپرسی تأسیسی
بنابراین، دولت در حاکمیت داخلی و خارجی خود مقید به اسلام است (و باید از اسلام پیروی کند) و از احکام آن تجاوز نکند. احکام اسلام حاکمیت مطلق دارند، و احکام قانون اساسی متغیری که ممکن است در آنچه به عنوان “اسناد قانون اساسی” شناخته میشود ثبت شود، آنطور که شرایط دولت اسلامی در زمان شکلگیری این قانون اساسی ایجاب میکند، ایجاد میشوند؛ اما این قانون اساسی هیچگاه نباید از احکام اسلام خارج شود یا با آنها مخالف باشد.
پس از این سند، هیچ تدوین مشابهی برای احکام قانون اساسی در دولت اسلامی ثبت نشده است. بلکه شیوه کار همچنان بر اساس رجوع به احکام ثابت، استنباط احکام جدید برای وقایع نوظهور، و پذیرش عرفهایی که با احکام شریعت مخالف نبودند و برای مدتی پابرجا میماندند، ادامه یافت.
از جمله نمونههای قواعد عرفی قانون اساسی، میتوان به نوع شورا، شکل و گستره آن، شیوه انتخاب حاکم و مواردی از این قبیل اشاره کرد.
تا اینکه حرکت تدوین قانون اساسی در کشورهای اسلامی آغاز شد، که با اعلام قانون اساسی تونس در سال ۱۲۷۶ هجری (۱۸۶۱ میلادی) و سپس قانون اساسی عثمانی در سال ۱۲۹۳ هجری (۱۸۷۶ میلادی) همراه بود. این دو را میتوان بهعنوان نخستین قانونهای اساسی اسلامی به معنای خاص و مدون آن در نظر گرفت.
واستئناسا بتدوين السنة مع ورود نصوص تصرف عن ذلك وبالوثيقة النبوية التي كتبها الرسول صلى الله عليه وسلم عندما هاجر إلى المدينة المنورة.
{وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَكْتُبُوهُ صَغِيرًا أَوْ كَبِيرًا إِلَى أَجَلِهِ ذَلِكُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَةِ وَأَدْنَى أَلَّا تَرْتَابُوا} [البقرة: ٢٨٢] (٣)
ترجمه: «و از نوشتن آن، کوچک یا بزرگ، تا زمان معین آن خسته نشوید؛ این برای شما از نظر عدالت نزد خداوند بهتر و برای شهادت استوارتر و موجب میشود که شکی نکنید.
ممکن است در برخی زمانها و مکانها نیازی به تدوین نباشد، اگر حقوق عمومی مسلمانان حفظ شده و رعایت آنها اولویت داشته باشد. در نظام اسلامی، مهم این نیست که به شکل و ظاهر نگاه کنیم، بلکه آنچه اهمیت دارد، محتوا است؛ یعنی وجود قواعد قانون اساسی ثابت و صریح که با حکم خداوند همخوانی داشته باشد و حقوق حاکم و محکوم را به طور یکسان تضمین کند. بنابراین، ضروری نیست که این قواعد حتماً در یک سند به نام قانون اساسی تدوین شوند یا نگردند.
{إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ} (الأنعام: ۵۷)
ترجمه:«حاکمیت جز برای خداوند نیست.»
و تشریع الزامآور از سوی خداوند است
{لِكُلٍّ جَعَلْنَا مِنْكُمْ شِرْعَةً وَمِنْهَاجًا} (المائدة: ۴۸)
ترجمه:«برای هر یک از شما شریعت و راهی قرار دادهایم.»
همچنین، ترجیح داده نمیشود که آیه قرآنی مستقیماً در مواد قانون اساسی گنجانده شود؛ زیرا مواد قانون اساسی ذاتاً قابل تغییر هستند، در حالی که نصوص قرآن چنین ویژگیای ندارند. علاوه بر این، نصوص قرآنی از نصوص قانون اساسی برترند و بنابراین گنجاندن آنها بهعنوان مادهای در قانون اساسی، شأن آنها را کاهش میدهد.
از جمله مسائل انعطافپذیر، احکامی است که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم به اساس ویژگی و صفت شخصیت سیاسی خویش صادر کردهاند، یعنی بهعنوان امام و رئیس دولت، و این احکام بر اساس مصلحت موجود در زمان ایشان بنا شدهاند. از جمله این مسائل میتوان به شیوه اعزام لشکر برای جنگ، انتصاب قضات و والیان، انعقاد معاهدات، و تدبیر امور مالی و اداری دولت اشاره کرد.
