فراگیری علم بر هر مرد و زن مسلمان فرض است
بیشتر از ده ماه می شود که دختران افغانستانی محروم از رفتن به مکتب /مدرسه شده اند، جوانان و نوجوانانی که پروبال شان علم است و با بستن مکاتب و مدارس به روی آنها، همچون زنده به گورشدن دوره جاهلیت درد می کشند و زجر می بینند.
زنده به گورکردن تنها به معنای متعارف آن نیست که جسم دختری در دل خاک دفن شود؛ در مفاهیم اسلامی بُعد معنوی و روانی آن بیشتر از بُعد جسمی آن مَد نظر است.
وقتی خداوند می فرماید: « فی قلوبهم مرض..» در دلهایشان مرض است، هدف مرض جسمی نیست؛ یا وقتی می فرماید: « اولئک کالانعام…» آنها همچون چهارپایان اند، هدف خداوند چهره ظاهری افراد نیست؛ درتمامی موارد فوق معنویت افراد و اشخاص مطرح است.
وقتی دختران پرشور و با نشاط مملکت ما اجازه رفتن به مکتب / مدرسه را پیدا نمی توانند، از مصادیق بارز زنده به گور کردن است. درحالی که اساس و بنیاد اسلام بر فراگیری علم و دانش می باشد، اما امارت اسلامی طالبان اجازه نمی دهد تا زنان و دختران از این حق مشروع شان استفاده نمایند.
خطاب قرآن کریم درباره فراگیری علم و دانش به دوصورت وارد شده است:
در مواردی به صورت مطلق آمده است که نشاندهنده فرض عین بودن فراگیری علم است و در مواردی به صورت مقید آمده است که بیانگر فرض کفایی بودن آن است،
فرض عین چیست؟ درمذهب حنفی، فرض عین به فرضی گفته می شود که هرکسی باید خودش انجام بدهد، وکالت را نمی پذیرد و با آنجام دادن برخی، از گردن دیگران ساقط نمی شود؛ مانند ادای نماز که هرکس مکلف است، باید خودش انجام بدهد و نمی تواند کس دیگری را وکیل بگیرد.
آیاتی که به صورت قطعی دلالت به فرض عین بودن آموزش می نمایند:
- {اقْرَأْ بِاسْمِ رَبِّكَ الَّذِي خَلَقَ } [العلق: 1] بخوان به نام پروردگارت که آفرید.
- {اقْرَأْ وَرَبُّكَ الْأَكْرَمُ (3) الَّذِي عَلَّمَ بِالْقَلَمِ (4) عَلَّمَ الْإِنْسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ } [العلق: 3 – 5] بخوان به نام پروردگارت که بخشندهتر از همه است؛ کسی که به قلم تعلیم داد و آنگاه که انسان چیزی نمی دانست به او آموزش داد…..
هردو آیه مطابق قواعد اصول فقه، امر است، امر به این که «بخوان!» هرگاه امر به صورت مطلق بیاید، افاده فرض بودن را می کند، یعنی هم از لحاظ ثبوت قطعی است و هم از لحاظ دلالت قطعی است، محصول یا مفاد آن فرض می شود.
دفع اشکال:
برخی ها جهت فرار از واقعیت، چنان مطرح می نمایند که مخاطب این امر شخص رسول خدا است، نه تمام امت؛
درتوضیح آن باید گفت که این بحث در اصول فقه به صورت مفصل وارد شده است که: هرگاه خطاب به صورت مستقیم به پیامبراسلام وارد شده باشد و قیدی درآن نیامده باشد، خطاب مذکور شامل تمامی امت نیز می شود؛ مثلا آیه: « یا ایها النبی لم تحرم ما احل الله لک ….» ای پیامبر چیزی را که خداوند به تو حلال قرارداده است، چرا حرام قرار می دهی؟ یا آیه « وَمَا كَانَ لِنَبِيٍّ أَنْ يَغُلَّ وَمَنْ يَغْلُلْ يَأْتِ بِمَا غَلَّ يَوْمَ الْقِيَامَةِ ….} [آل عمران: 161] شايسته به هیچ پیامبری نیست که خیانت و غدر کند و اگر چنان کرد، در روز قیامت همراه با خیانتش فرا خوانده می شود….. این احکام تنها مختص به پیامبراسلام نیستند، شامل همه می شوند؛
صرف درآن مواردی که مقید به پیامبر اسلام شده است، منحصر به خود ایشان می باشد.