فهذه أحكام وتشريعات وقتية حسب المصلحة والظروف في ذلك الزمن، مثل ما صدر عنه صلى الله عليه وسلم بصفته قاضيا؛ لأنه يحكم بناء على ما يسمع من حجة، فعن أم سلمة رضي الله عنها قالت:
پس این احکام و قوانین، موقتی و وابسته به مصلحت و شرایط زمان خود بودهاند، مانند آنچه که پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم بهعنوان قاضی صادر کردهاند؛ زیرا قضاوت ایشان بر اساس دلایلی بود که میشنیدند. چنانکه امسلمه رضیاللهعنها نقل کرده است که رسولالله صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرمودند: «إنكم تختصمون إلي وإنما أنا بشر ولعل بعضكم أن يكون ألحن بحجته من بعض, وإنما أقضي لكم على نحو ما أسمع منكم فمن قضيت له من حق أخيه شيئا، فلا يأخذه، فإنما أقطع له قطعة من النار يأتي بها يوم القيامة».
دوم: تدوین قانون اساسی در اسلام
چه این احکام نوشته شوند و چه نشوند، بر تمامی قوانین و مقررات، چه دارای شأنيت قانون اساسى داشته باشند يا شأنيت غيرقانون اساس، برتری دارند؛ زیرا این احکام وحی الهی هستند و هیچ حکمی برتر از حکم خداوند نیست.
در مسئله اجتهاد میان دو مسئله باید تفاوت قائل شد.
۱) مسائل یا رخدادهایی که نیازمند نظر کارشناسان مانتد سیاستمداران، اقتصاددانان، مهندسان، پزشکان یا عموم افرادی که از آن منافع عمومی بهرهمند میشوند؛
۲) مسائل و رخدادهایی که اجتهاد در اظهار حکم شرعی است، که تنها مخصوص افرادی است که علم به شریعت دارند و با ابزارهای اجتهادی شامل تفسیر، حدیث، فقه، اصول، زبان و بلاغت به آن پرداختهاند.
از این رو ، شکلگیری قانون اساسی در دولت اسلامی به تعهد جامعه و دولت به اسلام به عنوان عقیده و شریعت مرتبط است. همچنین بیعت مردم با حاکم برای هر دو طرف الزامآور است که به کتاب خداوند و سنت پیامبر صلیاللهعلیهوسلم رجوع کنند، و به همین دلیل، دولت مسلمان ملزم به پیروی از قانون اساسی اسلامی است و نمیتوان تصور کرد که حاکم یا دولتی مسلمان از این قانون اساسی سرپیچی کند.
بنابراین، شکلگیری قانون اساسی به معنایی که نزد حقوقدانان متعارف است، در نظام اسلامی نبوده است؛ زیرا احکام ثابت قانون اساسی از ابتدا وجود دارند و نیازی به ایجاد آنها نیست. اما احکام متغیر به اجتهاد علمای مسلمان بستگی دارند. و اگر شباهتی بین شیوه شکلگیری این احکام متغیر و یکی از شیوههای متعارف در میان فقهای حقوق وجود داشته باشد، این شباهت تنها از نظر ظاهری است.
در فصل اول شیوههایی که معمولاً قانون اساسی به پایان میرسد، مطابق با دانش حقوق اساسی وضعی/عرفی ذکر شد که عبارتند از:
الف – روش مسالمتآمیز
ب – روش غیر عادی
ج – روش عرفی
نظام حقوق اساسی اسلامی با نظامهای وضعی متفاوت است، زیرا بخشی از احکام آن وحی است، و وحی قابل تغییر یا پایان یافتن توسط انسانها نیست. اما بخش دیگر احکام آن که ممکن است بر اساس اجتهاد و مصلحت در دولت اسلامی قانونگذاری شود، بستگی به توافق اهل نظر در مورد پایان دادن به قانون اساسی یا برخی از احکام آن دارد. این ممکن است از طریق شیوهای که برای وضع آن استفاده شده باشد، یا هر شیوهای که ضمانتکننده عدم نقض حقوق افراد باشد، پایان یابد.