این درحالی است که موضوع فراگیری علم و تحصیل نسبت به امت مطرح است، نه پیامبراسلام، چون خود پیامبر بنابر نقل مشهور، بی سواد یا امی بوده است، کسی که خودش توان خواندن و نوشتن را نداشته باشد، چگونه می تواند به فراگیری علم بپردازد؟ معلوم است که موضوع به تمام امت بر می گردد.
با آن که آیات فوق به صورت مطلق حکم نموده اند، اما علمای اسلامی معتقد هستند که حکم فوق متوجه علوم ضروری و اساسی مسلمانان می شود، از قبیل اعتقادیات، مسائل مربوط به نماز، حج، زکات و روزه، فراگیری احکام کلی اين نوع علوم به صورت مطلق و برای همه ی مسلمانها اعم از مرد و زن، فرض عین است؛
فرض کفایه
فرض کفایه چیست؟ آن فرضی است که تا زمان برپایی آن از جانب تعدادی، بالای همه فرض عین است؛ مثلا: دفاع از حق مظلومین وجیبه هر مسلمان است؛ برهمگان فرض است که از حق مظلوم دفاع نمایند، اما اگر یکی از میان جمع از حق مظلوم دفاع کرد، دفاع شخص موجب می شود تا فرض از دیگران ساقط شود؛ یا ادای نماز جنازه، تکفین و تجهیز میت از جمله فرض کفایه است، یعنی قبل از این که درقبال تکفین و تجهیز کسی اقدام کند، بالای همه فرض است، با ادای آن از جانب برخیها این فرضیت ساقط می شود و از همین جهت به آن می گویند که فرض عین است.
اکثریت علوم چنان هستند که نیاز به فراگیری همه ندارند، از میان جامعه یکی تخصص پیداکند، کفایت می کند.
دلیل قرآنی:
{وَمَا كَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِيَنْفِرُوا كَافَّةً فَلَوْلَا نَفَرَ مِنْ كُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِيَتَفَقَّهُوا فِي الدِّينِ وَلِيُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَيْهِمْ لَعَلَّهُمْ يَحْذَرُونَ } [التوبة: 122]
لازم نیست تا مسلمانان به صورت دسته جمعی به طلب علوم بیرون شوند، بخشی از میان شان بیرون شود و درباره دین(نظام زندگی) تحصیل نمایند و زمانی که بر می گردند، مردم خودرا راهنمایی کنند تا از خطرات برحذر باشند.
علومی همچون طب، انجنیری، اقتصاد، برق، مدیریت، جامعه شناسی، روشناسی و سائرعلوم متعارف از جمله فروض کفایی هستند، اگر درجامعهای کسی متخصص آن نباشد، برهمه فرض است تا فراگیرند و زمانی که یکی به تخصص می پردازد، از دیگران ساقط می شود و شخص مذکور مکلف است تا دانش خودرا در اختیار جامعه بگذارد.
اکنون پرسش اساسی که مطرح می شود اینست که: هرگاه یک زن مسلمان دچار مریضی ولادی و نسائی شود، چه کسی به او رسیدگی کند؟ وقتی زنان از تحصیل محروم باشند، لازم می آید تا نزد مردان مراجعه نمایند؛ یا درصورتی که درجامعه اسلامی جرم واقع شود، تلاشی بدنی زنان را چه کسی انجام بدهد؟ همینگونه در بخش های مختلف زندگی…. در تمامی این موارد فرض است تا زنان به فراگیری علم بپردازند و به عنوان عضو فعال جامعه درکنار مردان ظاهر شوند و همنوعان شان را کمک و یاری برسانند…
مطابق آیات فوق، تعلیم و تحصیل در شرایط موجود برای زنان مسلمان، فرض عین است و کسانی که مانع فراگیری آن می شوند، مانند این است که مانع ادای نماز و گرفتن روزه شوند و کسانی که مانع ادای نماز و گرفتن روزه می شوند، بدون شک آنها دشمنان اسلام و مسلمین هستند.